واضح آرشیو وب فارسی: ایران راوی: به گزارش خبرآنلاین به نقل از سایت موزه ها و اسناد صنعت نفت ناو خدا حسین معرب به عنوان نخستین ناوخدای صنعت نفت کشورمان هم اکنون در سن ۸۵ است. وی که اصالتا اهل رشت است، از برپایی راهپیمایی به طرفداری مصدق در لندن می گوید و در مورد مسدود شدن دوساله کانال سوئز به دلیل جنگ اعراب و اسرائیل صحبت کرد که در پی آمده است: آقای معرب راست است که شما نخستین ناوخدا یا کاپیتان صنعت نفت هستید؟ نخستین ناوخدای نفت و نخستین کاپیتان غیرنظامی ایران یا همان که انگلیسی ها به آن می گویند «مرچنت ناوی» (Merchant Navy) و البته مسن ترین ناوخدای در قید حیات ایران! قبل از آن در زمان رضا شاه فقط در صنایع نظامی کاپیتان داشتیم. قبل تر چه؟ قبل از آن در ایران ناوخدا نبود؟ چرا ناوخدا داشتیم، اما ناوخداهایی بودند که روی لنج ها و کشتی های چوبی کار می کردند، نه کشتی های فایبرگلاس و فلزی که در عصر جدید ظاهر شدند. برای نمونه ناوخدا رامهرمزی که اهل بوشهر بود، نزدیک به هزار سال پیش دور قاره آفریقا را با همان کشتی های چوبی چرخید. البته جنس چوب این کشتی ها، چوب های اعلا مثل چوب ساج بود. چطور شد که به نفت آمدید و دریانورد شدید؟ خانواده من در اواخر دهه ۱۳۱۰ از رشت به آبادان مهاجرت کردند. دلیلش هم این بود که پدرم به استخدام شرکت نفت آن زمان، یعنی شرکت نفت ایران و انگلیس درآمده بود. من در دبیرستان رازی آبادان دیپلم گرفتم و سال ۱۳۳۰ در نفت استخدام شدم. یعنی در زمانی که تازه نفت ملی شده بود؟ دقیقا؛ یک سال پیش از آن شرکت نفت ایران و انگلیس منحل و شرکت ملی نفت ایران تاسیس شده بود. من جزو نخستین دانشجویانی بودم که در یک گروه ۱۲ نفره به عنوان بورسیه برای تحصیل از سوی شرکت ملی نفت عازم انگلستان شدیم. از این دوازده نفر، ۶ نفر که من هم یکی از آنها بودم، در رشته ناوبری دریایی مشغول تحصیل شدیم. چه دانشگاهی؟ دانشکده یا کالج علوم دریایی کینگ ادوارد هفتم در لندن. (با کلمات شمرده و با تاکید اضافه می کند: کینگ ادوارد دِ سونت!) یعنی در گیر و دار ملی شدن صنعت نفت در انگلستان بودید؟ بله من و همکلاسی هایم در لندن بودیم و حتی یادم هست در تظاهراتی که در هاید پارک به نفع دکتر مصدق برگزار شد، شرکت کردیم. واکنش شما در مقابل شکست ملی شدن صنعت نفت چه بود؟ خوب اصلا انتظار چنین چیزی را نداشتیم. یادم می آید که همه دانشجویان خواهان پیروزی مصدق بودند و این اتفاق تاثیر بدی بر ما گذاشت. اما خوب کاری از دست مان برنمی آمد. به هر حال به درس ادامه دادیم، اما از میان آن پنج نفر فقط من فارغ التحصیل شدم. بقیه در این هشت سال دوام نیاوردند. علتش چه بود؟ دوری راه، سختی رفت و آمد و … برای دریافت مدرک باید هشت سال درس می خواندیم، چهار سال تنوری و چهار سال عملی که بیشتر روی دریا بود. این مشکلات سبب شد که همکلاسی هایم ترجیح دهند تحصیل را رها کنند و به کارهای دیگر بپردازند. در دوران کار عملی هم بیشتر در دریا بودیم و کمتر در کالج. آیا در مدت تحصیل به ایران هم رفت و آمد کردید؟ حداکثر چهار یا پنج بار. با چه وسیله ای به ایران می آمدید؟ بیشتر با کشتی و گاهی هم نماینده کشتیرانی در لندن برای مان بلیط هواپیما می گرفت. البته موقع برگشتن همیشه با کشتی می رفتیم. چه سالی فارغ التحصیل شدید؟ من در سال ۱۹۶۰ میلادی (۱۳۳۹ خورشیدی) پس از دریافت مدرک فوق لیسانس علوم دریایی فارغ التحصیل شدم و به ایران برگشتم. و در شرکت نفت مشغول کار شدید؟ بله در عملیات دریایی و به عنوان ناوخدا و کاپیتان کشتی در خلیج فارس. اوایل کارم روی یدک کش ها و شناورهای تدارکاتی بود و مواد غذایی، قطعات و تجهیزات مورد نیاز و گاهی مسافر را به سکوها و جزایر حمل می کردیم. چهار سال هم در خارگ به عنوان افسر ارشد راهنما (پایلوت) خدمت کردم. بعد هم به بندر ماهشهر منتقل شدم و پس از ۱۵ سال کار در این بندر، در سال ۱۳۶۰ با سمت ریاست عملیات دریایی بازنشسته شدم. در طول دوران خدمتم سفرهای دریایی زیادی داشتم که بیشتر آنها به حمل و نقل نفت خام مربوط می شد. با کشتی های خارجی مثل بریتیش آفیسر، بریتیش کامیت یا کشتی های متعلق به شرکت ملی نفتکش سفر کردم. کمی از خاطرات سفرهای دریایی تان بگویید. من در مدت خدمت و تحصیلاتم بیش از سی سال روی دریا بودم و شاید یک سوم این دوران در خشکی. اما هنوز هم عاشق دریا هستم و اگر قوانین سازمان بین المللی دریانوردی (IMO) اجازه می داد حاضر بودم روی عرشه بروم. عمده ترین مسیر ما در انتقال نفت خام، از خلیج فارس به قاره اروپا و گاهی آمریکای جنوبی بود. یادم هست ۱۵ روز از خارگ تا دریای شمال از طریق کانال سوئز می رفتیم. سه چهار روز طول می کشید تا نفت را در بنادر کشورهای اروپایی تخلیه کنیم و بعد باید کشتی را با آب تعادل پر می کردیم و برمی گشتیم. آب تعادل برای این بود که کشتی سنگین شود و در معرض توفان ها آسیب نبیند، بعلاوه باعث می شد، پروانه کشتی درون آب قرار گیرد. در جنگ اعراب و اسراییل به سال ۱۹۶۷ به مدت دوسال کانال سوئز بسته شد و در این مدت ما باید سفر ۱۵ روزه را ۲۹ روزه می رفتیم. یعنی باید دماغه امید نیک در جنوب قاره آفریقا را دور می زدیم و به اروپا می رسیدیم. در اصطلاح دریانوردی می گفتیم باید «راوند دِ کیپ» کنیم (Round the Cape of Good Hope). یعنی به جای پیمودن مسافت ۵۰۰۰ مایل دریایی باید ۱۱ هزار مایل را می پیمودیم. می دانید هر مایل دریایی ۱۸۵۲ متر است. ماموریت سفر به ژاپن برای شرکت نفت فلات قاره که بعد از انقلاب و در زمان بازنسشتگی من انجام شد، یکی از طولانی ترین سفرهایم بود. در این ماموریت ما باید با حضور در یکی از بنادر ژاپن و نظارت بر آخرین مراحل ساخت کشتی “حریت” که به سفارش فلات قاره ساخته می شد، آن را به ایران می آوردیم. پس از یک سفر ۳۰ روزه که طول آن سفر ۶ هزار مایل دریایی یا ۱۲ هزار کیلومتر بود، کشتی را تحویل گرفته و به ایران آوردیم. دریانوردی در زمان شما چه تفاوتی با امروز داشت؟ مهم ترین تفاوتش این بود که آن زمان از GPS و ناوبری الکترونیک خبری نبود. (به انگلیسی می گوید: What do you do if there is no GPS!?: اگر جی پی اس نباشد، چکار می کنید؟!) بنا بر این لازم بود که دریانورد نجوم بلد باشد. الان من پس از سال ها کار در دریا یک منجم هستم. تفاوت دیگر این بود که ما ۹ ماه در دریا بودیم یا به اصطلاح Sea Time داشتیم و سه ماه در خشکی یا Off بودیم. اما دریانوردان امروزی ۶ ماه در دریا و سه ماه در خانه هستند. آیا دوری از خانواده برای شما مشکل نبود؟ من در سن ۲۶ سالگی ازدواج کردم. در زمان دانشجویی نامزد داشتم. آن زمان در سفرهای دریایی که بیشتر از سه ماه طول می کشید می توانستیم همسرمان را با خودمان ببریم. فکر می کنم الان هم همین طور باشد. از اینها گذشته من و همسرم پس از این همه سال زندگی هنوز عاشقانه به هم علاقه داریم. چند روز پیش که حال همسرم کمی نامساعد بود و او را به بیمارستان بردم. خانم پرستار که موقع آزمایش ها متوجه نگرانی و توجه من شده بود، گفت: شوهر هم شوهرهای قدیم! (می خندد) آیا پس از بازنشستگی کار را رها کردید؟ به هیچ وجه. من در سال ۱۳۶۰ بازنشسته شدم و همان طور که گفتم بعد از آن هم سفر داشتم. اما از سال ۱۳۶۳ در دانشکده علوم دریایی محمود آباد، وابسته به شرکت ملی نفت ناوبری و نجوم دریایی به مدت ۱۵ سال تدریس کردم و خوشحالم که در این مدت نزدیک ۶۰۰ ناوخدا و دریانورد را را پرورش داده ام که به جای دریانوردان خارجی روی کشتی های ما کار کنند. در این مدت چندین جزوه و کتاب ها در زمینه ناوبری دریایی تهیه کرده ام که بعضی از آنها دستنویس خودم هست که برای تان آورده ام. الان هم در شرکت “کیش روآبی” مشغول تدریس هستم. هفته ای دو روز تدریس دارم. هر روز هشت ساعت. سال گذشته روز ۱۲ اردیبهشت، روز معلم، یکی از دانشجویانم که دریانورد است، از برزیل به من زنگ زد و گفت هر چه دارم از شما دارم. آیا حاضرید این جزوات دستنویس را به موزه نفت اهدا کنید؟ آن وقت در عوض چه به من می دهید؟ (می خندد). راستش از روی اینها تدریس می کنم. می توانید از آنها عکس بگیرید. اما عکس ها و مدارک قدیمی دارم که باید بروم در خانه و دنبال شان بگردم. به من وقت بدهید، حتما برای تان می آورم. ۳۰۴
سه شنبه ، ۳فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران راوی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]