واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: طرحي براي رياست جمهوري سيد محمدعلي ابطحي اصلاح طلبان مدل خاتمی هم بهترین جا برایشان همان میز محترم کتابخانه ملی است. تخم دو زرده انتخابات گذشته شان هم دکتر معین بود که اول قرار بود یک ببر اصلاح طلب باشد بعد معلوم شد که در عرصه نبرد سیاسی گربهء ملوسی بیش نیست. نیروهای ملی مذهبی هم که با معیار های موجود نه ملی هستند و نه مذهبی. یک آش شلم شوربایی اند که تعدادشان به ده نفر هم نمی رسد. عقایدشان هم به درد همان جلسات تفسیر مارکسیستی ـ لیبرالیستی قرآنشان می خورد.
ممکن است این طرح عجیب باشد اما چاره ای نداریم جز آن که خودمان دست به کار شویم. از بین نیروهای موجود سیاسی باید یکی را انتخاب کنیم. به رهبران خیالی و آنهایی که هنوز ظهور نکرده اند امیدی نیست.باید یک نفر مناسب را به زور هم که شده جلو بیندازیم و به دنبالش راه بیفتیم. باید یک نفر را به جلو هل بدهیم. تکنوکراتهایی مثل کارگزاران به درد بخور نیستند. از رفسنجانی گرفته تا کرباسچی امتحان خودشان را داده اند.روحانیون مبارز هم همینطور. یا امثال محتشمی هستند که یقه اش را توی کنفرانس هولوکاست برای هیتلر جر می داد و همه افتخارش راه انداختن حرب الله لبنان و حماس فلسطین است یا چیزی شبیه کروبی هستند که تز اقتصادی اش تعطیل کردن کار و تولید در کشور و تاسیس تنبل خانه شاه عباس و بخور بخور درآمد نفت خوزستان و اعطای مال مفت ماهیانه به ایرانیان بود. اصلاح طلبان مدل خاتمی هم بهترین جا برایشان همان میز محترم کتابخانه ملی است. تخم دو زرده انتخابات گذشته شان هم دکتر معین بود که اول قرار بود یک ببر اصلاح طلب باشد بعد معلوم شد که در عرصه نبرد سیاسی گربهء ملوسی بیش نیست. نیروهای ملی مذهبی هم که با معیار های موجود نه ملی هستند و نه مذهبی. یک آش شلم شوربایی اند که تعدادشان به ده نفر هم نمی رسد. عقایدشان هم به درد همان جلسات تفسیر مارکسیستی ـ لیبرالیستی قرآنشان می خورد. با نیروهای سیاسی در خارج از کشور هم هیچ کاری نداریم.داریم از شخصیتهای سیاسی داخل کشور که عملا دم دست هستند صحبت می کنیم. من هر جور به آدمهای موجود نگاه می کنم ار این محمد علی ابطحی برای رئیس جمهوری مناسب تر نمی یابم. حرفی که ممکن است برای خودش خنده دار باشد. ولی در این طرح خیلی هم جدی هستم. آنچه خوبان همه دارند خیلی شان را این آخوند جوان یکجا دارد. به این شرح: ۱- داخل کشور است و قاعدتا در دسترس.یعنی جزو نیروهای واقعا موجود است. ۲-جزو آدمهای نظام جمهوری اسلامی است. بنابر این مخالفت با او برای جناح انتصابی و محافظه کار حکومت آسان نخواهد بود.شورای نگهبان می تواند رد صلاحیتش کند. اما نمی تواند شخصیتش را از عرصه سیاسی حذف کند. اگر یک جبهه ملی ( منظورم یک جنبش سراسری و توده ای است) از او حمایت کند شورای نگهبان در مقابلش عددی نخواهد بود.باید او را به حکومت تحمیل کنیم.همانگونه که خاتمی را به شورای نگهبان تحمیل کردیم.( معین را هم به آنها تحمیل کردیم!) ۳- کار کشته و بسیار با سابقه است.در هر کاری و مدیریتی سر رشته دارد. از حضور در تصمیم گیری های تبلیغاتی بگیر تا قانونگذاری و روابط خارجی. تجربه عملی اش را هیچ یک از هم لباس هایش یا روشنفکران و نویسندگان آزادیخواه کشورمان ندارند. ۴-دنیا دیده است.برای گردش و خرید به خارج از کشور نرفته است. جهان آزاد را حس کرده است و از آن عمیقا تاثیر گرفته است.حد اقل به یکی از زبانهای زنده دنیا می تواند حرف بزند. ۵-تنها عضوی از بدنه جمهوری اسلامی است که بطور شبانه روز در جریان آزاد اطلاعات جهان ( یعنی اینترنت) حضور دارد و این حضور از او فردی کاملا مطلع و روشن اندیش ساخته است. ۶- نوشته ها و کارهایش نشان می دهد که واقعا به آزادی اعتقاد دارد و عملا و با سماجت از آن دفاع می کند.توجیه گر وضع موجود نیست و در برابر انتقاد هایش از عملکرد حکومت راه حلهای عملی و منطقی ارائه می کند. ۷-ترسو نیست.حرفش را می زند و کوتاه هم نمی آید. ۸-جوان است و با جوانها هم حشر و نشر دارد.یعنی دقیقا می داند که نسل امروز ایران چه می خواهد و چه نمی خواهد. ۹- با همه نیروهای سیاسی کشور رابطه و آشنایی شخصی دارد و برای همه قابل احترام است.همه نیروهای آزادیخواه و اصلاح طلب روی او توافق دارند. ۱۰-هم آخوند است و هم سید.علمای قم او را خوب می شناسند و دوستش دارند.خودشان زبان همدیگر را بهتر می فهمند و می توانند با هم کنار بیایند. حالا شما محمد علی ابطحی را مقایسه کنید با آقای احمدی نژاد و گروهش که چه بخواهیم و چه نخواهیم شده اند نماینده ملت ایران.کدامیک بهترند؟ فن مدیریت کام یک قوی تر است؟ تا دو سال قبل شما اصلا اسم زری بافان و هاشمی ثمره و دیگر مقامات تصمیم گیرنده دولت کنونی را شنیده بودید؟ همه آنها به ناگهان و فقط به همت تلاش و تبلیغات بسیج سر کار آمدند. خب چرا ما اینکار را نکنیم؟ کشور ما هزاران کاربر اینترنتی دارد.اگر دست به کار شویم می توانیم قوی ترین شبکه حمایتی و ارتباطی اینترنتی در جهان را بوجود آوریم. باید سید محمد علی ابطحی را به عنوان کاندیدا و لیدر سیاسی خودمان اعلام کنیم و از او حمایت همه جانبه نماییم. به این ترتیب در سراسر کشور یک شبکه متحد سیاسی بوجود می آوریم.فکرش را بکنید! چه شوری می توانیم ایجاد کنیم! برای این کار چند مشکل داریم: ۱- بقول رهبر موشها در کتاب موش و گربه عبید زاکانی: اول یکی باید زنگوله را بندازد گردنش. باید بزور هم که شده مجبورش کنیم جدی بشود و خطر کند و از دنیای مجازی اینترنت و کنج امن ساختمان گفتگوی بین ادیان و تمدنها بیاید بیرون و قدم به عرصه سیاست بگذارد.خودش که با شنیدن این طرح قطعا می خندد( و یک ذره می ترسد!) ولی ما نباید کوتاه بیاییم.اگر گفت نه باید بگوییم نگمه! باید یقه اش را محکم بگیریم و ول نکنیم. ۲-بعضی از نیروهای سیاسی موجود احتمالا او را جدی نمی گیرندبعضی هایشان جدی می گیرند اما چنین فردی را در اندازه های ریاست جمهوری نمی دانند. خیلی هایشان هم بلافاصله با حسد ورزی و از روی ضعفهای شخصی که دارند شروع به کارشکنی می کنند چون تحمل جلو افتادن مردی مانند ابطحی را ندارند. ۳-شورای نگهبان صلاحیتش را به ایکی ثانیه رد می کند. اما ما نباید ماجرا را تمام شده تلقی کنیم. باید یک رهبری دراز مدت را قبول کند.در این صورت رد صلاحیتش خللی در حرکت سیاسی که به دنبالش راه افتاده است ایجاد نمی کند.ما تجربه دکتر معین را داریم که اساسا اهل مبارزه سیاسی و رهبری یک جریان اجتماعی نبود. در حزبش هم کاره ای نبود. اصلا حزبش هم حزب نبود! چهار میلیون هوادار خود را ول کرد و تشریف برد منزل. جبهه آزادی و دموکراسی خواهی اش را هم گذاشت توی طاقچه! در این زمینه حرف زیاد است.فعلا کاندیدای ما در دور بعدی انتخابات سید محمد علی ابطحی است. چه بخواهد چه نخواهد! اگر در وبلاگش این طرح را رد کند مهم نیست. مهم این است که ما ول کن ماجرا نشویم.باید این بحث را تا شب انتخابات ادامه بدهیم. رهبر جنبش همبستگی مردم لهستان فردی بنام لخ والسا بود. فکر می کنید لخ والسا چه کاره بود؟ یک سیم کش معمولی. فقط سیم کشی برق و نصب ابزار برقی را بلد بود. اما ذهنی باز و عقیده ای محکم به آزادی و البته شجاعت رهبری داشت. اولش که کارگرهای کشتی سازی بندر گدانسک از او خواستند تا از طرفشان با مسئولین کارخانه صحبت کند خنده اش گرفت.باورش نمی شد که یک سیم کش ساختمان بتواند از طرف سه هزار نفر حرف بزند. با اصرار فراوان کارگرها قبول کرد اما مقامات کارخانه او راجدی نگرفتند. با اینحال کارگرها کوتاه نیامدند. خودش هم اراده و تصمیمش را محکم تر و جدی تر کرد.با حمایت مردم لهستان همین سیم کش ساختمان تبدیل به اولین رهبر آزادیخواه بلوک شرق شد و راه رستگاری را برای مردمش گشود. محمد علی ابطحی از لخ والسا کمتر نیست.ما هم کمتر از مردم لهستان نیستیم. منبع: وبلاگ نا خداي پير
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 569]