تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827210572




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

پاي سفره عقد عهد بستيم تا پاي جان مدافع امام و انقلاب باشيم


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پاي سفره عقد عهد بستيم تا پاي جان مدافع امام و انقلاب باشيم
تاريخ دائم در حال تكرار است و دفاع مقدس و وقايع رخ داده در آن به خوبي نشان مي‌دهند كه چگونه اصحاب عاشورايي خميني كبير، هر روز جبهه‌ها را تبديل به كربلايي ديگر مي‌كردند و عاشورا را در جاي جاي دفاع مقدس به منصه ظهور مي‌رساندند.
نویسنده : شكوفه زماني 


تاريخ دائم در حال تكرار است و دفاع مقدس و وقايع رخ داده در آن به خوبي نشان مي‌دهند كه چگونه اصحاب عاشورايي خميني كبير، هر روز جبهه‌ها را تبديل به كربلايي ديگر مي‌كردند و عاشورا را در جاي جاي دفاع مقدس به منصه ظهور مي‌رساندند. زنان مقاوم ايراني نيز در اين ميان همانند بانوان حاضر در معركه كربلا، نقش‌آفريني مي‌كردند و در تكميل و تشكيل كربلاي جبهه‌هاي دفاع مقدس، حماسه‌آفريني كردند. خانم دكتر سودابه اخلاقي متولد 1339 كه در رشته داروسازي تحصيل كرده است، يكي از زنان مقاوم سرزمين‌مان است كه در سال 1359 با همسرش شهيد مرتضي اميني نجفي پيمان ازدواج مي‌بندند و پاي سفره عقد هم‌قسم مي‌شوند تا آخرين لحظه عمر براي اعتلاي آرمان‌هاي امام و انقلاب اسلامي بكوشند. هرچند مرتضي اميني خيلي زود و در 18 شهريور سال 1360 به‌دست تروريست‌هاي منافق به شهادت مي‌رسد، اما همسرش راه او را ادامه مي‌دهد و بارها در جبهه‌هاي جنگ حاضر مي‌شود. گفت‌وگوي ما با اين بانوي رزمنده دفاع مقدس را پيش رو داريد.

اعزام به جبهه‌هاي سرد كردستان
تماس و گفت‌وگو با خانم دكتر اخلاقي به اين راحتي‌ها ميسر نشد. مشغله كاري ايشان طوري بود كه بعد از چندبار تماس توانستم دقايقي از ايشان وقت بگيرم و لحظاتي همكلام شويم. براي شروع از خانم دكتر مي‌خواهم خاطرات 36 سال پيش را يادآوري كند و او نيز مي‌گويد: من از همان سال 59 كه آغاز جنگ تحميلي بود فعاليتم را آغاز كردم. آن موقع 19 سال بيشتر نداشتم و به تازگي با همسرم شهيد مرتضي اميني ازدواج كرده بوديم. بيشتر مكان‌هايي كه اعزام مي‌شدم هم با آقامرتضي بودم. همسرم سپاهي بود و اوايل جنگ فرماندهي سپاه روانسر را برعهده داشت. من هم در كنار ايشان به عنوان امدادگر به جبهه‌هاي كردستان اعزام شدم. در همان بدو امر، صحنه‌هاي زيادي از مجروحيت برادران رزمنده را ديدم. غالب اين رزمنده‌ها ابتدا در درمانگاهي در شهر جوانرود كه من هم در آنجا حضور داشتم، مداواي اوليه مي‌شدند و سپس مجروحين را به بيمارستان مصطفي امام خميني كرمانشاه منتقل مي‌كرديم.

خانم دكتر با يادآوري صحنه‌هاي دردناكي كه از نزديك شاهد بوده، مي‌گويد: بيشتر درگيري‌ها به دليل حضور گروهك‌هاي ضد انقلاب در كردستان بود كه داخل شهرها فعاليت مي‌كردند. به علت ناامني كه در آن مقطع ايجاد شده بود، عبور و مرور براي همه سخت شده بود. مثلاً از ساعت 4 بعد از ظهر به بعد ديگر امنيتي در منطقه وجود نداشت و رفت و آمد گاهي آن قدر سخت مي‌شد كه برخي مواقع شاهد صحنه‌هاي دلخراشي در اطراف جاده‌ها مي‌شديم. در بعضي از موارد مي‌ديديم كه گروهك‌هايي مانند كومله و دموكرات سر برادران پاسدار را مي‌بريدند و همه اينها از لحاظ رواني تأثير بدي روي زن‌ها و بچه‌ها و مردم عادي مي‌گذاشت. غير از ضد انقلاب، در خود شهر جوانرود نيز هواپيما‌هاي عراقي مي‌آمدند و مناطقي از شهر را مورد اصابت بمب‌هاي خود قرار مي‌دادند و براي همين ما ثانيه‌اي در آنجا آرامش نداشتيم.
 
مجروحي كه شهيد عرفه شد
از خانم دكتر مي‌خواهم خاطره‌اي از حضور در مناطق عملياتي تعريف كند و بيان مي‌دارد: يادم مي‌آيد گروهي از برادران رزمنده از جوانرود به خط اول جبهه رفته بودند و ماشين آنها درمسير بازگشت در مسير جوانرود به پاوه روي مين رفته بود. خودم در لحظه اين اتفاق آنجا بودم و با چشمان خودم منهدم شدن ماشين را ديدم. همه برادران مجروح شدند و خوشبختانه هيچ كدام شهيد نشدند. من و امدادگرهاي ديگري كه آنجا بوديم سريع پانسمان‌هاي اوليه اين برادران را انجام داديم و به بيمارستان كرمانشاه منتقل كرديم. يكي از آن مجروحان كه كارهاي اوليه درمانش توسط بنده انجام شد، سعيد مهتدي نام داشت. اين برادر از اين سانحه سالم بيرون آمد اما چند سال بعد در روز عيد غدير همراه سردار شهيد كاظمي در مأموريتي كه به مناطق غربي كشور عازم بودند، هواپيماي‌شان به كوه برخورد مي‌كند و به شهادت مي‌رسند. وقتي فكرش را مي‌كنم مي‌بينم خدا خواست آقاي مهتدي در آن سانحه زنده بماند و برگردد و ساليان سال در لشكر27 محمد رسول الله (ص) مسئوليت‌هايي به عهده بگيرد و حتي بارها از نواحي مختلف مجروح بشود، اما عاقبت در يك سانحه هوايي و روز عيد غدير به همراه شهيد احمد كاظمي و ديگر همراهان از سپاه به شهادت برسند و شهداي عرفه نام بگيرند.
 
با خودم دارو مي‌بردم
در اثناي گفت‌و‌گو متوجه مي‌شويم كه خانم دكتر اخلاقي در مناطق محروم كردستان نيز حضور داشته‌اند، خودش مي‌گويد: چون دانشجوي رشته دارو‌سازي بودم موفق مي‌شدم به صورت دوره‌اي در مناطق محروم حضور داشته باشم. همين طور در مناطق  جنگي هم حضور داشتم و تا سال 62 موفق شدم دوره‌هاي مختلف در جبهه‌ها حضور داشته باشم. تا وقتي همسرم در كنارم بود، سعي مي‌كردم هرجا مي‌روم با او باشم ولي آقا‌مرتضي بيشتر در درگيري گروهك‌هاي كردستان مشغول بود و گاهي خودم مدتي تنهايي به مناطق محروم روستاهاي كردستان مي‌رفتم. تا آنجا كه امكان داشت با خودم دارو مي‌بردم كه بتوانم به مردم محروم آنجا كمك‌رساني كنم.
 
شاهد مقاومت زنان در جبهه‌ها بودم
خانم دكتر از نقش بانوان نيز در جبهه‌هاي جنگ مي‌گويد: خانم‌ها واقعاً نقش بسزايي در انقلاب و دفاع مقدس داشتند و من به وضوح حضور خواهران را شاهد بودم و مي‌ديدم كه آنان در پيشبرد اين جنگ چه نقش فعالي داشتند. خيلي وقت‌ها دوشادوش مردها در صحنه‌هاي نبرد حاضر مي‌شدند و همان فعاليتي كه آقايان داشتند زنان نيز با توجه به تواني كه داشتند انجام مي‌دادند. علاوه بر آن از مسائل امدادگري گرفته تا پشتيباني و كمك به جبهه‌ها و كلاً هر كاري كه از دستشان برمي‌آمد انجام مي‌دادند تا كار انقلاب و جنگ زمين نماند و انجام گيرد.
 
شهادت آقا مرتضي
كمي كه از گفت‌و‌گوي‌مان مي‌گذرد، احساس مي‌كنم وقت پرسيدن از چگونگي شهادت مرتضي اميني نجفي همسر خانم دكتر فرارسيده است. از نحوه شهادتشان مي‌پرسم و پاسخ مي‌دهد: رزمندگان روحيات خاصي داشتند و همسرم هم در آرزوي شهادت بود. ايشان سال 1360 در تهران توسط منافقين ترور شد. شهادتش بعد از ماجراي ترور شهيدان رجايي و باهنر رخ داد. آن زمان منافقين ترور كور را در دستور كار داشتند و خيلي از نيروهاي خدوم انقلاب را به شهادت مي‌رساندند. آقا‌مرتضي هم در 18 شهريور با گلوله يك منافق به شهادت رسيد. همسرم چندين مرتبه در جبهه‌هاي كردستان مجروح شده بود و حتي در اثر عمل‌هاي متعدد، يكي از پاهايش از ديگري كوتاه‌تر شده بود، اما قسمت بود كه در تهران به شهادت برسد. همرزمانش مي‌گفتند آقامرتضي آن قدر شجاع و نترس بود كه به عنوان فرمانده جلوتر از ديگران فعاليت مي‌كرد. به نظر من اين جوان‌هايي كه براي مقاومت به سمت جبهه مي‌رفتند تمامي ناشي از امدادهاي خداوند است كه آنقدر در وجودشان غيرت داشتند و نگذاشتند انقلاب نوپاي ما در برابر انواع تهديدهاي مختلف از ضد انقلاب گرفته تا تجاوز ارتش بعث عراق و... آسيبي نبيند و اكنون كشورمان امن‌ترين كشور منطقه باشد.
 
خطبه عقدمان را حضرت امام خواند
وقتي خانم دكتر در خصوص وضعيت خود و همسرش صحبت مي‌كرد، به فكرم رسيد قاعدتاً مخاطرات شغلي اين دو نفر چگونه اجازه مي‌داد كه در شرايط حساس اوايل انقلاب و جنگ با هم ازدواج كنند. از همسر شهيد مي‌خواهم كمي از شروع زندگي مشتركشان بگويند: زماني كه خطبه عقد ما توسط حضرت امام (ره) خوانده شد، مهريه من 12 سكه بود و سفر حج را نيز شهيد خودش به من پيشنهاد داد. در همان زمان عقد همسرم مجروح شده بود و با عصا راه مي‌رفت. طوري كه با همان عصا در كنارم و در سر سفره عقد نشست.
همسر شهيد ادامه مي‌دهد: بعد از ازدواج ما براي ماه عسل به كردستان رفتيم. در اصل مي‌رفتيم تا آذوقه و دارو براي كمك به مجرومين و مردم محروم آن مناطق ببريم. وقتي من به ايشان سفر زيارتي به مشهد را پيشنهاد دادم، نپذيرفت و گفت دوست دارم بروم جايي كه اثري از خود داشته باشم و بتوانم آنچه در توان دارم به اين مردم كمك كنم. من هم پيشنهادش را قبول كردم. چون من هم به نوبه خودم مي‌خواستم دينم را به مردم كشورم ادا كنم. بعد از اولين سفر به كردستان، سفرهاي بعدي ما به آنجا بيشتر شد و كمي بعد هم بيشتر آنجا بوديم؛ همسرم مي‌جنگيد و من هم امدادگري مي‌كردم.

خانم دكتر با حالت خاصي ادامه مي‌دهد: پيماني كه ما براي ازدواج بستيم، كمك به يكديگر بود تا بتوانيم در كنار همديگر راه بندگي خدا را بهتر طي كنيم و چون هر دو اعتقاد كامل به رهبر عزيزمان و انقلاب داشتيم، هنگام عقد پيمان بستيم كه با هم بتوانيم آرمان‌هاي امام و انقلاب را به ثمر برسانيم. من آن زمان از خدا خواستم در اين راه هرچه براي ما پيش مي‌آورد نيك و مقدس باشد و همسرم شهادت را از خدا خواست و من هم ادامه دادن مسير او را خواستار بودم.
 
دخترم پدرش را نديد
حاصل ازدواج خانم دكتر اخلاقي با شهيد مرتضي فرزند دختري است كه گويا پدر را نديده است، همسر شهيد مي‌گويد: من سر دخترم چهار ماهه باردار بودم كه همسرم شهيد شد و در واقع دخترم پدرش را نديد. شهيد دوست داشت فرزندش در همين راه تربيت شود و به خواست خداوند آرزويش برآورده شد و اكنون دخترم پزشك است و به مردم خدمت مي‌كند.
در اين مدت كوتاهي كه با شهيد زندگي كردم واقعاً درس انسانيت و تقوا را از او آموختم. با آنكه آقامرتضي سن كمي داشت، ولي از لحاظ علم و تقوا و عمل خير و سلوك و تقرب به خداوند آنقدر بالا بود كه من فكر مي‌كنم امروزه يك فرد با سن بالا هم نمي‌تواند به اين مراحل برسد.
خانم اخلاقي از خاطرات همسر شهيدش نيز مي‌گويد: در يك مقطع كه همسرم مجروح بود و در بيمارستان بستري شده بود، نماز شبش ترك نمي‌شد. آقا‌مرتضي اخلاق بسيار خوبي داشت و اخلاق خوبش موجب شده بود كه هر كس در مورد انقلاب بدبين بود با صحبت با او، نظرش عوض شود و نظر مثبتي نسبت به انقلاب پيدا كند. شهيد اطلاعات وسيعي از گروهك‌هاي منافقين و كمونيست‌ها داشت و حتي از دوستان خودشان كه در احزاب مختلف بودند، صحبت مي‌كرد و سعي داشت آنها را با انقلاب همراه سازد.

خانم دكتر در پايان مي‌گويد: هرچه دارم از الگو گرفتن از همسرم است. شهيد يك الگوي كامل انسانيت را براي من به يادگار گذاشته كه با گذشت 36 سال هنوز من از صحبت كردن و كار و اخلاق او الگو و ايده مي‌گيرم. چون اوايل انقلاب بود هردوي ما با توجه به مأموريت‌هايي كه داشتيم وصيت‌نامه مي‌نوشتيم ولي شهيد يادداشت‌هاي زيادي از خود به يادگار گذاشته است و با توجه به آنكه آن موقع فعاليت گروهك‌ها زياد بود شهيد سعي مي‌كرد در كوهنوردي يا در دانشگاه يا هر جاي ديگري، حضور به هم رسانده و نسبت به روشنگري جوان‌ها از گروهك‌ها و احزاب مختلف، سعي و تلاش كند.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۰





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن