واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > صادقی، سعید - حدود سه دهه است که عکاسی در کشور ما با توجه به جوهره حرکت و مسیرش سیاسی شده و متاسفانه جامعه ایران نتوانسته با قدرت نهفته در تصاویر عکس ها، تمدنی مدرن را به رخ جهانیان بکشد! به عبارتی هم عکاسان و هم مسئولان در این بی توجهی و کم فروشی دخیل بوده اند. در طول این سال ها؛ نگاه عکاسانه برخی افراد تنها به در دست گرفتن دوربین و فشار شاتر، محدود شد بی آن که دید عمیقی نسبت به دردها و رنج های همیشگی پیرامونشان داشته باشند و همین کوتاهی سبب شد تا همه چیز در احاطه برخی از سیاستمداران و سیاست بازها قرار بگیرد تا آن جا که گاه دیگر عکس های جنگ و انقلاب و حتی رویدادهای سیاسی، تاثیر چندانی بر مردم نداشتند! در هیاهوی روزهای انقلاب و جنگ، هنر عکاسی با نگاه ایرانی پیوند مستحکمی خورد و این پیوند توانست چشم ها را درگیر زیبایی شناسی وقایع جاری آن سال ها کند؛ پیوندی که این روزها با وجود ترکیب های بسته ای که در عکاسی ایرانی موج می زند خبری از آن نیست و به همین سبب تا کنون نتوانسته با دردها و کابوس هایش رویای مشترکی ایجاد کند. عکاسی امروز بیش از آن که درگیر شناخت و پیدا کردن موضوع باشد؛ در متن جامعه، سیاسی شده و در بلاتکلیفی امنیتی به سر می برد و از این روست که ماهیت خود را از دست داده است؛ آن قدر که عکاس نمی تواند به راحتی در جهت کشف سوژه گام بردارد و موضوعات انتخابی اش به خواست مردم باشد و در لحظه گرفتن عکس، احساس انسان های جامعه را با نگاهی متفاوت در آن دخیل کند، احساسی که الهام بخش بسیاری از پرتره های اجتماعی است. شاید بد نباشد بدانید زمانی که یک عکاس می میرد همه چیز برای او آغاز می شود و در واقع بعد از مرگ، بررسی موشکافانه عکس ها، پرداختن به شیوه نگاه، زاویه دید و میزان تاثیرگذاری هنرش در اندیشه و افکار عمومی مورد کنکاش و بررسی قرار می گیرد. بررسی هایی که به کالبدشکافی تصاویر می پردازد و می خواهد بداند که عکس های کادر شده چه حرف و حدیث تازه ای برای گفتن داشتند و پیغامشان چیست؟ آیا عکاس بیشتر درگیر تکنیک عکاسی بوده یا زیباشناسی تصویری را در اولویت کار خود قرار داده است؟ و یا عکاس در پدید آوردن یک سند تاریخی، اجتماعی، سیاسی و... تا چه اندازه همپا و همگام با جریان ها عمل کرده و در نهایت دوربینش را تا کجا به لحظه سپرده است؟ هر عکاس با نگاه خاص و متفاوتی که به سوژه ها دارد به گونه خاصی با هنر عکاسی، ارتباط برقرار می کند و نمی گذارد تا میراث های یک نسل از میان بروند و با تمام وجود آن ها را به لنز دوربینش می سپارد و البته او خوب می داند که در این مسیر پُر پیچ و خم، این عقاید شخصی هستند که عکاس را در جهت حرکتی هدفمند برای کشف و ثبت لحظه ها یاری می رساند. غیر از نزدیکی فیزیکی به سوژه، برقراری ارتباط روحی عمیق با موضوع نیز از ملزومات و واجبات به شمار می رود. عکاس باید خود را جزیی از سوژه آن سوی لنز قرار دهد و بیش از هر چیز جذب موضوع شده باشد و مباحث تصویری و ترکیب بندی را در گام بعدی مورد توجه قرار دهد و تنها در این صورت است که عکس، بیانگر واقعیت های ملموس و قابل درک می شود و نوعی از تفاوت در عکاسی را به نمایش می گذارد. با بررسی تصاویر عکس های یک عکاس بیش از هر چیز می توان به خلقیات او در شیوه عکاسی پی برد، خلقیاتی که آمیخته با نوعی تجربه است و حتی از روایت عکاسانه او معما می سازد! معمایی که گاه حل آن تحسین و احترام را به دنبال دارد و در بعضی مواقع هول و هراس و شرم... معمای عکس هایی که شاید تحسینی را در درون خود جای نداده باشند اما بر اساس عقایدی که ذهن عکاس را درگیر ساخته است به نشانه هایی غریب بدل شده اند، نشانه هایی سرشار از لحظه های جاری... امروزه جنس عکاسی و نوع تصویر عکس ها وسیله ای برای پیشبرد اهداف انسانی است، وسیله ای که با هموارساختن روابط اجتماعی، شرایط بدیعی را در بدنه جامعه ایجاد می کند و به دنبال این شرایط، زبان ارتباطی جدیدی نیز شکل می گیرد، زبانی برای درک... و البته گاه هم عوارض ناشی از این درک به عنوان فرهنگ(!) در حلقوم همگان ریخته می شود! عکاس و مدیر فیلمبرداری 60
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]