محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827688416
داسـتايفـسكي، جـلوهگـر روح زمـانه
واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: داسـتايفـسكي، جـلوهگـر روح زمـانه
مقدمه: فئو دور داستايفسكي (1821 ـ 1881) در طول 60 سال عمرش همواره با سختيهاي بسيار روبرو بود. يك بار در پاي چوبه دار بخشيده شد و سالها هم در زندان بود. در دستنوشتههايش گفته است
كه وقتي با زندانيان صحبت ميكـردم و در درددلهايشان به عمق افكارشان پي ميبردم، آنان را افراد بدبختي مييافتم كه هيچ كدام الزاماً انسانهاي شروري نبودند. او پس از رهايي از زندان و سر و سامان دادن به زندگي، با زن بيماري ازدواج ميكند كه به كارهاي او توجه ندارد و داستايفسكي پس از مرگش ميتواند دوباره روح خود را احيا كند. اين بار با زني ازدواج ميكند كه در اوج محبت و ايمان و ايثار قرار دارد كه اگر او نبود شايد از شاهكارهايش هم خبري نبود.داستايفسكي پنج رمان بزرگ دارد: «جنايت و مكافات» (نوشته شده در 1865). «ابله»، «تسخيرشدگان» كه كتابي است سياسي و در واقع ترسيمي است از آينده روسيه، «نوجوانان» (رماني درباره جوانان) و «برادران كار امازوف» كه شايد به نوعي بتوان آن را عصاره تمام آثارش دانست.
همچنين از او مقدار بسيار فراواني دستنوشته و يادداشت به جا مانده كه برخي از آنها به دليل تعصب زياد و كوركورانه نويسندهاش به روسيه به مذاق برخي روشنفكران داخل روسيه و انديشمندان ديگر ملل چندان خوش نميآيد. او، صرف نظر از اين مسايل جزئي، گزارشهايي دارد از قبيل گزارشي درباره كودكان دارالتأديب كه آنجا را لانه زنبور ميداند نه محلي براي باز سالمسازي كودكان. همچنين برخي گزارشهايش از تعدادي از نويسندگان هم عصر خود (چه در روسيه و چه در كشورهاي ديگر) كه مورد استقبال مخاطبان آثارش قرار گرفته است.
شناخت داستايفسكي از راه فلسفه
دكتر كريم مجتهدي در سخنراني خود در شهر كتاب مركزي كه به بهانه رونمايي از كتاب خود «داستايفسكي»، آثار و افكار، انگيزه خود از نوشتن اين كتاب را علاقه وافرش به داستايفسكي از زمان دانشجويياش در فرانسه عنوان كرد، چرا كه داستايفسكي شخصيت محوري همه مباحث علمي آنروز فرانسه بود. مثلا در اين مبحث كه آيا هدف وسيله را توجيه ميكند يا خير؟، اگر يك طرف قضيه ماكياولي قرار گرد با اين عقيده كه براي رسيدن به آرماني بزرگ هر نوع جنايتي توجيهپذير است، مطمئناً در مقابلش داستايفسكي است كه با ناباكوف در جنايت و مكافاتش در صدد بيان مكافاتهاي فراواني است كه پس از او جنايتش بر سر او ميآيد. هرچند كه او ذاتاً انسان پاكي است و آرمانهاي بزرگي در سر دارد. بنابراين داستايفسكي به شدت با توجيه وسيله توسط هدف مخالف است.
اين استاد دانشگاه افزود كه هدف ديگرم از نگارش اين كتاب بيان اين مسئله بود كه فلسفه مجموعهاي از اصطلاحات انتزاعي و صوري نيست. بلكه بهترين روش براي دست يابي به حقيقت است. اما روشي كه با عامه مردم و حتي رماننويسان هم متفاوت است.
مجتهدي سپس به شرح مختصري از احوال داستايفسكي پرداخت و گفت: او كسي بود كه در جواني سختيهاي فراواني متحمل شده است. به زندان ميافتد و حتي محكوم به مرگ ميشود. ولي درست در پاي چوبه دار بخشيده ميشود. شايد اين مسأله كه او تمام حالات پيش از مرگ را تجربه ميكند و يا بعد از آن در زندان با محكومين بسياري كه به قول خودش مانند جذاميها نيازمند ترحم بودند نه شكنجه، آشنا ميشود، كمك بسياري در بالا بردن قدرت او در توصيف صحنههاي سياه داستانهايش ميكند.
عضو هيأت علمي دانشگاه تهران افزود: به نظر من داستايفسكي بزرگترين نويسنده روس و بلكه جهان است. او با هيچ كدام از رماننويسان بزرگ روسيه مانند تولستوي، تورگنيف و ديگران به هيچ وجه قابل مقايسه نيست. چرا كه به يك معنا داستايفسكي اصلاً رماننويس نيست! در داستانهاي او آنچه رخ ميدهد هجوم خود شخصيتها به صحنه ماجراست نه چينش آنها توسط نويسنده. در واقع داستايفسكي محصور و مسحور قهرمانان داستانهايش ميشود و تسليم خواستههاي آنها! شبيه اين ماجرا آن چيزي است كه در نمايشنامه پيراندلو ايتاليايي رخ ميدهد. در آنجا كه در پرده اول، نمايشنامهنويس در حال توصيف احوال شخصيتهاست كه به ناگه در باز ميشود و قهرمانان با هجوم به سمت نويسنده خواهان طراحي شخصيت ديگري براي خود هستند. اين بازي پيراندلو با مخاطب براي جذب اوست. اما داستايفسكي بازي نميكند بلكه واقعاً چنين حالتي در او ايجاد ميشود.
مجتهدي ادامه داد: داستايفسكي در اولين رمان خود با نام همزاد به قصه مرد بيماري اشاره ميكند كه ذاتاً آدم بدي نيست ولي همزادي دارد كه مثل سايه به دنبال اوست و از نظر شخصيتي شباهت بسياري به او دارد. اين شخصيت غيرظاهري كه مانند سايهاي شيطاني مدام در برابرش قرار گرفته است محرك او در انجام بديهاست. اين قضيه به تناوب در آثار داستايفسكي تكرار ميشود و همواره اين همزاد بدطينت انسانها را در مقابل چشمان مخاطب خود مجسم ميكند.
دكتر مجتهدي با اشاره به افراد و كتابهايي كه داستايفسكي تحت تأثير آنها قرار داشته، افزود: گوگول در آثار داستايفسكي آنقدر تمجيد ميشود كه شايد با خواندن دست نوشتههايش گمان ببريد كه بالاتر از گوگول نويسندهاي در روسيه يافت نميشود. همچنين او پوشكين را به خاطر ظرافت در فهمش و قدرت تخيل بالايش روح روسيه معرفي ميكند. اين در حالي است كه داستايفسكي به تولستوي، تورگنيف و برخي ديگر از نويسندگان روس علاقه چنداني ندارد! او تورگنيف را به خاطر نوشتن رمان «پدران و پسران» غربزده معرفي ميكند. داستايفسكي ادبيات ساير ملل را هم مطالعه كرده و از آنها الهام گرفته است. «آزردگان» تقليد و تحريري است از بعضي داستانهاي «ديكنز» و اتفاقاً به همين دليل هم از آثار خوب او نيست. چون آن خلاقيتي كه در ديگر داستانهاي او سراغ داريم، در «آزردگان» يافت نميشود.
علاقه داستايفسكي به بالزاك به حدي است كه مترجم داستانهايش به روسي ميشود. او حتي به تقليد از «شيللر» نمايشنامهاي مينويسد. ولي به طور قطع بايد گفت كه داستايفسكي به هيچ كدام از آنها شبيه نيست.داستايفسكي روانكاو است، اما با فرويد، يونگ، آدلر و ديگر روانشناسان هيچ سنخيتي ندارد. كلمه روانكاو در اين ميان تنها مشتركي لفظي است. اگر فرويد تحليل رفتارهاي انسان را براساس تمايلات جنسي ميداند، داستايفسكي به عكس او شهوات را تابعي از نفس آدمي معرفي ميكند. او ميانديشد كه سر وجودي انسان و ضمير آدمي آن است كه در برابر خدا قرار دارد. در انديشه او اساس و محور، وجدان آدمي است نه شهوات نفساني. وقتي كه قهرمان داستانش دچار مكافات ميشود، به خاطر آن است كه «وجدان» دارد. در غير اين صورت، مكافاتي براي جناياتش متصور نبود. بنابراين بسيار سادهلوحانه است كه او را با ديگر انديشمندان مقايسه كنيم.نويسنده كتاب «داستايفسكي، آثار و افكار» در ادامه افزود: مسأله بيمارگونه به نظر رسيدن قهرمانان داستانهاي داستايفسكي ناشي از وضعيت بغرنج اجتماعي آن روز روسيه است. در آن برهه از تاريخ، روسيه به تبعيت از اروپا به دنبال اصلاحات ارضي است. حكومت در آن زمان به ملاكين و صاحبان بزرگ زمينها پولهاي هنگفتي ميپردازد و در عوض زمينهايشان را گرفته به كشاورزان بدون زمين ميدهد. اوج نفوذ اين قضيه در افكار او، در داستان «قمارباز» مشهود است. در اين داستان پيرزني به خاطر لجاجت با وراث خود اين پول سرشار را به موناكو ميبرد تا به قول خود آن را به آتش بكشد ولي به دست ورثهاش نيفتد! همچنين داستان «ابله» را تحت تأثير شرايط اقتصادي (ريلگذاري راهآهن و ورود قطار به روسيه) آن روز روسيه نوشته است و به نوعي اين داستان شرح حال راهآهن است، «ويشگين» شاهزاده مسلول روسي در راه بازگشت از اروپا با فردي به نام «روگوژين» كه يك روس اصيل و البته پولدار است، آشنا ميشود. دوستي اين دو كل داستان را تا آخر كتاب رقم ميزند. در اين داستان ترسيمهايي بينظير از روابط انساني وجود دارد.
اگر چه «روگوژين» از اخلاق و زودرنجي «ويشگين» متنفر است و اين تنفر را هم ابراز ميكند، اما ميبينيم كه در جايي از داستان باز هم به او علاقهمند است. اين در هم تنيدهشدن عشق و تنفر و دوستداشتن در عين نفرت و نفرت در عين عشق از هنرهاي بديع داستايفسكي است. بعدها دوباره اين شاهزاده ابله و سادهلوح و «روگوژين» در ميهمانياي با هم روبرو و به رقباي عشقي يكديگر بدل ميشوند. جدا از اتفاقاتي كه مابين اين دو رخ ميدهد و نيز قدرت خارقالعاده داستايفسكي در توصيف صحنههاي پرجمعيت و شلوغ، اين داستان سرشار است از اين پيام داستايفسكي كه مهمترين چيز براي همه انسانها احترام به شأن و شخصيت آنهاست و به حدي اين مسأله براي آنها مهم است كه آن را بر پول هم ترجيح ميدهند. در پايان اين كتاب جنايتي رخ ميدهد و «روگوژين» كه حالا برنده رقابت عشقي است، همسر خود را ميكشد. داستايفسكي نشان ميدهد كه زندگي همواره براساس اهداف و آرمانهاي ما به پيش نميرود و بسيار سختتر از آن است كه ما بتوانيم سالم آن را نگه داريم.استاد پژوهشگاه مطالعات فرهنگي در مهمترين بخش از سخنان خود به بررسي يكي از بيبديلترين رمانهاي جهان و داستايفسكي، برادران كارامازوف، اشاره كرد و گفت: اين داستان نقد حال دو نسل است: پدران و فرزندان. شخصيت پدر خانواده (فيودور) پيرمردي است كه به دليل شرايط جديد روسيه به ثروت بيحسابي دست يافته و در صدد است تا با استفاده از اين ثروت به هوسراني و افساد خود تا آخرين لحظه عمر ادامه دهد. (نمادي از نفس اماره). ديگر شخصيتهاي داستان عبارتند از: ديميتري پسر بزرگ فيودور كه از مادري اشرافزاده است و علاوه بر اينكه از پدر متنفر است، رفتار تحقيرآميزي هم با او دارد. او خود را متعلق به طبقه اشراف ميداند و پدر را از خانوادهاي پست. داستايفسكي در اينجا براي تشويق ذهن خواننده اين دو را رقيب عشقي يكديگر نيز معرفي ميكند.
بلوشينكا دختري است كه قرار است نقش عشقي را برعهده بگيرد. دو برادر ديگر («آلوشيا» و «ايوان») برادراني تنياند كه به كلي با هم متفاوتند. اولي جواني شاداب و پراميد كه دانشجوي علوم ديني است و در پي ساختن آيندهاي روشن براي روسيه از طريق عرفان مسيحي خود (در واقع نمادي از نفس مطمئنه) و دومي، جاني است با افكار پريشان و پارادوكسيكال كه دائماً در درون خود با تضادها در جنگ است (نمادي از نفس لوامه و به قول هگل در مرحله شعور اندوهبار)، اما فرزند چهارم (اسمردياكوف) كه از مادري نامشخص است، حالتي بيمارگونه دارد و در واقع پدر با او مانند نوكران خانه رفتار ميكند. او به شدت به ايوان علاقهمند است چرا كه او تنها كسي است كه رفتاري انساني و محترمانه با اسمردياكوف دارد. در اينجا باز هم تز داستايفسكي كه همانا احترام به انسانهاست، مخاطب را به خود ميخواند. ظاهراً اين چهار برادر با هم متفاوتند. اولي فردي باغرور نظامي و اشرافي، دومي به دنبال راهحلي براي آن دوره روسيه از طريق دين، سومي درگير مسائل دروني خويش و چهارمي فردي با رفتاري بيمارگونه كه مشخص نيست در آن خانه چه كاره است!
اين استاد دانشگاه تهران در ادامه نقد و بررسي «برادران كارامازوف» افزود: چالشهاي داستان از قتل فيودور آغاز ميشود. ديميتري قبلاً پدر را به قتل تهديد كرده بود. ايوان هم از پدر منزجر بود اما به دليل غرقشدن در حالت لوامه آدمي نبود كه بتواند پدر را بكشد آلوشيا هم كه عين محبت و گذشت بود (شبيه «ويشگين» در «ابله»). اسمردياكوف اگر به پدر صدمهاي بخورد نه ارثي خواهد داشت و نه زندگياي. پس بايد بيشتر از ديگران مراقب پدر باشد.
ديميتري در دادگاه به خاطر شهادت يكي از نوكران خانه متهم اصلي شناخته شده و به مرگ محكوم ميشود. دكتر مجتهدي افزود: ديميتري از اين حالت چندان ناراحت نيست! او از اينكه موردتوجه تمام مسكو است و با لباس شيك و نظامياش در برابر آنان ايستاده است، خوشحال است.
اسمردياكوف به ايوان ميگويد: كه تو پدر را كشتهاي. اما بعد مشخص ميشود كه خود او فيودور را به قتل رسانده است. وقتي به سراغ او ميروند كه او خود را دار زده است. همين خودكشي اسمردياكوف نشاندهنده آن است كه او خواهان سرافرازي و سربلندي است و به همگان بگويد به من دسترسي نخواهيد داشت. در واقع اسمردياكوف چون از انزجار ايوان از پدر اطلاع دارد و از سويي هم او به ايوان بسيار علاقهمند است پدر را ميكشد و خود هم بر اين باور است كه ايوان فيودور را كشته است. داستايفسكي به دنبال بيان اين مطلب است كه تفاوتهاي هر چهار برادر ظاهري است و در حقيقت آنها در اين مسأله كه به دنبال اثبات خود هستند شباهت بينظيري به يكديگر دارند.
كريم مجتهدي، استاد فلسفه گروه فلسفه دانشگاه تهران، در پايان سخنراني خود درباره «داستايفسكي» به تحليل مهمترين بخش رمان «مفتش بزرگ» پرداخت، قصهاي كه «ايوان» براي «آلوشيا» (دو برادر تني داستان برادران كارامازوف) ميخواند. در اين داستان «مسيح» هبوط ميكند و به نزد كاردينال بزرگ ميرود. او از مسيح ميخواهد كه به جايگاه پيشين خود برگردد و مردم را به حال خود رها كند. چرا كه مردم از اينكه در زير يوغ كشيشانند در راحتي و رفاهند!دكتر مجتهدي افزود: مفتش بزرگ، اعلاميهاي است بر آغاز عصر جديد و آغاز بدبختي و شقاوت انسانها و نه آنگونه كه غربيها ميگويند كه نقدي است بر مظالم كليسا و خفقان موجود در عصر رنسانس. درخواست كاردينال از مسيح در اين داستان مبني بر برگشت به جايگاه پيشين خود و رهايي مردم به حال خود، گوشزد اين نكته است كه مردم خود اين اسارت و آزادنبودن را دوست دارند و هرگز خواهان از دستدادن آن نيستند.
دكتر مجتهدي ادامه داد: تحليل من اين است كه اين رأي و نظر خود داستايفسكي هم بوده و هر چند كه نويسنده در ابتداي داستان مفتش بزرگ طرفدار مسيح است و منتقد مظالم كليسا، اما در پايان تغيير عقيده ميدهد و به راحتتر زندگيكردن مردم رأي ميدهد. مفتش بزرگ در واقع پيشبينياي است از آينده روسيه و آمدن استالين.
دوشنبه 20 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]
-
گوناگون
پربازدیدترینها