واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: تاملي بر نقش و موقعيت جوانان موسيقي موسيقي و نسل سوخته
جام جم آنلاين: وقتي گروه شيدا در سال 1354 تاسيس شد، اعضاي گروه كه همگي دانشجويان موسيقي هنرهاي زيبا و عضو مركز حفظ و اشاعه بودند، ميانگين سني زير 25 سال داشتند. شايد مسنترين عضو گروه محمدرضا لطفي 29 ساله بود (متولد 1352) كه با محاسن بلند بيشتر هم مينمود. گروه عارف نيز كه سال 56 فعاليت خود را آغاز كرد، همين رويكرد جوانگرايي را داشت.
عليزاده 26 ساله (متولد 1330) و مشكاتيان 22 ساله (1334) و مسنترين عضو گروه شكارچي حدود 29 ساله بود. اين دو گروه كه ميانگين سني اعضاي آن زير 30 سال بود، در فاصله سالهاي 55 تا 60 مهمترين و به نوعي جريانسازترين جريان موسيقي كشور بودهاند.
اين رويكرد جوانگرايانه البته محدود به اين سالها و اين دو گروه نيست. پيش از آن نمونههاي جالب توجه ديگري نيز در موسيقي معاصر ايران مشاهده ميشود. اواسط دهه 40 كه فعاليت حرفهاي گروهي به سرپرستي فرامرز پايور، شكل رسمي و جدي يافت، ميانگين سني اعضا حدود 30 سال بود.
اولين اثر رسمي، ضبطشده و انتشاريافته پايور در سال 1335 با همراهي ويولن استاد صبا، زماني بود كه فرامرز پايور تنها 25سال داشت. اركستر سنتي وزارت فرهنگ به سرپرستي ايشان، متشكل از افرادي چون هوشنگ ظريف، رحمتالله بديعي و محمد اسماعيلي بود كه همه تقريبا زير 30 سال داشتند.
سالها پيش از آن نيز در اوايل قرن حاضر، زماني كه كلنل وزيري هنرستان و اركستر آن را سامان بخشيد، كساني چون روحالله خالقي و صبا كه در آن اركستر فعاليت داشتند فاصله سني 25 تا 30 سال عمر خود را سپري ميكردند.
انقلاب و موسيقي جوانان
انقلاب سال 57 ، به نوعي انقلابي جوانگرايانه در عرصههاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي بود. اگرچه رهبري انقلاب به لحاظ نسلي، متعلق به نسلي ديگر بود كه اين ضرورت هدايت نسلهاي جوان از سوي رهبران است؛ اما جنبش انقلابي در نهادهايي مانند دانشگاه شكل گرفت.
اين خصلت جوانگرايانه در عرصههاي فرهنگي نيز بروز يافت. جوان بودن در اين حوزه، هم در ساختار و سازمان حوزههاي فرهنگي هنري نمود يافت و هم در ظاهر مساله و عينيت يافتن ايدههاي جوانگرايانه. اين جوانان بودند كه پرچمدار هنر بعد از انقلاب شدند.
بيشتر بزرگان و مشاهير هنرهاي مختلف، اكنون ميانگين سني 60 - 50 سال را سپري ميكنند، يعني افرادي كه زمان انقلاب ميانگين 30 - 20 سال داشتند.
مشهورترين موسيقيدان پس از انقلاب يعني محمدرضا شجريان، سال انقلاب 38 ساله (متولد 1319) بود. اما شهرام ناظري آن زمان 28 ساله بود و از اينرو شايد انرژي و تحرك جوانگرايانه آثار كانون چاوش در صداي او مشهورتر باشد. شاخصترين آثار موسيقي پس از انقلاب، رويت حقيقي تناسب ميان نسل جوان و موسيقي اين دوران است.
غير از لطفي كه 35 سالگي خود را كمكم پشتسر ميگذاشت، نينواي عليزاده در 31 سالگي او پديد آمد.
وقتي مشكاتيان در گروه عارف سرپرستي را آغاز كرد 23 22 سال داشت و آستان جانان را سال 61 و زماني كه 27 ساله بود، نواخت. آثار ديگر او نظير بيداد و نوا و مركبخواني هم تا 30 سالگي او پديد آمد.
در زمينه آثار اركسترال متعلق به اين نسل ميتوان به موسيقي مازندراني، زمستان، جان عشاق و گنبد مينا از محمدرضا درويشي اشاره كرد كه او نيز اين آثار را در فاصله 27 تا 30 سالگي نوشت. هوشنگ كامكار نيز زردي خزان را در مرز 35 سالگي ارائه كرد.
نسل دوم پس از انقلاب
شاخصترين موسيقيدانان اين نسل، اغلب از هنرجويان كانون چاوش و دانشجويان موسيقي بودند كه به انقلاب فرهنگي برخورد كردند. كساني چون حميد متبسم، مجيد درخشاني، اردشير كامكار، كيهان كلهر و... فعاليت حرفهاي خود را در فاصله 20 تا 30 سالگي آغاز و تقريبا از سن 30 به شهرت رسيدند.
برخي از آنها نظير حميد متبسم و كيهان كلهر حتي توانستند شهرت و موفقيت خود را تا فراسوي مرزها نيز گسترش دهند.
در اين نسل اگرچه موسيقيدان برجسته و بسيار ممتازي به لحاظ موقعيت اجتماعي و نيروي كاريزماتيك بروز و ظهور نكرده، اما بيشتر افراد اين نسل از شهرت نسبي برخوردارند. سعيد فرجپوري، محمد فيروزي، حسين بهروزينيا، مسعود شعاري و ارشد طهماسبي از مشهورترين هنرمندان اين نسل محسوب ميشوند. جوانترين عضو اين نسل اردوان كامكار (متولد 1347) است كه اولين آلبوم خود را با نام دريا در فاصله 17 تا 22 سالگي ساخته و در 24 سالگي منتشر كرده است.
نسل سوم، فراموش شدهها
به دلايل متعدد و از جمله انقطاع نسل اول با اين نسل و شرايط متعدد از جمله تعطيلي هنرستانها و دانشكدههاي موسيقي و شرايط نابسامان موسيقي، نسلي كه هماكنون فاصله سني 30 تا 40 را سپري ميكنند، نتوانستند به جايگاه موسيقايي دست يابند. شاخصترين افراد اين نسل در بهترين حالت، حداكثر عنوان شاگردي فلان استاد را يدك ميكشند و مورد تاييد يك استاد هستند.
موارد متعددي سبب شد تا اين نسل هيچگاه به خودباوري نرسد و اثر درخور و قابل تاملي نيز ارائه نكند. نسلي كه به لحاظ حقيقي، نسل موسيقي پس از انقلاب است، در فضاي كنوني موسيقي جايگاهي ندارد. اين نسل اكنون در بهترين شرايط به مدرسان موسيقي تبديل و بسياري از آنها مجبور به ترك فعاليت موسيقي شدهاند!
نسل چهارم، فراتر از ادعا
از دهه 70 و با راهاندازي مجدد هنرستانها و دانشكدهها و گسترش تدريجي آنها به لحاظ تعداد و همچنين شيوع آموزشگاههاي موسيقي، نسل چهارم با ميانگين سني كنوني 20 تا 30 سال پديد آمد. از خصوصيات اين نسل نفي سنت، سرعت و شتاب، ادعاي فراوان و اعتماد به نفس در شرايط سرخوردگي ديگر نسلهاست. اين نسل سنت را در حد يك كليت ماجراجويانه و به قصد بهرهوري صرف به رسميت ميشناسد.
اين نسل با نزديكي به نسل اول و دوم و با امكان ايجاد شرايط مناسب، برخلاف نسل سوميها، فعال و پرتكاپو خود را نمايانده است. در حالي كه بسياري از نسل اول و دوميها هنوز اثر مستقل و تكنوازي منتشرشده ندارند، نسل چهارميها با حداقل سابقه، ميل وافري به اين كار از خود نشان ميدهند. در ميان اين نسل، افرادي با سن تقريبي زير 25 سال، اكنون 3 آلبوم تكنوازي منتشر كرده و به احتمال زياد 3 آلبوم ديگر آماده نشر دارند!
در مناسبات موسيقي نيز اين نسل توانسته با نزديكي به نسل اوليها، موقعيت خود را ارتقا بخشد. اكنون لطفي و عليزاده و مشكاتيان با جواناني با سن تقريبي زير 30 سال كنسرت ميدهند؛ جواناني كه چشمداشت مادي چنداني ندارند و به دنبال جايگاه ميگردند و چه بهتر كه نام يكي از بزرگان به همراه آنها باشد تا نسل چهارم برخلاف نسل فراموششده سوم از گردونه موسيقي عقب نماند.
محمدجواد بشارتي
چهارشنبه 29 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]