واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: شاید آخرین جمله او، کاملترین توصیف از فیلم هم باشد: «در عصری که شاهکارهای سینمایی فراموش شده اند، «درباره الی» دوباره یادآور میشود که... لحظه ای؛ لحظه ای برای زندگی همین که دیوید بوردول در سایت شخصی اش یادداشتی بر «درباره الی» نوشت، برای بسیاری از منتقدان و هواداران این فیلم کافی بود. خود فیلم خیلی زود به مدرکی برای منتقدان جوان، نسل جدید، مطبوعات شد، تا شمشیر از روبندند و اعلام حضور کنند. پس هر موفقیتی، هر جایزه ای مدرکی شد، سندی، برای این دسته نوآمدگان تا کشف خود را پیروزمندانه فریاد کنند و قربانیای بجویند که چه بد که استاد بیضایی، باید این قربانی میبود. به بیان دیگر، نسل تازهتر منتقدان و نویسنگان سینمای ایران، قربانی ای میگرفت، «وقتی همه خوابیم» و پدیده ای از آستین درآورد، «درباره الی» تا اقتدارش را تثبیت کند. حیف که نه نیاز به قربانی بود، نه نیاز به کشف کشافانه یک «شاهکار» جدید، به بهای فدا کردن یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ ایران. با این وجود، نمیتوان فراموش کرد که «درباره الی» یکی از گرمترین و موفقترین فیلمهای سالهای اخیر ایران است و نگارنده خود از علاقهمندان آن. اما جایزه بزرگ فیلم در جشنواره جهانی فیلم برلین همزمان با جشنواره فیلم فجر و ماجراهای پیش آمده برای فیلم بود و همزمان عزم جزم منتقدان برای انتقاد از فیلم استاد، سندی شد برای این دسته منتقدان هوادار فیلم که «درباره الی» را نمونهای از هنر عصر خود توصیف کردند. فیلمی که از بسیاری از جنبهها اثری است جذاب. جایزه فیلم در جشنواره ترابیکا را نیز به این فهرست اضافه کنید که خود شد سندی دیگر برای منتقدان تند مزاج. پایگاه اطلاعات سینمایی اینترنت معروف به imdb.com نوشته ای از یک تماشاگر ایرانی گذاشته است که فیلم را نپسندیده، او دیالوگها را غیر قابل فهم توصیف میکند و این خود بیانگر اهمیت فیلم است که چگونه یک درام ایرانی را به مفهوم واقعیاش با تمامی نقشهای روان در یک سکانس تصویر کرده است. بخش عمده یادداشتها بر این نکته اذعان دارد که فیلم برخلاف آثاری که تاکنون از ایران در جشنوارههای جهانی به نمایش درآمده اند و سپس راهی نمایش عمومی شده اند، به زندگی طبقه متوسط ایرانی میپردازد، پدیده ای که پیشتر از این لااقل در چند ساله اخیر به وقوع نپیوسته بود. طبق یک باور قدیمی، شاید چون سینمای ایران در میانه جدال هنرمندان بزرگ، حرفی ندارد درباره روابط انسانی بزند و از سوی دیگر مشکلات متعدد به خصوص ممیزی دست فیلمسازان ایرانی را برای نزدیک شدن به زندگی طبقه متوسط محدود میکند، اصولا ً تصویر کردن زندگی خصوصی یک خانواده متوسط در ایران تا چه حد ممکن است؟ چه محدودیتهایی دارد و چگونه میتوان راهی برایش یافت؟ تمامی این پرسشها را بر ماست که پاسخ دهیم که در میانه این وضعیت زندگی میکنیم و کم و بیش به بسیاری از محدودیتها آگاهیم. اگر به عقبتر برگردیم حداقل البته میتوانیم به کوششهای انجام شده در تئاتر اشاره کنیم. این که چگونه محمد یعقوبی مثلا ً یا علی رضا نادری در این چند ساله کوشیدند تا زندگی خانوادگی را به روی صحنه تئاتر منتقل کنند که گاه موفق بودند و گاه هم با شکست مواجه شدند. نکته جالب اینجا بود که کوشش همه این کارگردانان یافتن یک حربه میزانسنی برای غلبه مشکلات ممیزی بود و اتفاقا ً «درباره الی» نیز در پرداخت میزانسنهایش موفق است. جالب است که مثلا ً دیورا یانگ در نقدی که به فیلم نوشته بر این نکته که اصغر فرهادی در خلق فضای زنده زندگی طبق متوسط متبحر است. تأکید کرده است. او توضیح میدهد که اهمیت فیلم غلبه بر همین مشکلات و دست یافتن به ترکیبی برای توصیف زندگی طبقه متوسط است. همین تکرار کلمه «طبقه متوسط» در عمده نوشتهها حاکی از این است که اتفاقا ً منتقدان آن سوی آب نیز احتمالا ً بر پاره ای از مشکلات مرسوم در ایران واقفاند و فرهادی را شایسته ستایش میدانند حتی بر این واژه در صفحه فیلم در دایرهالمعارف اینترنتی ویکییدیا نیز تأکید شده است ولی باید به یاد داشته باشیم که «درباره الی» صرفا ً بر مشکلات غلبه نمیکند که به حد یک اثر هنری میرسد. آیا کلیشه محبوب «محدودیت، باعث خلاقیت میشود» دوباره جادو کرده است؟ آلیسا سیمون نویسنده ورایتی، فیلم را دوباره توصیف میکند و بیتوجه به مسائل ذکر شده در بالا، توضیح میدهد که در ابتدا نیمه اول فیلم حتی ملال آور است، ولی در نیمه دوم ناگهان تبدیل به یک فیلم پر دلهره و گیرا میشود و حتی برای تأکید بر جمله از سر والتر اسکات نیز استناد میکند. دیوید هادسون نیز در نقد کوتاهش به فیلم در همان پاراگراف نخست تأکید میکند که چگونه این فیلم تصور مرسوم از سینمای ایران در غرب را شکست. سینمایی که پیشتر معروف به گونه ای رئالیسم شاعرانه بود، اینک با تصویر کردن انسانهای از طبقه متوسط به تماشاگران غیر ایرانی نشان میدهد که چقدر ایران این فیلم با تصور اگزوتیک ایشان از ایران متفاوت است. «آدمهایی که خیلی شبیه ما هستند». جمله ای است که او به کار میبرد. همین که از لاهوت به ناسوت آمدیم اتفاق جالبی است. نقد دانیال کازمن، احتمالا ً دقیقترین توصیف از فیلم است. چه مینویسد که فیلم را در ابتدا چندان جدی نگرفته، ولی بعد از تماشای آن، علاقهمندش شده است. او میکوشد، با توضیح الهام فیلم از «ماجرا»ی انتونیونی فیلم را توصیف کند و البته توضیح بعدیاش، «فیلم برداشتی ریوتی» از انتونیونی است». لااقل واجد توضیحی درباره فیلم است. شاید آخرین جمله او، کاملترین توصیف از فیلم هم باشد: «در عصری که شاهکارهای سینمایی فراموش شده اند، «درباره الی» دوباره یادآور میشود که هنوز میتوان چیزی زنده و شاداب در هنر پیدا کرد».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 641]