تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806743351




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

محکوم به مرگ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: محکوم به مرگ
محکوم به مرگ
آورده اند که روزی از روزها، انوشیروان دادگر مجلسی آراسته بود و نزدیکان و اطرافیان و یارانش را گرد خود جمع آورده بود و خوش می گذراند. بیشتر پادشاهان ایران و جهان، هر از گاهی از این مجلس ها داشته اند. البته باید به پادشاهان حق داد که از این مجلس های خوشگذرانی ترتیب بدهند. چاره ای ندارند. از بیکاری حوصله شان تنگ می شود و از یک نواختی زندگی خسته می شوند.چرا مردم نمی توانستند و نمی توانند از این مجلس ها بیارایند؟ چون مردم بدبخت همیشه در حال کار بوده اند و هستند. وقتی برای این کارها ندارند. وقتی هم که از کار بر می گردند خانه، آن قدر خسته اند که می گیرند و می خوابند و هفت پادشاه را در خواب می بینند. پادشاهانی که از زور بیکاری، مجلس خوشگذرانی می آراستند و هنوز هم هر جا که پادشاهی هست، چنین می کند.القصه، آن روز انوشیروان با دوستان و یاران خود، گل می گفت و گل می شنفت- خدمتکاران خاص- که از هر رنگی و نژادی بودند از انوشیروان و یاران گرامی اش پذیرایی می کردند. انوشیروان به کنیزکی اشاره کرد و فرمان داد تا جامی نوشیدنی گوارا برای او بریزد. کنیزک هم با تنگ شربت و جام، نزد انوشیروان رفت جامی پر کرده و به سوی انوشیروان گرفت اما پیش از آنکه انوشیروان جام را بگیرد، جام از دست کنیزک بر دامن شاه افتاد و لباس های فاخر و گرانبهای او را آلوده ساخت. شاه از دست کنیزک خشمگین شد.خاطر شاه را به هم برزدآتش خشمش از درون، سر زد!گفت خواهم چو باده خون تو ریختهمچو جرعه به خاک راه آمیختانوشیروان، کنیزک بیچاره را به خاطر ریختن جامی شربت بر روی لباسش، تهدید به کشتن کرد. کنیزک خیلی ناراحت شد دلگیر شد. او انتظار نداشت که انوشیروان که در داد گستردن، خودش را مشهور کرده و فرمان داده بود که در همه جا به دادگری از او یاد شود، به خاطر خیس شدن لباس هایش، دستور کشتن کنیزی را بدهد. پس با خشم و غضب، رفت و بالای سر انوشیروان ایستاد و همه محتویات تنگ را ریخت بر سر شاه و او را سراپا خیس کرد.
محکوم به مرگ
انوشیروان وقتی این حرکت عجیب و زشت و در عین حال غیرعادی را از آن کنیزک دید، به شدت خشمگین شد. او از شدت خشم، مثل یک مار زخمی به خود می پیچید و می خواست زهرش را بر اطرافیانش بریزد، برای همین هم از جا برخاست و...زد بر او بانگ: کای تباه سیرچیست این عذر از گناه بترو ادامه داد: «ای کنیزک احمق و بی شرم، تو با ریختن جامی نوشیدنی، رخت و لباس مرا خیس کردی و مرا خشمگین کردی؛ من نیز از شدت خشم، دستور کشتن تو را صادر کردم. شاید اگر به التماس می افتادی و از من عذرخواهی می کردی، آتش خشمم خاموش می شد و از گناهت در می گذشتم ولی تو به جای آنکه عذرخواهی کنی و به پایم بیفتی و نجات جانت را از من بخواهی، عذر بدتر از گناه آوردی و همه محتویات تنگ را بر سرم ریختی و آتش خشم مرا تیزتر کردی. دیگر کشتن تو بر من واجب شد! آماده باش برای مردن!»ادامه دارد....هفت اورنگ جامیتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطخرس و خیک گوش های حاکم حکیم دانا و مرد غمگین حکایت حاجی و جن سلیم پهلوان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن