واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: فیلم تردید چند سکانس عالی دارد که معلوم است برای فیلم برداریاش وقت و هزینه زیادی صرف شده است؛ مثلا سکانس گفت و گوی... واروژ کریم مسیحی بعد از بیست سال با فیلمی به سینما برگشت که ایرانی شده هملت شکسپیر است واروژ کریم مسیحی فیلم اولش را 20 سال پیش ساخت و حالا فیلم دومش در هیاهوی اکران دو خواهر و بیپولی به نمایش در آمده است. تردید با بازیگران مشهور و داستان جذابش کم کم دارد مخاطبش را بین سینماروها پیدا میکند. در سینمای ما با این الزامات اقتصادی و فضای راز بقایی دشواری که حاکم است، کمتر پیش میآید که کارگردانی ریسک کند و سراغ یک اثر ادبی کلاسیک برود. واروژ این دل و جرات را به خرج داده و حالا بعد از کشمکش و اتفاقات عجیبی که در طول پروسه تولید روی داد، تردید روی پرده است: یک اقتباس ادبی آزاد، معاصر و البته ایرانی.... آقای کارگردان به خاطر این فیلم جایزه بهترین کارگردانی فیلم اول و دوم را از جشنواره فجر سال گذشته گرفت. ویلیام شکسپیر انگلیسی از نسل نویسندههایی بود که در تمام عمرشان بیوقفه کتاب مینویسند و داستان میسازند. مثل امروزیها نبود که در کل دوران فعالیتشان چهار تا کتاب 100 صفحه ای مینویسند و بعد به آسانطلبی بعد از شهرت گرفتار میشوند و قلم محترمشان میخشکد!هملت، اتللو، رومئو و ژولیت، مکبث، شاه لیر...، نوشتن هر کدام از این آثار برای ابدی شدن نام یک نویسنده کافی است. حالا تصور کنید که شکسپیر تمام این آثار و خیلیهای دیگر را نوشته و تازه اگر اجل مهلتش میداد باز هم میخواست بنویسد. پس طبیعی است که نام و شهرت این نمایشنامهنویس زوال ناپذیر به ابدیت تاریخ ادبیات بپیوندد. حالا اینها که گفتیم، چه ربطی به صفحه سینما داشت؟ شکسپیر در ایران و جهانربطش در این است که نمایشنامههای شکسپیر به خاطر ساختار توصیفی و تصویرسازی قدرتمندشان از همان ابتدای تاریخ سینما خوراک تبدیل شدن به فیلم بوده اند. بگذریم که مهمترین منبع آفرینشی سینما در بدو پیدایش، تئاتر بود و مهمترین آثار دراماتیک تئاتر هم نوشتههای شکسپیر بود. در نبیجه به شکلی کاملا منطقی، آثار شکسپیر پشت سر هم روانه پرده عریض شدند که هنوز هم دارند میشوند. یک تعداد آدم درامشناس و بازیگر برجسته هم داریم که به خاطر ریشههای تئاتری، عمرشان را وقف اجرای آثار شکسپیر کرده اند و بهشان میگویند "شکسپیرین". این افراد از آمریکا تا ژاپن همه جا فعال هستند و نمایشنامههایی مثل هملت را به صورت مستقیم و اقتباسی به فیلم در میآورند. حتی آکیرا کوروساوای بزرگ هم یکی دو تا اقتباس از شکسپیر در کارنامه اش دارد یا مثلا سر لارنس الیویه، کنت برانا و حتی سالوادور دالی.... در کشور ما هم که ضعف داستان پردازی و طراحی شخصیت بیداد میکند، هر از چند گاهی سینماگری پیدا میشود که لابه لای داستان فیلمش گریزی به یکی از فرازهای دراماتیک شکسپیر میزند و با الهام از روابط پیچیدهای که میان شخصیتهای این نویسنده برقرار است داستانش را میسازد ولی اقتباس جدی و به خصوص یکپارچه از آثار شکسپیر در سینمای ما انجام نشده یا خیلی کم انجام شده است. واروژ کریم مسیحی که در اولین فیلم بلند سینماییاش پرده آخر علایق و وابستگیهایش به تئاتر را نشان داده بود، حالا بعد از یک وقفه 20 ساله در فیلم دومش سراغ هملت رفته تا یک اقتباس ایرانی از مشهورترین نمایشنامه شکسپیر ارائه دهد. بازسازی یا اقتباس؟ معمولا وقتی فیلمسازان مشهور دنیا سراغ نمایشنامههای شکسپیر رفته اند. در مواجهه با این متون یکی از این دو رویکرد اساسی را داشته اند: یا برگردان کامل نمایشنامه به فیلم یا اقتباس آزاد از تم اصلی نمایشنامه. کم و بیش تمامی برگردانهای کامل آثار شکسپیر کار شکسپیرینها است. از این جهت مثلا میگوییم هملت لارنس الیویه یا هملت کنت برانا. اما اقتباس آزاد یعنی اینکه شما به پرده سینما خیره مانده اید و تصور میکنید که قرار است "رومئو و ژولیت" ببینید ولی ناگهان لئوناردو دی کاپریو با یک ماشین گرانقیمت رو باز در نقش رومئو جلوی چشمتان ظاهر میشود. در حالی که برای رسیدن به وصال ژولیت اسلحه میکشد و از دیوار ویلای شیک محل سکونت معشوق بالا میرود! این فیلمی نیست که قبلا تئاترش را روی صحنه دیده باشید، این رومئو و ژولیتی است که با نمایی طولانی از آسمانخراشهای مدرن شروع میشود و در حاشیه صوتیاش به جای نوای ملایم پیانوی کلاسیک، آهنگهای الکترونیکی سبک هاردراک میشنوید. تردید نوعی اقتباس آزاد است که به خوبی ایرانی شده و به زمان معاصر انتقال پیدا کرده است. اینجا دیگر کسی به سبک پیش از رنسانس لباس نمیپوشد و از فضای اسرار آمیز قصرهای نیمه تاریک خبری نیست. آنچه در "تردید" اهمیت دارد، بن مایه تماتیک توطئه و خیانت خانوادگی است. "تردید" داستان جوانی است که پدرش در حادثه ای مشکوک از دنیا میرود. مادر و عموی سیاوش سعی میکنند این ذهنیت را برای همه ایجاد کنند که پدر سیاوش به دلیل ورشکستگی خودکشی کرده ولی سیاوش بدگمان است و ته دلش این موضوع را باور ندارد. کم کم سر و کله روح پدر سیاوش نیز پیدا میشود و او پسرش را از راز مرگش آگاه میکند. روح پدر سیاوش میگوید به دست همسر و برادرش کشته شده. سیاوش خودش را به دیوانگی میزند و مسیری خطرناک را برای انتقام گیری انتخاب میکند. در حصاری از توطئه و جنونشکسپیر، هملت را از روی سرگذشت واقعی یک شاهزاده قرون وسطایی دانمارکی الهام گرفته بود و با نگاه هنرمندانهاش ظرایف و جزئیاتی به داستان اصلی اضافه کرده بود که باعث غنا و پیچیدگی آن شده. داستان اصلی بر دو پایه توطئه و جنون بنا شده است و البته عشق که جزء جدانشدنی نمایشنامههای شکسپیر است. هملت یک داستان متافیزیکی است که تا به حال پژوهشهای بسیاری درباره جنبههای معمایی و نمادهای مذهبی آن انجام شده است. معروفترین دیالوگ تاریخ نمایش (که البته درباره اش لفظ مونولوگ صحیحتر است) در هملت و از زبان شخصیت هملت گفته شده: "بودن یا نبودن، مساله این است...." هملتهای تاریخ سینما در هر کشوری معمولا جوان اول سینمای آن کشور بوده اند و از این جهت بازی در نقش هملت میتواند برای هر بازیگر جوانی یک اعتبار بزرگ باشد. خیلیها آرزوی بازی در نقش هملت را آن قدر در ذهنشان نگه میدارند تا پیر میشوند و دیگر سن و سال هملت را رد میکنند. این موضوع زیاد هم ربطی به توانایی و قابلیتهای فیزیکی بازیگر ندارد. فرانکو زفیرلی کارگردان معروف ایتالیایی در سال 1990 هملت مخاطب پسندی ساخت که نقش اولش را مل گیبسون بازی میکرد. همان بازیگر و کارگردان مشهوری که "مصائب مسیح" و "دلاور" را ساخته و تا همین چند سال قبل پای ثابت اکشنهای خونبار آمریکایی بود. حامد بهداد هم چند وقت پیش میگفت که یکی از آرزوهای بازیگریاش بازی در نفش هملت است. خودتان تصور کنید هملتی که بهداد بازی کند چه هملت پر جنب و جوشی از آب در خواهد آمد! شبحی که در بیداری ظاهر میشودفیلم تردید چند سکانس عالی دارد که معلوم است برای فیلم برداریاش وقت و هزینه زیادی صرف شده است؛ مثلا سکانس گفت و گوی رادان و کمیلی در ساختمان که در حال بازسازی نمایش خانه هستند یا اولین نمای ظاهر شدن روح پدر هملت که با دقت فراوان طراحی و اجرا شده اند. استفاده از دوربین ثابت و تراولینگ در مسیرهای طولانی نیاز به مهارت و تسلط زیادی دارد که کریم مسیحی با تجربه و مهارتی که بر اثر سالها نشستن پشت میز موویلا به دست آورده، به خوبی از پس آن بر آمده است. کارگردان تردید یکی از تدوینگران چیره دست و قدیمی سینمای ماست. حاصل این نگاه تدوین گرانه در تقطیع نماها و قاب بندی فیلم کاملا مشهود است. در یکی از به یاد ماندنیترین سکانسهای تردید بهرام رادان روی نیمکتی در سالن نمایش خانه نشسته و پشت سرش پوستر یا در واقع پرده نقاشی بزرگ نمایش هملت به چشم میخورد. تقارن تصویر رادان (که در فیلم نقش هملت را بازی میکند ) و هملت واقعی، آدم را یاد نظریه تکثر شخصیت و گسیختگی روانی هملت در اوج کشمکشهای درام میاندازد و بر دو گانگی شخصیت او تاکید میکند. او از طرفی یک دیوانه سرشار از توهمات اسکیزوفرنیک است و از طرفی انسان رنجیدهای که نزدیکترین کسانش با خیانتی بزرگ حقش را ضایع کرده اند. دیالوگهای پینگ پنگی و گفت و گوهای دو نفره رادان و کمیلی بسیار جذاب در آمده اند و به شیوه تئاتری پر از درهمآمیزی حرکت و بیان هستند. ترانه علیدوستی به اندازه ای که از معادل شخصیت اوفلیا انتظار میرود شکننده و احساساتی نیست ولی نوعی شیطنت دخترانه در رفتارش وجود دارد که به لطافت و باورپذیری نقش منجر شده است. در همان سکانس ابتدایی کابوس و بعد هم در نمای بلند احضار روح وقتی پدر سیاوش او را از جمع جدا میکند و راز مرگ یا در حقیقت راز قتلش را برای او فاش میکند. فضاسازی راز آلوده فیلم با موسیقی محلی، نمادهای سنتی و آداب مذهبی اقوام بدوی طوری تاثیرگذار است که حس مالیخولیایی و متافیزیکی صحنه کاملا به تماشاگران منتقل میشود. برای تماشاگر طبیعی به نظر میرسد که روح مرده ای از دنیای مردگان باز گردد و فرزندش را برای انتقام گرفتن از خائنان راهنمایی کند. اما عیب مهم تردید ریتم کند و کشدار آن است. فیلم در نسخه اکران شده حدود 20 دقیقه نسبت به نسخه جشنواره کوتاهتر شده است اما به نظر میرسد هنوز کمی اطناب دارد. خلاصه اگر وسطهای فیلم دیدید تماشاگری روی صندلی بغل دستی شما چرت میزند زود قضاوت نکنید و آن عبارت معروف "بی فرهنگ" را توی دهنتان نگه دارید! از کجا شروع شد و به کجا رسید؟ واروژ کریم مسیحی فکر ساختن یک هملت ایرانی را از مدتها قبل در ذهن داشت. چند بار نگارش و باز نویسی فیلمنامه تکرار شد تا در نهایت تردید به شکل کنونی رسید. یکی دو بار هم تا مرز پیش تولید و انتخاب عوامل جلو رفتند که هر بار به دلایلی کار معوق ماند و به آینده موکول شد تا در نهایت با اعلام آمادگی یک تهیه کننده پای کار و جور شدن امکانات لازم، فیلم تردید کلید خورد و فیلم برداری آغاز شد. نزدیک نیمی از سکانسهای مهم فیلم ضبط شده بود که به دلیل بیماری قلبی آقای کارگردان همه چیز نیمه تمام ماند و پروژه دچار وقفه ای طولانی شد. سپس وقتی شرایط جسمی واروژ به حالت مطلوب نزدیک شد، قرار شد فیلم برداری صحنههای باقی مانده از سر گرفته شود اما حالا یک مشکل جدید وجود داشت؛ بعد از گذشت ماهها بیشتر بازیگرانی که برای بازی در تردید قرارداد امضا کرده بودند، وارد تعهدات دیگری شده بودند و در پروژههای دیگر مشغول کار بودند. در نتیجه واروژ کریم مسیحی چند بازیگر اصلیاش را از دست داد و مجبور شد علی رغم میل باطنیاش بازیگران دیگری را جایگزین آن چند نفر کند. محمد رضا فروتن جایش را به حامد کمیلی داد و محمد مطیع جایگزین خسرو شکیبایی شد. نمیتوان به طور دقیق حکم صادر کرد که این تغییرات به نفع فیلم تمام شده یا ضررش ولی الان که فیلم روی پرده است با دیدن بازی بازیگران فعلی میتوان تصور کرد که مثلا اگر فروتن به جای کمیلی به عنوان شخصیت مقابل بهرام رادان بازی میکرد چه سکانسهای محشری ممکن بود شکل بگیرد. اما با اتفاقاتی که افتاد، سینمای ایران یک فرصت آرمانی برای ثبت نماهای دو نفره و دو گانه بازیگری رادان و فروتن را از دست داد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 691]