واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «ژان رنو» نیز در ازای دریافت دستمزدی صد دلاری، پذیرفت که نقش منفی این فیلم را بازی کند. خودش میگوید: «من و «لوک» همانند برادریم و به گونه ای عجیب... «آبی بیکران» رنو را به شهرت و محبوبیت جهانی رساند «ژان رنو» متولد جولای ۱۹۴۸ در کازابلانکا با نام اصلی «خوآن مورنو»، از نام آوران عرصه بازیگری امروز سینمای فرانسه و جهان است. خانواده اش برای گریز از جنگ و حکومت فاشیستی «فرانسیس فرانکو»، به مراکش مهاجرت کردند. در همین کشور بود که «ژان» با جهان نمایش و سینما آشنا شد. هفده ساله بود که فرانسه را برای زندگی برگزید و برای دریافت تابعیت فرانسه، به ناچار در ارتش این کشور ثبت نام کرد. پس از اتمام خدمت سربازی به پاریس رفت. دهه هفتاد نقشهای کوتاهی در تئاتر و تلویزیون به وی پیشنهاد شد. «ژان» با ایفای نقش کوتاهی در فیلم «نورزن» ساخته «کوستاوگاوراس» در سال ۱۹۷۱، به سینما راه یافت. این نقش کوتاه تحسین و ستایش فراوان منتقدان را برای وی به همراه آورد. موفقیت وی در ایفای این نقش، سبب شد نقش مناسبی در «قصه ما» به کارگردانی «برتران بلی یه» به او پیشنهاد شود. سرانجام سال ۱۹۸۱ فرشته شانس به سراغ «ژان رنو» آمد. این فرشته نیز کسی نبود جز «لوک بسون». به نوشته هالیوود ریپورتر، نتیجه همکاری «بسون» و «رنو»، برای هر دو شهرت و موفقیت چشمگیری به ارمغان آورد. نخستین همکاری آنها، فیلم کوتاه «ماقبل آخر» بود. سال ۱۹۸۳ «لوک بسون» با فیلم نامه بیست صفحه ای «آخرین جنگجو» نزد «رنو» آمد. به وی گفت که تصمیم دارد این فیلم را به صورت سیاه و سفید بسازد. «ژان رنو» نیز در ازای دریافت دستمزدی صد دلاری، پذیرفت که نقش منفی این فیلم را بازی کند. خودش میگوید: «من و «لوک» همانند برادریم و به گونه ای عجیب، یکدیگر را درک میکنیم. همیشه با هم درباره کارهایمان مشورت میکنیم. البته این بدان معنا نیست که همیشه حرف همدیگر را بپذیریم. »سال ۱۹۸۵ پس از فیلم «آخرین جنگجو»، دیگر بار«رنو» در کنار «بسون» قرار میگیرد و نقش کوتاهی، در فیلم «مترو» ایفا میکند.با بازی در فیلم «آبی بیکران» لوک بسون (۱۹۸۸)، بار دیگر موفقیت به سراغش میآید. پخش جهانی این فیلم سبب شهرت و محبوبیت «رنو» میشود. پس از آن است که منتقدان وی را کشف میکنند. «رنو» پس از آن در سال ۱۹۹۱ در «نیکیتا»، دیگر فیلم «لوک بسون» نقش کوتاهی به عهده میگیرد «مردی آدم کش». البته همین نقش، پلی برای رسیدن به نقش بزرگ کارنامه اش در فیلم «لئون» میشود. وی پیش از «نیکیتا» در یک کمدی فرانسوی به نام «ملاقات کنندگان» در کنار «کریستین کلاویه» ظاهر شد. اگرچه این فیلم موفق ترین و پرفروش ترین اثر تاریخ سینمای فرانسه شد اما به سبب ویژگیهای بومیاش، نتوانست در خارج از فرانسه موفقیت زیادی کسب کند. پس از نمایش فیلم «لئون» ، ژان رنو به سوی جریان فیلم سازیهالیوود کشیده شد. «رنو» در این فیلم دیگر بار نقش آدمکشی حرفه ای اما با احساس را بازی کرد. قاتلی که از دختری ۱۲ ساله (ناتالی پورتمن) نگهداری و محافظت میکرد.۲۳ دقیقه از این فیلم، برای نمایش در آمریکا حذف شد تا خشونت آن تلطیف شود. منتقدان نیز به سبب شباهتهای «لئون» و «نیکیتا» چندان روی خوشی به «لئون» نشان ندادند. اما پخش نسخه کامل فیلم در سال ۲۰۰۰، نظر مساعد منتقدان را نسبت به این فیلم برانگیخت. «ژان رنو» پس از «لئون» در نخستین فیلمهای هالیوودی اش، یعنی «بوسه فرانسوی» ساخته لارسن کاسدان (۱۹۹۵) و «ماموریت غیرممکن» اثر برایان دی پالما (۱۹۹۶) بازی کرد. هر چند این دو فیلم از نظر منتقدان آش دهن سوزی نبودند اما موفقیت تجاری آنها، موقعیت «رنو» را در عرصه بازیگری تثبیت کرد. «ژان رنو» پس از آن در فیلمهای فرانسوی بسیاری بازی کرد. اما سال ۱۹۹۷ با بازی در فیلم «آرامگاه روزینا» به آمریکا بازگشت و کوشید تا توجه تماشاگران را، با نقش آفرینی در سینمای کمدی به خود جلب کند اما متاسفانه در این زمینه ناکام ماند. تماشاگران آمریکایی و سایر کشورها، حضور او را در سینمای اکشن بیشتر میپسندیدند. از این رو در بازسازی آمریکایی «گودزیلا» (۱۹۹۸) بازی کرد که البته تنها نقطه قوت این فیلم، بازی «ژان رنو» بود. در همین سال شانس بازی در کنار «رابرت دنیرو» - اسطوره بازیگری هالیوود- در فیلم «رونین» نصیب وی شد و این اثر ، او را در سینمای آمریکا ماندگار ساخت.ا گر چه «رونین» در گیشه کمتر از «گودزیلا» فروخت اما هنوز هم، یکی از دو فیلم مهم دهه نود سینمای آمریکا به شمار میرود. پس از بازی در «رونین» ، ژان دیگر بار به فرانسه بازگشت تا در قسمت دوم «ملاقات کنندگان»، ایفای نقش کند. موفقیت تجاری قسمت نخست این فیلم و تلاشهای «رنو» برای متقاعد کردن تماشاگر آمریکایی به پذیرش او در سینمای کمدی، سبب شد نسخه بازسازی شده آمریکایی «ملاقات کنندگان» (۲۰۰۰) ساخته شود. وی سال ۲۰۰۰ در فیلم «رودخانه ارغوانی» بازی کرد. فیلمی با استانداردهای هالیوود و براساس کتابی از «ژان کریستف گرانژه» که موفق ترین نویسنده کتابهای جنایی در فرانسه میباشد. بازی «رنو» در نقش «بازرس نیمان» ، سهم عمده ای در درخشش این فیلم داشت. موفقیت این اثر در پخش جهانی، سبب شد تا پس از گذشت سه سال، قسمت دوم این فیلم با نام «فرشتگان نابود کننده» ساخته شود. «رنو» سال ۲۰۰۲ در کنار «ژرارد دپاردیو» - دیگر بازیگر نامدار سینمای فرانسه - قرار گرفت و پیامد این همکاری یکی از بهترین کمدیهای سینمای فرانسه، به نام «روبی و کوئنتین» بود.«رنو» چند سال پیش بازی در نقش «کارآگاه ژیلبر پانتون» در نسخه جدید «پلنگ صورتی» را به پایان رساند. تا چند سال پیش هم فیلم جنجال برانگیز «رمز داوینچی» ساخته «ران هاوارد»، با بازی وی بر پرده سینماهای جهان بود. وی در این فیلم نقش «بازرس بیزوفاش» را ایفا کرده است. سپس فیلم «امپراتوری گرگها» با بازی «رنو» به نمایش درآمد که براساس رمانی از «ژان کریستف گرانژه» ساخته شده است. وی برای بازی در این فیلم یک و نیم میلیون یورو دستمزد گرفت. «امپراتوری گرگها» درباره مافیای نژادپرست ترک میباشد که در محلههای ترک نشین پاریس، در پی دستگیری دختری مهاجر و ترک تبار است. ژان رنو در گفت وگو با «استیون داگلاس» از بازیگری و سینما گفته است. بسیاری از منتقدان هنوز هم بر این باورند که فیلم «رمز داوینچی» با آن چه «دان براون» در کتاب نوشته است، تفاوتهای فراوانی دارد. به نظر شما این طور نیست؟به گمان من خود کتاب عالی است. اما هنگامی که قرار است از روی کتابی فیلم ساخت، باید کتاب را کنار گذاشت. کارگردان و بازیگر نمیتوانند نظرات نویسنده را بدون کم و کاست به نمایش بگذارند. من فکر میکنم نویسندگان هم تا بدین حد خودخواه نیستند که انتظار داشته باشند کلام به کلام کتابهایشان، در فیلم به تصویر کشیده شود. به هر حال خلاقیت کارگردان و توانمندی بازیگران نیز باید مدنظر قرار گیرد. از این رو تغییرات مهمی در فیلم «رمز داوینچی»، نسبت به آن چه در کتاب نوشته شده صورت گرفته است که البته با اصول سینما همخوانی دارد. با توجه به کارنامه بازیگری تان به جرات میتوان گفت در پی هدف خاص در عرصه بازیگری هستید. نه هرگز این گونه نیست. سالهاست به این نتیجه رسیده ام که باید شهرتم را فدای آرامش کنم. من اکنون به اندازه کافی نفوذ، امکانات، قدرت و حق انتخاب دارم. دیگر زمان آن است که وقتم را صرف زندگی شخصی ام کنم. میدانی! من اکنون به اندازه کافی خوشبختم. زیرا تا به حال در فیلمهای به نسبت آبرومندی بازی کرده ام. اگر چه هنوز به پایان خط نرسیده ام. اما احساس میکنم که هنگام استراحت و آرامش فرا رسیده است. فقط همین!این روزها سیل فیلم نامههاست که از آمریکا، فرانسه، و ایتالیا به سویم سرازیر میشود. اما حقیقتش این است که من در پی چیز دیگری هستم. کارگردانان هم میدانند که من شیفته نقش نیستم ، بلکه خواهان شخصیتهایی هستم که از من انسان دیگری بسازند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 195]