تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانش، نابود كننده نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827641640




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جانبازي آغاز فعاليت‌هاي علمي و اجتماعي است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: جانبازي آغاز فعاليت‌هاي علمي و اجتماعي است
واقعيت‌هاي جامعه امروز نشان مي‌دهد بسياري از يادگاران دفاع مقدس حتي آنهايي كه به مقام جانبازي نائل آمده‌اند، از فعال‌ترين اقشار جامعه در عرصه‌هاي گوناگون به شمار مي‌روند.
نویسنده : محبوبه قرباني 

جانبازي آغاز فعاليت‌هاي علمي و اجتماعي است
واقعيت‌هاي جامعه امروز نشان مي‌دهد بسياري از يادگاران دفاع مقدس حتي آنهايي كه به مقام جانبازي نائل آمده‌اند، از فعال‌ترين اقشار جامعه در عرصه‌هاي گوناگون به شمار مي‌روند. جانباز 70 درصد حسن احمدي از اين دست مرداني است كه بعد از اتمام دفاع مقدس، قلم را به عنوان سلاح خود انتخاب كرد و افتخاراتي را در سطح علمي به دست آورد. او هم‌اكنون كارشناسي حقوق و كارشناسي ارشد رشته تاريخ دارد و در رشته گلبال نيز موفقيت‌هاي فراواني به دست آورده است. علاوه بر همه اينها به عنوان مشاور حقوقي، خانوادگي و تحصيلي در آموزش و پرورش منطقه 5 تهران مشغول خدمت است تا نشان دهد كه 70 درصد از كارافتادگي جسمي نمي‌تواند يك رزمنده دفاع مقدس را از تلاش و كوشش بازدارد. اگر موافق باشيد يك نگاه كلي به سابقه انقلابي و رزمندگي‌تان داشته باشيم.

من اهل ساوه هستم و در سال 1349 متولد شدم. در حال و هواي انقلاب اكثر دانش‌آموزان به سهم خودشان نقشي ايفا مي‌كردند. پدرم يكي از فعالان سياسي بود و عليه نظام طاغوت كار مي‌كرد. برادر بزرگ‌ترم هم ليدر انقلابي‌ها بود. بعد از پيروزي انقلاب من دانش‌آموز دوره راهنمايي بودم كه با اتمام اين دوره، در دانشسراي تربيت معلم مشغول تحصيل شدم. منتها سال 64 كه سنم به 15 سالگي رسيد، شوق رفتن به جبهه باعث شد در عمليات والفجر 8 شركت كنم. بعد در عمليات كربلاي 4 و كربلاي 5 هم شركت كردم. نهايتاً دي‌ماه سال 1366 در خط پدافندي شلمچه مجروح شدم. از هر دو چشم نابينا شدم و دست و پاي راستم تقريباً 50 درصد كارايي دارند. هم‌اكنون جانباز 70 درصد هستم. در صحبت‌هاي‌تان گفتيد پدرتان از فعالان انقلابي بودند، خوب است يادي از ايشان كنيم. پدرم حاجي عبدالله احمدي متولد 1299 بسيار فعال، روشنفكر و آگاه به مسائل سياسي روز بود. كتابخانه مفصلي داشت و با اينكه شغلش آزاد بود و سواد قديم داشت، اهل مطالعه و پيگير سخنراني‌علما بود. جزو انجمن و از افراد معتمد، موجه و قابل قبول بود. در كودتاي28 مرداد 1332 در تهران حضور فعال داشت. او در قم و تهران با علما و افراد مذهبي ارتباط داشت و در سال 41 و 42، به دليل اتفاق مدرسه فيضيه قم عيد را در منطقه خودمان ممنوع كرد. هميشه عكس امام لاي قرآن در منزلمان به صورت مخفيانه جاسازي شده بود تا كسي آن را نبيند. يك روز با ورود ساواك و پيداكردن عكس، پدرم يك هفته تا 10 روز بازداشت شد. هر چه به سال 57 نزديك‌تر مي‌شديم فعاليت‌هايش گسترده‌تر مي‌شد و علاوه بر شهرستان ساوه و روستاي خرقان، دائم با تهران و قم در ارتباط بود. چند ماه مانده به پيروزي انقلاب پدر را نمي‌ديديم چون در تهران بود و از‌آنجا كارها را هماهنگ مي‌كرد. بعد از پيروزي انقلاب همچنان پاي ارزش‌هاي نظام ايستاد چون از ابتدا حرفش محكم و يكي بود و بر اساس صلاح موقعيت اجتماعي‌اش را تغيير نمي‌داد. در دوران دفاع مقدس پدر و برادر بزرگ‌ترم با هم به جبهه رفتند و برادرم در خوزستان و پدرم 9 ماه در كردستان بود. وقتي برگشتند فعاليت‌شان را در پشت جبهه ادامه دادند. آيا بعد از جانبازي‌با همسرتان آشنا شديد؟ بله، دور و بر سال 68 يعني يك سال بعد از اتمام دفاع مقدس، 19 ساله بودم كه به درخواست خانواده به فكر ازدواج افتادم. آن زمان دو ترم از دانشگاه را پشت سر گذاشته بودم كه خانواده‌ام اصرار داشتند ازدواج كنم. با همسرم همشهري بوديم، ولي واسطه ازدواج‌مان توسط يك زوج جوان صورت گرفت. فرد جانبازي كه يك دستش را در جبهه‌ها از دست داده بود، از دختر همسايه‌مان خواستگاري كرده بود كه برحسب اتفاق آن جانباز همسايه خانواده همسرم بود. ايشان بعد از آشنايي با من، خانواده همسرم را به من معرفي كرد چراكه همسرم از قبل اعلام كرده بود دوست دارد با يك جانباز ازدواج كند. پدرم با پدر همسرم دوست بسيار قديمي بود كه در خواستگاري همديگر را بعد از چند سال پيدا كردند. الحمدلله يكي از نعمات بزرگي كه خداوند نصيبم كرد همسري بسيار خوب، قانع، فعال و زحمتكش بود. با اينكه از نظر جسمي كاملاً سالم و موقعيت خوبي داشت اما داوطلبانه با بنده ازدواج كرد. سال 69 زندگي مشترك‌مان را آغاز كرديم. برگرديم به دوران دفاع مقدس، شما قبل از مجروحيت سال 66 مجروحيت‌هاي ديگري هم داشتيد؟ از جانبازي‌تان در شلمچه هم بگوييد. سال 64 در عمليات والفجر 8 دوبار به صورت مختصر شيميايي شدم. از سال 65 بخش اعظمي از خاك شلمچه دست ايران بود اما صدام در سال 67 با بمباران شيميايي باعث عقب‌نشيني نيروها شد. مدتي كه شلمچه در دست ايران بود، ‌دشمن حساسيت زيادي روي آن داشت و در آنجا شهدا و مجروح زياد مي‌داديم. سال 66 در خاكريزهاي بسيار كوتاه سنگر نگهباني داشتيم و مشغول حفاظت و نگهداري خط مقدم شلمچه بوديم. دم‌دماي غروب حس و حال خاصي گرفتم. دو ساعت اشك‌ريزان نشسته بودم و خيره به غروب آفتاب خوزستان در خاك شلمچه كه يك فضاي زيبايي ايجاد شده بود (خورشيد كاملاً سرخ شده بود و زمين را پوشانده بود)، در حال راز و نياز با خدا بودم تا اينكه هوا تاريك شد. آن قدر فاصله سنگر ما با عراقي‌ها نزديك بود كه تمام تسليحاتي كه شليك مي‌كردند اول از بالاي سر ما عبور مي‌كرد و پشت سر ما به زمين مي‌خورد. همين حين يك گلوله نارنجك تفنگي دشمن در نزديكي من و دوستم خورد و يكي از ساچمه‌هاي آن منفجر شد و بقيه ساچمه‌ها در كل بدنم پخش شد. دو تا از ساچمه‌ها ضربه اصلي را زد؛ يكي وارد مغزم شد و دو ماه بيهوشم كرد، ديگري به چشم راستم خورد و آن را از بين برد. علاوه بر دو ماه بيهوشي، سمت راست بدنم از كار افتاد و عصب چشم چپم نيز آسيب ديد. در حال حاضر بينايي ندارم و دست و پاي راستم تقريباً 50 درصد كارايي دارد. با وجود چنين مجروحيتي چطور روحيه‌تان را بازيابي كرديد و وارد فعاليت‌هاي اجتماعي شديد؟ اول بگويم كه از نظر من، جانبازي شروع فعاليت‌هاي علمي و اجتماعي است. بنده بعد از مجروحيتم دو ماه بيهوش بودم و خيلي ضعيف شدم. روزي پدرم به ملاقاتم آمد كه در زمان برگشت تصادف كرد. در اثر تصادف اكثر جسمش دچار شكستگي و خونريزي مغزي شده بود و كليه‌اش را از دست داد. اين شرايط برادرانم را مجبور كرد تا هر دو يك سال خانواده‌هاي‌شان را رها كرده و از ما پرستاري كنند. ما در منطقه سردسير زندگي مي‌كرديم و آن سال برف سنگيني آمده بود. پدرم حدود 40 دامداري داشت و مادرم همراه خواهران كوچك در مشكلات زندگي تنها مانده‌بودند. در چنين شرايطي وقتي به هوش آمدم چند ماه نمي‌توانستم صحبت كنم اما كاملاً متوجه حرف‌ها مي‌شدم. با خودم فكر كردم كه اهدافم مشخص و خوب بود به همين دليل به خاطر وضعيت و شرايط سخت نبايد ناراحت باشم. اين اراده و تصميم مرا در تمامي مشكلات آرام مي‌كرد. حتي به همه كساني كه به ملاقاتم مي‌آمدند روحيه مي‌دادم. چون با خدا معامله كرده بودم. به همين دليل بعد از آن خداوند نعمات فراواني به من عطا كرد. بعد از اتمام درمان مجدداً ادامه تحصيل دادم، ليسانس حقوق و فوق‌ليسانس تاريخ را گرفتم. در كنار آن سال 69 ازدواج كردم. يك سال بعد پسرم به دنيا آمد. الان دو پسر دارم يكي مهندس عمران از دانشگاه شريف و يكي دانشجو و در عين حال فوتباليست حرفه‌اي. دخترم نيز در حال آمادگي براي كنكور است. در كنار زندگي و تحصيل به ورزش نيز اهميت مي‌دهم. با تمام شرايطي كه داشتم در زمينه شنا و ورزش گلبال (قانونمندترين بازي ويژه نابينايان و بازي بين‌المللي و معروفي است) فعال هستم. خودم سرپرست تيم و كاپيتان بودم و مقام سوم كشور را آورديم. در شنا اول، دوم و سوم شدم. در عين حال به عنوان مشاور حقوقي، خانوادگي و تحصيلي در آموزش و پرورش منطقه 5 در حال خدمتم. جنگ تلخ است اما دفاع مقدس براي ما جنبه‌هاي مثبتي داشت. شما به عنوان رزمنده آن دوران از خواص ويژه‌اش بگوييد. دوران دفاع مقدس يك تاريخ و اتفاق مهمي براي كشور بود. آن قدر اين هشت سال مردم از نظر فرهنگي به يكديگر اظهار نزديكي مي‌كردند كه بي‌حد و اندازه بود و فوق‌العاده اتحاد بالا بود. آحاد مردم تابع فرامين رهبري بودند. اختلاف سليقه‌ وجود داشت ولي در عين حال همه بر سر ارزش‌ها، مسائل عقيدتي مربوط به كشور نظر واحدي داشتند و خيلي حس همكاري، كمك‌رساني به هم‌نوع و هم‌وطن بالا بود. همين شعور فرهنگي بالا بود كه هر فرد چه نظامي و چه داوطلب بزرگ‌ترين سرمايه‌اش را در دست مي‌گرفت تا در مرزها از حيثيت، شرافت ايراني و از عقايدمان دفاع كند. هر لحظه و هر ثانيه احتمال كشته شدن يا مجروح شدن و اسارت بود كه ابداً قابل مقايسه با پول و سهميه و وعده‌هاي ديگر نيست. هيچ فرد عاقلي اين كار را نمي‌كند. به كشور ما فقط از نظر نيروي نظامي كمك مي‌شد ولي به عراق علاوه بر آن از نظر مالي و تسهيلاتي كمك فراواني مي‌شد. تحريم فوق‌العاده شديدتر از تحريم‌هاي فعلي بود ولي اتحاد مردم و ايمان قوي آنها نقطه اشتراكاتي بود كه ما را موفق كرد. اما امروزه با پيشرفت تكنولوژي اگر دشمن از نظر فيزيكي موفق نشود جنگ سخت‌افزاري را به جنگ نرم‌افزاري تبديل مي‌كند كه همان تهاجم فرهنگي است تا جوان‌ها را بي‌هويت كرده و بر آنها غلبه كند. آن وقت است كه براي دشمن كار سختي نيست و با يك اشاره جوان‌ها را به سمت خود مي‌كشاند. ما غني‌ترين، قوي‌ترين فرهنگ و تمدن اصيل ايراني و اسلامي را داريم، كافي است كه آن را ارج نهيم و در ترويج آن به خصوص به نسل جوان بكوشيم. عملكرد مسئولان را در قبال خانواده‌هاي ايثارگر چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ مسئولان مساوي با معصومين نيستند. هر مسئولي در هر جايگاهي در عين حالي كه خدمات فراوان و زحمت‌هاي زيادي مي‌كشد ممكن است خطاهايي هم داشته ‌باشد. يكي از دلايل اصلي كه امام خميني توانست رهبر يك كشور بزرگ سوق‌الجيشي و حتي بخش عظيمي از كشورهاي اسلامي شود اين است كه اول صداقت و دوم آگاهي داشت. سوم گفتار و كردارش يكي بود. ايشان در مورد خانواده شهدا و ايثارگران فرمودند نگذاريد اين قشر در پيچ و خم زندگي بيفتند زيرا كسي كه بزرگ‌ترين سرمايه‌اش را در راه اسلام داده است، اگر بخواهد با مسائل مادي معامله كند خسرالدنيا والآخره خواهد شد. خانواده ايثارگران هم مانند مسئولان ممكن است دچار خطا شوند ولي تقريباً سعي كرده‌اند با وجود مشكلات فراوان جايگاه خودشان را حفظ كنند. در ضمن آنها خودشان را از بدنه ملت مي‌دانند و جدا نيستند. گويا شما ملاقاتي با حضرت آقا داشته‌ايد؟ سال 68 با تعداد زيادي از جانبازان ملاقات داشتيم. حال و هواي خوبي بود و يكي از دلايلش به خاطر يكپارچگي مردم در توسل به رهبري بود. يكي از رموز اصلي موفقيت كشورمان در تمامي عصرها اعتقاد، ايمان و عقيده غالب و قاطع به رهبري است. اگر كشور ما دوباره مورد تجاوز بيگانگان قرار گيرد، حاضريد فرزندان‌تان را راهي جبهه كنيد؟ قطعاً و صددرصد براي آنها وظيفه مي‌دانم. جنگ جهاد است البته نيت ما در آن هشت سال جنگ نبود بلكه دفاع مقدس بود كه خود سازمان ملل نيز به اينكه ما شروع‌كننده جنگ نبوديم اعتراف كرد. فرض كنيد چند نفر بخواهند به زور وارد خانه شوند آيا اعضاي خانواده نبايد دفاع كنند؟! قطعاً همه اعضا وظيفه دفاع دارند حتي طفل خانه با همان اسباب‌بازي‌اش بايد دفاع كند. الآن هم اگر شرف، ناموس و عقايد ما به خطر بيفتد همه جوانمردان ما مكلف به دفاع هستند و هستيم.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن