واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: 13 دليل نادرست ازدواجهيچ کس منکر اين نيست که ازدواج خوب است اما اول بايد تکليفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا براي چي داريد ازدواج مي کنيد؟ نگوييد ازدواج کردن دليل نمي خواهد. اگر شما خدايي نکرده در نا خوداگاه قصد بي منطقي براي ازدواج داشته باشيد ممکن است بعدا دچار مشکلاتي شويد که حل کردنش به فکر هيچ عاقلي نرسد. پس حواستان را جمع کنيد!
1. شورش عليه والدين خيلي ها به خاطر اين ازدواج مي کنند که به خانوادهايشان دهن کجي کرده باشند. در اين ازدواج ها فکر و ذکر فقط لج کردن با خانواده است و نه پيدا کردن يک شريک خوب براي زندگي. خب اين ديگر گفتن ندارد که شما حتي اگر با اين کار از پدر و مادرتان انتقام بگيريد، باز هم دودش به چشم خودتان مي رود. چون اين بار هم خانواده را از دست داده ايد و هم پشتوانه اي براي روزهاي سخت زندگي دو نفره تان نخواهيد داشت. 2. جستجوي استقلال معمولا آدمها اول بايد مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهي قضيه بر عکس مي شود. بعضي ها م ي خواهند به وسيله ازدواج که يک دليل بيروني است، مستقل شوند يعني خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شديد يک پارچ آب را با قاشق چايخوري بخوريد، در اين کار هم موفق مي شويد. البته که فرض محال محال نيست اما قيمت اين فرض خيلي بالاست!3. التيام يک رابطه شکست خورده اين هم از آن دلايل پيچيده است که خيلي ها بي توجه به آن تن در مي دهند. اين که در يک رابطه عشقي به هر دليلي شکست خورده ايد و نه شنيده ايد و حالا مي خواهيد از راه ازدواج با يک آدم جديد به خودتان ثابت کنيد که مي توانيد عزت نفستان را بازگردانيد. اين هم اشتباه است چون انگيزه ازدواج يک رابطه ديگر است و نه رابطه با آدم جديد.4. فشار خانواده و اجتماع زن بگير، موهات داره رنگ دندونات ميشه، داري تو خونه مي ترشي !... کافي است چندتا دختر معرفي کنند و بگوييد نمي خواهم يا چندتا خواستگار بيايد و رد کنيد، آن وقت است که سيل حرف و حديث هاي اين طوري از هر طرف به سويتان جاري مي شود. انصافا فشار رواني بسياري به آدم وارد مي کند. 5. ازدواج اجباري خوشبختانه دوره اين کار در حال ور افتادن است. اما خيلي پيش مي آيد که پدر و مادري از روي مصلحت يا خودخواهي، يا هر دليل ديگري فرزند بينوا را مجبور مي کنند که با يک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنيد که با شرايط امروز چه زندگي اي در پيش روي اين زوج اجباري است.6. نياز جنسييعني اينکه يک نفر فقط و فقط به خاطر نياز جنسي اش ازدواج کند و نه چيز ديگر... مسلما بي خردي بزرگي است.احترام گذاشتن به خواسته هاي پدر و مادر واجب است اما نه اين که اگر والدينتان اصرار کردند که با کسي ازدواج کنيد براي به دست آوردن دل آنها چشم روي خواسته خود ببنديد و براي هميشه خود را اسير روياهاي آنها کنيد7. دلايل اقتصادي بعضي وقتها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه مي کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به يک نان و نوايي برسند.حالا تصورش را بکنيد که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکست شوند، ديگر به چه اميدي مي شود آن زندگي را ادامه داد.يعني طرف ازدواج کند به اين دليل که به واسطه ي خانواده زن يا شوهر و با خود طرف مقابل، پول پله اي بهم بزند و به رفاه اقتصادي برسد.8. تنهايي و استقلال بعضي موقع ها يک نفر به خاطر اينکه تنهاست و دارد مستقل زندگي مي کند، تصميم به ازدواج مي گيرد بدون اينکه شرايط ازدواج را داشته باشد. وقتي كه احساس تنهايي مي كنيد و به تنگ آمده ايد، احتمال آن كه انتخاب هاي ضعيف تري بكنيد بالا مي رود و در نهايت از روابطي سر در خواهيد آورد كه چيز زيادي براي شما ندارند. 9. احساس گناه يا ترحم اگر دل ادم براي يک نفر بسوزد و به همين خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمي تواند مثل زن و شوهرعاي معمولي عادلانه و برابر باشد. اينطوري حتما کسي که دلسوزي کرده بعدها احساس قرباني بودن پيدا ميکند.10. احساس کمبود يا تهي بودن
بعضي از احساس کمبودها و احساس تهي بودن ها هيچ ربطي به ازدواج کردن يا نکردن ندارد و از جاهاي ديگري نشأت گرفته است. بعضي افراد فقط به خاطر اين احساس کمبود ازدواج مي کنند و اين هم اشتباه است. اين افراد مي خواهند طرف مقابلشان نواقص كودكي شان را بر طرف كند. آنها با اين عمل خود مسوليت پذيري را از خود منع مي كنند و از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و يا مادر را براي آنها بازي كند كه ممكن است به زودي موجب خسته شدن طرف مقابل شود. ضمن اينكه هر رابطه صحيح الزاما به خودي خود التيام بخش هم خواهد بود اما با توقعات نا به جا عاشق شدن عواقب خوبي ندارد.11. احساس گناه زماني كه ادامه يك ارتباط باعث به وجود آمدن اين احساس مي شود كه اگر ازدواج نكنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد. ازدواج شما نه به خاطر مصلحت بلكه به خاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال يك طرف نقش ناجي را بازي خواهد كرد كه با مصلحت ازدواج منافات دارد.12. ازدواج ابزاريگاهي انگيزهي اصلي در تشکيل زندگي مشترک، عشق به فرد مقابل و نياز روانشناختي به زيستن با فرد مقابل نيست؛ بلکه او وسيلهاي براي رسيدن به هدفهاي ديگر ميشود. براي نمونه، خانمي که دوست دارد در خارج از کشور زندگي کند، ممکن است با پيشنهاد فردي جهت ادامهي زندگي مشترک در خارج با او ازدواج کند؛ ولي مسائل فرهنگي، استرسهاي متعددي را به دنبال داشته است؛ بنابراين گاهي ازدواج به خاطر ترس از تنهايي، از دست دادن زيبايي، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگي و ... صورت ميگيرد. در چنين فضايي، امکان سازگاري با مشکلهاي زندگي، ضعيف بوده و در نهايت، ضريب ريسک اين ازدواجها، بالا ميباشد.13. ازدواج به خاطر آرزوهاي پدر و مادر احترام گذاشتن به خواسته هاي پدر و مادر واجب است اما نه اين که اگر والدينتان اصرار کردند که با کسي ازدواج کنيد براي به دست آوردن دل آنها چشم روي خواسته خود ببنديد و براي هميشه خود را اسير روياهاي آنها کنيد. فاطمه ايمانيبخش کلوب ازدواج تبيانمنبع :برگرفته از همشهري جوان، انجمن روان شناسي ايران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 392]