واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > دیپلماسی - محمد جعفری در گفت وگو با هفته نامه یالثارات گفت: شمارس معکوس برای وارد کردن ضربه مهلک به عربستان آغاز شده است. به گزارش خبرآنلاین محمد جعفری کارشناس مسائل خاورمیانه طی گفتگو با هفته نامه یالثارات الحسین به تشریح رخدادهای جاری و پیش بینی از وضعیت آینده کشورهای منطقه پرداخت. گزیده محورهای اصلی این گفتگو در ادامه می آید: نه دیپلماتیک، نه امنیتی، اسلامی، انسانی راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مورد خیزشهای مردمی در منطقه نه سیاسی است و نه امنیتی، بلکه راهبرد ایران در درجه اول اسلامی است و بعد هم مبنای انسانی دارد. شاهد این مدعا حمایت علنی مقام معظم رهبری از قیام مردم مصر علیه حکومت حسنی مبارک بود. این حمایت مستقیم در حالی روی داد که هیچ یکی از رهبران جهان اسلام از این قیام حمایتی نکردند و از طرف دیگر همه میدانیم که فاصله عمیقی میان مبانی ایدئولوژی ما و مصریها دارد. این راهبرد در قبال مردم شبه جزیره و البته بحرین نیز صادق است. مردم بحرین خواستههای مشروعی دارند که برای تحقق آن در تلاش هستند و جمهوری اسلامی ایران هم فارغ از شیعه یا سنی بودن مردم این کشور از خواستههای مشروع و جنبش آزادیبخش آنان دفاع میکند. بنابراین راهبرد جمهوری اسلامی ایران و در راستای آن مواضع اعلام شده براساس یک چارچوب منطقی قابل تبیین است که به هیچ وجه دخالت در امور داخلی سایر کشورها از آن استنباط نمیشود. اما اینکه ما تا چه حد در اجرای راهبرد خود در قبال مردم منطقه موفق خواهیم بود بستگی به تاکتیکهای اجرایی ما در بسیج افکار عمومی علیه رژیم آل سعود، آل خلیفه و آمریکا در جهان دارد. همه رژیمهای عربی به جز یک استثنا یا با کودتای نظامی و یا اینکه در قالب یک قبیله توسط دولت استعماری انگلستان بر یک سرزمین حاکم شدهاند. از طرف دیگر به جرئت میتوان گفت این حکومتها در زمره عقبماندهترین حاکمیتهای فعلی جهان محسوب میشوند. لذا امروز ملتهای کشورهای عربی در حال تلاش برای شکستن این انحصار هستند. در این میان میتوان حاکمیت جدید در کشور عراق را یک استثنا به حساب آورد. چرا که معیار دستیابی دولتمردان جدید این کشور برای دستیابی به حاکمیت، انتخابات آزاد بوده است. اما اگر بخواهیم به وضعیت حاکمیتهای بحرانزده عرب بپردازیم، باید گفت امروز یمن و بحرین دو کشوری هستند که وخامت اوضاع داخلی آنها به ضرر احکام از خط قرمز عبور کرده است. عبور از خط قرمز به این معنی است که مشخصا در یمن ما باید حکومت مرکزی را عملا اسقاط شده فرض کنیم، قیام سرتاسر خاک این کشور را فرا گرفته است. مناطقی در جنوب اکنون به شکل خود مختار توسط نیروهای الحوثی اداره میشود. در صنعا کنترل بخش اعظمی از شهر در دست نیروهای مردمی قرار گرفته است.و آنچه در یمن برای علی عبدالله صالح باقی مانده، محدوده کوچکی از پایتخت است. از طرف دیگر در بحرین، کنترل اوضاع مدتهاست که از دست دولت مرکزی خارج شده است. شهرها و روستاها عملا توسط نیروهای سپر شبه جزیره به هرج و مرج کشیده شدهاند. این روزها اقتدار مرکزی در بحرین واژه نامفهومی است. لذا در دو کشور همسایه عربستان، حکومتهای مرکزی تنها یک جنبه شکلی به خود گرفتهاند که از اداره امور ناتوان هستند. بنابراین اسقاط حاکمیت در هر دو کشور یمن و بحرین نزدیک است که البته تقدم و تاخر این فرآیند بستگی به متغییرهای موجود و عوامل شتابزا دارد. معارضه داخلی و خارجی طوفانی سهمگین برای عربستان آنچه به زودی عربستان را به چالش خواهدکشید، ساختار داخلی این کشور است. در واقع عربستان نیز گرفتار همان چالشی است که در مورد کشورهای عربی ذکر شد. یک بررسی اجمالی در مورد حجاز نشان میدهد مناطقی نظیر، مکه، مدینه و طائف نقشی در اعمال حاکمیت در این کشور ندارند. این در حالی است که هویت عربستان وابستگی تام به منطقه حجاز دارد که خواستگاه کلیه مسلمین جهان است. از طرف دیگر این کشور از نظر اقتصادی به شدت به مناطق نفتخیز خود وابسته است که در مناطق شرقی و هممرز با کشور بحرین واقع شدهاند و بخش اعظم ساکنان این مناطق را نیز شیعیان تشکیل میدهند. این موارد موقعی اهمیت پیدا میکند که پی میبریم حاکمیت فعلی در عربستان، که تقریبا ۱۰۰ سال است این جایگاه را در دست دارند صحرانشینانی از منطقه مرکزی عربستان با نام «نجد» هستند که به هیچ عنوان از فرهنگ بهرهای نبردهاند. حکام فعلی طبق الگوی حاکمیت در کشورهای عربی توسط انگلستان به این سمت منصوب شدند و در نتیجه امروز توسط هیچ یک از گروههای داخلی به رسمیت شناخته نمیشوند که البته گروههای اهل تسنن هم در همین دسته قرار میگیرند. حتی در منطقه نجد که خواستگاه حکومت فعلی و فرقه وهابیت است تنها ۲ هزار نفر از خاندان سلطنتی در حاکمیت نقش دارند که از خود پادشاه تا فرمانده گارد سلطنتی و اعضای آن را شامل میشوند. این بررسی کوتاه نشان میدهد حاکمیت یک خاندان ۲ هزار نفره بر کل عربستان نمیتواند مدت زیادی ادامه پیدا کند. از طرف دیگر تلاش آل سعود برای حفظ این چارچوب باعث شده پادشاه عربستان پس از بازگشت از آمریکا که کوچکترین اقدامی در جهت اصلاحات سیاسی انجام ندهد و تنها حرکت وی تزریق ۱۰۰ میلیارد دلار به عنوان بسته تشویقی اقتصادی بود که پاسخگوی خواستههای سیاسی نخواهد بود. اعتراضات رو به افزایش رو به افزایش داخلی در عربستان درحالی است که حاکمیت اقلیت در این کشور ظلم زیادی نیز در حق همسایگان خود از شمال تا جنوب روا داشته است. گروههای انتحاری اعزامی از سوی رژیم سعودی تاکنون هزاران شهید از خانوادههای عراقی اعم از شیعه و سنی گرفتهاند و سالهاست که رژیم عربستان یک رکن ایجاد ناامنی در عراق به شمار میرود. در یمن گارد سلطنتی عربستان بارها دست به جنایت و کشتار مردم در جنوب یمن زده است و البته امروز هم در بحرین مشغول جنایت در حق مردم هستند. این در حالی است که رژیم عربستان حتی با حکام همسایه خود هم رابطه مطلوبی ندارد. اختلافات ارضی مسالهای است که همواره میان این کشور و سرزمینهای همجوار نظیر قطر و امارات متحده عربی وجود داشته است. نتیجه آنچه گفته شد شکلگیری یک جریان مخالف قدرتمند در داخل و خارج بر ضد حاکمیت فعلی عربستان است. این طبیعی خواهد بود که خفقان داخلی از یکسو، دخالت در امور داخلی کشورهای همسایه و اختلافات ارضی از طرف دیگر در آیندهای نزدیک به هم پیوند خواهد خورد. محکم ترین دلیل برای رد نقش آمریکا رفتار خود آمریکاست محکمترین مدعا برای اثبات اینکه جریان خیزش فعلی در منطقه خواستگاه آمریکایی ندارد. رفتار دولت آمریکاست. حکومت حسنی مبارک تنها در عرض ۲۰ روز ساقط شد، اما در عرض همین مدت کوتاه دولت آمریکا مواضع متناقضی از خود نشان داد. چنانچه در هفته اول به وضوح تردید در اعلام مواضع دیده میشد، هفته دوم قیام آمریکاییها روی به حمایت از مردم آوردند و البته در هفته سوم با ۱۸۰ درجه تغییر از رژیم مبارک حمایت کردند و در نهایت در پی تهدید مردم مبنی حرکت به سمت کاخ ریاست جمهوری در روز جمعه که مصادف با ۲۲ بهمن بود که برای آنها مسجل شد که حسنی مبارک را از دست دادهاند و برای به حداقل رساندن ضرر و زیان خود به خواسته مردم تن دادند و رژیم مبارک ساقط شد. این عملکرد همراه با تردید به وضوح در مورد لیبی هم به چشم میخورد. امااگر از شمال آفریقا به شبه جزیره بیاییم، مشخصا در مورد بحرین باید گفت که آمریکاییها در این کشور اردو زدهاند و به این مسئله واقفند که اکثریت جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل میدهند و هرگونه ایجاد هرج و مرج عمومی عواقب وخیمی برای آنها و منافع آنها در پی خواهد داشت. آمریکا بانی قیامی که تحت کنترلش نیست!اگر تحلیل رفتار آمریکا پیش از قیام را کنار بگذاریم و به وقایع پس از آن رجوع کنیم باید به بررسی منافع کسب شده توسط آمریکاییها پس از سقوط حسنیمبارک بپردازیم. به عنوان مثال در مصر حاکمیت بعد از مبارک در اولین اقدام دیپلماتیک خود به رغم مخالفت آمریکا و رژیم صهیونیستی اجازه عبور ناوگان جمهوری اسلامی ایران از کانال سوئز به سمت دریای مدیترانه را صادر کرد.این در حالی است که دولت موقت فعلی در مصر اولین گامهای ارتباط دیپلماتیک با ایران را برداشته است. از دیگرسو جریانهای اسلامی وارد صحنه سیاسی شدهاند. پس هیچ یک از تحولات بعد از سرنگونی در مصر در راستای منافع آمریکا رقم نخورده است. چنانچه رهبران محلی در این کشور همه خواستههای خود را به مرحله عمل رساندهاند. به گونهای که در آینده شاهد خواهیم بود آمریکاییها از برگزاری یک انتخابات فرمایشی در مصر ناتوان خواهند ماند و چهرههای اصیل اسلامی و منتخب مردم وارد مجلس مصر خواهند شد. البته امکان دارد این فرآیند صد در صد به نفع مردم نباشد. اما به طور قطع اکثر نمایندگان منتخبان اصلی مردم خواهند بود در نتیجه مصر در آینده هرگز در جایگاهی که حکومت حسنی مبارک قرار داشت قرار نخواهد گرفت. و درکلام آخر اینکه آمریکا توان همزیستی با دولتها و پرلمانهای مستقل را ندارد. بنابراین وقتی نتیجه قیامهای مردمی در اختیار آمریکا نیست، این ادعا عقلانی نخواهد بود که آنها بانیان اصلی این خیزش بودهاند.برایناساس شواهد حاکی از آن است که آمریکا با حادثهای بزرگ و غیر قابل پیشبینی رو به رو شد که هیچ یک از ابعاد آن را تحت کنترل نداشت. این یک واقعیت است که آمریکا به دنبال مدیریت اوضاع استالبته در این مسیر باید به دو نکته توجه داشت و آن اینکه آمریکا در حال تلاش در دو محوراست اول اینکه آمریکا سعی دارد مدیریت جریانهای ایجاد شده را در دست بگیرد و این یک صحنه نبرد بین مسلمانان و غرب است. دوم اینکه آمریکا در تلاش است برای ایجاد آشوبهایی در کشورهای مسلمان مستقل است. تا دریک فرآیند چندجانبه ضمن خنثی کردن اثرات روانی قیامهای مردمی، نتایج مورد نظر خود در این کشورها که تحت کنترل او نبوده و ضمنا در آرامش به سر میبرند را کسب کند. اما اینکه آمریکا تا چه حد در اجرای این این دو راهبرد موفق خواهد بود، بستگی به درایت و برنامهریزی مسلمانان دارد.در این بین توانایی آمریکا مشخص است و بهطور کامل در صحنه عمل در حال اجرایی شدن است. در حالی که بخش اعظمی از تواناییهای مسلمین هنوز ناشناخته باقی مانده و از حالت بالقوه به فعلیت نرسیده است.آرمان اسلامی ، ملی سوریها مورد حمایت ماست جمهوری اسلامی ایران در مسائل داخلی هیچ کشوری از جمله سوریه دخالت نکرده و نخواهد کرد. کشور سوریه نیز از این قاعده مستثنی نیست. حمایت از حاکمیت سوریه توسط جمهوری اسلامی ایران به این دلیل است که این کشور اعم از دولت و ملت در محور مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی قرار دارند. لذا ملت سوریه به هیچ وجه نسبت به این جایگاه معترض نبوده و نیستند. آنها دارای یک سرزمین اشغال شده توسط رژیم اسرائیل هستند، بنابراین منافع اسلامی و ملی سوری ها حکم میکند در مقابل رژیم اسرائیل بایستند.از طرف دیگر آنچه نظام جمهوری اسلامی ایران قصد دخالت در مسائل مورد اختلاف میان ملت و دولت سوریه را ندارد. الگوی جدید قیام بحرین غیر قابل کنترل خواهد بود متاسفانه عاملین کشتار مردم در بحرین از تجربههای قبلی استفاده نمیکنند.فشار بیش از حد بر توده مردم شرایطی را ایجاد میکند که آنان برای دفاع از خود دست به هر اقدامی میزنند. سال ۱۹۸۲ رژیم اسرائیل به خاک لبنان تجاوز کرد و تا بیروت پیش رفت و از طرف دیگر نیروهای فرانسوی و آمریکایی در حمایت از ارتش رژیم صهیونیستی وارد بیروت شدند، اما چه اتفاقی افتاد؟! در حالی که مهاجمین فکر میکردند با سه ارتش مجهز وارد یک کشور کوچک و بدون ارتش شدهاند شرایط سختی برای مردم لبنان ایجاد کردند که از دل انان نیروهای مسلح حزبالله لبنان بیرون آمدند. این پدیدهای نیست که نیاز به توصیه یا برنامهریز داشته باشد. این یک فرآیند طبیعی است که در اثر فشار بیش از حد به ملتها ایجاد میشود. ملت بحرین یک سابقه قوی تاریخی و مذهبی دارد. بحرینیها قرنها قبل از ایرانیها به مذهب شیعه گرویدهاند. لذا تحمل این فشار از سوی رژیم آل سعود برای آنها امکانپذیر نیست و قطعا واکنش آنها به این فشار سخت و غیر قابل کنترل خواهد بود. /27211
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 395]