واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بله، موضوع حول شخصیت یك نوجوان 16 ساله از طبقه متوسط جریان دارد. پدر و مادر او به مرزی رسیدهاند كه نمیتوانند كنار یكدیگر بودن را تحمل كنند و خانه را ترك كردهاند. یك تنهایی ناخواسته بر این بچه تحمیل شده، ضمن اینكه ... مجید برزگر امسال با نخستین فیلم بلند خود با نام «فصل بارانهای موسمی» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمنامه فصل بارانهای موسمی را خود برزگر نوشته است. در این فیلم او چند روز از زندگی یك نوجوان را به تصویر كشیده است. نوجوانی كه پدر و مادرش در آستانه جدایی از یكدیگر هستند. نگاهی كه برزگر به این رویداد و زندگی این نوجوان دارد باعث شده تا بسیاری از منتقدان ، فیلم او را اثری ارزشمند در سینمای ایران بدانند. با او به گفتگو نشستیم تا از چگونگی ساخت و داستان فصل بارانهای موسمی بیشتر آگاه شویم.«فصل بارانهای موسمی» فیلمی است كه به مسائل نوجوانان و جوانان طبقه متوسط میپردازد. در سابقه سینمایی ما وقتی فیلمها در این حوزه معنایی خاص و درباره نوجوانان ساخته میشوند، فقر جزءلاینفك فیلم است؛ در حالی كه شخصیتهای فیلم شما همه شهری و مدرن هستند و مشكلاتشان هم مدرن است. چرا این حوزه را هدف گرفتید؟ فیلمهای مورد اشاره شما با پرداختن به موضوع فقر، داستانهای مختلف و بعضا جذابی را به وجود میآورند كه در واقع فقر مایه اصلی آنهاست. مثلا اینكه جوان پول ندارد ازدواج كند، خودش میتواند ماجراهای جذابی را پیش بیاورد كه در عین جذابیت، فیلمساز را از مخاطب دور میكند. اما من فكر میكنم ما در جامعهای شهری و با نسلی از جوانان و نوجوانان زندگی میكنیم كه مشكلات خاص خودشان را دارند و ما هیچ فیلمی راجع به اینها نداشتهایم. مساله عمدهای كه ما در این فیلم به آن پرداختیم، مساله بلوغ نوجوان بود. نوجوان مورد نظر من، مشكلش فقر نیست. البته در فیلم ما یك مشكل حاشیهای داریم كه نوجوان ما در مخمصه مالی گرفتار شده، ولی این اصل ماجرا نیست و در طول فیلم به حاشیه تبدیل میشود. این نوجوان از طبقه متوسط است، مثل خیلیهای دیگر خانه متوسطی دارد، اتاق شخصی دارد و در آن وسایل خودش را دارد. بیشتر موضوع فیلم بر سر هویت و رفتارشناسی این طبقه است. اینكه یك بچه توسریخور و ترسو كه مدام توی خودش است، چطور به یك بلوغ فكری و روحی برسد و تلخی و سردی غمبار این فیلم از خود بچههای این نسل و حال و هوای امروزه گرفته شده است. موضوع طلاق هم در این فیلم یك موضوع حاشیهای است؟بله، موضوع حول شخصیت یك نوجوان 16 ساله از طبقه متوسط جریان دارد. پدر و مادر او به مرزی رسیدهاند كه نمیتوانند كنار یكدیگر بودن را تحمل كنند و خانه را ترك كردهاند. یك تنهایی ناخواسته بر این بچه تحمیل شده، ضمن اینكه ابتدای فیلم میبینیم پدر و مادر به صورتی خیلی متمدنانه به او یادآوری میكنند كه 2 هفته دیگر دادگاه است و تو باید تصمیم بگیری كه با یكی از ما زندگی كنی. پس او باید یك انتخاب ناخواسته هم داشته باشد. او در این تنهایی و خلوت ناخواسته باعث به وجود آمدن اتفاقاتی میشود كه به شناخت بیشتر پسر از خودش منجر میشود. از جمله این اتفاقات، آشنایی با دختری است كه شش هفت سال از خودش بزرگتر است. حضور این دختر باعث میشود شخصیت پسر نوجوان از یك سطح به سطح بالاتری منتقل شود. یعنی میشود گفت فیلمنامه شما یك فیلمنامه شخصیتمحور است؟كاملا. سینا، شخصیت اصلی فیلم است و همهچیز درباره حضور و افعال او شكل میگیرد. هرجا كه سینا هست دوربین هم هست. ما وقتی چیزی را میبینیم كه سینا میبیند. یعنی اگر سینا سرش را برگرداند، دوربین پشت سرش را نشان میدهد. موفقیت فیلمهای شخصیتمحور بستگی زیادی به كیفیت اجرا دارد. چون داستانی وجود ندارد و چیزی كه در فیلمنامه نوشته شده با چیزی كه در نهایت به دست میآید خیلی متفاوت است. در مورد این فیلم چطور بود؟ما كاملا به فیلمنامه وفادار بودیم و چیزی كه در نهایت به دست آوردیم، كوچكترین تفاوتی با فیلمنامه نداشت. اما در جاهایی از فیلمنامه به نظر میرسید با فیلمی كلاسیك و متكی بر قراردادهای نزدیك به كلیشه مواجهیم كه ما این موضوع را در بازی حل كردیم و از این نظر 180 درجه متفاوت با فیلمنامه عمل كردیم. مثلا در فیلمنامه اصلا پیشبینی نماهای طولانی، دوربین روی دست و نماهای بسته نشده بود و ما در تمرین به اینها رسیدیم و اضافهشان كردیم. چرا فیلم موسیقی متن ندارد؟من از اول مطمئن بودم كه فیلم موسیقی لازم ندارد، چون حاشیههای صوتی در شهر بسیار زیاد است و ما سعی كردیم به واقعیت شنیداری موجود برسیم. در سینما موسیقی متن خوب كم داریم كه به دلیل نابلدی آهنگساز نیست، به علت استفاده نابجا از موسیقی است. انگار موسیقی اضافه میشود كه كمكاری كارگردان را پر كند؛ مثلا یك صحنه احساسی را تجدید میكند كه به تماشاگر بفهماند مثلا شخصیت غمگین یا خوشحال است. ولی در اینجا ما احساس كردیم فیلم خودش احساسات را انتقال میدهد. حاشیه صوتی، مانند صداها و همهمههایی كه در خیابان میشنویم برای خلق ساختار حسی و انتقال آن به تماشاگر كافی بود. ضمن اینكه فیلم فضای ساكتی دارد و خیلی از لحظاتش در سكوت میگذرد و موسیقی میتوانست به حس این صحنهها لطمه وارد كند. موسیقی در فیلم به صورت صحنهای و فیلمنامهای است. یعنی مثلا آهنگی كه در خانه پخش میشود قبلا در فیلمنامه لحاظ شده بود. البته موسیقی متن كوتاهی هم برای فیلم داشتیم كه در نسخه نهایی از آن استفاده نكردیم. موقعی كه پسر و دختر وارد اسباببازیفروشی میشوند و جعبههای موسیقی روی میز را باز میكنند، صدای همه را میشنویم. فصل بارانهای موسمی، مولفههای فیلمهای روشنفكرانه اروپایی را دارد. مثل آثار گاس ونسنت، برادران داردن و حتی كیشلوفسكی. چقدر آن فضا را موقع كار در ذهن داشتید؟موضوع فیلم بر سر هویت طبقه متوسط است. اینكه یك بچه توسری خور و ترسو كه مدام توی خودش است چطور به یك بلوغ فكری و روحی برسداگر فیلم كمی یادآور آن فیلمهای بزرگ باشد باعث افتخار من است، اما این كار تقلید از آن فیلمها نبوده و اگر تأثیری از آنها گرفتهایم، تأثیر ظاهری نیست. این فیلمها یك الگوی خاص را پیشنهاد میكنند كه من از آن بهره گرفتهام. حالا كه فكر میكنم میبینم در ذهنم الگوهایی از این دست وجود داشته است. این شكل فیلم ناخودآگاه تأثیراتی در من گذاشته است، اما تلاشم این بود كه كارم به تقلید و ادا در آوردن شبیه نباشد. مثل فیلمهای پلیسی كه در همهجای دنیا شبیه هم هستند. یك پلیس و یك شخصیت تبهكار و فراز و نشیبها و تعقیب و گریزهای آنها. در زمان ساخت فیلم ذهنم را از این نمونهها خالی كردم و این طور نبود كه تصمیم بگیرم مثل این فیلمها دكوپاژ كنم. اینها چیزهایی بود كه در پس زمینه ذهنم وجود داشت. این خصوصیت نشانه قدرت فیلم است، چون تقلید یا در داستان یا روی شخصیت یا در عناصر ژانر صورت میگیرد. این كه فیلمی بتواند از نظر استانداردهای بصری و فضاسازی شبیه یك نمونه عالی باشد، خیلی مثبت و خوب است.من هم فكر میكنم اگر به اینها نزدیك شده باشد، خیلی خوشحالكننده است. یعنی توانستیم فیلمی بسازیم كه ضمن داشتن آن استانداردها، قائم به ذات است و سرش را بالا گرفته است. خیلی فیلمسازان هستند كه چون میخواهند كارشان دیده شود، به یك الگوی خیلی معروف نشانه میروند، اما غالبا شكست میخورند، چون نه آن تجربه را دارند و نه آن جامعهشناسی و رفتارشناسی را. مهمترین مؤلفه فیلم وجه بصری و فضاسازی آن است. سابقهای كه شما در ساخت تیزرهای معروف و همینطور مستندسازی دارید، چقدر در ساختار این فیلم تأثیر گذاشت؟ آیا فصل بارانهای موسمی نیز مانند تیزرها و كلیپهایی كه ساختهاید تجربهگراست و نوجویی بصری دارد؟در چند سال گذشته با ساخت كلیپ و تیزر خیلیسر و كار داشتم و حتما این تجربهها هم تأثیرگذار بوده، اما این فیلم اصلا شبیه آن كارها نیست و با كلیپهای خودم خیلی تفاوت دارد. در كلیپها یا كارهای اینچنینی، پلانهای خرد و حركت دوربین و زوایای پیچیده خیلی زیاد است و از این نظر فصل بارانهای موسمی الگوی خاص خودش را دارد كه شبیه آن را در سینمای خودمان نداریم. برای فیلمساز طراحی و اجرای پلانهای خرد خیلی راحتتر است تا پلانهای طولانی. یك پلان مثلا 10 دقیقهای نیاز به تمرینهای زیاد چه در بازیگری و چه در كارگردانی و فیلمبرداری دارد. بازیگر نقش اول فیلم، نوید لایقیمقدم را چطور پیدا كردید؟از 3 ماه قبل از فیلمبرداری، دنبال بازیگر مناسب این نقش میگشتیم. در خیابان، در مدارس، در آموزشگاههای سینمایی و از طریق فراخوانها. بیژن میرباقری كه مشغول ساختن یك فیلم تلویزیونی بود نوید را به من معرفی كرد. پس از چند جلسه تمرین به این نتیجه رسیدم كه بازی او فوقالعاده است و او نزدیكترین آدم به شخصیتی است كه من میخواهم. گرچه خصوصیات فردی نوید با نقش بسیار متفاوت است. امیدوارم بازی زیرپوستی او با آن نگاهها و لبخندهای گویا، دیده شود چون متأسفانه در ایران هر چه بازی اغراقآمیزتر باشد بیشتر به چشم میآید. قسمت زیادی از دقایق فیلم در فضای داخلی یك آپارتمان میگذرد. در چنین فیلمهایی طراحی صحنه و لباس خیلی مهم است. شما چه مراحلی را گذراندید كه فضا، شبیه مابهازای بیرونی و واقعی مكانها باشد؟خانهای كه در آن فیلمبرداری كردیم، مدتها خالی بود. ما همه جزییات آپارتمان را خودمان طراحی كردیم. از كابینتها تا دیوارهایی كه برای جابهجایی دوربین برداشتیم. تقریبا همه صحنههای فیلم طراحی و بازسازی شد، حتی صحنههای خارجی. مثلا لوكیشن را با تغییر دادن جای نیمكتها و درختها ساختیم. عنصر رنگ در فصل بارانهای موسمی نقش مهمی دارد. در رنگهایی كه برای طراحی صحنه و لباس استفاده كردیم، كوشیدیم با حال و هوای شخصیتمان جور در بیاید. در فضای بیرونی هم بیشتر فضای اكباتان را داریم. دلیل انتخاب این لوكیشن چیست؟اكباتان را بهعنوان نشانه یك شهر مدرن اما شلخته انتخاب كردیم. البته تأكیدی بر این موضوع نداشتیم كه این شهرك اكباتان است، بلكه میخواستیم فضای زندگی مدرن در یك شهرك شبیه اكباتان را داشته باشیم. نكته دیگری هم هست كه بخواهید به آن اشاره كنید؟فكر میكنم كه فیلم برای گروه راضی كننده بود، اما تأسفم از این است كه فیلم در بخش مسابقه شركت داده نشد. اگر فیلم در رقابت قرار میگرفت، كار عوامل فنی و همكاران هنرمندم در بخشهایی چون بازیگری، فیلمبرداری و طراحی صحنه و لباس میتوانست شایسته دریافت جایزه باشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]