واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > موسوی، سیدعبدالجواد - سیدعبدالجواد موسوی هر روز خبر انتصاب مدیرانی را میشنویم که پیش از این نامشان را نشنیده بودیم. پرسوجو از روزنامهنگاران و جستوجو در اینترنت هم بیش از آنکه به پرسشهای ما پاسخ بگوید تردیدها و مجهولاتمان را افزایش میدهد. خوشبین که باشید گمنامی این مدیران را نشانه شکست انحصار طبقه خاصی از قدرتمندان میدانید و حتی میتوانید مدعی شوید در سرزمینی به سر میبرید که قدرت براساس لیاقت تقسیم میشود و تنها کسانی میتوانند پستهای کلیدی و مدیریتی را در دست بگیرند که شایستهاند و هیچ نیازی نیست که حتماً نامآور باشند. بدبین که باشید گمنامی مدیران را نشانهای از قاراشمیشی بودن اوضاع و هرکی به هر کی بودن آن میدانید و میتوانید بگویید در این روزگار برای مدیریت هیچ نیازی به تخصص و پیشینهای روشن نیست و پستهای کلیدی مملکت را به دست کسانی میسپارند که معلوم نیست از کجا آمدهاند و اصلاً قصدشان از بهر چیست؟ممکن است هم در سخنان خوشبینان و هم بدبینان بهرهای از حقیقت وجود داشته باشد اما مهمتر از عقاید خوشبینان و بدبینان این نکته است که بدانیم چه چیزی سبب به وجود آمدن چنین وضعیتی شده است. بدون شک آنان که با اعتماد به نفس تمام چنین انتصابهایی را انجام میدهند و حتی برای سپردن یک وزارتخانه به فرد مورد نظرشان به سوابق او چندان اعتنایی ندارند، دلایل محکمی برای مجاب کردن من و شما در آستین دارند. نزاع بر سر تعهد یا تخصص را به یاد دارید؟ مال گذشتههای دور نیست، اما برای آنها که به خاطر ندارند عرض میکنم گروهی در این سرزمین معتقد بودند که برای انجام امور مملکتی تنها چیزی که کفایت میکند تخصص است و لاغیر. فیالمثل برای ساختن یک نیروگاه کافی است فرد موردنظر تخصص آن کار را داشته باشد واینکه او به انقلاب یا نظام تعهد دارد یا ندارد مسئله چندان مهمی نیست. طرف مقابل میگفت: خیر، تعهد است که اصل و اساس ماجرا را تشکیل میدهد چرا که تخصص امری است اکتسابی ولیکن تعهد را باید داشت و نمیتوان آن را از جایی اخذ کرد. اما ظاهراً دولتمردان جدید جمهوری اسلامی به فرمولی جدید دست یافتهاند، نگاهی دقیق به پیشینه و اسامی مدیران جدید نشان میدهد آنها کمی تخصص دارند و در عوض خیلی تعهد و مشکل درست در همین «کمی تخصص» است. تخصص اندک توهم دانایی میآورد. اینکه آقا امیرالمؤمنین خرده علم را مایه مصیبت دانستهاند ریشه در همین ماجرا دارد. چرا میگوییم آن که علم بیشتری دارد متواضعتر است برای اینکه هرچه بیشتر بدانیم به نادانی خود وقوف بیشتری مییابیم و طبیعی است که وقتی کمتر بدانیم کمتر به نادانی خود پی میبریم و همین وهم دانایی است که سبب میشود خود را از هر نیازی مستغنی بدانیم و دانایان را نیز نیازمند نصایح و مواعظ ملوکانه خود. شاید بحث تخصص و تعهد در سالهای اولیه انقلاب طبیعی مینمود اما حالا که بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب میگذرد و همه بر این باورند که پایههای نظام و انقلاب کاملاً مستحکم شدهاند شاید بهتر است برای تخصص و تعهد سهمی یکسان قائل باشیم. در این صورت مدیران ما نه به بیدانشی متهم خواهند شد و نه به عدم پایبندی به اصول اساسی انقلاب و نظام. دیگر نمیتوان این بهانه را آورد که سالهای مبارزه فرصت کسب تخصص را از ما سلب کرده است، سه دهه نیز فرصت کافی و مناسبی برای محک خوردن تعهد مدیران است. پس میتوان تخصص و تعهد را با یکدیگر جمع کرد و بهانه را از بهانهجویان ستاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 264]