محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847194716
نقش قصد لذت در حرمت نگاه
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش قصد لذت در حرمت نگاه نويسنده: محمدجواد دانيالي چکيده: اسلام بعضي از رفتارها مانند نگاه کردن به موي زن نامحرم را که اغلب هيجان جنسي در پي دارند به طور مطلق ممنوع دانسته و بين حصول لذت و عدم آن و قصد لذت و عدم آن تفاوتي نمي گذارد. رفتارهاي بسيار ديگري نيز وجود دارد که گاه با تلذذ همراهند اما به صورت اولي حرام نشده اند. آيا صرف حصول ميل جنسي باعث حرمت اين اعمال مي گردد؟ دو مقوله قصد لذت و علم به حصول لذت در حرمت اين اعمال چه تأثيري دارند؟ بنابر آيات، روايات و اقوال علما به دست مي آيد که رفتارهاي ايجاد کننده لذت جنسي در صورت عدم قصد لذت حرمتي ندارد و تنها مکروهند ولي کارهايي را که به قصد لذت جنسي انجام مي شوند بايد ترک کرد. کليد واژه ها: لذت جنسي، قصد تلذذ، علم به حصول لذت، حليت، حرمت. مقدمه يکي از موضوعاتي که در همه زمان ها بشر را با خود درگير کرده روابط جنسي است. در جامعه امروز در هر جايي که ارتباط اجتماعي وجود داشته باشد تهييج و تحريک جنسي کم يا بيش خودنمايي مي کند. بسياري از انسانها متوجه مقادير ضعيف اين حس دروني نمي باشند و به عنوان مثال ممکن است منکر لذت حاصل از حضور در محيطي مختلط شوند. گاهي خستگي کمتر يا رغبت بيشتر در عملي نشانه ي مقادير خفيفي از اين لذت است. با داخل کردن موارد ضعيف اين حس در دايره ي لذت جنسي گستره ي شمول آن بسيار زياد و فراگير مي شود. در اين مقاله مقصود از لذت جنسي تمام احساساتي است که حتي گاهي به صورت مخفي در ارتباط دو جنس مخالف بروز مي کند، بنابراين ميل بسيار اندکي که هر زن و مردي به هم صحبتي با هم دارند و لذتي که داستان هاي عاشقانه را پرطرفدارتر مي کند و حتي علاقه اي که به مطالعه ي احکام فقهي مربوط به مسائل جنسي وجود دارد، همه ي اينها و موارد شديدتر، در دايره اين بحث مي گنجد. بعضي افعال که باعث لذت جنسي مي شوند، مثل نگاه کردن به موي زن مسلمان و لمس بدن او، به طور مطلق حرام هستند و بعضي ديگر مثل خواندن داستان و شنيدن صداي زن نامحرم في حد نفسه مباح به شمار مي روند. برخي افعال وجود دارند که به خودي خود و به صورت اولي حرمت ندارند، ولي به صورت ثانوي حرمت به آنها تعلق مي گيرد. حال بايد ديد با توجه به وسعت دايره ي لذت ها و هيجان هاي جنسي رفتارهايي که آنها را ايجاد مي کنند اما به صورت اولي حرمت ندارند، به چه حکم تعلق مي پذيرند؟ حصول لذت جنسي از مباحات به دو حالت تقسيم مي شود: 1. حالتي که شخص رفتار همراه با لذت را به قصد رسيدن به اين لذت انجام مي دهد؛ 2. حالتي که شخص به قصد لذت بردن رفتاري را انجام نمي دهد اما اين لذت ناخواسته براي او حال مي شود. در اين صورت نيز ممکن است علم به حصول لذت از قبل وجود داشته باشد يا نه. براي مثال، گاه انسان براي کمک به جنس مخالف تمايل بيشتري دارد؛ تمايلي که نشانه ي اندک لذتي در ارتباط با جنس مخالف است. آيا کمک کردن، در صورتي که به حصول چنين ميلي علم داشته باشد، يا ادامه دادن، در صورتي که علمي به اين ميل نباشد، به علت همراهي با لذت جنسي حرام است؟ حکم فقهي اين رفتار با قصد حصول لذت چيست؟ اين سوال درباره بسياري از کارهاي روزمره مثل تماشاي فيلم، حضور در محيطي مختلط و گفت و گو با جنس مخالف پيش مي آيد که ممکن است همراه با قصد لذت باشد يا بدون آن. به عبارت ديگر، هدف اين مقاله بررسي موضوعيت قصد لذت در حرمت اعمالي است که ايجاد لذت مي کنند، اما بدون لذت حرمتي ندارند. آيا حرکت وابسته به قصد است يا صرف حصول لذت سبب حرمت مي شود؟ بديهي است در صورتي که ملاک حرمت حصول لذت باشد، علم، گمان و شک به حصول لذت، حکم علم، گمان و شک به ارتکاب حرام را دارد که بحث ديگري مي طلبد. بنابراين تقسيم، پرسش اصلي اين نوشته اين است که چيستي حکم رفتارهايي است که سبب لذت جنسي مي شوند؛ در دو حالت همراه با قصد لذت و بدون قصد لذت. فقيهان به اين مسئله کمتر توجه کرده اند، در بسياري از موارد به ظرافت مسئله بي توجه بوده اند و گاه گفتارهايي متناقص گفته اند، اما بعضي از عبارت هاي ايشان اشاره ي نه چندان صريح به نظر آنان دارد: يکم. قصد لذت؛ معيار حرمت شيخ مفيد در مقنعه مي نويسد: و لا يحل له النظر الي وجه امرأه ليست له بمحرم ليتلذذ بذلک دون ان يراها للعقد عليها و لا يجوز له ايضا النظر الي امه لايملکها لتلذذ برؤيتها من غير عزم علي ذلک لابتياعها. ولا بأس بالنظر الي وجوه نساء اهل الکتاب و شعورهن لأنهن بمنزله الماء و لايجوز النظر الي ذلک منهن لريبه؛ (1) نگاه به صورت زن نامحرم براي لذت بردن حلال نيست مگر اينکه براي عقد به او نگاه کند. همچنين جايز نيست براي لذت بردن به کنيزي که مالکش نيست بدون قصد خريد نگاه کند... و نگاه به صورت زنان اهل کتاب و موي آنها براي ريبه اشکال دارد. شيخ طوسي نيز گفته است: و النظر الي نساء اهل الکتاب و شعورهن لابأس به لانهن بمنزله الاماء اذا لم يکن النظر لريبه او تلذذ فاما اذ کان کذالک فلايجوز النظر اليهن علي حال؛ (2) نگاه به زنان اهل کتاب و موي آنها اگر براي ريبه و تلذذ نباشد اشکالي ندارد و اگر اين گونه باشد به هيچ وجه نگاه جايز نيست. محقق حلي نيز عين عبارت بالا را با اضافه ي چنين بيان کرده است: و يجوز ان ينظر الرجل الي مثله ما خلا عورته... مالم يکن النظر لريبه و تلذذ و کذ المرأه؛ (3) نگاه مرد به مرد غير از عورت اگر براي لذت و ريبه نباشد جايز است، همچنين است نگاه زن به زن. از اين رو اگر نگاه براي لذت بردن نباشد اما گاه سبب لذت شود، حتي با علم به حصول لذت بي اشکال است. دوم. حصول لذت، معيار حرمت شيخ مفيد در جاي ديگر از مقنعه عبارتي متفاوت از عبارت پيشين آورده است: و اذا زوج الرجل امته من حر او عبد حرم عليه وطؤها، و النظر الي وجهها و لم يجز له تقبيلها بشهوه؛ و لا التلذذ منها بشيء...؛ (4) اگر مردي کنيزش را به ازدواج مرد ديگري درمي آورد... لذت بردن از او به هر تريبي جايز نيست. در اينجا مورد عدم جواز، مطلق تلذذ است نه قصد تلذذ. شيخ طوسي نيز در جاي ديگر از نهايه فرموده: اذا زوج الرجل امه جاز له ان ينظر الي وجهها و محاسنها نظرا من غير شهوه؛ (5) اگر کسي کنيزش را به ازدواج ديگري درآورد جايز است که به صورت و زيبايي هايش بدون شهوت نگاه کند. بنابراين عبارت نگاه همراه با شهوت، چه با قصد و چه بدون قصد جايز نيست. گفتني است شيد شيخ طوسي از عبارت «من غير شهوه» بدون علت شهوت يعني بدون قصد تلذذ را قصد کرده باشد که در اين صورت جزء فتاواي قبل دسته بندي مي شود و اگر تلذذ به معناي طلب لذت باشد، چنانچه ممکن است، عبارت شيخ مفيد هم داخل در دسته اول خواهد بود. علامه حلي در تذکره الفقها مي فرمايد: لايجوز للرجل لنظر الي الرجل بشهوه و ريبه... و ان خلا عن الريبه و الشهوه جاز له ان ينظر اليه و الي جسده عاريا ما عدا العوره و ...؛ (6) نگاه مرد به مرد با شهوت و ريبه جايز نيست و اگر با ريبه و شهوت نباشد جايز است به غير عورت نگاه کند. اما بعد از آن مي فرمايد: يجوز للمرأه النظر لي المرأه کما في نظر الرجل الي الرجل و لايجوز لريبه و تلذذ؛ (7) نگاه زن به زن مانند مرد به مرد جايز است اما براي ريبه و لذت بردن جايز نيست. توجه به اختلاف عبارات علماي متقدم از جهت اجتاع اهميت بيشتري دارد؛ به دليل اينکه در جايي شرط عدم جواز نگاه را نظر همراه با لذت و در جايي ديگر نظر براي لذت بردن دانسته اند. از اين رو چنين مي نمايد که اين اختلاف به دليل بي توجهي به فرق دو لفظ حاصل شده و بنابراين اجماع و شهرتي در حرمت صرف حصول لذت وجود ندارد. اختلاف عبارت ياد شده در بسياري از کتب مثل مسالک شهيدثاني (8) و حتي کتب مراجع معاصر نيز ديده مي شود، به طوري که در رساله ها معمولا قيد قصد لذت در ملاک حرمت گرفته شده اما در کتب دقيق تر مثل تحرير الوسيله امام خميني (9) و جامع المسائل مرحوم آيت الله بهجت،(10) مطلق تلذذ بيان شده، مگر اينکه گفته شود خود تلذذ به معناي قصد لذت داشتن است، چنان که در معاني باب تفعل آورده شده ولي هم اکنون اين معنا در کتاب هاي لغت به چشم نمي آيد. بحث مربوط به عبارت ريبه مجال ديگري مي طلبد که در اينجا فقط بحث لذت در پي مي آيد. شيخ انصاري در اين مسئله اولين کسي است که به فرق «حصول لذت» و «قصد حصول لذت» پرداخته و بيان کرده است: ان النظر اذا کان بقصد التلذذ حرام اجماعا کما ادعاه غير واحد... اما اذا لم يقصد به التلذذ و لکن علم بحصول اللذه بالنظر، أو لم يعلم به و لکن تلذذ في اثناء النظر، فهل يجب الکف ام لا؟ الظاهر: الثاني، لاطلاق الادله و لأن النظر الي حسان الوجوه من الذکور و الأناث لاينفک عن التلذذ غالبا- بمقتضي الطبيعه البشريه المجبوله علي ملائمه الحسان- فلو حرم النظر مع حصول التلذذ لوجب استثناء النظر الي حسان الوجوه مع انه لاقائل بالفصل بينهم و بين غيرهم و يؤيد ما ذکرنا ما رواه في الکافي عن علي بن سويد في الصحيح، قال: قلت لابي الحسن عليه السلام: اني مبتلي بالنظر الي المرأه الجميله فيعجبني النظر اليها، فقال لابأس يا علي اذا عرف الله من نيتک الصدق و اياک و الزنا فانه يمحق البرکه و يرهق بالدين.(11) فان مراد السائل انه کثيرا ما يتفق لا الابتلاء بالنظر الي المرأه الجميله و انه حين نظر اليها و المکالمه معها - لمعامله او غيرها - يتلذذ بالنظر لمکان حسنها و لعل ذلک من جهه کون الراوي من اهل الصنائع و الحرف التي يکثر فيه مخالطتهم للنساء کالسابغ و البزاز حيث يکثر تردد النساء اليهم سيما نساء البوادي الاتي لايسترن فسأل عن أنه يجب الکف عن النظر عند التلذذ ام لا؟ فأجاب عليه السلام بأنه لابأس بذلک اذا علم الله من قصدک مطابقه ما تظهره من ان نظرک ليس لمجرد التلذذ و حيث عبرت عن مخالطتک معهن «بالابتلاء بهن» وانک کاره لاعجابک الحاصل حين النظر...؛ (12) نگاه اگر به قصد لذت بردن باشد، همان طور که عده اي گفته اند، بنابر اجماع حرام است، اما آيا در صورتي که قصد لذت نداشته باشد و دانسته يا نادانسته لذت آور به شمار آيد، نيز بايد از آن پرهيز کرد يا نه؟ ظاهر دومي است؛ به دليل اطلاق ادله و اينکه نگاه کردن به زيبارويان مذکر و مؤنث به اقتضاي طبيعت بشري اغلب لذت آور است و اگر نگاه همراه با لذت حرام باشد بايد نگاه به زيبارويان استثنا شود، در صورتي که کسي به تفاوت بين زيبايان و غير آنها معتقد نيست. اين مطلب بنابر حديثي صحيح در کافي نيز تأييد مي شود: «به حضرت ابوالحسن (ع) گفتم: من گرفتار نگاه به زنان زيبا شده ام و از اين نگاه لذت مي برم. حضرت فرمود: اي علي! اگر خداوند صداقت از نيت تو ببيند اشکالي ندارد و از زنا بر حذر باش که برکت را از بين مي برد و دين را نابود مي کند.» مراد سوال کننده اين بوده که بسيار اتفاق مي افتد که مبتلا به نگاه به زن زيبا مي شود و در هنگام نگاه و سخن گفتن با او براي معامله يا مثل آن از زيبايي اش لذت مي برد و شايد اين به اين دليل بوده که شغل راوي به گونه اي بوده که مانند زرگر و پارچه فروش با زنان و به ويژه زنان بي حجاب زياد برخورد داشته است. بنابراين سؤال کرده که آيا هنگام تلذذ بايد از نگاه اجتناب کند يا نه؟ امام نيز جواب مي دهند که اگر خداوند بداند که قصد تو آن طور که گفته اي لذت بردن نيست و اينکه تو آن طور که از عبارت «بالابتلاء بهن» برمي آيد از اين لذت ناراحت هستي ... . مرحوم حکيم هم به اين فرق پرداخته است و با بيان اينکه ظاهر عبارات بعضي علماي سلف جواز است با رد استدلال شيخ، حکم به حرمت را مي پذيرد و آورده است: هل يختص التحريم بقصد التلذذ کما يظهر من عباره الشرايع و القواعد و غيرها حيث ذکر فيها انه لا يجوز لتلذذ او ريبه - او يعم ما اذا حصل التلذذ في حال النظر و ان لم يکن واقعا بقصد التلذذ فيجب الکف مع التلذذ؟ و جهان. و في رساله لشيخنا الاعظم: الظاهر الاول لاطلاق و الادله و ... فيه ان الظاهر من المرتکزات الشرعيه حرمه النظر مع التلذذ، فيقيد به الاطلق اما ما ذکره ثانيا ففيه، ان التلذذ الذي هو محل الکلام التلذذ الشهوي و ما تقتضيه الطبيعه البشريه المجبوله علي ملائم الحسان هو التلذذ غير الشهوي کالتلذذ الحاصل بالنظر الي المناظر الحسن، کاالحدائق النظره و العمارات الجميليه و الاشعه الکهربائيه المنظم علي نهج معجب نحو ذلک و کل ذلک ليس مما نحن فيه و اما صحيح علي بن سويد فالظاهر منه الاضطرار الي النظر لعلاج و نحوه قرينيه قوله (عليه السلام): اذا عرف الله من نيتک الصدق يعني الصدق في ان نظرک للغايه اللازمه لا ماذکره (قده) و لا ما ذکر في کشف اللثام و الجواهر من النظر الاتفاقي، اذ النظر الاتفاقي لانيه فيه؛ (13) آيا طبق ظاهر عبارت شرايع (14) و قواعد (15) و ديگران که گفته اند نگاه براي تلذذ و ريبه جايز نيست، حرمت مختص به قصد لذت است يا آنکه مورد حصول لذت را هر چند به قصد لذت نباشد دربرمي گيرد و اجتناب واجب است؟ اين مسئله دو احتمال دارد و شيخ اعظم در رساله ي خود گفته به دليل اطلاق ادله و ... ظاهر احتمال اول ظاهر است اما اين نظر اشکالي دارد؛ اينکه ظاهر مرتکزات شرعي حرمت نگاه همراه با تلذذ است و با همين مطلقات مقيد مي شوند. دليل دوم نيز اين اشکال را دارد که تلذذ مورد نظر، تلذذ شهواني است، اما آنچه طبيعت انساني بر ميل به زيبارويان اقتضا مي کند تلذذ غير شهوي است که از نگاه به مناظر زيبا مانند باغهاي سرسبز و بناهاي مجلل و انوار منظم مهيج حاصل مي شود و آنچه ما درباره اش سخن مي گوييم از اين موارد نيست. درباره ي حديث صحيحه علي بن سويد نيز به قرينه گفته امام که فرموده اند: «هنگامي که خدا صداقت نيت تو را بداند» مقصود اضطرار به نگاه براي معالجه و مانند آن است و معناي قول امام اين است که خداوند صداقت نگاه تو را بداند که نگاهي لازم بوده است، نه آن طور که شيخ انصاري گفته و نه آن طور که در کشف اللثام و قواعد و ديگران گفته اند. مرحوم خوئي نيز تا آنجا که بررسي شده به تفصيل مذکور به طور مشخص نپرداخته اما به تفکيکي عجيب درباره ي لذت معتقد است و فرموده (16): نظر به زن زيبا هم مي تواند هر دو حالت را داشته باشد که اگر جنسي باشد حرام و اگر غير جنسي باشد غيرحرام است هر چند در پايان حکم به احتياط وجوبي در ترک نظر، به طور کلي داده اند.(17) ادله حرمت بر حرمت عمل باعث تلذذ که فاعل از انجامش قصد لذت بردن ندارد، دلايلي آورده اند که در پي مي آيد: تلذذ گاهي به واسطه ي نگاه حاصل مي شود و گاه به وسيله ي رفتارهاي ديگر. بسياري از ادله ي حرمت مطلقند اما بعضي به نگاه اختصاص دارند. در ابتدا دليل هاي مطلق در پي مي آيد: ادله ي حرمت مطلق بهره مندي هاي جنسي از غير همسر يا کنيز يکم. اجتناب اميرمؤمنان (ع) از سلام کردن به زنان جوان حسنه ربعي بن عبدالله در من لايحضره الفقيه از امام صادق (ع) روايت کرده است: و کان رسول الله عليه السلام يسلم علي النساء و يرددن عليه و کان اميرالمؤمنين يسلم علي النساء و کان يکره ان يسلم علي الشابه منهن و يقول: اتخوف ان يعجبني صوتها فيدخل من الاثم علي اکثر مما اطلب من الاجر؛ (18) رسول خدا (ص) بر زنان سلام مي کرد و آنها جواب مي دادند و اميرمؤمنان (ع) بر زنان سلام مي کرد و اکراه داشت که بر زنان جوان سلام کند و مي گفت مي ترسم از صداي آنها خوشم آيد و بيشتر از ثوابي که طلب کرده ام گناه کنم. اين روايت با تفاوتي اندک اما مهم در کافي نيز آمده است: اتخوف ان يعجبني صوتها فيدخل علي اکثر مما طلبت من الأجر؛ (19) مي ترسم که از صدايشان خوشم آيد و بيشتر از ثوابي که طلب کرده ام ضرر کنم. در روايت کافي لفظ اثم وجود ندارد، اما در روايت من لايحضره الفقيه لفظ «اثم» در مقام فاعل «يدخل» آمده که «اکثر» است، يعني آنچه بر اثر اعجاب حاصل مي شود اثم است که در گناه ظهور دارد. پس مي توان نتيجه گرفت حصول اعجاب يا همان لذت اگر مثل اين مورد به قصد کار مستحب نيز باشد اثم و حرام است. در تضعيف استدلال به اين دلايل مي توان گفت که بنابر فرمايش حضرت صادق (ع) اگر پيامبر (ص) بر زنها سلام مي فرمود اما حضرت علي (ع) اکراه داشت بر زنان سلام کند، لفظ اکراه بيانگر مکروه بودن اين اقدام است و اين مطلب از سياق کل روايت هم فهميده مي شود و علما نيز آن را دلالت گر بر کراهت سلام کردن جوان به زن هاي جوان گرفته اند، هر چند با نگاه دقيق تر به روايت بايد گفت سلام به زنها اگر خوف تلذذ از صدايشان باشد، مکروه است. دو ديگر آنکه لفظ «اثم» در روايت کافي نيامده است. پس وجود آن در اصل کلام امام معلوم نيست. مرحوم نراقي مي گويد: فلو دلت فانما هي باعتبار قوله «من الاثم» و اکثر النسخ خال عنه فلا دلاله فيها معتبره؛ (20) اگر بر گناه دلالت کند فقط به اعتبار عبارت «گناه» است، در حالي که بيشتر نسخه ها خالي از آن هستند. بنابراين دلالت معتبري بر اين مطلب وجود ندارد. سه ديگر آنکه اگر بنابر احتياط لفظ «اثم» را داخل در روايت بدانيم باز روايت در کراهت اظهر است و ممکن است مقصود از «گناه» در روايت، گناه اعمال ديگري باشد که ممکن است در پي اين سلام سربزند يا آسيب معنوي اي که در اثر به وجود آيد. شيخ انصاري درباره ي دلالت اين روايت بر حرمت انجام عملي که از آن تلذذ حاصل مي شود، مي فرمايد: فان الروايه علي انه عليه السلام کان يکره التسليم عليهن لاحتمال التذذ بصوتهن فصوره العلم بالتلذذ اولي بالمراعاه الا أن حمله علي الکراهه مما لاغائله فيه خصوصا بعد جعله التقابل بين اجره- اي ما يرد عليه من الجزاء - و اجر السلام المستحب، و ان کان الوارد علي ذلک اکثر، لکن لاتبلغ درجه الحرمه، فتدبر؛ (21) اين روايت بر اين است که حضرت به دليل احتمال تلذذ از صداي زنان جوان، از سلام دادن به آنان کراهت داشته است. پس در صورت علم به تلذذ، اين مراعات اولويت دارد، اما در اينکه اين کار مکروه است، شکي نيست، به ويژه به دليل اينکه ضرر حاصل از اين کار را در مقابل اجر سلام مستحب قرار داده است، هر چند اين ضرر بيشتر باشد اما به حد حرمت نمي رسد- پس دقت کنيد! شيخ در اينجا حمل روايت بر کراهت را قطعي مي داند، هر چند استدلالي که به آن تمسک کرده براي تأييد اين حمل خالي از اشکال نيست. دوم. روايت محمد بن سنان روايت ديگري که بر حرمت تمام رفتارهاي لذت بخش دلالت مي کند، روايتي است که بهترين سندش در عيون اخبارالرضا به اين صورت آمده است: حدثنا ابوجعفر محمد بن موسي البرقي رضي الله عنه بالري قال حدثنا علي بن ماجيلويه عن احمد بن محمد بن خالد عن محمد بن سنان. اين روايت هشت سند دارد که غير از اين سند باقي ضعيف هستند. البته محمد بن موسي البرقي در هيچ يک از کتب رجالي توصيف نشده ولي شيخ صدوق نامش را با رضي الله عنه آورده است. ديگر اينکه درباره ي محمد بن سنان اختلاف فراواني است، به طوري که عده اي او را کذاب و روايت از او را غير جايز مي دانند و عده اي او را ثقه مي دانند و رواياتي نيز در تمجيد او از ائمه نقل شده است. از اين رو گويا مشهور او را ثقه مي دانند پس شايسته است به آن عمل شود. متن اين روايت بلند درباره ي علل احکامي است که امام رضا (ع) در جواب مسائلي براي محمد بن سنان مرقوم فرموده اند. در بخشي از آن آمده است: ... و حرم النظر الي شعور النساء ... لما [فيه] من تهييج الرجال و ما يدعو التهييج اليه من الفساد و الدخول فيما لايحل و لا يجمل و کذلک ما اشبه الشعور؛ (22) و نگاه به موي زنان...حرام شد به دليل اينکه باعث تهييج مردان مي شود و تهييج نيز باعث فساد و ورود به غير حلال و غيرشايسته مي شود و همين طور است چيزهاي ديگري غير از مو... . از آنجا که علت تحريم، تهييج بيان شده، پس طبق روال احکام منصوص العله که علت معمم و مخصص است، هر جا که علت يافت شود هم هست. گويا اين روايت در مقام بيان حکمت است نه علت، همان طور که مرحوم محقق داماد (23) و تبريزي (24) نيز فرموده اند؛ چون اگر بيان علت بود بايد در جايي که تهييج وجود ندارد نيز حکم به جواز داده شود، در صورتي که اين طور نيست و از اين نوع بيانات کم نيستند که هيچ کدام باعث تعميم و تخصيص حکم نمي شوند. در ضمن ادله فراوان جوازي که ذکر خواهد شد در مقابل ضعف دلالت روايت قطعا آن را غير قابل معارضه مي گرداند. مرحوم نراقي نيز در جواب به استدلال حرمت بياني دارند که به دور از مناقشه نيست. مي فرمايند چون دلالت روايت بر مطلب، عام است با ادله جواز دچار تعارض مي شود. پس به اصل رجوع مي شود و بعد در بيان علت دوم مي فرمايد: مضافا الي ان العله فيه مجموعه التهييج و ما يدعو اليه من الفساد و تحقق ذلک- في کل نظر بتلذذ او النظر الي کل شيء او بالنسبه الي کل شخص- غير معلوم؛ علاوه بر اينکه چون علت در اين روايت، هم تهييج و هم انگيزه فساد است، از اين رو صدق اين علت درباره هر نگاه با تلذذ و به هر چيز و براي هر کسي نامعلوم است. بر کلام وي مي توان خرده گرفت که شايد مقصود از جمع با «واو» در روايت جمع به صورت علي البدل باشد يا مي توان گفت هر گونه تلذذ تحريک بسيار کمي نسبت به هر شخص، به سمت فساد دارد. به هر حال رد استدلال حرمت تمام دارد، اگر چه با ضميمه کردن ادله ي جواز که خواهد آمد. سوم. اجماع بر حرمت اجماع دليل ديگر حرمت است که معمولا بدان نيز استناد مي کنند. چنان که در ابتداي بحث گذشت به دليل وجود ابهام در عبارات فقها در اين بحث اجماعي نشده است. شيخ انصاري نيز وقتي جواز نگاه همراه با لذت بدون قصد را بيان مي کند به اجماع و يا شهرت مخالف در بين علم اشاره اي نکرده، در حالي که شيخ به تحقيق اقوال علما توجه زيادي دارد. چهارم. ارتکاز متشرعه دليل آخر که مرحوم سيدمحسن حکيم آن را دليل اصلي خود در مستمسک العروه (25) بيان کرده ارتکاز متشرعه است. تلقي هر مسلمان متشرع از حصول لذت جنسي اعم از وجود قصد يا عدم آن، حرمت است. اين مطلب نشان مي دهد که حکم در بين متشرعان واضح است. به اين دليل اشکالات گوناگون کرده اند: يکم.اصل چنين ارتکازي ثابت نيست. متشرعان چنين ارتکازي ندارند که حصول هر تلذذ جنسي حتي اگر متلذذ قصد آن را هم نداشته باشد حرام است. آيا همه ي متشرعان معتقدند کاسبي که روزانه چندين بار با زنان رودرو مي شود که به صورت قهري اندکي لذت برايش مي آورد اگر مجبور به اين کار نباشد بايد از معامله با زنان پرهيز و شغل خود را تعطيل کند؟ ظاهر اين است که اگر ارتکاز جميع، جواز چنين اشتغالي نباشد حرمت آن هم نيست. دوم. حتي اگر متشرعان از حيث نظري بر اين باور باشند در عمل به خلاف آن پايبندند. براي مثال آيا دين داراني که مي دانند رفتنشان به زيارت مرقد حضرت زينب در سوريه قطعا باعث نظرها و يا گذرهاي اتفاقي مي شود که تلذذ ناخواسته ي هر چند اندکي حاصل مي کند، از اين زيارت بايد چشم پوشند؟ واضح است که چنين نمي کنند. بايد توجه داشت در صورت حکم به حرمت، اين حکم شامل بسياري از اعمال مستحب مثل بسياري از زيارت ها و صله رحم هاي مستحبي نيز مي شود و در اين صورت حرمت حصول تلذذ، با استحباب آنها در تضاد است و بايد مستحباتي که علم به حصول مصاديق بسيار خفيف لذت در آنها وجود دارد، ترک شود. با توجه به اين رويه ي عملي حتي اگر متشرعان در نظر، معتقد به حرمت هر گونه تلذذ جنسي باشند؛ چون در عمل اين نظر را رعايت نمي کنند ممکن است ارتکاز آنها ناشي از کم توجهي به مصاديق گسترده ي آن و عدم تبيين موضوع باشد و بنابراين اعتبار استدلال از بين مي رود. ادله ي حرمت مختص به نگاه کردن يکم. آيه ي غض آيه ي سي سوره نور مي فرمايد: قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلک ازکي لهم؛ به مؤمنان بگو چشم هاي خود را فرو گيرند و فروج خود را حفظ کنند. اين براي آنان پاکيزه تر است. ظاهر امر آيه، فرو گرفتن نگاه هاي جنسي است و قيد «جنسي بودن» را از سياق آيات و صحيحه اي (26) که شأن نزول آيه را بيان کرده به دست مي آوريم. اطلاق آيه يا حداکثر برداشت احتياطي از آيه شامل غض بصر از تمام زنان اعم از حرو کنيز، مسلمان و کافر و همه ي بدن زنان اعم از دست، صورت و مو و حتي زنان پوشيده نيز مي شود که البته مقيد بودن آن از ادله ي ديگر فهميده مي شود. به عبارت ديگر آيه مي فرمايد: مردان در نگاه جنسي براي خود محدوديت ايجاد مي کنند. بعضي آيه را مجمل مي دانند اما با توجه به مبناي احتياطي که در اين بحث در پيش خواهيم گرفت احتياطانه ترين احتمال عقلايي را در حکم بايد لحاظ کرد. بنابراين در صورت اجمال نيز بر همان معناي مذکور بايد بنا گذاشت. عبارت «ذلک ازکي لهم» نکته ي ديگر آيه است که در استحباب ظهور دارد، اما با توجه به «يحفظوا فروجهم» که وجوبش از ادله ديگر فهميده مي شود، بر عدم وجود دلالت ندارد. با نگاه به گستردگي بحث ها درباره ي اين آيه در کتاب هاي فقهي اين بيان موجز کامل ترين و محتاطانه ترين بيان است، يعني اطلاق آيه از نگاه هاي مرتبط با زنان نهي مي کند. اين نگاه چه به عکس و فيلم باشد يا حتي به سنگ، به شرط اينکه ارتباط با جنس مخالف داشته باشد، در اطلاق آيه داخل است. اين اطلاق وسيع قطعا به بسياري از ادله ي ديگر مقيد مي شود که بعضي از آنها خواهد آمد. دوم. مرسله ي عبدالله بن فضل قلت اينظر الرجل الي المرائه يريد تزويجها فينظر الي شعرها و محاسنها قال لابأس بذلک اذا لم يکمن متلذذ؛ (27) گفتم آيا مردي که مي خواهد با زني ازدواج کند مي تواند به مو و زيباييي هايش نگاه کند؟ حضرت فرمود اگر با لذت نباشد اشکالي ندارد. بنابر مفهوم اين روايت نگاه همراه با لذت حتي به زني که خواستگاري مي شود اشکال دارد. مرحوم نراقي در مستند الشيعه به عنوان دليل تقييد جواز نظر به عدم تلذذ و ريبه از مفهوم اين روايت استفاده کرده و سپس آن را به اين بيان رد مي کند: ... اذ مفاده البأس في النظر الي مجموع شعر من يراد تزوجها و محاسنها لاغير، و انما يتعدي الي غير ذلک بالاولويه و عدم الفصل و جريانها في جميع المواضع ممنوع، بل لايثبت منه في غير الشعر و المحاسن و العوره من غير المراد تزوجها من الاجنبيات و المحارم- شيء؛ (28) چون مفادش تنها اين است که نگاه به مجموع مو و زيبايي کسي که مي خواهد با او ازدواج کند اشکال دارد و توسعه به غير از اين موارد، فقط با اولويت و عدم فصل، ممکن است. بنابراين، در همه ي موارد جاري نمي شود، بلکه در صورت عدم اراده تزويج چيزي را ثابت نمي کند. علاوه بر نظر مرحوم نراقي در خصوص مورد روايت (نظر به موي زن خواستگاري شده) عده اي به جواز لذت بردن در صورت عدم قصد تلذذ معتقد شده اند و اين به دليل مطلق مجوز و حصول غالبي لذت است. در مورد اين مسئله نيز روايت در مقابل دلايل ديگر به دليل ضعف دلالت و سند معارضه نمي کند. ادله جواز تلذذ بدون قصد لذت هر کدام از ادله ي جوز به بخشي از موضوع مورد بحث پرداخته و بعضي از آنها مختص به نگاه است. ادله ي جواز لذت بدون قصد حاصل از غير نگاه يکم. آيات ترغيب کننده به بهشت برخي آيات با توصيف زنان بهشتي آنان را باعث تلذذ و تهييج بيان کرده اند و چه بسا هدف همين است تا خواننده به زنان بهشتي تحريک و تهييج شود و براي وصال آنها تلاش کند، مانند: ان للمتقين مفازا- حدائق واعنابا- و کواعب اترابا-(29) مصباح المنير مي گويد:« کعب المرئه: نتأ ثديها فهي کاعب» و نتأ يعني ارتفع و اتراب جمع «ترب» به معني هم سن و سال است. «کواعب» به معناي دختران پستان برجسته هم سن و سال است. آيا اين آيه بدون ايجاد لذت مي تواند تحضيض به بهشت داشته باشد؟ به اين آيه و آيات بسيار ديگري که بهشت را وصف مي نمايند روايات کامل کننده اين توصيفات را نيز بايد افزود. آن گاه ظاهر مي شود که اين نصوص، تحريک و تهييج به آن نعمتها و زيبايي هاي جنسي است. پس نمي توان گفت هر چه باعث تحريک و تلذذ شود حرام است. علاوه بر اين نوع عبارات، آيات و روايات -ديگري در مقام عبرت دادن، وقايع و داستانهاي شهواني را نقل مي کنند. رواياتي نيز در مقام بيان حکم شرعي، بدون محدوديت در عبارت، از بيانات محرک استفاده مي نمايند. مجموع اين عبارات، دلالت بر عدم عموم حکم حرمت تلذذ دارد. البته اين دليل فقط شامل تلذذ از غير نگاه مي شود: دوم. رفتار حضرت موسي (ع)... و ما ورد ماء مدين وجد عليه امه من دون الناس يسقون و وجد من دونهم امرأتين تذودان قال ما خطبکما قالتا لانسقي حتي يصدر الرعاء و ابونا شيخ کبير. فسقي لهما ثم تولي الي الظل فقال رب ني لما انزلت الي من خير فقير. فجاءته احدهما تمشي علي استحياء قالت ان ابي يدعوک ليجزيک اجرما سقيت لنا. فلما جاءه و قص عليه القصص قال لاتخف نجوت من القوم الظالمين. قلت احدهما يأبت استأجره...؛ (31) موساي جوان (ع) بعد از فرار از فرعونيان به مدين رسيد و وقتي ديد دو دختر جوان (32) جداي از جمعيت، گوسفندان خود را نگه داشته اند و آنها را براي آب دادن به نزديک چاه نمي برند، نزد آن دو رفت و علت کارشان را پرسيد و سپس گوسفندان آنها را آب داد و به جاي قبلي خود بازگشت. بعد از رفتن دو دختر يکي از آنها بازگشت و در حالي که با حيا گام مي نهاد نزد موسي (ع) رفت و از او دعوت کرد به خانه بيايد تا پدرش اجر کار او را به او بدهد. بعد از آمدن موسي (ع) يکي از دو دختر که از قدرت و امانت موسي (ع) خوشش آمده بود به پدر پيشنهاد کرد او را به عنوان اجير نزد خود نگه دارند. چند نکته از اين داستان فهميده است: 1. سخن گفتن مرد جوان با دو دختر جوان به هر حال خوشايند هر دو طرف است. حتي اگر حضرت موسي (ع) را به هر دليل به دور از اين ميل طبيعي بدانيم نمي توان تمايل غريزي آن دو دختر را به هم صحبتي با موساي جوان منکر شد و علاقه اي که هر جوان به هر کلامي با جنس مخالف دارد نيز خود مصداق ضعيفي از ميل جنسي است. با توجه به اين، گويا حضرت موسي (ع) به دليل کسب ثواب کمک به ديگران، از اين تلذذ دوري نکرد. 2. حضرت شعيب (33) براي کار مستحب پرداختن اجر به موسي، دختر خود را فرستاد تا او را با خود به خانه بياورد و اين آمد و برگشت هم دست کم براي دختر همراه با تمايلي هر چند اندک بوده است. 3. اگر گفته شود از نقل داستاني در قرآن نمي شود حکمي فهميد؛ چون قرآن در مقام بيان حکم نبوده و اعمال حضرت موسي (ع) بعد از نبوت هم براي ما حجيت ندارد؛ چون احکام اديان مختلف با هم فرق داشته چه برسد به اينکه اين داستان قبل از نبوت آن حضرت بوده است، در جواب مي گوييم: هر چند هر کدام اين اشکالات جاي بحث دارد، اما نمي خواهيم بگوييم خداي متعال در مقام بيان حکم فقهي است، ولي گويا داستان رسول خود را به دليل تعليم بيان مي کند؛ حضرت موسي (ع) به افراد ضعيف کمک مي کنند و به طور مطلق کارهاي خير انجام مي دهد، اگرچه در موردي غريزه ي جنسي نيز متمايل به آن باشد. اگر قرآن در اين مورد به کار نيايد پس داستان هاي قرآني با اين تعداد چه فايده اي خواهند داشت؟ در حالي که خداي متعال در قسمتي از نقل داستان که دختر شعيب باز مي گردد تا موسي (ع) را به دريافت اجر دعوت کند از راه رفتن باحياي او ياد مي کند و اين بيانگر اين است که قرآن به روابط دو جنس و الگودهي آن در نقل اين داستان توجه داشته است. اشکال: هر دو دليل سطح بسيار خفيف لذت جنسي را اثبات مي کنند، در حالي که پرسش اصلي از سطح شديدتر لذت است. لذت ناچيز متعارف، حالتي عادي است که حرکت آن باعث اختلال نظام زندگي مي شود و بنابراين نياز به بحث ندارد. در مورد لذت هاي شديدتر نيز اين دو دليل اثبات کننده نيستند. پاسخ: واضح است که طبيعت انواع خفيف و شديد لذت، يکي است و همه ي آنها به گونه ي يکسان تحت عنوان لذت جنسي قرار مي گيرند و هرگاه طبيعت لذت حاصل شود حکم آن نيز ثابت است. امکان مرزگذاري واضح بين درجه هاي مختلف لذت وجود ندارد و اين خود نشان از عدم تفاوت مراتب آن در حکم شرعي است. شارع بعضي موارد حاصل کننده ي اين لذت را حرام کرده اما هيچ تفصيلي در شدت و ضعف اين لذت نداده است و فقط در بعضي موارد مثل روايت سلام اميرمؤمنان (ع) حکمي را براي حصول مطلق آن بيان کرده است. بنابراين نمي توان بدون ملاک شرعي و استفاده از متون، ميان درجات مختلف اين لذت تفاوت گذاشت. اختلال نظام نمي تواند دليل حليت هميشگي عملي باشد بلکه تنها در مواقع وجود حرج، حرمت را به صورت موقت برطرف مي کند. بنابراين نمي توان لذت هاي خفيف و متعارف را به دليل اختلاف نظام، خارج از بحث دانست؛ چون در بسياري از موارد که ترک آنها باعث حرج و سختي شديد نيست يا عمل مستحبي باعث به وجود آمدن آن مي شود، ترک آن لازم است. سوم. عدم وجود نهي صريح عدم وجود نهي صريح از تمام کارهاي همراه با تلذذ با توجه به شدت ابتلاي اين موضوع دليل ديگري بر جواز حصول لذت است. براي نمونه در زمان امامان (ع) بسياري از تجارت ها و مسافرت ها به سرزمين هاي اهل کتاب، بسياري از شعر خواني ها و غزل سرايي ها و نقل داستان ها بر سر زبان ها افتاده که محرک هاي عادي موجود در زندگي مردم بوده است. بازارها و مراکز اجتماع شهرهاي مسلمين و نمونه ي بروز شديدتر اين موضوع که در زمان حال وجود ندارد، بازار داغ خريد و فروش کنيزها و در کل، حضور بسيار کنيزهاي جوان در بين مسلمانان است. از توجه به بدون اصالت بودن و دست به دست شدن اکثر آنها و احکام خاص استفاده از آنها (مثل جواز اباحه ي کنيزها) و توجه به نقل هاي تاريخي تا حدي وضعيت فرهنگي محرک اجتماع آن زمان معلوم مي شود، چنان که در روايتي زنان مدينه با عبارت «هن فواسق» (34)ياد مي شوند. اکنون با توجه به فضاي فرهنگي آن زمان و عدم وصول منع صريحي درباره ي مطلق تلذذهايي که در اين فضا حاصل مي شده حتي به ديد احتياطي اطمينان به عدم حرمت حاصل مي شود. دليل هايي که ارائه شد به نوع خاصي از موضوع اشاره داشتند. دليل هايي که در ادامه مي آيد به لذت حاصل از نگاه مي پردازند. ادله ي جواز لذت بدون قصد حال از نگاه کردن يکم. موثقه ي حبيب معلي تهذيب به سند موثق از حبيب بن معلي الخثعمي آورده است: قال: قلت لابي عبدالله (ع) اني اعترضت جواري بالمدينه فأنذيت فقال اما لمن يريد الشراء فليس به بأس و اما لمن لايريد ان يشتري فاني اکرهه؛ (35) به امام صادق (ع) گفتم من به سراغ کنيزاني در مدينه رفتم و اين کار باعث شد که مذي از من خارج شود. حضرت فرمود براي کسي که براي خريد اين کار را انجام داده اشکالي ندارد اما من کراهت دارم کسي که قصد خريد ندارد اين کار را انجام دهد. نکات اين روايت که جواز را ثابت مي کند: 1. عبارت فأمذيت نشان دهنده ي تلذذ و تحريک شديد راوي از تعرض و برخورد با کنيزان مدينه است که در اين برخورد قطعا نگاه نيز صورت گرفته است؛ 2. ظاهر روايت بر کراهت در صورت تلذذ از عدم قصد خريد دلالت مي کند؛ چون هم حضرت از لفظ کراهت استفاده کرده اند و هم آن را به خودشان نسبت مي دهند و نمي فرمايند اين کار کراهت دارد بلکه مي فرمايند من کراهت دارم؛ 3. قصد غيرخريد که حضرت آن را کراهت دارند، شامل تمام قصدهاي ديگر مثل قصد کسب اطلاع از بازار اماء، قصد عبور و حتي قصد تلذذ مي شود، اما قصد تلذذ را به دليل قطعي اجماع و ادله ي ديگر، حرام و ديگر موارد تحت حکم کراهت مي ماند. در اقوال علما به اين روايت بسيار کم پرداخته است، در صورتي که به جاي توضيح و بررسي بسيار نياز دارد. مرحوم مجلسي در ملاذ الاخيار ذيل اين روايت بيان مي دارد: لعل المراد بالکراهه، الحرمه کذا أفاده الوالد العلامه طاب ثراه؛ (36) شايد مرد از کراهت، حرمت باشد. پدر علامه ام نيز به همين صورت اين روايت را توضيح داده است. اما رياض المسائل در بحث نگاه به امه براي خريد مي فرمايد: بل المستفاد من بعض الاخبار الجواز مطلقا مع الکراهه، منها «لااحب للرجل أن يقلب جاريه الاجاريه يريد شرائها» و في آخر اني اعترضت جواري بالمدينه...؛ (37) آنچه از بعضي از اخبار استفاده مي شود جواز نگاه به طور مطلق اما همراه با کراهت است. از جمله ي اين اخبار اينهاست: «من دوست ندارم که مردي کنيزي را برانداز کند مگر مردي که مي خواهد او را بخرد» و در مورد ديگر: «من به سراغ کنيزاني در مدينه رفتم و ...». با دقت بيشتر به اين روايت به نظر مي رسد مقصود از غير قصد شراء، قصد تلذذ است؛ چون غير از قصد خريد، تنها قصد معمول براي توجه به کنيزان تلذذ است و چون از ادله ي ديگر حرمت عمل به قصد لذت فهميده مي شود بايد بنابر احتياط لفظ کراهت را در روايت بر حرمت حمل کرد و بنابراين روايت بر جواز دلالتي ندارد. دوم. روايات مجوز افعال همراه با لذت برخي روايات افعالي را جايز دانسته اند که اکثر مصداق هايشان به صورت قهري با تلذذ همراه است. بعضي از اين روايات عبارتند از: کافي: عن علي بن براهيم عن ابيه عن النوفلي (38) عن السکوني عن ابي عبدالله (ع) قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله: لاحرمه لنساء اهل الذمه ان ينظر الي شعورهن و ايديهن؛ (39) حرمتي براي نگاه به مو و دستان زنان اهل ذمه نيست. علل: الشرايع حدثنا محمد بن موسي بن المتوکل رحمه الله قال حدثنا عبدالله بن جعفر الحميري عن احمد بن عيسي عن الحسن بن محبوب عن عباد بن صهيب قال سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: لابأس بالنظر الي رؤوس اهل تهامه و الاعراب و اهل السواد من اهل الذمه لأنهن اذا نهين لاينتهين قل المغلوبه لابأس بالنظر الي شعرها و جسدها مالم يتعمد ذلک؛(40). (41) نگاه به سر زنان اهل تهامه و اعراب و باديه نشينان اهل ذمه اشکالي ندارد؛ چون اگر آنها را نهي کنند دست بردار نيستند. فرمود نگاه به مو و بدن زن ديوانه نيز اگر عمدي نباشد اشکال ندارد. وسايل الشيعه: محمد بن يعقوب عن ابراهيم عن بيه عن ابن ابي عمر عن غير واحد عن ابي عبدالله عليه السلام قال: النظر الي عوره من ليس بمسلم مثل نظرک الي عوره الحمار؛ (42) نگاه به عورت کسي که مسلمان نيست مانند نگاه به عورت حمار است. روايت اول روايتي است که به آن اعتماد شده و علماي اخير به آن عمل مي کنند. اين روايت به طور عام هر حرمتي را درباره ي نگاه به زنان اهل ذمه نفي مي کند. روايت دوم نيز معتبر است اما در کتب مختلف با متن هاي متفاوت نقل شده است. در تمام نقل هاي اين روايت در کتب مختلف، علوج (43) يا اهل ذمه نام برده شده و حرمت از نظر به مو يا سرشان که همان مو است برداشته شده است. نکته ي اين روايت قيد «اذ لم يتعمد ذلک» است که در آخر روايت وارد شده است. هر چند شايد قيد مربوط به «المجنونه» و «المغلوبه عليها» باشد، به لحاظ احتياط در اجمال نص بايد مربوط به کل فقرات روايت گرفته شود. وقتي «يتعمد» به وزن معلوم خوانده شود، معناي عبارت «وقتي قصد آن را نداشته باشد» خواهد بود. فاعل «يتعمد»، ضميري است که به ناظر اشاره دارد و «ذلک» اشاره به نظر به سرهاي زنان مي کند، يعني وقتي نگاه جايز است که مرد قصد نگاه نداشته باشد. بعضي علما همين معنا را از روايت برداشت کرده اند و حکم داده اند که حضور در محل هايي که زنان مذکور بدون حجاب حضور دارند و نگاه اتفاقي به آنها اشکالي ندارد اما نگاه عمدي جايز نيست اما در جايي که زنان غير مذکور بدون حجاب حضور دارند نبايد وارد شد چون نگاه اتفاقي هم جايز نيست و دوري از آنجا لازم است. اين علما براي اينکه بين دسته اي از زنان که در روايت ذکر شده و دسته ي ديگر فرقي گذاشته باشند و در عين حال حکم به جواز به نظر به موي زنان مذکور نداده باشند و به قيد آخر روايت هم توجه کرده باشند حکم داده اند اما اين ظهور مشکلاتي دارد: 1. اين روايت، عبارت «لابأس بالنظر» را به کار برده که بيشتر به نظر با قصد نزديک است، نه نظر اتفاقي. در ضمن قيد در آخر روايت آمده که بعيد است عبارت اول را به اين شدت مقيد کند. 2. نظر اتفاقي به هر چيزي جايز است و اصولا محلي براي حکم تکليفي ندارد؛ چون از دايره ي اختيار خارج است و فتواي مذکور از بعضي علما در حل اين مشکل از ظاهر روايت دور است. 3. روايات ديگر جواز نظر، همه ظاهر در نظر با قصد نظر هستند و نمي شود ظهور همه را به اين قيد مقيد کرد. 4. در روايت ديگري نيز در ظاهر از «تعمد» معناي قصد تلذذ اراده شده مثل: عن سعيد الاعرج انه سئل اباعبدالله عليه السلام عن الرجل ينزل المرائه من المحمل فيضمها اليه و هو محرم فقال لابأس الا ان يتعمد...؛ (44) از امام صادق (ع) درباره ي مردي پرسيدند که در حالي که محرم است زن [خود] را از محمل پياده مي کند و او را به خود مي چسباند. حضرت فرمود اگر عمدي نيست اشکال ندارد. لا يحل للمرئه ان ينظر عبدها الي شيء من جسدها الاغير متعمد لذالک؛ (45) براي زن حلال نيست که بنده اش به بدن او نگاه کند مگر بدون عمد. با توجه به اين دلايل «اذا لم يتعمد» بهترين معنا و بايد بگوييم معناي ظاهرش همان عدم قصد تلذذ است. شيخ حرعاملي ذيل روايت شماره دو قيد «مالم يتعمد» را به معناي بدون شهوت گرفته اين معنا هرگز از ظاهر قيد فهميده نمي شود. اين بحث مربوط به جايي بود که عبارت «يتعمد» به صورت معلوم باشد اما اگر به وزن مجهول خوانده شود اسم اشاره نائب فاعل خواهد شد و اسم اشاره به عدم انتهاي زنان اشاره دارد، يعني اگر بي حجابي شان عمدي نباشد. عمدي نبودن بي حجابي به معناي بي حجابي سهوي نيست، به دليل عبارت «لانهن اذا نهين لاينتهين»، پس گويا مقصود اين است که در صورتي نگاه جايز است که بي حجابي به مقصود خودنمايي، به دليل تلذذ و فتنه نباشد. به هر حال سوئه عبارت مشخص نيست و اگر بر اساس احتياط نظر دهيم بايد هر دو قيد را در حکم اخذ کرد. روايت شماره سوم نيز معتبر است و به طور مطلق نظر به عورت کافر را جايز مي داند. اين روايت با توجه به اطلاقش نسبت به زن و مرد قطعا مؤيد روايات قبلي خواهد بود. از مجموع اين روايات و رواياتي که به دليل اختصار ذکر نشد نتيجه گرفته مي شود که دست کم نگاه به موي زنان اهل کتاب جايز است، در حالي که اين نوع نگاه در اکثر موارد باعث تلذذ هر چند اندک مي شود، اما در هيچ کدام از روايات قيدي درباره ي تلذذ آورده نشده و آوردن قيد از ارتکاز متشرعه و امثال آن باعث تخصيص اکثر مي شود و اين تصرف جايز نيست. نمونه ي دوم که البته مربوط به نگاه نيست اما از مواردي است که مصداق هاي تلذذ در آن بسيار يافت مي شود و بدون قيد تلذذ جايز شمرده شده مصافحه ي زن با مرد از روي پارچه است. وسائل الشيعه: محمد بن يعقوب عن علي بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابي عمير عن ابي ايوب الخزار عن ابي بصير عن ابي عبدالله قال قلت له هل يصافح الرجل المرئه ليست بذات المحروم فقال لا الا من وراء الثياب؛ (46) از امام صادق (ع) پرسيدم آيا مرد با زن نامحرم دست بدهد؟ حضرت فرمود: نه مگر از روي لباس. در روايت ديگر شرط «ولايغمز کفها»(47) (دستش را فشار ندهد) نيز در انتها آمده است. هر دو روايت معتبر به شمار مي رود و به هر حال نبود شرط عدم تلذذ در حالي که بسياري از مصاديق قطعا با آن همراه است دليل عدم دخالت در حکم است. سوم. روايت زرعه بن محمد کافي: عده من اصحابنا عن احمد بن محمد بن عيسي عن علي بن الحکم عن زرعه بن محمد قال کان رجال بالمدينه و کان له جاريه نفيسه فوقعت في قلب رجل و اعجب بها فشکا ذلک الي ابي عبدالله (ع) قال تعرض لرؤيتها و کلما رأيتها فقل اسئل الله من فضله...؛ (48) مردي در مدينه کنيز باجمالي داشت. مردي شيفته ي اين کنيز شد. مرد عاشق شکايت اين واقعه را به امام صادق (ع) عرض کرد. حضرت فرمود خود را در معرض ديدن او قرار ده و هر گاه او را ديدي بگو از فضل خدا طلب مي کنم... . ظاهر روايت اين است که حضرت به آن مرد سفارش مي فرمايند که براي مشاهده ي آن کنيز به جايي رود تا او را ببيند و هر گاه او را ديد از فضل خدا طلب کند. قطعا حضرت مرد را امر به نظر حرام به جاريه نکرده اند اما همين امر به تعرض و در معرض نظر قرار گرفتن حتي از پشت سر و يا از روي حجاب به او نظر کردن و او را در نظر آوردن و از خدا خواستن همه باعث تلذذ مردمي شده که حضرت براي رفع مشکل مرد طبق روايت او را به اين تعرض توصيه مي فرمايند. اين روايت در باب جواز نظر به جاريه اي که قصد خريد آن است آورده شده اما نگاهي که امام به آن توصيه مي کنند: اولا بعد از ميلم رد براي صاحب شدن آن است و مرد شکي در انتخاب او ندارد تا با نگاه بيشتر براي خريد مطمئن تر شود؛ ثانيا صاحب کنيز او را براي فروش عرضه نکرده است تا کسي جايز باشد براي انتخاب به او نگاه کند؛ ثالثا به نظر مي آيد امر امام پرداختن به دعا بعد از آن است که مي فرمايد «کلما رأيتها فقل اسئل الله من فضله». بنابراين توصيه ي امام به رؤيت، ذيل جواز نظر براي خريد کنيز قرار نمي گيرد، بلکه افعالي را جايز مي کند که از آنها تلذذ حاصل مي شوند اما به قصد تلذذ انجام نمي شوند. روايات ديگري وجود دارد که نمي توان به عنوان استدلال از آنها استفاده کرد و آنها را مؤيد شمرد: 1. روايت علي بن سويد: قلت لأبي الحسن اني مبتلي بالنظر الي المرئه الجميله فيعجبني النظر اليه فقال يا علي لابأس اذا عرف الله من نيتک الصدق و اياک و الزنا فانه يمحق البرکه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1131]
صفحات پیشنهادی
نقش قصد لذت در حرمت نگاه
نقش قصد لذت در حرمت نگاه نويسنده: محمدجواد دانيالي چکيده: اسلام بعضي از رفتارها مانند نگاه کردن به موي زن نامحرم را که اغلب هيجان جنسي در پي دارند به طور مطلق ممنوع ...
نقش قصد لذت در حرمت نگاه نويسنده: محمدجواد دانيالي چکيده: اسلام بعضي از رفتارها مانند نگاه کردن به موي زن نامحرم را که اغلب هيجان جنسي در پي دارند به طور مطلق ممنوع ...
ديدن موى دختر به قصد ازدواج
سایت مقام معظم رهبریمجاز نگاه كردن در ازدواج س: ديدن موى دختر به قصد ازدواج چه حكمى دارد؟ ج) كسى كه مى خواهد با زنى ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه دو مقوله قصد لذت و علم ...
سایت مقام معظم رهبریمجاز نگاه كردن در ازدواج س: ديدن موى دختر به قصد ازدواج چه حكمى دارد؟ ج) كسى كه مى خواهد با زنى ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه دو مقوله قصد لذت و علم ...
ديدن موى دختر به قصد ازدواج
سایت مقام معظم رهبریمجاز نگاه كردن در ازدواج س: ديدن موى دختر به قصد ازدواج چه حكمى دارد؟ ... از او مىتواند به صورت، دست، مو و محاسن او بدون قصد لذت نگاه كند (اگر چه قهراً لذت حاصل شود) مشروط بر اينكه اولاً شناخت و آگاهى. ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه ...
سایت مقام معظم رهبریمجاز نگاه كردن در ازدواج س: ديدن موى دختر به قصد ازدواج چه حكمى دارد؟ ... از او مىتواند به صورت، دست، مو و محاسن او بدون قصد لذت نگاه كند (اگر چه قهراً لذت حاصل شود) مشروط بر اينكه اولاً شناخت و آگاهى. ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه ...
لذت ترک لذت
نقش قصد لذت در حرمت نگاه دو مقوله قصد لذت و علم به حصول لذت در حرمت اين اعمال چه تأثيري دارند؟ ... حرمتي ندارد و تنها مکروهند ولي کارهايي را که به قصد لذت جنسي ...
نقش قصد لذت در حرمت نگاه دو مقوله قصد لذت و علم به حصول لذت در حرمت اين اعمال چه تأثيري دارند؟ ... حرمتي ندارد و تنها مکروهند ولي کارهايي را که به قصد لذت جنسي ...
نگاه كردن به مو و بدن زنان در فيلمها
نقش قصد لذت در حرمت نگاه ... رفتارها مانند نگاه کردن به موي زن نامحرم را که اغلب هيجان جنسي در پي دارند به طور مطلق ممنوع ... اين سوال درباره بسياري از کارهاي روزمره ...
نقش قصد لذت در حرمت نگاه ... رفتارها مانند نگاه کردن به موي زن نامحرم را که اغلب هيجان جنسي در پي دارند به طور مطلق ممنوع ... اين سوال درباره بسياري از کارهاي روزمره ...
انسان ، عاشق لذت است
نقش قصد لذت در حرمت نگاه در اين مقاله مقصود از لذت جنسي تمام احساساتي است که حتي گاهي به صورت مخفي در ارتباط دو جنس ... براي مثال، گاه انسان براي کمک به جنس ...
نقش قصد لذت در حرمت نگاه در اين مقاله مقصود از لذت جنسي تمام احساساتي است که حتي گاهي به صورت مخفي در ارتباط دو جنس ... براي مثال، گاه انسان براي کمک به جنس ...
حكم بازيگرى زن در فيلم و تئاتر (قسمت سوم)
اما در موردى كه مرد قصد لذت نداشته، ليكن مى داند با ديدن، براى او قهرا لذتى پديد مى آيد،شيخ انصار. ... پس دليل حرمت نگاه با ريبه، درهمه صورت ها مى شود زيرا ريبه به هرمعنايى كه باشد، .... بايد از بازى ها، نقش ها، سخنان و حركات تحريك كننده دورى نمايد. 4.
اما در موردى كه مرد قصد لذت نداشته، ليكن مى داند با ديدن، براى او قهرا لذتى پديد مى آيد،شيخ انصار. ... پس دليل حرمت نگاه با ريبه، درهمه صورت ها مى شود زيرا ريبه به هرمعنايى كه باشد، .... بايد از بازى ها، نقش ها، سخنان و حركات تحريك كننده دورى نمايد. 4.
آينه چون نقش تو بنمود راست
آينه چون نقش تو بنمود راست ترجمه: سميه مقصودعلي بهترين طرز برخورد با عيبهاي خودمان احساس ميکنيد پشتتان کمي قوز دارد، رنگتان ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه ...
آينه چون نقش تو بنمود راست ترجمه: سميه مقصودعلي بهترين طرز برخورد با عيبهاي خودمان احساس ميکنيد پشتتان کمي قوز دارد، رنگتان ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه ...
نگاه كردن به مو و بدن زنان در فيلمها
نقش قصد لذت در حرمت نگاه اين سوال درباره بسياري از کارهاي روزمره مثل تماشاي فيلم، حضور در محيطي مختلط و گفت و ... و نگاه به صورت زنان اهل کتاب و موي آنها براي ...
نقش قصد لذت در حرمت نگاه اين سوال درباره بسياري از کارهاي روزمره مثل تماشاي فيلم، حضور در محيطي مختلط و گفت و ... و نگاه به صورت زنان اهل کتاب و موي آنها براي ...
نشستن در اين جلسه حرام است!
تلقياش اين بود كه شهيد بهشتي نقش اصلياي را در اين تحزب دارد. آن موقع شهيد بهشتي دبيركل حزب بود. ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه · مرزبندي حجيت عقل در انديشه ...
تلقياش اين بود كه شهيد بهشتي نقش اصلياي را در اين تحزب دارد. آن موقع شهيد بهشتي دبيركل حزب بود. ... نقش قصد لذت در حرمت نگاه · مرزبندي حجيت عقل در انديشه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها