واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > خانواده - مروری بر وبلاگنوشتههای زنانه در هفته سوم بهمن ماه87 نگاهی به حضور زنان در سطح شهرحضور زنان در عرصه عمومی ابتدا به وسیله افزایش فرصت های ورزشی و تحصیلی و به تبع آن افزایش اشتغال زنان در دهه های اخیر نهادینه شده است. همچنین حضور زنان در عرصه هایی مثل اماکن خرید، مدارس بچه ها و... در تغییر الگوی زن خانه دار تاثیر بسزایی داشته است. مفهمو ساده تحرک این است که زنان در سطح شهر دیده می شوند حتی در جنوب شهر و شهرهای کوچک هم شاهد حضور زنان در عرصه عمومی هستیم. این جابجایی ها با مسائل بحرانی خاصی مواجه است. یکی از مهم ترین این بحران ها امنیت در خیابان است. جابجایی زنان ویژگی های خاصی را می طلبد این ویژگی ها از نظر الگوی زمانی و مکانی و همچنین نظام حمل و نقل با جوانان و بخصوص مردان متفاوت است. مثلا زنان در ساعاتی حرکت می کنند که هوا روشن است و تاریکی برای زنان بسیار محدود کننده می نماید. حضور زنان در مکان هایی که مردانه تلقی می شوند بسیار کمرنگ است و زنان بیشتر در اماکنی همچون مراکز خرید دیده می شوند. در واقع حضور زنان معمولا در قالب مشتری است نه تولید کننده. در مورد نظام حمل و نقل باید گفت که زنان بیشتر متکی به نظام حمل و نقل عمومی هستند تا وسیله نقلیه شخصی. زیرا یا آن خانوار وسیله نقلیه شخصی ندارد و یا وسیله در اختیار مرد قرار می گیرد چرا که معمولا سفرهای زنان غیرضروری تر تلقی می شود این در حالیست که زنان در طول روز کارهای متفاوتی را در مکان های مختلف انجام می دهند. در واقع الگوی مطلوب این است که زنان به دلیل مسئولیت های بیشتر نیاز بالاتری به وسیله نقلیه شخصی دارند زیرا این نوع وسیله منعطف ترین وسیله نقلیه می باشد و با چند مسئولیتی بودن زنان همخوانی بیشتری دارد اما در عین حال وجود نظام های حمل و نقل عمومی قدرتمند باعث جابجایی بیشتر زنان می شود. مامان دومتا حالا دقت کردید که به دختر ها از دو سالگی مادری کردن رو آموزش میدن و دختر بچه ها از همون کوچیکی یاد می گیرن که مثلا مسئولیت یه عروسک رو به عهده بگیرن و تر و خشکش کنن... این قضیه ادامه پیدا می کنه تا وقتی که دختر ها بزرگ می شن و می خوان ازدواج کنن اون موقع هم بهشون تاکید می کنن که باید بشن مامان دوم شوهرشون . یعنی حواسشون باشه یه وقت صبحونه نخورده از خونه بیرون نره ، لباسش کثیف و چروک نمونه ،با لباس نازک تو سرما از خونه بیرون نره ، وسایلش مرتب باشه ، یه وقت صبح ها خواب نمونه ، چیزی اش رو جا نذاره ، وقتی مریض میشه آش و سوپ و داروش رو به موقع بخوره و ... این که این قضیه چقدر از طرف خود خانم ها تاکید میشه و اگر یه زنی نخواد اینجوری باشه هزار تا انگ بهش می خوره که جای بحث نداره!؟ از طرفی مرد ها هم اینطوری آموزش دیدن که همسر یعنی مادر دوم! و زنی که این مسئولیت های مادری اش رو خوب انجام نده - حتی اگه نیاز های عاطفی و جنسی همسرش رو بر آورده کنه - باز هم همسر خوبی نیست ! و مردها مدام این سرکوفت رو به همسرشون میزنن و از طرف جامعه هم تایید و تصدیق می شن. وبلاگ معصومه ابتکار: دیوارهای فروریختهمی گویند همان ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب چند روزی یکی از خانم های گوینده خبر تلویزیون (احتمالا خانم ریاضی) غیبت می کند و در برنامه خبر ظاهر نمی شود. امام خمینی که متوجه این غیبت می شوند سراغ وی را می گیرند و ابراز نگرانی می کنند که مبادا این خانم را به خاطر زن بودن از برنامه خبر کنار گذاشته باشند. البته این طور نبود و آن خانم چند روز بعد دوباره بر صحنه تلویزیون ظاهر شد. ولی امام حق داشت نگران باشد، چون آینده را می دید. این روزها گاهی احساس می شود خاطرات دوران انقلاب به طور گزینشی بیان می شود و به نظر می رسد بعضی ها حتی بازگویی واقعیات تاریخ را نیز تاب نمی آورند.به همین خاطر برخی مطالب را بارها و بارها می شنویم ولی بعضی را که جنبه محرمانه هم ندارد، نمی شنویم. خاطره دیگری هست که همیشه در ذهنم زنده خود را می نمایاند. دانشگاهها تازه باز شده بود که این اتفاق افتاد. یکی از نوه های امام که آن زمان دانشجوی دانشگاه تهران بود برای ایشان تعریف می کند که امروز قرار شد در کلاس های دانشگاه دیوار حائلی میان دختران و پسران کشیده شود و در بعضی کلاس ها نیز این کار صورت گرفته است. امام از این اقدام ناراحت می شوند و ضمن اینکه گزارش کاملی از موضوع می گیرند دستور می دهند تا فردا صبح باید دیوارها برچیده شود. زندگی «جی.دی. سلینجر» از نگاه زنهای تاثیرگذار زندگی او25نوامبر سال ۱۹۹۸ در یک روز پاییزی شهر کورنیش ایالت نیوهمپشایر آمریکا کسی در خانهی «جیدی. سلینجر» پیر و منزوی را زد. خدای من! چهطور یک نفر همچین اجازهای به خودش داده؟ آنهم خانهی «جی.دی. سلینجر»، کسی که بارها با تفنگ ششلول از غریبههایی که سرزده رفتهاند تا احوالش را بپرسند یا دزدکی به خانهاش سرک بکشند، استقبال کرده است. نویسندهای که دور تا دور خانهی الونک مانندش حصار کشیده تا کسی از دیوار خانهاش بالا نرود و فضولی نکند چرا که کم نیستند چنین آدمهایی در ایالات متحده و چه بسا دنیا که میمیرند برای دیدن حتی یک لحظهی این نابغهی داستاننویسی آمریکا. «سلینجر» از سال ۱۹۵۳ در این خانه مستقر شده و کمتر کسی را به آن راه داده. مثلا یک بار «ایان همیلتون» معروف فکر انجام همچین کاری به سرش زد. تصمیم گرفت که زندگینامهی «سلینجر» را منتشر کند و رفت به شهر «کورنیش» و از اهالی محل دربارهی «سلینجر» سئوال کرد. اینکه از چه فروشگاههایی خرید میکند و از چه مسیری میگذرد و در نهایت آنقدر پرس و جو کرد تا به در خانهی «سلینجر» رسید اما نویسندهی بدعنق «ناتوردشت» اصلا حوصلهاش را نداشت و به قول معروف دست به سرش کرد. ماجرا به این سادگی خاتمه نیافت و «همیلتون» که ید طولایی در روزنامهنگاری داشت به این راحتیها دست از سر «سلینجر» بر نداشت و آن اتفاقهایی رخ داد که شرح مبسوطش در مقدمهی «احمد گلشیری» بر کتاب «دلتنگیهای نقاش خیابان چهلوهشتم» آمده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 495]