واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: روح پدر قربان نعلبندیان به خواب او آمده و میگوید كه یك نفر از نزدیكترین افراد به قربان، درصدد نابودیاش است. قربان به تمام اعضای خانواده شك میكند و... سنت و مدرنیته در باغ قربانسریال كمدی «باغ شیشهای» را مهدی مظلومی برای شبكه 2 سیما كارگردانی میكند. در این سریال 40 قسمتی فرامرز قریبیان، نقش اصلی را بازی میكند. در خلاصه داستان این سریال چنین آمده است: روح پدر قربان نعلبندیان به خواب او آمده و میگوید كه یك نفر از نزدیكترین افراد به قربان، درصدد نابودیاش است. قربان به تمام اعضای خانواده شك میكند و این شروع بحران در خانواده نعلبندیان است. نقش قربان را فرامرز قریبیان بازی میكند و مهتاج نجومی هم ایفاگر نقش همسر اوست. بقیه بازیگران عبارتند از: هومن برقنورد (پسر قربان ایرج)، محسن حسینی (سرایدار كیكاووس)، خاطره حاتمی (دختر قربان سپیده)، شهرام قائدی (پسر قربان ظفر)، یوسف تیموری (مورد اعتماد قربان سامان) و عباس جمشیدی (روح پدر قربان). فیلمنامه سریال باغ شیشهای را امیرعباس پیام نوشته است و الهام ابراهیمی و حسین عرفاننژاد آن را تهیه میكنند. یك روز چند ساعتی را پشت صحنه سریال باغ شیشهای گذراندیم، آنچه میخوانید گزارشی است از پشت صحنه این سریال. جلسهای برای تقسیم ارثیه قبل از مرگ برای رفتن به محلی كه گروه مشغول كارند، از لابهلای درختهای باغ رد میشوم. ساختمان اصلی كنار یك استخر بزرگ واقع شده است. با مدیر تولید «باغ شیشهای» یعنی رضا نصیرینیا داخل ساختمان میشویم. داخل ساختمان شبیه موزه است. چون هر قدر وسایل قدیمی و عتیقهجات بخواهید، اینجا پیدا میشود. یكی از عوامل گروه توضیح میدهد این خانه متعلق به شخصیت اصلی داستان، یعنی قربان (فرامرز قریبیان) است و چون او یك آدم سنتی است، خودش را به روز نكرده و از همان وسایل قدیمیاش استفاده میكند. بازیگران داخل اتاق قربان جمع شدهاند. 2 دوربین در اتاق مستقر شده و یك دوربین هم در فضایی كه شبیه هال و پذیرایی خانه است، قرار گرفته. فرامرز قریبیان در بالای مجلس نشسته و بقیه اعضای خانوادهاش دور یك میز حلقه زدهاند. روی میز هم پر از شیرینی و شكلات است. ظاهرا قربان برای موضوع مهمی همه اقوامش را دور خودش جمع كرده است. تصویربرداری با فرمان «صدا، دوربین، حركت» مهدی مظلومی آغاز میشود. قریبیان به برگهای اشاره میكند و میگوید: «این وصیتنامه منه». مهتاج نجومی به سر و صورتش میزند و میگوید: «وای نگو نگو نگو». بقیه افراد هم ناراحت میشوند و هركدام چیزی میگویند:«این چه حرفیه میزنی آقاجون»، «نگین تو رو خدا». قریبیان میگوید: سنگ قبرم نیست كه این جور میكنید. میخوام برخلاف عادت و عرف در زنده بودنم ارثیه رو بین وراث تقسیم كنم. خاطره حاتمیكه نقش دختر قربان را بازی میكند، تحمل شنیدن این جمله را ندارد. از جایش نیمخیز میشود و میگوید: بابا اگه اجازه بدین من برم. مظلومی از بازیگران میخواهد جملاتشان را پشت سرهم بگویند و بین دیالوگهای هم مكث نداشته باشند. فرزندان، داماد و عروس قربان طوری وانمود میكنند كه ارثیه برایشان مهم نیست. اما وقتی پای جزئیات به میان میآید با هم جر و بحث میكنند و دعوایشان میشود. یكی از فرزندان قربان با پسربچهاش كنار میز ایستاده و با شنیدن صحبتهای پدرش هیجانزده میشود و موهای پسرش را میكشد. وقتی هم كه قهر میكند و میرود، یقه پسر را میگیرد و دنبال خودش میكشاند. این كار را اینقدر خشن انجام میدهد كه گروه خندهشان میگیرد. برداشتها چند بار به دلیل سرفههای پی در پی بازیگران تكرار میشود. یوسف تیموری میگوید: اینجا چند نفر آنفلوآنزای خوكی دارند. سرعت كار خوب است و پلانها سریع تصویربرداری میشوند. مظلومی به گروهش 5 دقیقه استراحت میدهد. همه خوشحال میشوند و به سمت در خروجی میروند. یك نفر میگوید 5 دقیقه بیشتر نیست. صرف نمیكند بروید و برگردید. محور این داستان آدمهای باغ هستند نه خود باغ در فاصلهای كه گروه مشغول استراحت است، سراغ مهدی مظلومی میروم. این كارگردان در پاسخ به این سوال كه ایده این كار چطور به ذهنتان رسید، میگوید: یك طرح اولیهای بود كه آقای «امیرعباس پیام» نوشته بود. وقتی كارگردانی این كار به من پیشنهاد شد، قرار بود طرح قبلی كار شود كه به نظر من خیلی دلچسب نبود و با سلیقه من فاصله داشت. تا اینكه جلسه گذاشتیم و حرف زدیم و فرهاد آئیش هم در این جلسات شركت داشت. پس از این صحبتها به یك جمعبندی رسیدیم و ماحصلش چیزی شد كه الان داریم كار میكنیم. از مظلومی درباره باغی كه داستانها در آن اتفاق میافتد، میپرسم. او میگوید: محوریت این داستان باغ نیست. آدمهایی است كه در این باغ زندگی میكنند. یك شخصیت اصلی به نام قربان (فرامرز قریبیان) داریم. مشكلات شخصی و روحی و روانی كه این آدم دارد، باعث بروز یك سری اتفاقاتی میشود كه با اعضای خانوادهاش ارتباط دارد. تلفیق طنز و ملودرام كنجكاو میشوم بدانم آیا مثل سریالهای آپارتمانی همه اتفاقات در یك ساختمان رخ میدهد یا این كه نماهای كوچه و خیابان را هم میبینیم. او پاسخ میدهد 70 درصد سكانسها داخلیاند و 30 درصد خارجی. ضمن این كه در لوكیشنهای داخلی تنوع مكانی زیادی داریم. دكورهای موجود در این لوكیشن بر اساس كاراكتر اصلی یعنی قربان ساخته شده است. او آدمی سنتی است و نخواسته اصلا تغییر كند به همین دلیل در داستان ما اختلاف نسلها كاملا مشهود است و ایرج یعنی پسر قربان در فضای كاملا مدرن زندگی میكند. این كارگردان درباره انتخاب عنوان«باغ شیشهای» میگوید: داستان ما درباره یك سری آدم است كه اینها بر سر چیزهایی جزئی با هم درگیر میشوند. ارتباط این آدمها خیلی شكننده است. یكی از بهانههایش هم بر سر ارث و میراث و تصاحب همین باغ است. به همین دلیل اسم باغ را «باغ شیشهای» گذاشتهایم. به واسطه این باغ، باطن آدمها را میبینیم. این آدمها مشكلات روحی و رفتاری دارند. مهدی مظلومی درباره لحن كار، طنز یا جدی بودن آن توضیح میدهد و میگوید: ما سعی كردیم داستانمان عین خود زندگی باشد. در كار ما هم لحظات خیلی عاطفی وجود دارد و هم لحظات خیلی شیرین و خندهدار. سعی كردیم مثل خود زندگی نوسانهای متنوعی داشته باشیم. شما در این سریال با یك كار صرفا خندهدار یا صرفا ملودرام مواجه نیستید. در داستان ما تلفیقی از همه اینها را میبینید. از كارگردان باغ شیشهای درباره تركیب بازیگران میپرسم و این كه چرا تلفیقی از بازیگران جوان و پیشكسوت (فرامرز قریبیان و مهتاج نجومی) انتخاب شدهاند. مظلومی تاكید میكند: همانطور كه گفتم تركیبی از چند لحن مختلف را در این كار داریم. در انتخاب بازیگران هم این موضوع را رعایت كردهایم. چه به لحاظ سن و چه به لحاظ جنس سعی شده همان ریتم ساختار كار لحاظ شود. در تركیب بازیگران افراد متفاوتی را میبینیم. فرامرز قریبیان در كنار یوسف تیموری و شهرام قائدی قرار گرفتهاند. بازیگران تئاتری در كنار بازیگران تلویزیونی جلوی دوربین رفتهاند. او درباره دلایل انتخاب «فرامرز قریبیان» در سریالی كه حال و هوای طنز دارد، میگوید: كاراكتر قربان جوری بود كه نمیتوانستم روی یك آدم با پس زمینه «طنز» ریسك كنم. به خاطر این كه خیلی از حسهایش در نمیآمد. ضمن این كه این فرد باید حتما هم بازیگر خوب و چهره شناختهشدهای میبود. میخواستیم این فرد روی سایر كاراكترها تاثیر بگذارد و علاوه بر این برای بینندهها هم جذابیت اولیه را داشته باشد. فكر كردم قریبیان بهترین گزینه است كه با حضورش در این سریال یك فضای تازهای برای ایشان و كار به وجود میآید. سریال باید پیام داشته باشد از مظلومی درباره پیام و حرف اصلی سریالش میپرسم. میگوید: سریال باید پیام داشته باشد. وقتی من دارم كار میكنم، باید یك چیزی توی ذهنم باشد. خیلی از ما آدمها وقتی دچار لطمه و مشكل میشویم، دنبال مقصری بیرون از خودمان میگردیم. فكر میكنیم مساله بیرونی ما را به این ناكامی و مشكل رسانده است. حرف باغ شیشهای این است كه اشكال در درون خود ماست. دوست دارم بدانم كه «مظلومی به بازیگرانش اجازه بداههپردازی هم میدهد یا نه». او در این باره توضیح میدهد: همیشه دست بازیگرانم را باز میگذارم اما نه به این معنا كه هر چه دلشان میخواهد جلوی دوربین بگویند. آنها در تمرین پیشنهادهایشان را میدهند. دیالوگهای پیشنهادیشان از فیلتر گروه كارگردانی عبور میكند. اگر بازی بداههشان به كلیت كار لطمه نزند، از آن استفاده میكنیم. باغ قدیمی اما زیباهومن معصومی به عنوان طراح صحنه نقش پررنگی در ساخت این سریال دارد چرا كه بیشتر فضاهای باغ تحت نظارت او بازسازی شدهاند. او برادر خسرو معصومی است و در چند فیلم برادرش همچون «رسم عاشقكشی»،«جایی در دور دست»، «باد در علفزار میپیچد» و... طراح صحنه بوده است. او درباره كارهای انجام شده در طراحی لوكیشن باغ میگوید: روز اول اینجا یك خانه خرابه بود. قرار شد این خانه هم زیبایی داشته باشد و هم یك جوری دیده شود كه انگار در حال خراب شدن است. در داستان ما قربان یك كفش فروش سنتی است. در نتیجه باید یك فرم سنتی از خانه نشان میدادیم. چون قربان از قدیم عرقی نسبت به این خانه داشته است. در كنار این مساله پسر قربان میخواهد خانه را خراب كند و كارخانه را بفروشد. چون كفشهای چینی به بازار آمده و قربان توان رقابت با این كفشها را ندارد و كارخانهاش دارد ورشكست میشود. قربان به اصالتش احترام میگذارد. او دارد شغل پدرش را به صورت حرفهایتر ادامه میدهد. به همین خاطر ما در خانه قربان از ابزارهایی در صحنه استفاده كردهایم كه با بافت سنتیمان تناسب داشته باشد. مثل تلفنهای دیواری، آینه و شمعدان و... معصومی ادامه میدهد: یك آلاچیق برای شخصیت دختر سریال ساختیم. چون این دختر عاشق طبیعت بود. میخواستیم هم از فضای داخلی و هم از فضای خارجی این باغ استفاده كنیم. نزدیك به یك ماه كار ساخت دكورهایمان طول كشید. در این یك ماه فضای داخلی خانه، حیاط و آلاچیق را اجرا و بازسازی كردیم. یك اتاق برای سرایدار ساختهایم. این سرایدار چون از قدیم با اینها زندگی كرده، جزئی از خانوادهشان حساب میشود. باغ شیشهای از نگاه بازیگران در فاصله بین تصویربرداری پلانها به سراغ نعیمه نظامدوست میروم. این بازیگر را پیشتر در سریالهای سیروس مقدم مثل «روزهای زندگی»، «پلیس جوان»، «ریحانه» و «روز حسرت» دیدهام. نظامدوست درباره نقشش میگوید: شخصیت الهام برایم خیلی جالب بود. 50 درصد خانمها مشكلات الهام را دارند. الهام زنی است كه كمی حساس و شكاك است. او پیشبینی میكند كه استقبال مردم از این سریال خوب باشد. این بازیگر میگوید: من فكر میكردم با این گروه بازیگران حال و هوای كار خیلی جدی میشود. اما بعد دیدم لحظات خندهدار زیادی دارد. در پشت صحنه این سریال حس خوبی وجود دارد. مطمئنم این حس به صحنه هم منتقل میشود. یوسف تیموری درباره نقشی كه در سریال باغ شیشهای دارد، میگوید: نقش سامان، پسر قربان را بازی میكنم كه سر به هواست و حرفهای بیربطی میزند. سامان معتاد است و یك نوع مواد مخدر مصرف میكند. البته ما در قسمتهای انتهایی سریال این موضوع را میفهمیم. سامان به خاطر مصرف این مواد، بعضی مواقع حرفهای بیربطی میزند كه این حرفها خودش لحظات طنز را ایجاد میكند. سامان در كارخانه پدرش كه در حال ورشكست شدن است، حسابدار است. اما قربان (پدرش) میخواهد سامان همیشه پیشش باشد. قربان سامان را خیلی دوست دارد و روی او حساسیت بیشتری نشان میدهد. تیموری ادامه میدهد: برای آن كه نقش درست دربیاید، در مقابل قربان سعی كردم شخصیت آدم حواسپرت را بازی نكنم. اما سامان در جاهای دیگر آزاد و رهاست و هر چه به ذهنش میرسد، میگوید. تیموری كه پیشتر در سریال «زیر آسمان شهر» بازی كرده، به نتیجه این سریال امیدوار است. او میگوید: در زیر آسمان شهر یك اتفاقی افتاد كه داخلش همه چیز داشت. لحظات كمدی و جدی داشت. بعد از آن سریالهای روتین یا به سمت خیلی جدی و گریهدار رفت یا به سمت خیلی كمدی. فكر میكنم دوباره یك جورهایی از جنس زیر آسمان شهر باشد. چون باغ شیشهای مثل زیر آسمان شهر هم لحظات كمدی دارد هم ملودرام. این سریال یك كار خانوادگی و اجتماعی سرگرمكننده است كه امیدوارم همه جور مخاطبی آن را بپسندند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 640]