واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: تاریخ - در خبرها بود که سال آینده تاجیکستان میزبان جشن نوروز است. مردم تاجیک نوروز را قلبا دوست دارند و آئین های نوروزی در این کشور دیدنی است.این را از آن جهت می گویم که مراسم تحویل سال 1377 را در خجند یکی از شهرهای فرهنگی تاجیکستان که مجاور ازبکستان است بودم. در آن سال به دعوت رئیس کتابخانه کمال خجندی به اتفاق خانواده به این شهر رفتیم.در خجند فصل بهار زودتر فرا میرسد، از این رو جشن های نوروزی از 16 اسفند آغاز و تا رسیدن نوروز، یعنی اول فروردین ادامه مییابد. در این روزها شهر دارای هوای آفتابی است و با تابش نخستین اشعههای خورشید بهاری ، شکوفه ها شکفته می شوند.ما هم وقتی پس از یک ساعت رانندگی به خجند رسیدیم،در مسیر خود درختان بادام، زردآلو، شفتالو، و هلو را غرق در گل دیدیم.درواقع خجند به باغ زیبائی مبدل شده بود که از هر گوشه آن صدای نغمه و بلبل و قمری و پرندگان خوش آوا بگوش میرسید.کودکان و نوجوانان از آمدن نوروز شادی میکردند و از شاخههای سبز درختان بید ، کلاه تهیه و بر سر میگذاردند. دختران هم پوست شاخهها را جدا کرده و به موهای خود زده بودند، آنان به این طریق خود را مانند عروس آرایش کرده بودند. پس از رسیدن به خجند،ماهم به همراه مردم خجند برای برگزاری بعضی آیین های سنتی به کنار رودخانه رفتیم.در خجند، به تاسی از شاهنامه فردوسی، نوروز را "سرسال" یا آغاز سال میخوانند. زنان شهر در این موسم ، چند روز پیش از فرارسیدن جشن، خانه تکانی میکنند، ظروف شکسته یا درزگرفته، سفالی و چینی را از خانه بیرون میریزند،آفتابه و دستشو، تغار خمیر، کوزه آب و دیگر ظروف فلزی مسی و برنجی زنگ زده را میشویند. در آن روزها به اتفاق دوستان خجندی به یک عروسی دعوت بودیم.معمولا در این ایام بساط عروسی رونق دارد و دختران جوان،عروس را به حمام برده، موهایش را عطرآگین کرده وشانه میزنند، پیراهن تازه بر تن وی می پوشند ،سپس جامی را پر از آب پاک در برابر عروس گذاشته و انگشتری های خویش را داخل آن میاندازند و هر یک نیتی میکنند. بعد نوجوانان در حالی که غزلیاتی می خوانند انگشترها را از آب بیرون میکشند. خجندی ها که از مهمانان بخوبی پذیرائی می کنند و ما را نیز با دادن هدایائی مورد لطف قرار دادند. پخت سمنو نیز از رسوم و آیین های خجندیان است.هنگام پختن سمنو زنان همسایه و دختران،دور دیگ سمنو مینشینند و سرود میخوانند. در این محفل مذکور مردان را راه نمی دهند.در آغاز جشن نوروز زنان خجند به تهیه و آماده ساختن خوراکیها و خورشهای متنوع و شربت هایی چون آب زردآلو، شربت نوروزی، حلوا و شیرینیها میپردازند. موقع فرا رسیدن عید، زنان به دست و پاها حنا میبستند، به ابروان وسمه و به مژگان سرمه میکشند و با تزئینات موروثی خود را میآرایند. خجندیان روزهای اول نوروز، به همراه خانواده و مهمانان به ساحل رودها میروند و مثل اهالی سایر مناطق تاجیک نشین ضیافتی به نام "آش درویشان" برپا میکنند. علت نامگذاری مراسم مزبور آن بود که خوراکی از مواد مختلف در یک دیگ پخته میشود،زیرا شرکت کنندگان در مراسم آش درویشان، هر آنچه را که در توان دارند به سفره عمومی ریخته و غذای حاضر شده را با هم صرف میکنند. آن روز ما نیز بر سر سفره "آش درویشان" مهمان بودیم. در شهرخجند ،گفتگو با مردم به لهجة شیرین فارسی دری در تمام نواحی شهر برایمان جالب بود.از موزه و خیابان گرفته تا بازار و کتابخانه، تمامی مردم با زبان فردوسی و رودکی سخن میگفتند و خواندن اشعار شاهنامه بسیار متداول بود.در برخی از مناطق شهر،بساط شاهنامه خوانی پهن بود و جالب اینکه به هنگام خواندن داستان رستم و سهراب،آنگاه که سهراب،به دست پدر کشته می شود،همه حتی شاهنامه خوانها،با صدای بلند گریه می کردند،گوئی این حادثه اخیرا رخ داده است. آن زمان در خجند نیز مانند سمرقند و بخارا،نسخ خطّی و چاپ های سنگی قدیمی،در کوچه و بازار قابل دسترسی و خرید بود.کتابخانه کمال خجندی نیز مجموعه نفیسی از نسخ خطّی و چاپ سنگی به زبانهای فارسی و عربی داشت. فهرست بخشی از نسخ خطی کتابخانه به زبان روسی منتشر شده ، اما فهرست جامع و کاملی از نسخ خطّی و چاپ سنگی آن در دسترس نیست.در این سفر ما نیز یک محموله از کتب نفیس فارسی را به این کتابخانه هدیه داده و قرار شد در زمینه فهرست نویسی نسخ خطی و ارسال کتب نیز با این کتابخانه همکاری کنیم.اما در این شهر همه جا صحبت از کمال خجندی بود کمالالدین خُجندی،متولد خجند، معروف به "شیخ کمال" از عارفان و شاعران پارسیگوی قرن هشتم هجری است. وی پس از سفر حج به ایران آمد و در تبریز ساکن شد.دیوان وی مشتمل بر حدود هشتهزار بیت است که بخش اصلیاش غزلهای اوست. شیخ کمال در خدمت سلطان حسین جلایر در آمد و در خانقاهی که سلطان برای او ساخته بود به سر میبرد. وی مخصوصا در غزلسرایی مهارت داشت. دیوان او شامل غزلهای مطبوع زیاد وغالبا مقرون به ذوق عرفانی است.خجندی معاصر حافظ نیزبود .کمالالدین خجندی در سال ۷۹۲ هجری قمری یا ۸۰۸ هجری قمری درگذشت. آرمگاه او در تبریز است.آن سال حضور در دیار کمال خجندی بخصوص در ایام نوروز برای ما بسیار پرخاطره بود. /62
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 546]