تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 26 مرداد 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811347440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

طبیعت، نوروز، تهران


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:


طبیعت، نوروز، تهران وبلاگ > مسجدجامعی، احمد - خانه ما سه درخت گیلاس و آلبالو داشت که ما سه برادر آنها را بین خود تقسیم کرده بودیم، البته برادر دیگرم به دنیا نیامده بود.

خواهرهایم نیز بیشتر به گل و گلدان می پرداختند و در کاشتن و نگهداری آن کمک می کردند. بزرگ ترها می گفتند ول زمستان زمین می خوابد و بعد از چله بزرگ بیدار می شود، نفس می کشد، نو می شود، گرم می شود، از این رو خاک گلدان ها را عوض می کردند و خاک بعد از چله را که گرم و نو شده بود، می ریختند. در آن سال ها گل فروشی چندانی در تهران نبود. در اطراف ما یک مغازه گل فروشی در سرچشمه بود که هنوز هم در آنجا به این کار مشغول است و دیگری در میدان پاستور بود که خوشبختانه توسعه هم یافته است: گل فروشی زعیم. چند باغ گل مشهور هم وجود داشت: باغ فرید، باغ سپهر منش، باغ رئیسی، باغ شریفی و ... که ما هم قلمه شمعدانی و نشاء گل را از آنجا می خریدیم و در باغچه می کاشتیم: قلمه های معمولی ده شاهی و قلمه های خوب جفتی سی شاهی. به هرحال درخت و گل و آب بخشی از زندگی مردمان تهران بود. به درخت وسطی خانه من رسیدگی می کردم و برای آن که از گزند محفوظ بماند، یک «ان یکاد» فلزی هم به آن آویزان کرده بودم. بهار که از راه می رسید، درخت ها پر از شکوفه های زیبا و سفید می شد و چندان فرقی هم میان شکوفه های آلبالو و گیلاس نبود. یکی از نگرانی های ما وزش باد بود که شکوفه ها را می برد و می ریخت و زمین و باغچه را با فرش سفیدی از گلبرگ ها می پوشانید و ما هم دلمان نمی آمد که روی آنها راه برویم. اما هر چه به درخت ها رسیدگی می کردیم، باز هم تعداد گیلاس ها زیاد نمی شد که آن هم سرانجام نصیب گنجشک ها می شد. به همین خاطر به فکر راه های جدید افتادیم. در آن سال ها کم و بیش با سم پاشی و کود شیمیایی آشنا شده بودیم. از این رو به همراه برادرم به سبزه میدان رفتیم و از مغازه ای که هنوز هم با وجود تغییر شکل و کاربری همه مغازه های اطراف، همچنان در کار و جای خود باقی است، سم و کود شیمیایی خریدیم و با احتیاط به خانه آوردیم. قدری کود که رنگی سفید داشت، با بیلچه پای درخت ها ریختیم و آب بستیم، البته نگران بودیم که کود ریشه درخت را نسوزاند. اثر این کود تا مدتی روی خاک باقی ماند. با این حال آنها هم نتوانستند بر بار درخت بیفزایند. اما تک چنار خانه پدری وضع دیگری یافت. سن و سال آن کمتر از درخت های گیلاس و آلبالو هم بود. ولی چندان به کود و سم و نگهداری هم احتیاج نداشت. شاید آب مورد نیازخود را از چاه مجاور می گرفت. چاهی که در کنار باغچه قرار داشت. بین چاه و باغچه شمشادهای بلند و همیشه سرسبز ایرانی فاصله بودند. شمشادها آن قدر بلند و درهم بود که وقت قایم موشک پشت آنها پنهان می شدیم. این چاه برای برف خانه بود و ته آن آب دیده می شد. در تهران قدیم برف زیادی می بارید و پشت بام ها و حیاط ها بزرگ بود و در بعضی خانه ها چاهی ویژه برای برف وجود داشت که با یک آجر خشتی بزرگ دهانه آن را می پوشاندند. قدیمی ها می گفتند ریشه درخت بایستی آب چاه بخورد تا نفس بکشد. پدرم می گفت این چنار یک میلیون می ارزد، آن هم در سال هایی که قیمت دلار هفتاد ریال بود. تهرانی ها به درخت و گل و آب عشق و علاقه بسیاری داشتند و در بیشتر خانه های آن تا همین سی چهل سال پیش، درخت های بید، چنار، کاج، انگور، خرمالو، توت، انجیر و شاه توت و گل های یاس، رازقی، شمعدانی، بنفشه، اطلسی، شاه پسند و ده ها گونۀ گیاهی دیگر وجود داشت که فامیل و همسایه هم از آن بی بهره نمی ماندند. گاهی میوۀ درختان را می چیدند و گاهی گلدان ها را نو می کردند و برای دوست و آشنا می فرستادند. یادش بخیر در مسیر مدرسه مان که در نزدیکی باغ ایلچی قرار داشت، مردی خوش رو و جاافتاده می ایستاد که او را به نام حاج عبدالعلی می شناختیم. ایشان صبح ها در کنار در خانه اش می ایستاد و دامنی از گل یاس می آورد و به رهگذران هدیه می داد.  

کلید واژه ها: طبیعت - تاریخ تهران -




پنجشنبه 12 فروردین 1395 - 14:40:58





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 108]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن