واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - تجربههای رسانهای مخاطبان ما بسیار باارزشاند. همین که مخاطبان برنامههای تلویزیونی، بیش از یک، دو یا سه دهه بیننده برنامهها بودهاند و تفاوت دو برنامه را با هم احساس کردهاند؛ نکته باارزشی است. گاهی با دقتی بیشتر، تفاوت یک بخش از یک برنامه را با بخشی دیگر از آن فهمیدهاند... گاهی با دیدن یک بخش از یک برنامه به وَجد آمدهاند و با بخشی دیگر، از زندگی و تلف شدن وقتشان پشیمان شدهاند. بینندگان برنامههای تلویزیونی، هزار مدل آدماند و اگر راستش را بخواهید، براساس تجربه و مشاهده و هرچیز دیگری که بخواهید اسمش را بگذارید، مطمئن شدهام آدمهایی که برنامههای تلویزیون را میبینند، به شدت«مردم»اند... مردم با همه تعریفی که جامعهشناسان درنظر دارند... مردم با همه گوناگونی نظر و تشابه سطح همگانی درک و خوشایند. منظورم از درک، کمترین توان تحلیل برنامهها و مقصودم از خوشایند، واکنشی است که در همان چند دقیقه آغازین یک برنامه نشان میدهند. گاهی برخی از ما مجریان و برنامهسازان، یک اشتباه تاریخیِ آدمهای پیش از خودمان را تکرار میکنیم... این را که هنگام برنامهسازی، مخاطبان را«فرهیخته(به معنای سطح عالی تحصیل و مطالعه)» فرض میکنیم و پس از پخش برنامه نیز دنبال واکنش همان گروهیم و بعد، با تعجب و ناباوری متوجه میشویم که بخش مهمی از آن گروه هدف، از اساس، وقتی برای تماشای تلویزیون نگذاشتهاند؛ حالا به هر دلیل که فرض کنیم: سیاسی، کمی وقت و... این تصور اشتباه سبب میشود برنامهسازان، شیوهای را در برنامهسازی پیش بگیرند که دست آخر به کمشدن بینندگان تلویزیون میانجامد. در این شیوه، همهچیز براساس اوج درک بنا نهاده میشود و همهچیز از «وسط» آغاز میشود. بخش مهمی از سخنی که قرار است به بینندگان منتقل شود، به عهده ذهن او گذاشته میشود و چون مخاطب غالب، همان گروه«مردم»اند؛ نتیجهای که از کار گرفته میشود، برنامهای گنگ و نامفهوم میشود. در برنامههایی که مخاطبانی فرهیخته را برای مخاطب هدف درنظر گرفتهاند(به این شرط که برنامهای تخصصی نباشند)، رسم همیشه این است که مجری، لباسی خاص میپوشد، سخنانی میگوید که بیش از اجرا، شبیه پُز روشنفکری و داناییاند... بخشهای «میانبرنامه»ای، چنان تنظیم میشوند که مخاطبان همگانی، چیزی از آن نفهمند و بیش از پیش درک کنند که«چیزی نمیدانند»!... حتی دکور برنامه نیز چنان«نشانهوار(المانی)» ساخته میشود که انگار هدفی جز تحقیر مخاطب و متهم کردن او به نفهمی ندارد. گاهی سازندگان برنامه، رُک و راست میایستند و همه نکتههای پیشگفته را میپذیرند و تأکید هم میکنند که برنامهشان برای مخاطبان«عام» نیست و گاهی بهاصطلاح قدیم: کُشتی را شیرین میگیرند و تأکید میکنند که بینندگان برنامهها- همان مردمی که عرض کردم- همه فرهیختهاند و از اساس، ایرانی جماعت، فرهیخته است و...! نکته دیگری که تأکید دارم عرض کنم، تأثیری است که یک برنامه تلویزیونی بر مخاطبانش میگذارد. گاهی احساس کردهاید همه هدف یک برنامه، خنداندن یا گریاندن مخاطبانش بوده اما چنانکه از آغاز، تصور کرده، به هدفش نرسیده و بهاصطلاح مشهور: برنامه نگرفته. گاهی هم احساس کردهاید برنامهای ساده- که در ظاهر، هیچ ویژگی شایان توجهی نداشته- چنان تا مدتها ذهن و دل شما را تسخیر کرده که هنوز، هرگاه به یاد بخشی از آن میافتید، به دو نتیجه میرسید:« هنوز از یادتان نرفته و هرگاه مرورش میکنید، درگیرش میشوید.» ما آدمیم و پیش و بیش از همهچیز، «احساس»مان درگیر چیزهایی میشود که میبینیم یا میشنویم. در برنامهسازی تلویزیونی هم در کنار همه موردهای پیشگفته، پشت پرده برنامهسازی در تنظیم احساس مخاطبان نقش مؤثری دارد. این همان طبیعتی است که همه برای یک اثر هنری قایلاند. در برنامههای مذهبی تلویزیون، بهخصوص آنهایی که برای ماههای پُرانرژی رمضان و محرم ساخته میشوند، همین اصول یادشده مؤثرند و بااجازه شما باید بنویسم که اصل آخری، بیش از تأثیر، «تعیینکننده» است. در برنامههای مذهبی این دو ماه(و البته روزهای مناسبتی سال)، همان مردمی که پیشتر عرض کردم، درگیر مناسبت و احساس درونیشان سراغ تلویزیون میروند و تماشاگر برنامهای میشوند که «قرار بوده» گروهی از آدمهای درگیرِ مناسبت، آن را ساخته باشند. گاهی همه سازندگان برنامه، با همین فرض «درگیر شدن با مناسبت» پیش آمدهاند و گاهی نه. تجربه فراوان احساسی شما، بارها برای برنامهسازان، کارنامه توفیق یا ناموفق ماندن را تنظیم کرده است. به عنوان نمونه بارها دیدهاید که مجری برنامهای با نهایت اندوه یا شادی مرتبط با مناسبت، مجموعهای از حرفهای مذهبی شایسته را ردیف و مطرح کرده اما در نهایت، هیچ احساس متناسبی را در شما ایجاد نکرده است. گاهی مجری نازنین برنامهای اشک ریخته، ترفندهای گوناگون اجرای برنامه را به کار بسته اما باز هم احساس مخاطبان، همپای برنامه نرفته است. گاهی برنامهای را تماشا کردهاید که بیاستفاده از همه ترفندهای تلویزیونی و هنری، ناگهان چنان ذهن و احساس شما را درگیر کرده که تا سالها نتوانستهاید از دامش رها شوید. نمیدانم همکاران تلویزیونیام تا چه اندازه با این سخنم موافقاند یا مخالف اما این را از من بپذیرید که هم تجربه شخصی و هم انبوه تجرههای شنیده از دوستانم، گواه آن است: در برنامههای مذهبی، میزان اعتقاد همه عوامل سازنده در تأثیر نهایی آن مؤثر است و این، ربطی به ابزار کار ندارد. ابزار میتواند آن را محکمتر کند اما نمیتواند نقش آن را منها کند. این که در برنامه ویژه افطار، مجری- بیعذر شرعی- روزه نگرفته باشد... این که تهیهکننده برنامهای با محور «گفتگوی دینی برای ارشاد مخاطبان»، فقط برنامه را پذیرفته باشد که «ساعت کاری موظف»ش را پر کرده باشد... این که کارشناس برنامه، پیش نگاه دوربین، حرفهایی را از مؤدب بودن به آداب دینی بگوید و خودش در زندگی شخصی، همان حرفها را رعایت نکند... این که آدمهای پشت دوربینها، هنگام اسم برده شدن از امامان و شخصیتهای محترم، به صلواتی یاد نکنند و بدتر از این، با نیشخند و تمسخر، حرفها را بشنوند(یا حتی بهخاطر بیم از عبور اتفاقی مدیران یا حراستیها، سکوت کنند)... و خلاصه این که موضوع، مفهوم و مناسبت، برای آدمهای سازنده برنامههای تلویزیونی،«بی» یا«کم»ارزش باشند، تأثیر مستقیم بر اثربخشی برنامه بر ذهن مخاطبان دارد. گاهی این تأثیر، بر ذهن مخاطبان دیده میشود و گاهی دل آنان را نیز همداستانِ خود میکند... که دومی، «گفت آنچه یافت مینشود آنم آرزوست» را به یاد آدم میآورد. به بخشی از برنامههای سالهای آغازین پیروزی انقلاب فکر کنید. مجموعههای تلویزیونی، فیلمهای سینمایی مذهبی و برنامههای سادهای که از نظر دیداری، بسیار بدشکل بودند را به یاد بیاورید!... حضرت عباسی، بخشی از آنها، اگر همین روزها پخش شوند مشتاق دیدن دوبارهشان نیستید؟ هنوز هم اگر مجموعه تلویزیونی «آینه» یا برنامه «دیدنیها» پخش شود، پای تلویزیون نمینشینید؟ حالا برنامههای سحر و افطار را به یاد بیاورید!... از میان همه سالهای گذشته، چند برنامه و کدام را به یاد میآورید. حاضرم شرط ببندیم و بعد، سراغ پشت صحنهها برویم. برنامههایی «گرفته»اند که مجموعه سازندگانشان آدمهایی مذهبی(و نه ریاکار- مذهبی به معنای دقیق کلمه و نه کسانی که معتقدند همین که دلت پاک باشد کافی است!) بودهاند. آدمهایی که از سر دلسوزی و فقط با هدف جذب مردم به خوبیهای خدا و اهل بیت(ع) برنامه ساختهاند. همین ربنایی که امروز، موضوع جدال سیاسی یا اجتماعی شده، ساخته مردی بزرگ است به نام استاد حسین صبحدل. مردی که امروز در میان ما نیست اما هنگامی که همه آدمها، دنبال پیدا کردن خودشان بودند او، بیآن که فکر «برآورد»های صدا و سیمایی باشد، همه وقت و زندگیاش را صرف جمع کردن آدمهای درجه یک و ساخت آثاری با حس و حال درجه یک برای مواقع خاص مذهبی روز و شب کرد. آثاری که تا ابد ماندگارند چه پخش شوند و چه پخش نشوند... چه خوانندگانشان صاحبنام باشند و چه نباشند. آن روز، جز استاد شجریان، دیگران را کسی نمیشناخت اما اخلاص نیت استاد صبحدل، سبب شد که امروز، سراغ هر بخش آرشیو رادیو و تلویزیون بروید تا قطعهای مذهبی را برای پخش در مناسبتی انتخاب کنید؛ ناگزیرید اثری را انتخاب کنید که استاد صبحدل، نقشی - مستقیم یا غیرمستقیم- در ضبط آن داشته است. حتمی شما نیز سالهای سال است که برنامههای مذهبی ماه مبارک رمضان را با دقت تماشا و بیش و کم، خبرهای پشت پرده آن را نیز رصد کردهاید. همین حالا به ذهنتان فشار بیاورید و به این پرسش، در پیامتان پاسخ دهید که کدام برنامه(برنامه و نه سریال) تلویزیون در یاد شما ماندگار شده و تصور میکنید به خاطر چیست؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 646]