تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 29 بهمن 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

اوزمپیک چیست

قیمت ورق سیاه

چاپ جزوه ارزان قیمت

کشتی تفریحی کیش

تور نوروز خارجی

خرید اسکرابر صنعتی

طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راه‌اندازی کسب‌وکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وب‌سایت

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

زومکشت

فرش آشپزخانه

خرید عسل

قرص بلک اسلیم پلاس

کاشت تخصصی ابرو در مشهد

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

مبل کلاسیک

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

کفش ایمنی و کار

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1860450382




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نگاهی به روز ارتحال امام از دید نویسنده کتاب «آن ۲۳ نفر»


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: وقتی خبر فوت امام به اسرا رسید؛
نگاهی به روز ارتحال امام از دید نویسنده کتاب «آن ۲۳ نفر»

امام خمینی


شناسهٔ خبر: 2768008 - پنجشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۰۹
استانها > کرمان

کرمان – یکی از لحظه های سخت اسارت برای آزادگان زمانی بود که خبر ارتحال امام راحل به آنان رسید و لحظاتی از این روز غم انگیز را به قلم نویسنده کتاب «آن ۲۳ نفر» مرور می کنیم. به گزارش خبرنگار مهر، عراقی ها هر روز صبح دسته ای روزنامه می آوردند داخل اردوگاه، ولی از ۱۴ خرداد تا آن روز که ۱۷ خرداد بود هیچ روزنامه ای نیامده بود. بیش از هفته ای می شد که عکس امام را با سر و ریش نه مثل همیشه مرتب در روزنامه دیده بودیم که احمد آقا با قاشق به ایشان سوپ می خوراندند.از آن روز به بعد مرتب جلسات دعای توسل برای شفای امام برگزار کرده بودیم و چه اشک ها که به تضرع ریخته بودیم.ساعت ۳ بعد از ظهر بود. من و علی و هادی توی آسایشگاه ۱۳ داشتیم سوره فاطر را حفظ می کردیم. من می خواندم علی خط می برد، علی می خواند و من خط می بردم. آسایشگاه خلوت بود. اسرا داشتند روی حیات قدم می زدند، لباس می شستند، بازی می کردند یا ایستاده بودن توی صف دستشویی.فرشید فتاحی با چشمان اشک آلود و گلوی بغض گرفته از بیرون آمد و نشست کنار دستمان. داشت از غصه منفجر می شد. گفت: بچه ها روزنامه اومده. توش نوشته امام فوت کرده!دست و پایم بی حس شد. بدنم داغ شد و لایه ای عرق نشست روی پیشانیم. دست های علی شروع کردند به لرزیدن. فرشید بغضش را ترکاند و زد زیر گریه. یکی دیگر از بچه ها آمد داخل و در حالی که آهسته آهسته گریه می کرد رفت گوشه ای نشست و زانوی غم در بغل گرفت. اسرا یکی یکی بر سر زنان می آمدند داخل. های و هوی روی زمین بازی یک دفعه خاموش شد. دنیا انگار داشت تمام می شد. هر کار می کردم که این خبر هولناک را باور کنم نمی توانستم. روزنامه الثوره عراق در این خصوص تیتر زده بود.حتی با دیدن این تیتر هم نمی توانستم حقیقت را بپذیرم. به زودی مراسم عزاداری با صدای حزین علیلو اسیر زنجانی در آسایشگاه ما که پنجره نداشت و در گوشه اردوگاه بود و نگهبان ها کمتر به آن طرف می آمدند شروع شد.علیلو با همان سینه پر درد و صدای غمبار شروع کرد به خواندن: ای کاروان آهسته ران کارام جانم می رود آن دل که با خود داشتم با دل ستانم می رودآسایشگاه رفت روی هوا. به جرات می گویم، مادر بچه مرده آنطور که اسرا از دل ضجه می زدند، گریه نمی کند. همه چیز انگار برایمان تمام شده بود. در آن لحظه گویی رسیده بودیم به آخرین نقطه زندگی. عراقی ها جرات جلو آمدن نداشتند. از دور اوضاع را زیر نظر داشتند. گفته بودند عزاداری ممنوع ولی جلسه ختم قرآن می توانید بگیرید.روز بعد دو هزار اسیر توی محوطه اردوگاه قدم می زدند در حالیکه هیچ صدایی به گوش نمی رسید. هر کس گوشه ای نشسته بود و آرام آرام اشک می ریخت. من هم کنجی پیدا کردم و اشک ریختم وخواندم:شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفتروی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفتگویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسیدیم و برفتیادداشت: احمد یوسف زاده









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن