واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: کتاب - رهبر انقلاب در سال 85 و در جریان بازدید از سالن 7 نمایشگاه کتاب، هنگام بازدید از غرفه نشر ناهید ـــ ناشر غالب آثار م.الف بهآذین ـــ خطاب به مسئول غرفه گفتند: سلام مرا به آقای به آذین برسانید. ایشان در گفتگویی کوتاه با مسئول غرفه «به آذین» را مترجمی قوی با آثاری ارزشمند چون «جان شیفته» دانستند و به مزاح پرسیدند: «حق الترجمه ایشان را تمام و کمال می دهید یا نه؟!» سرویس کتاب «خبرآنلاین» در ایام تعطیلات نوروزی، هر روز با چند پیشنهاد کتاب شما را به صرف فرهنگ دعوت میکند تا در کنار سفره هفتسین، کتاب نیز جای خود را باز کند؛ در همین زمینه، هر روز با پیشنهادهای چهره های شناخته شده و محبوب کشور با شما ملاقات می کنیم که در این بین هر روز پبشنهادی از رهبر فرزانه انقلاب در خصوص کتاب نیز منتشر خواهیم کرد، پیشنهادهایی که در طول 20 سال گذشته ایشان در خلال بیانات و توصیه هایشان در خصوص فرهنگ و کتابخوانی بیان داشتهاند.رهبر انقلاب که همواره دغدغه فرهنگ و بویژه کتاب را دارد، در خصوص کتاب معتقد است: باید خرید کتاب، یکی از مخارج اصلی خانواده محسوب شود. مردم باید بیش از خریدن بعضی از وسایل تزییناتی و تجملاتی... به کتاب اهمیت بدهند؛ کتاب را مثل نان و خوراکی و وسایل معیشتی لازم بخرند. بعد که تأمین شد، به زواید بپردازند. رهبر انقلاب در دیدار دست اندر کاران «هفته کتاب» در سال 75 میگوید: قیمت این کتاب «جان شیفته» رومن رولان به مراتب از این بیشتر است؛ هم تاریخ است، هم ادبیات است، هم اخلاق است، هم هنر است؛ این کتاب همه چیز است، این کتاب را من سالها پیش خوانده ام...این در حالی است که رهبر انقلاب در سال 85 و در جریان بازدید از سالن 7 نمایشگاه کتاب، هنگام بازدید از غرفه نشر ناهید ـــ ناشر غالب آثار م.الف بهآذین ـــ خطاب به مسئول غرفه گفتند: سلام مرا به آقای به آذین برسانید. ایشان در گفتگویی کوتاه با مسئول غرفه «به آذین» را مترجمی قوی با آثاری ارزشمند چون «جان شیفته» دانستند و به مزاح پرسیدند: «حق الترجمه ایشان را تمام و کمال می دهید یا نه؟»بنا بر این گزارش، فضای داستان جان شیفته، فرانسه در ابتدای قرن بیستم است و رمان وضعیت اجتماعی این دوران را برای خواننده به تصویر میکشد. شخصیت اصلی داستان زنی به نام «آنت ریوییر» است و رولان در طول داستان علاوه بر طرح گوشههایی از انقلاب، چگونگی بیداری زنان فرانسه را شرح میدهد. رومن رولان خود مینویسد: «قهرمان اصلی جان شیفته، آنت ریوییر به گروه پیشتاز آن نسل زنان تعلق دارد که در فرانسه ناگزیر گشت به دشواری، با پنجه در افکندن با پیشداوریها و کارشکنی ِ همراهان مرد خویش، راه خود را به سوی یک زندگی مستقل باز کند.» جان شیفته در ایران با ترجمه محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذین) از سوی انتشارات دوستان با قیمت 40هزار تومان (4جلدی) منتشر شدهاست. بهآذین نخستین فصل این اثر را هنگام بازداشتش در زندان قصر ترجمه کرد و درباره آن گفتهاست «ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سالها که قطره قطره آب شدم و فرو ریختم...» شایان ذکر است رومن رولان در سال ۱۹۱۰ مفتخر به دریافت نشان لژیون دونور (بالاترین مدال افتخار فرانسه) شد و در سال ۱۹۱۳ جایزه بزرگ آکادمی فرانسه را به دست آورد. در سال ۱۹۱۶ نیز جایزه ادبی نوبل را به خاطر «جان شیفته» از آن خود کرد. *** بخشی از کتاب: در روشنایی ضعیف اتاق که لت های پنجرهاش بسته بود، آنت لباده مانند سفیدی به تن کرده روی تخت خواب خود نشسته بود و لبخند میزد. موهای افشانش که تازه شستوشو شده بود، بر شانههایش ریخته بود. از پنجره باز، گرمای زرین بعدازظهر ماه اوت در هوای ساکن گسترده میشد. بیرون، کرخی باغچه بولونی که در آفتاب به خواب رفته بود، بی آنکه دیده شود، احساس میشد. آنت از این بهروزی سهم داشت. میتوانست بی هیچ حرکت، بی آنکه بیندیشد یا نیازی به اندیشه داشته باشد، ساعتها دراز بکشد. برایش همین کافی بود که میدانست دو تاست؛ حتی تلاش نمیکرد با بچهای که در او بود حرف بزند زیرا یقین داشت که آنچه خود احساس میکند، او هم حس می کند. خواب زدگی سعادتآمیز پیکرش را امواج محبت در مینوردید وز آن پس آنت بار دیگر در لبخند خفته خویش فرو میرفت...* فصل تابستان. بخش اول. صفحه 200 پیکر جوان برای آخرین بار تکانی خورد. دهان باز کرد تا کسی را صدا بزند. آنت بوسیدش. هنگامی که دست خود را از انگشتان جوان محتضر بیرون آورد دید تمام شده است. راه خانه را در پیش گرفت، از شب سه ساعت گذشته بود. مهی سرد. آسمان خاموش. کوچه ها خالی. اتاق بی آتش. تا روز به بستر نرفت...روز که فرا رسید، آنت به آن مادر دیگر، به مادر بچهای که مرده بود و خودش چشمانش را بسته بود، نامه نوشت. آخرین بوسه او را برایش فرستاد.آنگاه کتابها و دفترهای خود را برگرفت و بی آنکه استراحت کرده باشد، کار روزانهاش را از سر گرفت، با نیرویی تازه و آرامشی در دل...* فصل تابستان. بخش دوم. صفحه 644 ***برخی جملات کلیدی کتاب که برخی از آنها در آغاز هر فصل نوشته شده است: ـ جایی که زندگی هست، مرگ هم هست: این نبردی است در هر لحظه.ـ میدانم، خطر میکنم. برای آن هم خطر میکنم که بهتر بدانم. اخلاق کهنه توصیه میکرد که از خطر بگریزیم. ولی اخلاق نو به ما یاد داده است که آنکه خطر نمیکند هیچ چیز ندارد. ـ بدا به حال دلهایی که بیش از اندازه محفوظ بودهاند! هنگامی که عشق راه به دل باز میکند، آنکه عفیفتراست بیدفاعتراست.ـ مبارزه هرچند هم که امید پیروزی در آن نباشد، باز خود امیدی است.ـ روح انقلاب در عصیانهای جدا جدا از هم میپاشد.ـ محبت نمیتواند جایگزین تجربهای که ندارید بشود و آنچه را که در کتاب تن آدمی نبشته میشود نمیتوان ترجمه کرد.ـ وقتی پدر فرزندان خود را از یاد میبرد، بر فرزندان است که برای یکدیگر پدر باشند.ـ پر زورترین فشارهای دسته جمعی گذراست؛ خود همان شدتی که دارند فرسودهشان میکند.ـ خرمندی حقیقی شاید نه در نابود کردن بلکه در تبدیل جوهر نیروهاست.ـ سادگی، که نام دیگرش حماقت است، بدتر از جنایت است.ـ رنج بردن، آموختن است. ......................................................................... سایر پیشنهادهای رهبری را در اخبار مرتبط بخوانید!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1165]