تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):پروردگارم هفت چيز را به من سفارش فرمود: اخلاص در نهان و آشكار، گذشت از كسى كه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846345695




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شرحی بر شهادت حضرت فاطمه(س) اهل مدینه با پاره تن پیامبر(ص) چه کردند؟


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: شرحی بر شهادت حضرت فاطمه(س)
اهل مدینه با پاره تن پیامبر(ص) چه کردند؟
در روایتی منسوب به امام صادق(ع) آمده است که آن حضرت فرمود: آنچه که باعث قتل مادرم سلام الله علیها شد همان غلاف شمشیری بود که قنفذ بر او زد.

خبرگزاری فارس: اهل مدینه با پاره تن پیامبر(ص) چه کردند؟


به گزارش خبرگزاری فارس از قم، حضرت فاطمه زهرا(س) که مظلومه عالم هستی است متاسفانه عامه مردم اطلاع دقیق از چگونگی رخ دادن اتفاقاتی که منتهی به شهادت ایشان می‌شود ندارند و این نشان از ضعف در اطلاع رسانی و نپرداختن به جزئیات این موضوع است که ایام فاطمیه فرصتی برای مرور اتفاقات تلخ آن دوران است. على علیه السلام هنوز از غسل و تکفین جسد مطهر پیغمبر اکرم فارغ نشده بود که کسى وارد شد و گفت یا على عجله کن که مسلمین در سقیفه بنى ساعده جمع شده و مشغول انتخاب خلیفه هستند. على علیه السلام فرمود سبحان الله! این جماعت چگونه مسلمان هستند که هنوز جنازه پیغمبر دفن نشده در فکر ریاست و حب جاه هستند؟ هنوز على علیه السلام سخن خود را تمام نکرده بود که شخص دیگرى رسید و گفت امر خلافت خاتمه یافت، ابتدا کار مهاجر و انصار به نزاع کشید و بالاخره کار خلافت بر ابوبکر قرار گرفت و جز معدودى از طایفه خزرج تمام مردم با وى بیعت کردند. على علیه السلام فرمود: دلیل انصار بر حقانیت خود چه بود؟ عرض کرد چون نبوت در خاندان قریش بود آنها نیز مدعى بودند که امامت هم باید از آن انصار باشد. ضمنا خدمات و فداکاری‌هاى خود را در مورد حمایت از پیغمبر و سایر مهاجرین حجت می‌دانستند. على علیه السلام فرمود چرا مهاجرین نتوانستند جواب قانع کننده‌ای به انصار بدهند؟ عرض کرد جواب قانع کننده انصار چگونه است؟ على علیه السلام فرمود: مگر انصار فراموش کردند که پیغمبر صلى الله علیه و آله دفعات زیاد مهاجرین را خطاب کرده و می‌فرمود که انصار را عزیز بدارید و از بدان آنها در گذرید، این فرمایش پیغمبر دلیل این است که انصار را به مهاجرین سپرده است و اگر آنها شایسته خلافت بودند مورد وصیت قرار نمی‌گرفتند بلکه پیغمبر مهاجرین را به آنها توصیه می‌فرمود. آنگاه فرمود: مهاجرین به چه نحو استدلال کردند؟ عرض کرد سخن بسیار گفتند و خلاصه کلام آنها این بود که ما از شجره رسول خدائیم و به کار خلافت از انصار نزدیکتریم. على علیه السلام فرمود: چرا مهاجرین روى حرف خودشان ثابت نایستادند، اگر آنها از شجره رسول خدایند من ثمره آن شجره هستم، چنانچه نزدیکى به پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم دلیل خلافت باشد من که از هر جهت به پیغمبر از همه نزدیکترم. علاوه بر آیات قرآن و اخبار و احادیث نبوى در مورد خلافت على علیه السلام همین فرمایش خود او براى پاسخ دادن به استدلالات مهاجرین و انصار که در سقیفه جمع شده بودند کافى بنظر می‌رسد . به هر حال هنوز جنازه پیغمبر صلى الله علیه و آله به خاک سپرده نشده بود که ابوبکر خلیفه شد ولى در باطن خلافت وى هنوز تثبیت نشده بود زیرا گروهى از انصار و دیگران مخصوصا بنى‏هاشم با او بیعت نکرده بودند. عمر به ابوبکر گفت خوب است با عباس بن عبد المطلب که عموی پیغمبر و بزرگ بنى‏هاشم است ملاقات کرده و او را به وعده تطمیع کنى تا به سوى تو متمایل شود و از على علیه السلام جدا گردد. ابوبکر فورا عباس را ملاقات و مکنونات خاطر خود را عرضه کرد ولى عباس پاسخ محکمى داد و گفت: اگر وجود پیغمبر موجب خلافت تو شده و تو خود را بدان حضرت منسوب کرده‏اى در این صورت حق ما را برده‏اى زیرا پیغمبر صلى‌الله علیه و آله از ماست و ما به او از همه نزدیکتریم و اگر بوسیله مسلمین خلیفه شده‏اى ما که جزو مسلمین بوده و مقدم بر همه آنها هستیم چنین اجازه‏اى به‌تو نداده‏ایم و آنچه را که به من وعده می‌دهى اگر از مال ما است تو چرا آنرا تملک کرده‏اى و اگر از مال خودت است بهتر که ندهى و ما را بدان نیازى نیست و اگر مال مؤمنین است تو چنین حقى را در اموال مردم ندارى. *یاری نکردن حضرت علی(ع) توسط مردم مدینه على علیه السلام بر تمام این صحنه سازی‌ها بصیر و آگاه بود و علل وقوع قضایا را به خوبى می‌دانست به اتفاق فاطمه و حسنین علیهم السلام پشت خانه‏‌هاى مردم رفته و آنها را براى بیعت خود دعوت کرد ولى جز چند نفر معدود کسى دعوت او را پاسخ نگفتند. اغلب مورخین نوشته‏‌اند که على علیه السلام سه شب متوالى بر منازل مسلمین عبور فرموده و آنها را به بیعت خود دعوت کرد و حقوق خود را بر آنها شمرده و اتمام حجت کرد ولى اغلب روى از وى برتافتند و چون آن حضرت پاسخ مثبتى از آنها نشنید به کنج منزل خود پناه برد. از طرف دیگر عمر دائما به ابوبکر می‌گفت: تا از على بیعت نگیرى پایه‏‌هاى تخت خلافت تو مستقر و ثابت نیست بنابراین مصلحت ایجاب می‌کند او را احضار کرده از وى بیعت بگیرى تا سایر بنى‏هاشم نیز به پیروى از على با تو بیعت کنند. ابوبکر دستور داد خالد بن ولید به اتفاق چند نفر از جمله عبد الرحمن بن عوف و خود عمر به سراى على علیه السلام شتافته و درب را کوبیدند و آواز دادند که براى جلب آن حضرت به منظور بیعت با ابوبکر آمده‏‌اند، على (ع) قبول نکرد و خالد و همراهانش را از ورود به منزل ممانعت فرمود. اصحاب قنفذ نزد ابوبکر و عمر بازگشتند در حالی که آنان در مسجد نشسته بودند و مردم اطراف آن دو بودند و گفتند: به ما اجازه داده نشد. عمر گفت: بروید، اگر به شما اجازه داد وارد شوید و گرنه بدون اجازه وارد شوید. *حمله عمر و همراهانش به خانه حضرت علی (ع) آنها آمدند و اجازه خواستند. حضرت زهرا(س) فرمود: « به شما اجازه نمی‌دهم بدون اجازه وارد خانه من شوید» همراهان او برگشتند ولی قنفذ ملعون آنجا ماند. آنان به ابوبکر و عمر گفتند: فاطمه چنین گفت و ما از اینکه بدون اجازه وارد خانه‌اش شویم خودداری کردیم. عمر عصبانی شد و گفت: ما را با زنان چه کار است. سپس به مردمی که اطرافش بودند دستور داد تا هیزم بیاورند. آنان و خود عمر نیز همراه آنان هیزم برداشتند و آنها را اطراف خانه علی(ع) و فاطمه(ع) و فرزندانشان قرار دادند. سپس عمر ندا کرد به طوریکه علی(ع) و فاطمه (س) بشنوند و گفت: « به خدا قسم ای علی (ع) باید خارج شوی و با خلیفه پیامبر(ص) بیعت کنی و گرنه خانه را با خودتان به آتش می‌کشم.» حضرت زهرا (س) فرمود: ای عمر، ما را با تو چه کار است؟ جواب داد: در را باز کن وگرنه خانه‌تان را به آتش می‌کشیم. فرمود: «ای عمر، از خدا نمی‌ترسی که به خانه من وارد می‌شوی؟» ولی عمر آتش طلبید و آن را بر در خانه شعله‌ور ساخت و سپس در را فشار داد و باز کرد. حضرت زهرا(س) در مقابل او آمد و فریاد زد: «یارسول الله» عمر شمشیر را در حالیکه در غلاف بود بلند کرد و به پهلوی حضرت زد. آن حضرت ناله کرد: «یا ابتاه» عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی حضرت زد. آن حضرت صدا زد: « یا رسول الله، ابوبکر و عمر با بازماندگانت چه بد رفتاری کردند». علی (ع) ناگهان از جا برخاست و گریبان عمر را گرفت و او را به شدت کشید و بر زمین زد و بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد ولی سخن پیامبر (ص) و وصیتی را که به او کرده بود به یاد آورد و فرمود:« ای پسر صهاک، قسم به آنکه محمد(ص) را به پیامبری مبعوث کرد، اگر نبود مقدری که از طرف خداوند گذشته و عهدی که پیامبر(ص) با من نموده می‌دانستی که تو نمی‌توانی به خانه من داخل شوی». *بردن کشان کشان حضرت علی(ع) تا شهادت حضرت فاطمه(س) عمر قنفذ را برای آوردن کمک فرستاد؛ مردم هم تا داخل خانه شدند امیر المومنین(ع) سراغ شمشیر رفت. قنفذ ملعون نزد ابوبکر برگشت در حالیکه می‌ترسید علی(ع) با شمشیر سراغش بیاید چرا که شجاعت و شدت عمل آن حضرت را می‌دانست. ابوبکر به قنفذ گفت: «برگرد، اگر از خانه بیرون آمد دست نگه دارید وگرنه در خانه‌اش به او هجوم بیاورید و اگر مانع شد خانه را بر سرشان به آتش بکشید». قنفذ آمد و با اصحابش بدون اجازه به خانه هجوم آوردند. علی (ع) سراغ شمشیرش رفت، ولی آنان زودتر به طرف شمشیر آن حضرت رفتند و با عده زیادشان بر سر او ریختند. عده‌ای شمشیرها را به دست گرفتند و بر آن حضرت حمله‌ور شدند و او را گرفتند و بر گردن او طنابی انداختند. حضرت زهرا(ع) جلوی در خانه، بین مردم و امیرالمومنین(ع) مانع شد. قنفذ ملعون با تازیانه به آن حضرت زد به طوریکه وقتی حضرت از دنیا می‌رفت در بازویش از زدن او اثری مثل دستبند بر جای مانده بود. قنفذ حضرت فاطمه(ع) را با تازیانه زد آن هنگام که خود را بین او و شوهرش قرارداد و عمر پیغام فرستاد که اگر فاطمه بین تو و او مانع شد او را بزن. قنفذ با غلاف شمشیر به فاطمه زهرا(س) حمله کرد و ضربه‌ای به او زد. او را به سمت چارچوب در خانه‌اش کشانید و در را فشار داد به طوری که استخوانی از پهلویش شکست و جنینش سقط شد، بانوی دو عالم همچنان در بستر بود تا در اثر همان جراحات شهید شد. در روایتی منسوب به امام صادق(ع) آمده است که آن حضرت فرمود: آنچه که باعث قتل مادرم سلام الله علیها شد همان غلاف شمشیری بود که قنفذ بر او زد. علی(ع) را نزد ابوبکر برای بیعت بردند اما ایشان با همان استدلالی که بر گروه انصار غلبه کرده بودند آنها را مغلوب و دست بیعت به سوی ابوبکر دراز نکرد و به خانه برگشت تا روزی که حضرت فاطمه زهرا(س) به شهادت رسید که بعد از آن به ناچار برای حفظ ثبات جامعه با ابوبکر بیعت کرد. *وصایای حضرت فاطمه زهرا(س) سپس فاطمه (س) وصایایش را چنین آغاز کرد: پسر عمو، اولا وصیت می‌کنم با دختر خواهرم امامه ازدواج کنی چون او به فرزندانم همانند من است و مردها ناچار زن لازم دارند. بعد فرمود: وصیت می‌کنم وقتی من از دنیا رفتم مرا غسل بده و لباس‌های مرا کنار مزن چون پاکیزه و پاک هستم، هیچ یک از آنان که من ظلم کردند در تشیع جنازه من حاضر نشوند چون آنان دشمن من و دشمن پیامبر هستند و مگذار هیچ یک از پیروان آنان بر جنازه من نماز بخوانند. شب هنگام وقتی چشم‌ها روی هم گذاشته شد و مردم به خواب رفتند مرا به خاک بسپار. پسر عمو، وقتی ازدواج کردی یک شبانه روز برای همسرت بگذار و یک شبانه روز برای فرندانت. یا اباالحسن، به صورت آنان صحیه مزن چون آنان یتیم و غریب و شکسته حال هستند. آنان دیروز جدشان را از دست دادند و امروز مادرشان را از دست می‌دهند. وای به حال امتی که حسن و حسینم را می‌کشند و آنان را دشمن می‌دارند. سپس زهرا(س) اشعاری را خواندند که ترجمه‌اش چنین است: ای بهترین راهنما، اگر خواستی گریه کن و اشک دیدگان بریز که روز جدایی است ای همتای بتول، فرزندانم را به تو سفارش می‌کنم که آنان همدم و مشتاقی جز تو ندارند برمن و بر یتیمان گریه کن و شهید دست دشمنان در صحرای عراق را فراموش مکن انتهای پیام/2258/ع40

93/01/14 - 17:28





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 81]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن