واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: حکومت ری یا ریختن خون حسین؛ کدامیک؟
نامه ابن زیاد به حسین علیه السلام حربن یزید ریاحى جریان نزول حسین علیه السلام را به كربلا به ابن زیاد گزارش نمود و عبیدالله كه از جریان رسیدن امام حسین در كربلا واقف گردید نامه اى بدین شرح به امام حسین علیه السلام نوشت : «حسین ، به من گزارش رسیده كه تو در كربلا فرود آمده اى و امیرالمؤ منین یزید! به مـن نوشته است كه در جاى نرمى استراحت نكنم و از نان سد جوع ننمایم تا ترا به خداى لطیف و خـبیر برسانم (یعنى بكشم ) یا اینكه بحكم من و حكم یزید تسلیم شوى.» ابن زیاد نامه را بوسیله پیكى براى امام حسین فرستاد و امام پس از خواندن نامه را به زمـین انداخت و فرمود: (( مردمى كه خریدار خشنودى مخلوق در مقابل غضب و نارضایتى خالق و آفریدگار باشند رستگار نخواهند شد. )) فرستاده ابن زیاد از امام مطالبه پاسخ نمود و امام فرمود: این نامه جواب ندارد پیك ابن زیاد ماوقع را به عبیدالله گزارش نمود و او خشمناك گشت و به مسجد رفت و خطبه خواند و از یزید و پدرش تعریف و تمجید نمود و مردم را به جنگ با حسین علیه السلام تحریك و تحریص كرد و وعده داد كه پاداش و عطاى آنرا صد چندان خواهد كرد.1 ابن سعد در سر دوراهى به نوشتـه مورخین ابن زیاد قبلا عمر بن سعد بن ابى وقاص را به حكومت رى منصوب نمـود ضمـنا چـهار هزار سپاهى تجهیز شده بودند كه عمر بن سعد ضمن ایفاء ماموریت مـحوله به جنگ با مردم دیلم بپردازد و چون امام حسین علیه السلام وارد كربلا گردید و حر گزارش آنرا براى ابن زیاد فرستاد عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد گفت : سر الیه فاذا فرغت فسر الى عملك . (( یعـنى اول برو كار حسین علیه السلام را تمام كن وقتى از او فارغ شدى آنگاه به سوى محل خدمت خود (رى ) برو. )) عمر سعد : مرا از این كار معاف دار؟ ابن زیاد: بسیار خوب فرمان حكومتى را به ما رد كن ؟ عمر سعد كه چنین انتظارى نداشت و فكر انصراف از حكومت رى در مخیله اش خطور نمى كرد دچار حیرت شد و لذا یك شب مهلت خواست و با اطرافیان خود به مشورت پرداخت همه او را منع كردند. حمزه پسر مغیرة بن شعبه خواهرزاده ابن سعد به وى گفت: (( ترا بخدا دائى! مبادا بسوى حسین بروى كه نزد پروردگارت گنه كار و قطع كننده رحم خواهى بود بخدا سوگند اگر تمام دنیا از آن تو باشد و پادشاه همه جهان باشى و از آن دست بكشى بهتر است از اینكه خدا را ملاقات كنى در حالیكه خون حسین را به زمین ریخته باشى . )) ابن سعد گفت : انشاءالله آنچه گفتى خواهم كرد و تمام شب را در فكر بود .1 ـ (( عبیدالله از میان همه اقوام مرا انتخاب و به سرزمین (رى ) حكومت داد. )) 2 ـ (( پس بخدا قسم متحیرم كه كدام یك از این دو امر خطیر را برگزینم . )) 3 ـ (( آیا رى را كه مورد اشتیاق و آرزوى من است رها كنم یا دست به خون حسین بیالایم و با مذمت فراوان به خانه برگردم . )) 4 ـ (( جزاى كشتن حسین آتش جهنم است كه گریزى از آن نیست اما حكومت رى هم نور چشم من است.)) 2 عـمـر سعـد گـفـت : مـى روم و با چـهار هزار نفر سپاهى كه قرار بود به جنگ دیلم برود بسوى كربلا روان شد و به جنگ پـسر پیغمبر خدا آمد و به حر و سپاهیانش پیوستابن سعد كشتن حسین را مى پذیردعـمـر بن سعـد صبح روز بعد نزد ابن زیاد رفت و گفت : حكومت رى را به من سپرده اى و مـردم هم شنیده اند، اگر فرمان حكومتى رى را تنفیذ نمائى و از اشراف كوفه به جنگ حسین بفرستى بهتر است و نام چند نفر را هم ذكر نمود. ابن زیاد گـفـت : مـن در تمام مقام مشورت با تو نیستم اگر حاضر نیستى كه با سپاهیان به جنگ حسین بروى فرمان حكومتى را به من بازگردان.
عـمـر سعـد گـفـت : مـى روم و با چـهار هزار نفر سپاهى كه قرار بود به جنگ دیلم برود بسوى كربلا روان شد و به جنگ پـسر پیغمبر خدا آمد و به حر و سپاهیانش پیوست.3عـمـر بن سعـد با آنكه شخصا یك انسان پست و بى ارزشى بود لیكن به لحاظ موقعیت پدرش كه از یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله و یكى از فاتحین صدر اسلام بود و مـخـصوصا عراق به دست او فتح شده بود، و یكى از شش نفرى بوده عمر بن خطاب آنها را كاندیداى خلافت معرفى كرد در میان مردم موقعیتى داشت و ابن زیاد از این موقعیت سوء استـفاده كرد، به اضافه اینكه ابن زیاد دریافته بود كه هر كس مسئولیت كشتن حسین را به عـهده نمى گیرد و از عدم ثبات فكرى و نقاط ضعف ابن سعد آگاه بود به او پیشنهاد كرد و او هم پذیرفت اما دلایل پستى و بى ارزشى وى : 1 - اقـدام به قـتـل حسین بن عـلى پـسر فـاطمـه كه با این عمل دنیا و آخرت خود را تباه ساخت . 2 - مـسلم بن عقیل كه او پیشنهاد وصیت مى كند به خاطر جلب رضایت ابن زیاد از پذیرش وصیت مسلم خوددارى مى كند تا اینكه ابن زیاد به او اجازه پذیرش مى دهد. 3 - با تـوجه به اینكه وصیت مسلم سرى بود لیكن عمر سعد علنى نمود كه مورد توبیخ ابن زیاد قـرار گـرفت و گفت (( شخص امین خـیانت نمـى كند لیكن گاهى خائن را امین قرار مى دهند )) كه در این جمله ابن زیاد او را خائن معرفى مى كند. 4 - فرمانده كل قواى كفر در صحراى كربلا پس از شهادت حسین علیه السلام زره امام را غـارت كرد و پـوشید كه با این عملش به سپاهیان كوفه جرات داد خیام حرم حسینى را غـارت كنند و البسه و زر و زیور آل رسول خدا و زنان و دختران بنى هاشم و علویین را به یغما برند! 5 - عـمـر سعـد آنقـدر پـست و بى اراده بود كه براى صحه گـذاشتـن به قتل امام حسین ، منكر همه چیز مى شود چنانكه مى گوید:(( مـردم مـى گـویند كه خـداوند بهشت و دوزخـى آفـریده و انسانهاى گنه كار را با دستبندهاى آتشین عذاب مى كند. )) علی لعنت الله علی القوم الظالمین تهیه و تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیانپی نوشت ها:1. اعیان الشیعه ج 1/ص 598 - بلاغة الحسین ص 35 - حیاة الحسین ج 3/ص 102 - بحار ج 44/ص 383. 2. اعـیان الشیعـه ج 1/ ص 598 - كامـل ج 3/ ص 379 - مـقـاتـل الطالبین ص 112 - حیاة الحسین ج 3/ ص 13 - طبرى ج 7/ ص 308 - كامل ج 4/ ص 52. 3. اعیان الشیعه ج 1/ص 598 - مقاتل الطالبین ص 112 - بحار ج 44/ص 384 - حیاة الحسین ج 3/ص 114 - طبرى ج 3/ص 309 - كامل ج 4/ص 53.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]