واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: روزی که رؤیا آتش گرفت وقتی می گویم سینما آزادی خاطره یک نسل را سامان داد و ساخت و با آتش گرفتنش به رویای جمعی ما پایان داد، بیراه نیست... چهارشنبه 29 فروردینماه 86 دهمین سالگرد آتشسوزی سینما آزادی است. 10 سال از سوختن سینما گذشته و خاکسترش را هم باد برده، ولی هنوز هم رویای میلیونها سینمارو در حال سوختن است. به گزارش مهر، سینما "آزادی" که بیشتر با نام "شهر فرنگ" در خاطره عمومی ایرانیان باقی است، فقط یک سینمای ممتاز در تقاطع عباس آباد ـ وزرا نبود، مکانی بود که خاطره بسیاری را از سینما شکل داد. فیلم، خاطره، کودکی برخی از کلماتی هستند که این مکان را در ذهن میلیونها نفر زنده نگه داشته است. اولین تجربه من از سینما با او آغاز شد. یادم هست ظهر روز تابستانی را که برخلاف ظهرهای امروز، شهر خلوت می شد و سوت و کور. در آن زمان رفتن به سینما آداب و شرایط خاصی داشت که با امروز متفاوت بود. باید رضایت بزرگترها را که مست خواب ظهر بودند جلب می کردیم، پول بلیت و یک خوراکی کوچک را فراهم می کردیم، خواب ظهر خیابان عباس آباد را از سر می گذراندیم تا به جایی برسیم که مقصد بود ... کوچک بودم، اما وقتی سرم را بالا گرفتم حس کردم بر من مسلط است ... چقدر تأثیرگذار بود، نبش یک خیابان اصلی با موقعیتی دونبش و ... عکس هایی در ابعاد بزرگ از فیلمی که قرار بود ببینم. هنوز هم تصویر سیاه و سفید دختر جوانی که از گوشه پنجره، نیم رخش با نگرانی به من و خیابان عباس آباد نگاه می کرد، را به یاد دارم. کوچک بودم ولی سکانسی از فیلم در خاطرم ماند: همان دختر جوانی که از سردر سینما با یک چشم نگران مرا نگاه می کرد، لباس عروس را مقابل آینه به قواره خود امتحان می کرد، ولی فرصتی برای ذوق کردن پیدا نکرد، چون نامزد قلابی اش مأمور ساواکی از آب درآمد که برای گرفتن برادر انقلابی دختر، این نقش کثیف را بازی کرده بود. هنوز بهت فروخورده دختر از دیدن نامزد قلابی که برادرش را به زور از راه پله خانه قدیمی پائین می برد، در خاطرم هست. سکانسی که مرا واداشت وقتی بزرگ شدم نام فیلم را پیدا کنم "بن بست" (1357) و برایم اینطور تداعی شد که سینما شهر فرنگ در ماندگاری این خاطره و جادوی سینما بر من مخاطب، بزرگترین تأثیر را داشته است. این تصویر را سینما شهر فرنگ برای من ساخت و تصویر بهت زده دختر را با لباس عروسی که هنوز در دست دارد برایم ماندگار کرد. نه این فیلم و نه من، بلکه همه کسانی که فیلمی در این سینمای خاطره انگیز دیده اند به این نکته اعتراف می کنند که سینما آزادی وجهی از ذات خودش را به فیلم ها اضافه می کرد ... غیرممکن است کسی که فیلمی را در سینما آزادی دیده باشد، موقع تعریف از فیلم به این نکته اشاره نکند. همانطور که تجربه تماشای فیلم های "مرگ پلنگ"، "ناصرالدین شاه آکتور سینما"، "رد پای گرگ"، "سارا"، "کریستف کلمب" و ... در این سینما ماندگار شد. جشنواره فجر آن سال ها با وجود سینما آزادی بود که یک تجربه خاص محسوب می شد. دونبش بودن سینما این اجازه را می داد که صف های طویل مقابل سینما عظمت خاصی به استقبال مردم از جشنواره بدهد و این عظمت را از مردمی که در حال گذر بودند دریغ نمی کرد. سه پله کوتاه قبل از در ورودی به قدری زیر قدم عادت سینماروها مانده بود که هیچوقت ابراز وجود نمی کرد. انگار پله ها را خود به خود سر می خوردی تا به گیشه برسی. گیشه ای که هر ساعت کاغذی جدید بر شیشه آن خودنمایی می کرد. نمایش فوق العاده فیلمی که آن روز مورد استقبال قرار گرفته بود در سانس 12 شب یا یک بامداد. نشستن روی پله های سالن نمایش روی ورق روزنامه و تماشای فیلمی که رودربایستی با خودت اجازه نمی داد، وسطش چرت بزنی. این حرمت را سینما آزادی به فیلم ها و تماشاگرانش می داد. این سال ها به خاطر برخورداری از کارت مطبوعات ایستادن در صف های طویل برای تماشای فیلم را فراموش کرده ام، ولی یادم هست که آن زمان ها در ایام جشنواره فجر به هر نفر یک بلیت می فروختند. یادم هست روزی را که لج کردم به خاطر درس و تکلیف نتوانسته ام فیلم مورد علاقه ام را در جشنواره ببینم. ظهر بود که پدرم زنگ زد جلو سینما آزادی منتظرم است و وقتی رفتم او را دیدم که چتر به دست برای من در صف جا گرفته تا بتوانم فیلمم را ببینم، جایش را به من داد و رفت ... همه این خاطره ها را سینما آزادی برای من ساخت و آن پیاده رو را با تصویر چتر به دست پدرم برای همیشه ماندگار کرد. وقتی می گویم سینما آزادی خاطره یک نسل را سامان داد و ساخت و با آتش گرفتنش به رویای جمعی ما پایان داد، بیراه نیست. روزی که سینما آزادی آتش گرفت جمعه بود و فیلم "تعطیلات تابستانی" فریدون حسن پور در اولین سانس پذیرای تماشاگران بود ... روزی که سینما آزادی آتش گرفت ساعت 15/13 بود و فقط 20 دقیقه طول کشید تا آن همه خاطره به یک مخروبه بدل شود ... روزی که سینما آزادی آتش گرفت و خبرش را شنیدم دلم گرفت، نه فقط به خاطر سوختن رویاهای نقره ای که برایم ساخت ... دلم گرفت چون خیلی وقت بود یادش نکرده بودم ... نمای فینال سینما آزادی برای من خاطره همه فینال هایی بود که با او دیده بودم و در همه لحظه هایش جاری بود.سینما آزادی تهران روز جمعه 29 فروردین 1376 ساعت 15/13 دچار حریق شد. این سینما که در سال های 55 و 69 هم دچار آتش سوزی خفیف شده بود، نتوانست از بار سوم جان سالم در ببرد و بلافاصله بعد از حریق باقیمانده ساختمان آن نیز تخریب شد. شهرداری تهران از چهارم اردیبهشت 85 ساخت مجدد سینما آزادی را آغاز کرد و محمدباقر قالیباف، شهردار تهران در مراسم کلنگزنی این پروژه در 28 فروردین ماه 85 قول داد که جشنواره فجر سال 86 در این سینما برگزار میشود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 638]