تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز كليد همه خوبی هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812529214




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

علمای شیعه، جنبش صهیونیسم و اسرائیل (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علمای شیعه، جنبش صهیونیسم و اسرائیل (1)
علمای شیعه، جنبش صهیونیسم و اسرائیل (1) نویسنده : محمد‌حسن رجبی مقدمه : از جمله صفحات درخشان تاريخ مبارزات شيعه، قيام و اعتراض مراجع و علماي ايران در برابر حركت خزنده صهيونيسم و رشد سرطاني اين پديده در قلب جهان اسلام است. مقاله حاضر روند اين مبارزه را از نخستين سالهاي تكوين هسته صهيونيسم در خاورميانه تشريح كرده است. در اين مقاله، همراهي آشكار و نهان دولتها با اسرائيل، روند مهاجرت يهوديان ايراني به اسرائيل و نقش بازدارنده روحانيون و عالمان شيعه، مورد بررسي قرار گرفته است. پس از تشكيل نخستين كنگره جهاني صهيونيسم در سال 1897 م / 1315 ق، ايجاد دولتي يهودي در سرزمين فلسطين در صدر فعاليت‌هاي جنبش صهيونيسم و اتحاديه‌هاي جهاني يهود قرار گرفت. در دومين كنگره كه چند سال بعد تشكيل شد، اكثريت نمايندگان يهودي سراسر جهان بر ايجاد كشوري يهودي تأكيد كردند. از آغاز قرن بيستم ميلادي دفاتر اتحاديه جهاني يهود و جنبش صهيونيستي در كشورهاي مختلف جهان، اقدام به تشويق و سازماندهي يهوديان به فلسطين نمودند كه با بروز جنگ جهاني اول متوقف شد.

اعلاميه بالفور كه در سال 1917 م صادر شد نسبت به ايجاد ميهن ملي يهود در فلسطين تأكيد نمود. اندكي پس از صدور اين بيانيه، عده‌اي از يهوديان ايران به فكر تأسيس يك «انجمن صهيونيت ايران» و توسعة زبان عبري افتادند. اين انجمن در اوايل سال 1918 م در تهران تشكيل و پس از آن در 18 شهر ديگر ايران افتتاح شد. 1پس از پايان جنگ جهاني اول و شكست و تجزيه امپراتوري عظيم عثماني، سرزمين فلسطين تحت قيموميت انگلستان درآمد و به دنبال آن مهاجرت يهوديان سراسر جهان به فلسطين زيرنظر دفاتر صهيونيستي آغاز شد. بر طبق اسناد منتشره، نخستين مهاجرت دسته جمعي يهوديان ايراني به فلسطين در سال 1299 ش . 1920 م صورت گرفت. 2 در مهر ماه 1301 ش ميرزا حبيب‌الله خان آل رضا (هويدا)‌ ـ كنسول افتخاري ايران در فلسطين و مسئول رسيدگي به امور بهائيان ‌آنجا 3ـ در نامه‌اي به وزارت امور خارجه ايران خاطر نشان ساخت: «در فلسطين يهود ايراني به عقيده بنده زياد هستند و پس از جنگ [جهاني اول] هم چنانكه سابقاً عرض كرده بودم فوج فوج از ايران هجرت كرده، به فلسطين آمده‌اند. ديگر خدا مي‌داند كه تا به حال تعداد نفوسشان به چه مقدار رسيده است.» 4 دولت وقت براي جلوگيري از اعتراض‌هاي مردمي و جمعيت‌هاي اسلامي فلسطين نسبت به مهاجرت يهوديان ايراني به فلسطين، طي اعلاميه‌اي كه در سال 1301 ش صادر كرد اعلام داشت يهودياني مي‌توانند به خارج مسافرت كنند كه «قصد زيارت يا تجارت داشته و ترك علاقه هم نكرده باشند.» 5 اما با وجود اين دستورالعمل، به دليل فشار محافل و مراكز صهيونيستي داخلي و خارجي مهاجرت يهوديان ايراني و نيز يهوديان عراق، افغانستان و آسياي مركزي از راه ايران به فلسطين، توسط دفاتر متعدد صهيونيستي در كشور6 و با همكاري كنسولگري‌هاي انگلستان در ايران همچنان ادامه داشت. 7 يكي از شگردهاي اين دفاتر، ايجاد درگيري‌هاي ساختگي ميان مسلمانان و يهوديان بود تا يهوديان را وادار به ترك ميهن و عزيمت به فلسطين نمايند. 8 در دسامبر 1931 م / دي ماه 1310 شمسي به منظور بررسي مسأله فلسطين، كنفرانسي از علما و انديشمندان جهان اسلام در بيت‌المقدس تشكيل شد. در اين كنفرانس چهره‌هاي مشهوري چون رشيد رضا از مصر، علامه اقبال لاهوري و آيت‌الله شيخ محمد حسين كاشف‌ الغطاء از عراق شركت داشتند. از ايران نيز دو نمايندة رسمي (حاج ميرزا يحيي دولت‌آبادي و سيد ضياءالدين طباطبايي) در اين كنفرانس حضور يافتند. به خواهش حاج امين‌الحسيني (مفتي فلسطين)، كاشف‌الغطاء، در بين دو نماز مغرب و عشا سخنراني كرد. او بيم خود را از سرنوشت مردم و سرزمين فلسطين اعلام داشت و ضمن شرح وضعيت سياسي مسلمانان، آنان را به اتحاد و وحدت كلمه، صبر و بردباري و پرهيز از نفاق، و اقدام به عمل دعوت كرد. 9 سخنراني پرشور وي با استقبال بي‌نظير شركت‌كنندگان مواجه شد و لذا از او خواستند تا امامت نماز جماعت و جمعه را بپذيرد. بسياري از مطبوعات عربي و اسلامي سخنان وي را به تفصيل درج كردند و علماي فِرَق اهل سنت با شخصيت برجسته او آشنا شدند. وي پانزده روز در فلسطين ماند و به شهرهاي مختلف اين سرزمين سفر كرد و با دانشمندان شيعه و سني به گفتگو نشست و در تمام شهرها براي مردم سخنراني نمود و آنان را به وحدت با يكديگر در مقابل دشمنان اسلام و خطر صهيونيست‌ها دعوت كرد. سپس به لبنان و از آنجا به سوريه رفت و در همه جا به تشريح وضعيت مسلمانان پرداخت و وظايف حساس آنان را در آن برهه تاريخ برشمرد. 10 در اكتبر 1233م / مهر و آبان 1312 ش. تظاهرات وسيعي توسط اعراب فلسطين در شهرهاي بيت‌ المقدس و يافاعليه انگلستان برپا گرديد كه به خاك و خون كشيده شد و بر اثر آن دهها نفر شهيد و صدها نفر مجروح شدند. همزمان با اين وقايع، گروه كثيري از يهوديان ايراني به فلسطين مهاجرت كرده و توسط آژانس‌هاي صهيونيستي در آنجا اسكان داده شدند. اين مهاجرت كمتر از سه ماه پس از نخست‌وزيري محمد‌علي فروغي صورت گرفت. مهاجرت يهوديان ايراني با اعتراضات سخت علما و جمعيت‌هاي اسلامي فلسطين روبرو گرديد و اعتراضيه‌اي از سوي «جمعيت شبّان المسلمين» و شيخ عبدالله افندي مجتهد، رئيس «جمعيت هدايت اسلامي» تسليم كنسول ايران در موصل گرديد. در اين اعتراض نامه از دولت ايران درخواست شده بود تا نسبت به ظلم و تعدياتي كه از سوي يهوديان به مردم عرب مسلمان فلسطين صورت مي‌گيرد، اقدامات مقتضي انجام شود. 11 اين گزارش ده روز بعد در هيأت دولت مطرح و قرار شد كه از سوي وزير خارجه «اقدامات مقتضي» صرت گيرد. 12 خبر مهاجرت يهوديان ايراني ظاهراً از منابع غير رسمي به اطلاع رياست حوزه علميه قم، آيت‌الله حاج شيخ عبدالكريم حائري رسيد. آيت‌الله شيخ محمد‌حسين كاشف‌الغطاء مجتهد سياستمدار، روشنفكر و استعمار ستيز شيعة عراق كه در آن زمان در سفر سه ماهه‌اي به ايران آمد و مدتي در قم ميهمان آيت‌الله حائري بود،13وي و ديگر علماي قم را در جريان رويدادهاي تأسف بار فلسطين قرار داد. كاشف‌الغطاء هنگام اقامت در ايران پيامي به رزمندگان فلسطيني فرستاد و آنان را به ادامة مبارزات ضد صهيونيستي تشويق نمود. 14 آيت‌الله حائري نيز گرچه عموماً از دخالت در سياست پرهيز داشت اما چون مسأله فلسطين در آن زمان در رأس مسائل مبتلا به جهان اسلام قرار داشت لذا در دي ماه 1312 ش تلگرامي به رضاخان مخابره كرد و از او در مقابل هجوم يهوديان صهيونيست به فلسطين كمك خواست. 15 چند نفر از علماي سرشناس قم نيز تلگرام‌هاي جداگانه‌اي به رضاخان مخابره كرده و رونوشتي از آنها را براي مير سيد محمد بهبهاني كه از چهره‌هاي سرشناس روحاني و طرف احترام رژيم بود، ارسال كردند. بهبهاني نيز رونوشت تلگرام آيت‌الله حائري و ديگر علماي قم را به «دفتر مخصوص شاهنشاهي» فرستاد و از رياست دفتر خواست تا در صورت موافقت و دستور شاه، تلگرام‌هاي علما در جرايد كشور چاپ و منتشر شود. 16 دفتر مخصوص شاهنشاني در نامه‌اي كه به نخست‌وزير وقت نوشت اعلام داشت: «حسب‌الامر جهان مطاع مبارك شاهانه ارواحنافداه ابلاغ مي‌نمايد انتشار تگرافات [علما] راجع به مسلمين فلسطين در جرايد مقتضي نيست.» 17 رژيم ايران براي اعادة حيثيت سياسي خود نزد مسلمانان جهان و جلوگيري از واكنش‌هاي احتمالي ضد يهود در كشور، دست به اقدامي سياسي زد. بدين ترتيب كه وزير خارجه وقت ايران (باقر كاظمي) چند ماه پس از اعتراض جمعيت‌هاي سياسي اسلامي فلسطين و تلگراف‌هاي علماي قم، طي نطقي در جامعة ملل، از حقوق اعراب مسلمان فلسطين حمايت كرد و خواستار حفظ حقوق آنان در برابر هجوم صهيونيست‌ها گرديد و خواستار رفتار عادلانه‌‌اي با آنان شد. مفتي و رئيس مجلس اعلاي اسلامي فلسطين در نامه‌اي كه به كنسولگري ايران در بيت‌المقدس نوشت از اقدام دولت ايران در دفاع از حقوق مسلمانان فلسطين تشكر نمود؛ در ضمن از استمرار مهاجرت يهوديان ايراني به فلسطين گلايه نمود و از دولت ايران خواست تا اقدامي جدي و عملي در جلوگيري از مهاجرت يهوديان ايراني به عمل آورد. 18 در مردادماه 1316 ش چند نفر از علماي شيعه ايراني و عراقي (سيد هبه‌الدين شهرستاني، سيد محمد‌مهدي صدر، محمد‌مهدي اصفهاني، محمد‌مهدي خراساني، شيخ راضي آل ياسين) به همراه سه نفر از علماي برجسته اهل سنت عراق (يوسف عطا، حبيب‌العبيدي، ابراهيم الراوي) تلگراف اعتراض‌آميزي به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلستان مخابره نمودند و در آن مراتب اعتراض و عدم رضايت خود را نسبت به تقسيم فلسطين توسط كميسيون انگليسي پيل اعلام داشتند و آن را ضربت به قلب اسلام و عرب دانستند. 19 آيت‌الله سيد‌ابوالحسن اصفهاني نيز طي يادداشتي براي سفارت ايران در بغداد اظهار اميدواري كرد كه دولت ايران در جامعه ملل از همه گونه تلاش براي دستيابي ملت فلسطين به حقوق حقه خويش فروگذار ننمايد. 20 آيت‌الله كاشف‌الغطاء هم در اقدامي همسو با آيت‌الله اصفهاني،‌ طي تلگرامي به ملك غازي (پادشاه عراق) و كميسر عالي فلسطين، از طرح تقسيم فلسطين و مظالم انگلستان در آنجا و نيز فروش اراضي فلسطيني‌ها به صهيونيست‌ها به شدت انتقاد كرد و خاطرنشان ساخت كه مردم از او فتواي جهاد خواسته‌اند. 21 روزنامه عربي النهار (چاپ بغداد) گزارش داد كه علماي شيعه به رياست كاشف‌ الغطاء در روز 25 خرداد 1317 در تحت قبه حضرت امير (ع) در نجف اجتماع خواهند نمود و در باب صدور حكم جهاد عليه صهيونيست‌ها وحاميان آنها مذاكراتي خواهند كرد و حكم مزبور به امضاي همة علما صادر خواهد شد. همين روزنامه اضافه كرد كه روحانيون شيعه براي بررسي اين موضوع از علماي سوريه،‌ لبنان، اردن، مصر، يمن امير نشين‌هاي خليج فارس، تركيه، افغانستان و ايران دعوت كرده‌اند كه در اين اجلاس حضور يابند. كاشف‌الغطاء سپس خود حكم جهاد را صادر كرد. در بخشي از آن حكم آمده بود: «... اي اسلام و اي عرب، بلكه برادر و اي بشر! وضعيتي كه فلسطين سربريده به آن رسيده است به نظر همه آشكار شده و چنانكه گفته‌‌ايم باز هم مي‌گوييم كه قضيه فلسطين خاص خود فلسطين نبوده ... اي عرب، اي مسلمانان، اي بشر، اي مردم! جهاد در فلسطين بر هر انسان واجب شده، نه تنها بر عرب و مسلمان ... اين است دعوت و نداي عمومي اين جانب كه به عرب و اسلام مي‌فرستم. خداگواه است كه شصت سال از عمرم مي‌گذرد و اگر بيماري و رنجوري بر استخوان‌هاي پوسيده‌ام حمله نمي‌آوردند نخستين شخصي بودم كه به اين دعوت لبيك مي‌گفتم.»22 او سپس در فتوايي ديگر به تقسيم‌بندي كشورهاي اسلامي مي‌پردازد كه بايد در اين جهاد مقدس ايفاي نقش نمايند. به گمان او نخستين كشوري كه بايد پرچم جهاد را به اهتزار درآورد اردن هاشمي است كه رؤساي آن ادعاي سيادت مي‌نمايند. و پس از آن حجاز است كه به دليل پرتوافكني خورشيد اسلام بايد قدم در اين ر اه بگذارد. آنگاه مصر و سوريه را به دليل همجواري با فلسطين مسئول شمرده و مي‌افزايد: «مي‌گويند چهارصد ميليون مسلمان در كره زمين موجود است. چطور مي‌شد اگر يك دهم اين عده از راه غيرت اقدام نموده، براي اداي وظيفه خويش نسبت به فلسطين، به ياري مجاهدين آن مي‌شتافتند؟ البته گره فلسطين گشوده مي‌شد و مشكل آن پايان مي‌يافت... به خدا قسم كه از مرحله خيلي پرت افتاده‌ايم و هنوز آنچه را كه بايد، بيان نكرده‌ايم ... كنگره‌ها درباره فلسطين منعقد و مقررات آن تقديم مي‌شوند و هيئت‌ها به لندن مسافرت مي‌كنند. با همه اينها قشون انگليس شكم زنهاي آبستن مسلمان را در فلسطين سفره مي‌كند، بي‌گناهان را بي‌جان و خون‌هاي پاك را روان مي‌سازد و با شدت تمام به تبهكاري‌هاي بزرگ خود ادامه مي‌دهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چيز را مي‌بينند و مي‌شنوند با وجود اين با كمال تفريح رفت و آمد دارند. حتي دو بز آنها از جاي خود نجنبيد. اي كاش به اين هم اكتفا نموده و شر خود را از سر فلسطين كوتاه مي‌كردند و با ستمكاران همراهي نمي‌نمودند. ولي عموم مسلمانان در گوشه و كنار عالم، چيزي كه دارند اعتراض هست: هياهو، سخنراني،‌مقاله‌نويسي، شعرگويي و بعضي كمك‌هاي مادي بسيار كم كه حال قطره آبي بر سنگ را دارد و حال آنكه خيلي از مسلمانان داراي هزاران بلكه ميليونها ليره هستند. آيا هيچ شنيده شد يكي از‌ آنها هزار ليره استرلينگ كمك كرده باشد؟ چنانكه يهوديان كه عده‌شان كمتر و طبعشان پست‌تر است، مي‌كنند.» وي در پايان و با صراحت تمام بزرگترين مشكل و خطر كشورهاي مسلمان را كه از خطر صهيونيست‌ها و انگليس عظيم‌تر مي‌باشد وجود دولت‌هاي دست‌نشاندة مسلمان قلمداد كرد. 23 در بهمن ماه 1318 ش آيت‌الله كاشف‌ الغطاء فتواي تاريخي و انقلابي ديگري صادر كرد. وي در پاسخ استفتاي يكي از مسلمانان كه نظر او را درباره فروش اراضي فلسطيني به يهوديان و حكم شرعي فروشندگان پرسيده بود اعلام داشت: «... آيا بعد از اين همه، يقين ندارند كه اين فروش [اراضي]، جنگ با اسلام است؟ آيا كسي شك دارد كه اين فروش يا همراهي در فروش يا كوشش و دلالي با رضايت اين كارها، جنگ با خدا و پيغمبر (ص) او و پايمال نمودن دين اسلام است؟ ... آنها را از دين و حوزة‌اسلام خارج و جزو كفار بشماريد و در تمام كارها از آنها دوري كرده و با آنها ازدواج ننموده و با ‌آنها معاشرت نكرده و همچنين خريد و فروش و سلام و عليك و رفت و آمد و گفت و شنيد با آنها ننموده و به علاوه مرده‌هاي آنها را مشايعت نكرده و در قبرستان‌ هاي مسلمانان هم دفن ننماييد. اسامي آنها را بايستي در تمام جامع «نوادي» و روزنامه‌ها و مجله‌ها به اسم خارج‌شدگان از دين معرفي كرده و اسم ببرند.» 24 مخالفت سرسخت علماي شيعه ايران و عراق با صهيونيست‌ها سبب گرديد تا رئيس جمعيت ملي يهود فلسطين در مقاله‌اي كه در تاريخ 29/8/1314 ش در روزنامة صهيونيستي «داور» (چاپ تل آويو) نوشت، آشكارا اعتراف كرد كه با وجود سياست ضد اسلامي و طرفداري از جنبش صهيونيسم رژيم ايران، وعاظ و ملاها عامل اصلي نفرت مردم ايران نسبت به يهوديان صهيونيست هستند. 25 بروز جنگ جهاني دوم آهنگ مهاجرت يهوديان جهان را به فلسطين كند نمود. 26 اما پس از پايان جنگ، اتحاديه جهاني يهود با طرح كوره‌هاي آدم‌سوزي هيتلر، تبليغات وسيعي به نفع يهوديان جهان به راه انداخت و بر لزوم ايجاد ميهن يهودي در سرزمين فلسطين تأكيد نمود و امريكا نيز كه برنده اصلي و قدرتمند جنگ محسوب مي‌شد حمايت همه‌جانبه‌اش را از اين اتحاديه اعلام داشت. از اين رو پس از جنگ، مهاجرت يهوديان به فلسطين شتاب فزاينده‌اي گرفت و به دنبال آن نزاع و درگيري‌هاي خونين ميان صهيونيست‌‌ها و اعراب فلسطيني شدت يافت. اخبار رويدادهاي فلسطين در مطبوعات رسمي كشور كم و بيش انعكاس داشت و مطبوعات مذهبي كه از سال 1324 به بعد در كشور چاپ و منتشر شدند حساسيت و توجه ويژه‌اي به مسائل فلسطين، كشمير و پاكستان نشان مي‌دادند. جوّ سياسي كشور عمدتاً حول مسائل داخلي بود. احزاب و جمعيت‌هاي سياسي متعددي كه از سال 1320 به بعد در كشور پديد آمدند نه تنها حساسيتي به مسائل سياسي جهان اسلام نداشتند بلكه منافع مبرم ملي نيز تحت‌الشعاع رقابت‌ هاي سخت حزبي بود كه تا كودتاي امريكايي شاه در سال 1332كماكان ادامه داشت. در طول اين سال‌ها هر از گاه بهائيان در شهرها و روستاها با مسلمانان درگير مي‌شدند و عده‌اي از طرفين به قتل مي‌رسيدند و تا مدت‌ها فكر و توجه علما و روحانيون، گروه‌هاي اسلامي و توده‌هاي مذهبي را به خود معطوف مي‌داشت تا بدانجا كه بسياري از آنان بزرگترين خطر كشور را وجود بهائيان مي‌دانستند. 27 در اين اوضاع نابسامان سياسي، آژانس يهود كه در 1942 م / 1321 ش در ايران تأسيس شده بود پس از پايان جنگ جهاني دوم به همراه ساير دفاتر صهيونيستي به سازماندهي و اعزام يهوديان ايران و كشورهاي همجوار به سرزمين فلسطين اقدام كرد و از 1326 ش كلاس‌هاي آموزش زبان عبري كه در تهران و اغلب شهرهاي كشور براي يهوديان ايران و منطقه داير شده بود به دليل مهاجرت گروه كثيري از آنان به فلسطين، غالباً تعطيل شد. 28 بسيار احتمال دارد كه پيدايش و رقابت شديد احزاب سياسي و جنجال‌آفريني مطبوعات و نيز آتش افروزي‌ها و غائله‌آفريني‌هاي بهائيان در طول اين سال‌ها به منظور منحرف كردن اذهان مردم ايران از تشكيل دولت صهيونيستي در فلسطين و نيز مهاجرت گستردة يهوديان ايراني به اسرائيل و جلوگيري از حمايت‌ هاي ملت ايران از كشورهاي عربي درگير جنگ با اسرائيل باشد. بعيد نيست يكي از دلايل اصلي بازداشت و تبعيدهاي مكرر چند سالة آيت‌الله كاشاني و شيخ محمد خالصي‌زاده در طول اين سال‌ها، جلوگيري از مبارزات ضد صهيونيستي احتمالي آن دو بوده است. با اين وجود مردم هوشيار و انقلابي ايران مراتب همدردي خود را با مسلمانان مظلوم فلسطيني اعلام مي‌داشتند. در آذر ماه 1324 تظاهرات بزرگي در مسجد شاه تهران به نفع مسلمانان فلسطيني و عليه صهيونيست‌ها تشكيل شد كه در مطبوعات منطقه انعكاس يافت. 29 در 29 نوامبر 1947 م / 7 آذر 1326 ش مجمع عمومي سازمان ملل رأي به تقسيم فلسطين داد كه با مخالفت نمايندگان دول عرب و پاكستان مواجه شد. آيت‌ الله كاشاني كه به تازگي از تبعيدگاه به كشور بازگشته بود سكوت مرگبار حاكم بر كشور را شكست و طي اعلاميه‌اي تاريخي رأي سازمان ملل را محكوم كرد و نسبت به خطر صهيونيست‌ها هشدار داد. در اين اعلاميه آمده بود: «... معلوم نيست وطن بودن فلسطين براي مهاجرين يهودي آلماني و روسي و امريكايي و غيره مطابق كدام منطق و قانون است كه رأي به تقسيم آنها مي‌دهند؟... تشكيل دولت [صهيونيستي] در آتيه، كانون مفاسد بزرگ براي مسلمين خاورميانه و بلكه تمام دنيا خواهد بود و زيان آن تنها متوجه اعراب فلسطين نمي‌گردد... بر تمام مسلمين عالم است از هر طريقي كه مي‌شود از اين ظلم فاحش جلوگيري نموده و رفع اين مزاحمت را از مسلمين فلسطين بنمايند.» 30 آيت‌الله كاشاني به صدور اين اعلاميه اكتفا نكرد و عليرغم وجود خفقان، مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات بزرگي به نفع مردم فلسطين نمود. در روز يكشنبه 20 دي ماه 1326 بيش از 000/30 نفر از مردم تهران به دعوت آيت‌الله كاشاني در مسجد امام خميني (مسجد شاه سابق) اجتماع كردند و سپس خطيب شهير آقاي فلسفي به منبر رفت و صهيونيسم را خطر بزرگي براي مسلمانان به ويژه مسلمانان خاورميانه دانست. وي سپس اعلام داشت كه يهوديان ايران تحت حمايت ما هستند و كمترين گزندي نبايد به آنان برسد و در پايان از مردم خواست كه كمك‌هاي نقدي خود را به مسلمانان فلسطين و كشمير به حسابي كه در بانك ملي افتتاح شده است واريز نمايند.31 همزمان با اين تظاهرات، گروهي از علماي تهران، طي اعلاميه‌اي همدردي و همراهي خود را به مردم مسلمان فلسطين و اعراب منطقه اعلام كردند. 32 در روز 31 ارديبهشت 1327 و در اثناي جنگِ ارتش‌هاي عرب و صهيونيست‌‌ها، به دعوت آيت‌الله كاشاني اجتماع پرشكوه ديگري در مسجد امام (مسجد شاه سابق) در تهران تشكيل شد و خود نيز سخنراني كرد. وي ضمن دعوت مسلمانان به رفع اختلافات و دعوت به وحدت كلمه گفت: «... برادران مسلمان ايران بايد بكوشند در اين هنگام كه سخت‌ترين مصائب بر برادران مسلمان شما رخ داده از آن‌ها حمايت نمايند و به كمك آنها قيام كنند. تمام مردم ممالك اسلامي هر يك به نوبه خود از كمك مالي و جاني به مردم بي‌پناه فلسطين از همدردي دريغ ننموده و فداكاري كرده‌اند. تمام ممالك اسلامي دنيا وطن ماست و ما نيز با تمام قوا، جاناً و مالاً نسبت به سهم خود بايد از آنها حمايت كنيم.» 33 در پايان اين مراسم قطعنامه‌اي مبني بر اظهار همدردي با مسلمانان فلسطيني صادر شد و اعلاميه‌اي نيز از طرف شهيد نواب صفوي، رهبر فدائيان اسلام به اين شرح صادر گرديد: «خون‌هاي پاك فدائيان رشيد اسلام در حمايت از برادران مسلمان فلسطين مي‌جوشد. پنج هزار نفر از فدائيان رشيد اسلام عازم كمك به برادران فلسطيني هستند و با كمال شتاب از دولت ايران اجازه حركت سريع به سوي فلسطين را مي‌خواهند و منتظر پاسخ سريع دولت مي‌باشند.» 34 به دنبال آن نواب صفوي با نخست‌وزير وقت براي اعزام نيروهاي داوطلب گفتگو كرد ولي اين گفتگوها بي‌ثمر بود و دولت با اعزام آنها مخالفت نمود. چند روز بعد نيز آيت‌الله بروجردي طي اعلاميه‌اي ( به زبان عربي) از برادران مسلمان ايران و ساير ممالك اسلامي دعوت كرد تا مجتمع شوند و در حق يهوديان صهيونيست نفرين و براي پيروزي برادران مسلمان درگير در جنگ دعا نمايند. 35 همزمان با آن مير سيد محمد بهبهاني طي تلگرافي به پاپ خاطرنشان ساخت: «اينك اين جانب از طرف عموم ملت اسلام مخصوصاً پيروان و روحانيون مذهب مقدس شيعه ايران، تنفر خود را از جمعيت متعدي يهود و كساني كه با آنها همراهي مي‌نمايند، به تمام ممالك عالم و مخصوصاً به مقامات بزرگ روحانيت ملت مسيح اعلان مي‌كنم و از خداوند متعال نصرت مسلمين و خذلان متجاسرين را خواهانم. در خاتمه از مقام پاپ تقاضا دارم كه به ملل مسيحي تذكر دهند كه از اين جمعيت يهود كه دست تعدي به جان و مال مسلمين مظلوم دراز كرده‌ اند پشتيباني ننموده و عواطف چند صد ميليون مسلمين را براي خاطر يك مشت يهود فتنه‌جو جريحه‌دار ننمايند و البته اين معني در خور مقام روحانيت پاپ كه هميشه رهبر و هادي ملت هستند مي‌باشد.» 36 به دنبال آن در پيامي كه وي در اواخر ارديبهشت 1327 خطاب به مجلس شوراي ملي صادر كرد و در مجلس قرائت شد اظهار داشت كه «... چون مقام مقدس مجلس شوراي ملي، مركز رسمي ملت ايران است. لازم مي‌آيد اين اظهار تنفر [نسبت به اقدامات صهيونيست‌ها عليه مسلمانان در سرزمين فلسطين] و همدردي ملت ايران را به نام عموم ملت ايران، خاصه مقام روحانيت، اعلام و اعلان فرمايند.» 37سپس به دعوت جمعيت «اتحاديه مسلمين» اجتماع بزرگي در تهران تشكيل شد و متجاوز از 6000 نفر در آن شركت كردند. وزراي مختار و كاردارهاي سفارتخانه‌هاي دولت‌هاي اسلامي نيز در اين مراسم حضور يافتند. در اين اجتماع دو نفر سخنراني كرده حمايت خود را از برادران رزمندة مسلمان اعلام داشتند. در پايان اين مراسم 2000 نفر از داوطلبان براي شركت در جبهه‌‌هاي نبرد فلسطين ثبت نام كردند. 38 آيت‌الله كاشاني در اعلاميه‌ها و سخنراني‌ها و مصاحبه‌هاي متعددي كه از سال 1326 ش به بعد نمود حمايت همه جانبة خود را از ملت فلسطين و كشورهاي عرب خط مقدم اعلام داشت. چند ماه بعد وي به اتهام واهي همدستي در ترور شاه (15 بهمن 1327) شبانه دستگير و به لبنان تبعيد گرديد و بدين ترتيب بزرگ‌ترين مانع از سر راه صهيونيست‌ ها در كشور برداشته شد و مبارزات ضد اسرائيلي مردم نيز به تدريج فروكش كرد. اندكي پس از تبعيد آيت‌الله كاشاني، آژانس يهود در تهران و دفاتر صهيونيسم در كشور شروع به گردآوري، سازماندهي و مهاجرت يهوديان ايراني به اسرائيل نمودند. دهها هزار نفر از يهوديان شهرهاي مختلف با فروش منزل و لوازم زندگي به تهران آمدند و توسط صهيونيست‌هاي فعال كشور39 با گرفتن گذرنامه عازم اسرائيل شدند. اين مهاجرت با تأييد و همكاري كامل ارگان‌هاي رسمي كشور، از جمله وزارت خارجه، وزارت كشور، اداره شهرباني و گمرك صورت مي‌گرفت. وزير خارجة كشور نيز در گزارشي صريحاً اعلام كرد كه به موجب اطلاعات دقيق،‌صهيونيسم بين‌الملل،‌ تهران و بغداد را از سال گذشته (1327 ش) مركز سياست و اقدامات خود قرار داده‌‌اند، 40 در ميان اين مهاجران، ثروتمندان زيادي نيز وجود داشتند. روزنامة اسرائيل جروزالم پست در سال 1330، طي مقاله‌اي پيرامون وضعيت اقتصادي يهوديان ايران نوشت: «طبق اظهار دكتر [موسي] برال [نماينده ايران در مجلس شوراي ملي] در حدود 000/70 نفر يهودي در ايران هستند كه به هيچوجه مورد تعدي واقع نشده‌اند. در ميان اين عده 10 نفر ميليونر و 1000 نفر ثروتمند درجة اول و 5000 نفر يهودي ثروتمند وجود دارد كه همه بازرگان هستند،‌برخي از اين يهودي‌ها به طور جدي در مقام مهاجرت برآمده‌اند مشروط بر اينكه بتوانند دارايي خود را همراه آورده و نرخ عادله براي مبادله پول‌هاي خود به پول اسرائيل دريافت نمايند.»41 رئيس شهرباني كل كشور در گزارشي به تاريخ 29 بهمن 1328 ش پيش بيني كرد كه تعداد جوانان يهودي مشمولي كه خواهان گذرنامه براي مهاجرت به اسرائيل هستند به 000/40 نفر بالغ مي‌شود. 42 در گزارش ديگري كه چهار ماه بعد ارائه داد تعداد متقاضيان گذرنامه به اسرائيل را به 000/60 نفر تخمين زد.43 علاوه بر اين تعداد، هزاران نفر از يهوديان عراقي وارد كشور شده و با سفارش مؤكد يهوديان متنفذ امريكا به دولت ايران44 و نظر مساعد سفير ايران در امريكا، حسين علا 45 و نيز موافقت وزير خارجه كشور46 و نخست‌وزير وقت، محمد ساعد، 47روانه اسرائيل شدند. به دنبال اين همكاري‌هاي پنهاني،‌ دولت ايران در ازاي دريافت 000/400 دلار رشوه از اسرائيل، آن كشور را در روز 14 اسفند ماه 1328 ش به صورت دو فاكتو به رسميت شناخت و در بيت‌المقدس سركنسولگري داير كرد، اما اطلاعيه رسمي دولت پس از گذشت ده روز انتشار يافت.48 اين اقدامات از آن رو كه بسيار محرمانه صورت مي‌گرفت و نيز به دليل فشار و اختناق سياسي و توجه فعالان سياسي به مسائل داخلي، به ويژه موضوع نفت،‌ بازتابي در محافل سياسي و مطبوعات كشور نداشت. نكته شايان توجه آن كه از سال 1327 ش كه دولت اسرائيل تشكيل شد و موجب خشم و نفرت مسلمانان جهان و از جمله مردم ايران گرديد، گروهي از روشنفكران ايراني، آشكارا به جانبداري از اسرائيل برخاستند. توضيح ‌آن كه در سال 1326 ش هنگامي كه گروهي از اعضاي فعال حزب توده، تلويحاً از رهبري اتحاد شوروي براردوگاه سوسياليسم (استالينيسم) انتقاد كرده و از حزب توده منشعب شدند( و بعدها خود را «نيروي سوم» ناميدند)، به دنبال جايگزيني رهبري جديد سوسياليسم جهاني و نمادهاي سوسياليستي غير روسي بودند. از همين رو آنان، كيبوتص ( از واحدهاي كشاورزي صهيونيست‌‌ها در فلسطين و سپس اسرائيل) را كه از نظرشان سابقه و محاسن بيشتري نسبت به كالخوز (از واحدهاي كشاورزي سوسياليستي روسي) داشت به عنوان نماد كامل و آرماني سوسياليسم پنداشتند. نويسندگان برجستة اين گروه از سال 1327 به بعد در مجلات خود (علم و زندگي و نبرد زندگي) و ديگر مجلات، مقالات متعددي درباره كيبوتص نوشتند و در مجموع لحن ستايش‌آميزي نسبت به نظام كشاورزي و در نهايت رژيم نوپاي اسرائيل در پيش گرفتند. از جمله نويسندگان سرشناس نيروي سوم: خليل ملكي، حسين ملك و جلال آل‌احمد بودند. به نوشتة شمس آل احمد «لحن و برخورد مقاله‌هاي ملكي [نسبت به اسرائيل] چنان مشتاقانه بود كه ماجوانها مي‌پنداشتيم گروهي از مردم در آن ناحيه سرگرم پياده كردن بهشت‌اند.» 49 اين جانبداري آشكار سبب گرديد تا گروهي از روحانيون آگاه حوزة علميه قم به گرايش‌هاي صهيونيستي مجلة علم و زندگي و ملكي و گردانندگان آن اعتراض كنند. 50 ... ادامه دارد. پي نوشت : 1. مرتضي قانون. ديپلماسي پنهان،‌جستاري در روابط ايران و اسرائيل در عصر پهلوي. تهران: طبرستان، 1381، ص 98 و 99؛ سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي، 1381، ص 72. 2. اسناد مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين (1330 ـ 1300 ش) ، به كوشش مرضيه يزداني، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1374، ص 4. در برخي منابع نخستين مهاجرت يهوديان ايران به فلسطين را در سال‌هاي 21 و 1920 نوشته‌‌اند. ر. ك. به: سازمان‌هاي يهودي و ...، ص 437. به نوشته يك منبع صهيونيستي اسرائيل، تا پايان جنگ جهاني اول لااقل بيش از يك هزار نفر يهودي ايراني كه اغلب از اهالي شيراز و نواحي جنوب ايران بودند در اورشليم و صفاد مي‌زيستند. همان، ص 72. 3. ميرزا حبيب‌الله خان هويدا ( پدر امير عباس هويدا، نخست‌وزير معدوم زمان شاه) از خانواده‌اي بهايي و از نزديكان عباس افندي، رهبر بهائيان، و نيز طرف اعتماد مقامات انگليسي فلسطين بود. وي در سال 1305 ش از سوي دولت انگلستان به سمت ژنرال كنسول ايران در فلسطين شناخته شد! ر. ك. به: علي‌اكبر ولايتي، ايران و مسئله فلسطين بر اساس اسناد وزارت امور خارجه (1937 ـ 1897 م / 1317 ش ـ 1315 ق)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376، ص 91ـ 105. 4. همان، ص 97. 5. اسناد مهاجرت...، ص 4 و 5. 6. به نوشته بن زوي (رئيس هيأت جمعيت ملي يهود فلسطين) در روزنامه «داور» فلسطين، به شماره 3202، مورخ 21/11/1935 (29/8/1314ش) در سال 1302 ش بيست و چهار مؤسسه صهيونيستي در ايران به منظور مهاجرت يهوديان به فلسطين فعاليت مي‌كرده است. همان،‌ص 44. 7. همان، ص 12، 27، 50. 8. به عنوان مثال در 20 فروردين 1301 ش، در محله يهوديان تهران درگيري ميان يهوديان و مسلمانان روي داد كه تا اواسط آن سال ادامه داشت. به دنبال آن نخست 56 نفر و چند هفته بعد 1300 نفر از يهوديان، كشور را ترك كرده و به فلسطين مهاجرت كردند. ر.ك. ب: حبيب لوي، تاريخ يهود، تهران، كتاب‌فروشي يهودا بروخيم، 1339، جلد 3، ص 944 ـ 945: ذكر اين نكته ضرور است كه زندگي مسالمت‌آميز ميان ايرانيان و يهوديان در طول 2500 سال همچنان استمرار داشته است. «در زمان كوروش، يهوديان در ايران پراكنده شدند و از جمله در اصفهان سكوت گزيدند. به دليل ازدياد مهاجران يهود، اين شهر به «يهوديه» معروف گرديد. در دوران اسلامي نيز يهوديان مانند پيروان اديان ديگر كه در اسلام به «اهل كتاب» شناخته شده‌اند، در ميان مسلمانان و از جمله ايرانيان به آسودگي زندگي مي‌كردند و گاه از جزيه معاف بودند. آنها مي‌توانستند ملك و مال بيندوزند و از اموال خود به گونه‌اي كه در ميان مسلمانان روا باشد بهره ببرند. اما اروپاييان براي اينكه يهوديان در سرزمين‌هايشان ريشه ندوانند و آنجا را ميهن خود ندانند به آنها اجازه نمي‌دادند براي خود ملك بخرند و يهوديان ناگزير آنچه را كه با كار خود به دست مي‌آوردند نقدي نگاه مي‌داشتند و اين كار، خواه‌ناخواه آنها را به سوي رباخواري مي‌كشاند. در جامعه اسلامي، صدها فيلسوف و پزشك يهودي زندگي مي‌كردند و فلاسفه يهود بدون هيچ بيمي با مسلمانان به مناظره مي‌پرداختند. در زمان قاجار، يهوديان براي نشان دادن همدلي خود با شيعيان، در آيين‌هاي سوگواري محرم شركت مي‌كردند و حتي در شهرهايي مانند شيراز دسته‌هاي سينه‌زني به راه مي‌انداختند. شمار شاعران يهودي كه به فارسي شعر مي‌گفتند به اندازه‌اي است كه تذكره‌اي از زندگينامه آنان نوشته شده است.» دايره‌المعارف فارسي، جلد 3 (م ـ ي)، 1375، ص 3383. اين زندگي مسالمت‌آميز همچنان ادامه داشت و ايرانيان مسلمان از زمان تشكيل دولت اسرائيل تاكنون هميشه ميان هموطنان يهودي خود و صهيونيست‌هاي اشغالگر تمايز قائل بوده‌‌اند. موضع‌گيري‌هاي ضد صهيونيستي انجمن كليميان ايران در برابر اقدامات صهيونيستي اسرائيل پس از انقلاب اسلامي، مؤيد اين گفته و نيز نشانه هوشياري و روابط حسنه في‌مابين هموطنان مسلمان و يهودي است. 9. ديپلماسي پنهان...، ص 104 و 105؛ محمد‌رضا سماك اماني،‌ كاشف‌الغطاء، سوره خشم،‌تهران، سازمان تبليغات اسلامي، 1372، ص 74ـ 79. 10. كاشف‌الغطاء، سورة خشم، ص 79ـ 81. 11. اسناد مهاجرت ...، ص 29؛ ديپلماسي پنهان،‌ص 111. 12. همان، ص 28. 13. كاشف‌الغطاء، سورة خشم‌، 101 و 102؛ محمد شريف رازي، گنجينة دانشمندان، ج.ا.كتابفروشي اسلاميه، 1352، ص 251 ـ 253. 14. كاشف‌الغطاء، سورة خشم، ص 101 و 12. 15. اسناد مهاجرت ...، ص 30. 16و 17 . همان،‌ص 30 و 31؛ رادولف پيترز، اسلام و استعمار، ترجمه محمد خرقاني، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، 1365، ص 115. 18. اسناد مهاجرت...، ص 38. 19. ايران و مسئله فلسطين ...، ص 166 و 167. 20. همان،‌ص 167. 21. همان؛ ديپلماسي پنهان....،‌ص 152 22 و 23. ايران و مسئله فلسطين، ص 168. 24. همان، ص 166. 25. اسناد مهاجرت...، ص 41. عنايت‌الله سميعي وزير خارجه دولت محمود جم طي گزارشي مورخ 23/12/1315 ش به دفتر مخصوص شاهنشاهي، سعي كرد ضمن بر شمردن تهديدات بالقوه اعراب نسبت به مرزهاي غربي و جنوبي ايران، سياست حمايت از دولت يهود در سرزمين فلسطين را به عنوان موضع رسمي دولت ايران توصيه نمايد. ر. ك. به: ديپلماسي پنهان ....، ص 106 و 107. 26. براي اطلاع بيشتر ر. ك. به: جدول كوچ يهود به فلسطين (1919 ـ 1945 م / 1298 ـ‌1324 ش) در: سازمان‌هاي يهودي در ايران، ص 440 و 441. 27. آيت‌الله بروجردي طي نامه‌هاي متعددي كه در اين سال‌ها به خطيب شهير آقاي فلسفي مي‌نوشت مراتب نگراني خود را از غائله‌ آفريني‌هاي بهائيان در گوشه و كنار كشور ابراز مي‌كرد. ر. ك. به: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1376، ص 185ـ 200. 28. ديپلماسي پنهان، ص 130 و 136. 29. اسناد مهاجرت...، 80ـ 81. 30. سيد جلال‌الدين مدني، ايران اسلامي در برابر صهيونيسم، تهران، سروش، 1362، ص 19. 31. همان،‌ص 19 و 20؛ خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفيف ص 411ـ 414. 32. روزنامه نجات، شماره 6، مورخه 26 دي 1326. 33. ايران اسلامي در برابر صهيونيسم، ص 23. 34. سيد مجتبي نواب صفوي، فدائيان اسلام: تاريخ، عملكرد، انديشه. به كوشش سيد‌هادي خسروشاهي، تهران: انتشارات اطلاعات، 1375، ص 70. 35. اسناد مهاجرت ...، ص 101 و 102. 36. همان، ص 104 و 105. 37. ديپلماسي پنهان، ص 175. 38. اسناد مهاجرت ...، ص 102. 39. بر طبق اسناد موجود يكي از اين صهيونيست‌ها دون آدولف لهستاني بود. همان،‌ص 128. 40. همان، ص 114و 115. 41. سازمان‌هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 13 و 14. 42. همان، ص 151 و 152. 43. همان،‌ص 170 و 171. 44. همان، ص 138. 45. همان، ص 132. 46. همان، ص 138. 47. همان، ص 163. 48. عبدالرضا هوشنگ مهدوي، سياست خارجي ايران در دوران پهلوي، تهران، نشر البرز، 1374، ص 154؛ ويليام شوكراس. آخرين سفر شاه. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي. تهران: نشر البرز، 1369، ص 93. لازم به يادآوري است كه پانزده ماه بعد و در اوايل حكومت دكتر مصدق، دولت ايران كنسولگري خود رادر بيت‌المقدس تعطيل نمود كه با واكنش مثبت كشورهاي عرب روبرو گرديد. 49. جلال آل احمد،‌ سفر به ولايت عزرائيل، تهران، انتشارات، مجيد، مقدمه، ص 16. 50. همان، ص 17. منبع : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منبع:مجموعه مقالات همايش اسناد و تاريخ معاصر مركز بررسي اسناد تاريخي، آذر 1381 /س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 652]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن