واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: جمال برنده با 20میلیون روپیه مسابقه را ترك میكند اما اعتماد به نفس، خونسردی و پاسخهای بیدرنگ او به سؤالهای غیرمرتبط و سختی كه مطرح میشود سوءظن مجری برنامه را برمیانگیزد تا جایی كه... در روزهای آغازین سال نوی میلادی یورش بیامان صحنههای رقتباری از بیداد فقر و اختلاف طبقاتی در هند محافل سینمایی جهان را مبهوت كرد و نام دنیبویل را بر سر زبانها انداخت.كارگردان فراموششدهای كه سالهای جوانی را با پرسهزدن در زاغههای هالیوودی پشت سر گذاشت و «قطار بازی» عملاً تنها نقطه عطف سینمای تجربهگرای او محسوب میشد كه در موردش توافق جمعی وجود داشت. او در تمام سالهای حضور كمرنگش در سینما ناكامیهای بسیاری را در ژانرهای مختلف تجربه كرد، زیر بار شكستهای فجیعی چون «ساحل» خرد شد اما از خاكستر برخاست و با تكیه بر كشف و شهودهایی كه در سالهای حاشیهنشینی هنریاش اندوخته بود، توانست چون قهرمان «میلیونر» آخرین فیلمش به اوج برسد و خود را تا مقام رقابت با دیوید فینچر بالا بكشد. «میلیونر زاغهنشین» ستایششدهترین فیلم سال است. این فیلم در مراسم گلدنگلوب 4جایزه را به خود اختصاص داد و تقریبا در همه رشتههای اصلی «مورد عجیب بنجامین باتن» را كنار زد. در جوایز بافتا هم فیلم دنی بویل در رشتههای بهترین فیلم، كارگردانی، فیلمنامه اقتباسی، موسیقی، فیلمبرداری، تدوین و صداگذاری برگزیده شد. جامعه فیلمبرداران و تدوینگران سینمای آمریكا هم جوایز سالانه خود را به «میلیونر زاغهنشین» دادند. منتقدان هم ستایش بیدریغ خود را نثار «میلیونر...» كردند. بهترین فیلم و بهترین كارگردان از نگاه انجمن منتقدان فیلم واشنگتن، فیلم برگزیده سال كانون ملی نقد آمریكا و بهترین كارگردانی از نظر انجمن منتقدان فیلم لسآنجلس، تنها تعدادی از جوایز این ساخته دنی بویل را تشكیل میدهند؛ به همین دلیل خیلیها اعتقاد دارند، حتی نامزدشدن «مورد عجیب بنجامین باتن» در 13 رشته اسكار هم نمیتواند خطری برای ستایششدهترین فیلم سال محسوب شود. «میلیونر زاغهنشین» تصویر جسورانه دغدغههای خالق «بیستوهشت روز بعد» و «میلیونها» است كه در بستر رمان «سینجیم» نوشته ویكاس سواروپ تجلی مییابد و در ذهن خلاق و بلندپرواز سناریست «فولمانتی» پرورانده شده و شاهكاری را در محدوده كلیشههای فیلم هندی رقم زده كه بیتردید میتوان آن را تنها مورد عجیب اسكار 2009 دانست. این مقدمه ناخودآگاه این تصور را ایجاد میكند كه قرار است در شیطنتها و المشنگههای تمامعیار انگلیسی گرفتار شویم اما بیشك گذر سراسیمه از كوچهپسكوچههای فقیرنشین بمبئی پابهپای قهرمانان تیزپای فیلم نفستان را به شماره میاندازد تا جایی كه اعتراف خواهید كرد حساب این فیلم از احساسگرایی اغراقشده هندی و سردی و چموشی فیلمهای انگلیسی جداست. كارگردان ایرلندی- انگلیسی فیلم با نگاهی دلسوزانه به هند معضل دیرینه و تلخ فقر اقتصادی و فرهنگی در این كشور را مطرح میسازد و مظاهر و مولفههای این فرهنگ را به چالش میكشد. بویل فیلمش را در قالب یك ملودرام رمانتیك بالیوودی آورده كه به سبك و سیاق فرامدرن آثار هالیوودی تصویر شده و اینچنین است كه از یكسو فارغ از قواعد نخنمای سینمای هند افراطگرایی خاص خود را با قواعد ژانری اینگونه گره میزند و از سوی دیگر با جلب توجه جهانیان به بحران این كشور، تعلق خاطرش را به این مستعمره قدیمی سرزمینش نشان میدهد! رویدادهای فیلم در هند مدرن جریان دارند؛ درست زمانی كه بمبئی سرخوش از تحولات روز دنیا نام «مومبی» را یدك میكشد، تفاوت زندگی تكنولوژیك و آرام اقلیت مرفه بیش از هر زمان دیگری در مقابل فقر كمرشكن توده محروم به چشم میآید و جامعه، انسانیت را در گرداب بیعدالتیاش هلاك كرده! در چنین جامعهای ثروتمندان محكومندكه تمام عمر را در فراموشی، بیخبری و اغلب جرم و جنایت زندگی كنند و زاغهنشینان در حسرت و بیپناهی و آرزومندی! اما قهرمان جوان دنی بویل به طرز معجزهآسایی در این آشفتهبازار، خود را پیدا میكند و با تكیه بر آنچه زندگی به او آموخته میان این دو دنیای كاملا متفاوت پل میزند.كلوزآپهای متعدد نخست فیلم چهره درمانده و بیرمق جوانی ساده را در شرایط شكنجه نشان میدهد كه از فرط استیصال آه میكشد و زیرلب زمزمه میكند: «من جوابها را میدانستم.» این شروع فوقالعاده و غافلگیركننده طرح هنرمندانه معمای «میلیونر زاغهنشین» است: چگونه آبدارچی ساده یك شركت یكشبه از ثروتمندترین مهاراجههای هندی پیشی میگیرد؟! «چه كسی میخواهد میلیونر شود؟» سكوی پرتاب «جمال» به دنیایی است كه از كودكی آرزویش را داشته! صندلی داغ این برنامه تلویزیونی به دنی بویل مجال مانور در تأملات و اندیشههایش را میدهد. او به بهانه روایت جذابتر قصهای كه مدنظر دارد سؤالاتی را برای مسابقه در نظر میگیرد كه پاسخ آنها تاثیرگذارترین فصلهای زندگی جمال است تا با این ترفند حرفهای توجیهی منطقی برای از این شاخه به آن شاخه پریدنهای فیلمش هم داشته باشد. جمال برنده با 20میلیون روپیه مسابقه را ترك میكند اما اعتماد به نفس، خونسردی و پاسخهای بیدرنگ او به سؤالهای غیرمرتبط و سختی كه مطرح میشود سوءظن مجری برنامه را برمیانگیزد تا جایی كه او را تحت بازجویی و زیر شوك الكتریكی پلیس میبرند! پاسخ جمال به اولین سؤال مسابقه، نقشه سایمون بیوفوی را برای نگارش فیلمنامه برملا میسازد و رمز چیدمان این پازل بهظاهر پیچیده را لو میدهد. با این وجود قصه آنقدر هوشمندانه و زیركانه پیش میرود كه لحظهلحظهاش نفسگیر و پر از هیجان است. شاید تنها مشكل اساسی در روایت فیلم، گشودن گرههای فیلم به شیوه «شروع و ایست» باشد كه به كشتن تعلیق در روند قصه میانجامد. فلاشبكها كه پاشنهآشیل بیشتر فیلمهای مطرح محسوب میشوند، نقطه اتكای «میلیونر...»اند و پیكره اصلی این فیلم را تشكیل میدهند. این صحنهها بجا و هنرمندانه بر كودكی جمال میتازند و بیرحمانه تلخترین صحنههای زندگیاش را برایش تداعی میكنند: مرگ مادر، تنهایی، آوارگی و بیخانمانی كه هر كدام كافی است تا چون كابوس، روزها و شبهای یك جوان ناكام از عشق به خانواده، عشق به محبوب و عشق به زندگی را تاراج كند. تصویر زندگی جمال و برادرش «سلیم» در كثیفترین و پستترین محلههای شهر بمبئی، تقلای این كودكان بیپناه را برای زیستن در یك جنگ نابرابر با جامعهای نشان میدهد كه آنها را از متن خود حذف كرده است. اما این روزهای سخت، آبستن فرصتهای طلایی برای تصمیمگیری و انتخاب راه زندگی آنهاست. هر دو برادر تنها تكیهگاه خود را در یك حمله تودهای به مسلمانان از دست میدهند، هر دو از فقر و گرسنگی به دلهدزدی روی میآورند و هر دو در جستوجوی سرپناه آوارهاند.اما این شرایط مشابه در دو شكل كاملا متفاوت ظاهر میشوند: عقده خودكمبینی جمال و خودبزرگبینی سلیم كه بر ارزشها و مشی زندگی آنها تاثیر میگذارد.سلیم شخصیتی آشوبگر، ناآرام و بیملاحظه دارد كه بیمحابا خطر میكند و میتواند مكمل خوبی برای محتاطبودن، مصلحتاندیشی، حساسیت و انعطافپذیری جمال باشد. برخورد آنها در مواجهه با مهمترین اتفاق زندگیشان هم متفاوت است؛ برخورد با لاتیكا، ستاره پرفروغ عشقی كه هرگز در فیلمهای هندی (از زمان راجكاپور تا امروز) كمسو نمیشود؛ دختر زیبایی كه محبتش در تمام دوران كودكی و نوجوانی در وجود جمال ریشه دوانده بود اما دست سرنوشت او را مجبور كرد كه در یكی از تراژیكترین صحنههای فیلم او را با سیاهترین كاراكتر قصه تنها بگذارد تا روزهای محنتبارتری را در زندان آن سودجوی پست بگذراند. داستانهای فرعی تلخ و بهندرت شیرین فیلم كه بیشتر در موازات هم اتفاق میافتند پلههای نردبان، ترقی جمال برای رسیدن به اوج هستند. سرگردانی این كودكان میان كیسههای زباله، لغزیدن آنها به ورطه زندگی مذبوحانه و خوگرفتنشان به خردهجنایتهایی برای گذران زندگی، تداعیكننده و بسیاری از ملودرامهای موزیكال هندی است. «میلیونر زاغهنشین» همان دغدغههای ژانرش در حوزه پیوندهای قوی خانوادگی و اولین عشق را دارد و از پررنگتر جلوهدادن احساسات ناشی از ناامیدی، آرزومندی، خوشحالی، ناراحتی و... هیچ ابایی ندارد.نگاه سختگیرانه دنی بویل و مسئله فقر و جنایت در همه سطوح جامعه، رویدادهای سوءظنآفرین را كنار میزند و در بسیاری موارد اتفاقات گاهوبیگاه قصه را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. رویكرد او در پرداختن به معضلات اجتماعی هند و خصوصا انباشتگی ثروت نزد قشری خاص تا حد زیادی به آثار چارلز دیكنز شباهت دارد. او در تصویرسازی از زندگی در جهنم روی زمین چنان فقر فرهنگی، اخلاقمندی و عشقمحوری را صیقل میدهد كه بیننده را از امید و افسوس و ترحم و سرزندگی توأمان سرشار میسازد! ملاحظات لجستیك بویل در لحظاتی كه تماشاگر را تحت فشار روحی قرار میدهد تكاندهنده هستند و شور و شتابزدگیاش در اثبات خود به دنیای سینما كاملا محسوس است. دوربین آنتونی داد مانتل در جستوجوی طعمهای ارزنده، پرتترین گذرگاههای شهر را میكاود و به محض یافتن سوژه، تا شكار تعقیبش میكند، از لابهلای مردم و ماشینها حركت میكند و وقتی آن را در ازدحام جمعیت گم كرد سرگردان اطرافش را میپاید. تدوین بدون نقص و هیجانانگیز كریس دیكنز در تاثیرگذاری داستان بیتاثیر نیست و به تندتر شدن ریتم فیلم هم كمك میكند. 3نقش محوری فیلم در اختیار 3كودكی قرار گرفته كه بنیان 3شخصیت اصلی قصه را پیریزی میكنند. هرسه آنها در قالب كاراكترهایشان باورپذیرند و بدون آنكه بیننده را سردرگم كنند با بازی قوی خود شالوده اصلی قصه را تشكیل میدهند و آهنگ تلخ جدایی و ناكامیهایشان را سرمیدهند. تنها ستارگان سرشناس این فیلم آنیل كاپور و عرفان خان هستند كه در نقش مجری مسابقه تلویزیونی و افسر پلیس بسیار خوب ظاهر شدهاند. اما نقش اصلی جمال را هنرپیشه تازهكاری به نام دوتپل بازی میكند كه هندیتبار اما متولد لندن است و با حضور درخشانش در این فیلم برنده جایزه بافتاهم شد.موسیقی «میلیونر زاغهنشین» جایگاه و تاثیرگذاری خاص خود را دارد و در تمام لحظات فیلم ایدههای كارگردان، موقعیتهای فیلمنامه و بازی هنرپیشگان را همراهی میكند. اوج هنرنمایی ساز ای.آر.رحمان در تیتراژ پایانی است؛ زمانی كه زوج عاشق پس از مدتها یكدیگر را در ایستگاه قطار ملاقات میكنند و فیلم با نگاه شیداوار آنها به هم پایان میپذیرد تا اصالت فیلم هندیاش را با وصال حفظ كند!«میلیونر زاغهنشین» با وجود بهرهمندی از عناصر قساوت و سبعیت، چكامه ستایشگر زندگی در ضیافت احساسات رقیق انسانی است كه بیتوقع، تحقق حق طبیعی آنها برای عادلانهزیستن را از جامعه جهانی تمنا میكند!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 412]