واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ... «راستش اگر خانمم نبود كه برایم غذا درست كند، مطمئن باشید تا الان از گرسنگی مرده بودم»... وقتی قرار باشد از یك شهر ساحلی به قلب صنعتی و فرهنگی آلمان بروی، باید تكانی در زندگیات بدهی. بخصوص كه بعد از 8 سال خانه و كاشانهات را ول كنی و راهی دیار غربت شوی. «هامبورگ را دوست داشتم. بعد از این همه سال زندگی در آنجا خیلی سخت بود كه به فرانكفورت بروم.» ولی این اتفاق در تابستان سال گذشته رخ داد. مهدی خیلی كارشناسانه درباره تفاوت این دو شهر میگوید: «خب تفاوت زیاد است. بندر هامبورگ شهر بسیار زیبایی است. فرانكفورت اما یك شهر تقریبا صنعتی است كه البته با حضور جوانان غیور! گرما و شور خاصی دارد.» مهدی دلش نمیآید درباره هامبورگ حرف نزند: «من سالهای زیادی را درهامبورگ زندگی كردهام و تقریبا آنجا را مانند شهر خودم میدانستم. اما حالا هم بعد از یك سال و نیم حضور در فرانكفورت به فضای این شهر عادت كردهام.» مهدی و دوست نزدیكش وحیدهاشمیان شباهتهای زیادی به هم دارند. هر دو معمولا نیمی از فصل را به دلیل گرفتگی عضلات كمر فیزیوتراپی میكنند. هر دو عاشق كتابهای تاریخی هستند و مهدی هم مثل وحید برای اینجور فیلمها میمیرد. «فكر كنم در ایران همه به تاریخ علاقه داشته باشند.» مهدی اگر فوتبالیست نمیشد، شاید الان معلم تاریخ یكی از كودكان شما در مدرسه بود! كیا یك شباهت دیگر هم با وحید دارد و آن این است كه زیاد روی اینترنت وقت میگذارد. اخبار ریز و درشت را چك میكند، اعم از داخلی و خارجی و ورزشی. «البته بیشتر پیگیر اخبار پرسپولیس و تیم ملی هستم.» او در اردوهای فرانكفورت معمولا دو همدم خیلی خوب دارد كه اوقاتش را با آنها میگذراند. اولی كه بهترین دوست است؛ یعنی كتاب. «بله، كتاب همدم من در اردوهاست. اوایل بیشتر كتابهای آموزش زبان آلمانی را مطالعه میكردم و حالا هر كتاب خوبی كه به من پیشنهاد شود، مطالعه میكنم. بخصوص همان تاریخیها را.» همدم دوم مهدی، فیلم است. «البته هر نوع فیلمی. رمانتیك را هم بیشتر میپسندم.» معمولا تیم كه با اتوبوس برای بازی به شهرهای اطراف میرود در ماشین فیلم پخش میشود و مهدی از تماشاگران پر و پا قرص است. یكی دیگر از خوراكهای مهدی دیدن تلویزیون ایران است. او در خانه شبكههای داخلی را دارد. هم اخبار را دنبال میكند و هم جدیدترین سریالها را میبیند. بیشتر بازیهای لیگ برتر را میبیند و مثل دوران گذشته لبریز از شور و هیجان است. مهدی از جمله آن فوتبالیستهاست كه خوره بازیهای خارجی است. وقتی از بیشتر فوتبالیستها میپرسی آیا بازیهای خارجی را میبینند معمولا یك نه آب دار به كار میبرند، ولی مهدی اینطور نیست. «تا آنجا كه بتوانم بازیها را میبینم، چون هر كدام از آنها مثل یك فیلم آموزشی است كه به بهتر شدن فوتبالیست كمك میكند.» مهدویكیا یك عادت خوب دارد و آن این است كه روی بازیكنان هم پستی خود خیلی دقت میكند. با چشمانی تیز بین آنها را زیر نظر میگیرد تا ببیند چطور بازی میكنند. «این جزو كار ماست. باید از هر كسی چیزی یاد گرفت.» زندگی شخصی مهدی تنها در این چیزها خلاصه نمیشود. گوشههایی از زندگیاش هست كه خودش دوست دارد همیشه پنهان باشد. ولی دیگر همه میدانند كه او در ایران به چند خانواده كمك مالی میكند. دوست ندارد هیچوقت در این باره حرف بزند. «همیشه باید به دیگران كمك كرد.» مهدی در كنار همسر و دخترش در آلمان زندگی میكند. به خاطر همین، هیچوقت دوری از ایران را خیلی احساس نمیكند. اگر همسرش در كنارش نبود، مطمئن باشید كیا تا الان مرده بود« !بله، این یك حقیقت است»! مهدی چیزی از كارهای خانه و آشپزی سرش نمیشود. فقط یاد گرفته دنبال توپ بدود. «راستش اگر خانمم نبود كه برایم غذا درست كند، مطمئن باشید تا الان از گرسنگی مرده بودم»!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]