واضح آرشیو وب فارسی:انتخاب: ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری خاطرات منتشر نشده آیت الله هاشمی از روز 12 تا 20 بهمن سال 1372 را منتشر کرد. ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری خاطرات منتشر نشده آیت الله هاشمی از روز 12 تا 20 بهمن سال 1372 را منتشر کرد.پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری خاطرات منتشر نشده آیت الله هاشمی از روز 12 تا 20 بهمن سال 1372 را منتشر کرد. به گزارش انتخاب، شانزدهمین کتاب خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه سالجاری با عنوان «صلایت سازندگی» رونمایی خواهد شد. بخش هایی از این کتاب در اختیار ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری قرار گرفته که در ادامه خاطره روز سه شنبه 12 بهمن سال 72 رییس جمهور وقت می آید: از دیشب تا امروز ظهر، باران بسیار خوبی باریده است. تا ساعت 10 صبح کارها را انجام دادم. سپس برای مراسم آغاز جشن های دهه فجر به مرقد امام رفتیم. در خیابان ها موارد زیادی آب باران جمع شده بود. استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپ های برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و مرگ بر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای {محمود} مرتضایی فر {وزیر شعار} خواست توضیح دهد، نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد، از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکس العمل خوب مردم و حاج احمد خمینی لذت بردم. آن شخص {کوروش نیک اختر} را مردم خلع سلاح کرده و تحویل انتظامات داده بودند. محافظان من، اسلحه که لامای {380} کوچکی بود به اضافه کارت های شناسایی او را گرفته بودند. کارت نیروی انتظامی، کارت خبرنگاری و کارت دانشجویی دانشگاه آزاد و کارت ورود به جشنواره ها را داشت. گفتم تحویل بازداشتگاه بدهند. سرانجام معلوم شد که او از پرسنل نیروی انتظامی و کمیته ای است. به دفتر آمدم. رهبری با دلهره، تلفنی احوال پرسی کردند. همه تلفن های دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفن های آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد. محسن و فاطی با عجله آمدند و خیالشان راحت شد. گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانه ها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زود تماس گرفت. ولی هنوز خبر را نشنیده بود؛ اگر چه اکبر آقا اعرابی محافظش، مطلع شده و به او نگفته بود. از سفرش راضی است و گفت که حاجیه والده و بستگان دیگر هم آنجا هستند و سالم اند. آقای {فریدون} وردی نژاد رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی {ایرنا}، تلفن کرد و برای کیفیت پخش خبر، نظرم را خواست. پیشنهاد شده بود که بگویند شلیک در شلوغی در اثر ضربه دست مامور به ماشه اسلحه بوده است؛ گفتم حقیقت را بگویند. گفت قبل از ما خبرگزاری فرانسه، خبر را مخابره کرده و گفته که تیرها به سوی من شلیک شده است ولی اعتراف کرده که من بدون توجه، به سخنان خود ادامه داده ام و مردم شعار مرگ بر منافق داده اند. به هرحال با توجه به حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و مهمانان خارجی در داخل و انبوه مردم، درست نبود که خبر سانسور شود. عصر شورای عالی اداری جلسه داشت. بحث مان در مورد اصلاح مدیریت ناتمام ماند. تا ساعت هشت و نیم شب کارها را انجام دادم و به خانه آمدم. به گزارش انتخاب، شانزدهمین کتاب خاطرات روزنوشت آیت الله هاشمی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه سالجاری با عنوان «صلایت سازندگی» رونمایی خواهد شد. بخش هایی از این کتاب در اختیار ویژه نامه نوروزی نسیم بیداری قرار گرفته که در ادامه خاطره روز سه شنبه 12 بهمن سال 72 رییس جمهور وقت می آید: از دیشب تا امروز ظهر، باران بسیار خوبی باریده است. تا ساعت 10 صبح کارها را انجام دادم. سپس برای مراسم آغاز جشن های دهه فجر به مرقد امام رفتیم. در خیابان ها موارد زیادی آب باران جمع شده بود. استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپ های برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و مرگ بر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای {محمود} مرتضایی فر {وزیر شعار} خواست توضیح دهد، نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد، از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکس العمل خوب مردم و حاج احمد خمینی لذت بردم. آن شخص {کوروش نیک اختر} را مردم خلع سلاح کرده و تحویل انتظامات داده بودند. محافظان من، اسلحه که لامای {380} کوچکی بود به اضافه کارت های شناسایی او را گرفته بودند. کارت نیروی انتظامی، کارت خبرنگاری و کارت دانشجویی دانشگاه آزاد و کارت ورود به جشنواره ها را داشت. گفتم تحویل بازداشتگاه بدهند. سرانجام معلوم شد که او از پرسنل نیروی انتظامی و کمیته ای است. به دفتر آمدم. رهبری با دلهره، تلفنی احوال پرسی کردند. همه تلفن های دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفن های آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد. محسن و فاطی با عجله آمدند و خیالشان راحت شد. گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانه ها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زود تماس گرفت. ولی هنوز خبر را نشنیده بود؛ اگر چه اکبر آقا اعرابی محافظش، مطلع شده و به او نگفته بود. از سفرش راضی است و گفت که حاجیه والده و بستگان دیگر هم آنجا هستند و سالم اند. آقای {فریدون} وردی نژاد رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی {ایرنا}، تلفن کرد و برای کیفیت پخش خبر، نظرم را خواست. پیشنهاد شده بود که بگویند شلیک در شلوغی در اثر ضربه دست مامور به ماشه اسلحه بوده است؛ گفتم حقیقت را بگویند. گفت قبل از ما خبرگزاری فرانسه، خبر را مخابره کرده و گفته که تیرها به سوی من شلیک شده است ولی اعتراف کرده که من بدون توجه، به سخنان خود ادامه داده ام و مردم شعار مرگ بر منافق داده اند. به هرحال با توجه به حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و مهمانان خارجی در داخل و انبوه مردم، درست نبود که خبر سانسور شود. عصر شورای عالی اداری جلسه داشت. بحث مان در مورد اصلاح مدیریت ناتمام ماند. تا ساعت هشت و نیم شب کارها را انجام دادم و به خانه آمدم.
یکشنبه ، ۸فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: انتخاب]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 98]