واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: . گاهی اوقات فکر میکردم مجرم هستم و کاری که میکنم یک جرم اجتماعی محسوب میشود. این مجرم بودن من به من سرعت و زبر و زرنگی میداد. از طرفی شاید بهمن قبادی هم... تنهایی یک مردانواع و اقسام نقشهای سینمایی، تلویزیونی و تئاتری حاصل کار حامد بهداد در چند سال گذشته است. جوان عادی، کنجکاو، مامور اداره آمار در فیلم «آدم»، جوان مواد فروش معترض در «بوتیک»، سرگرد عراقی عاشق پیشه در «روز سوم»، شوهر نگران و مهربان «هر شب تنهایی»، جوان روان پریش در «حس پنهان»، جن نمایش «سگ سکوت»، شوهر زن کش «دلخون» و... بهداد با حضور در فیلم «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره!» در نقش نادر، وجوهات دیگری از بازیگری اش را به نمایش گذاشته است. نادر در «کسی از گربههای ایرانی خبر نداره!» کاراکتر محوری و نقطه اتصال دهنده تمام شخصیتها است.فیلم برداری فیلم به چند دلیل دارای شتاب بود. دلیل عمده این قضیه بر میگشت به شرایط تعجیل و شتاب در صحنههای خیابانی فیلم که قسمت عمده ای از فیلم در این فضا جریان داشت و اصلا فرصت چیدمان صحنه را نداشتیم و باید عین شاتر دوربین تر و فرز بازی میکردم عدسی دوربینی که در هر ثانیه 24 باز باز و بسته میشود. من هم باید با همان سرعت وارد عمل میشدم و این سرعت باید هم در نوع بازی و هم در نوع دیالوگ گفتن رخ میداد. ذات تهران و فضای این روزهای شهر این عجله را به کار بیشتر تزریق میکرد. گاهی اوقات فکر میکردم مجرم هستم و کاری که میکنم یک جرم اجتماعی محسوب میشود. این مجرم بودن من به من سرعت و زبر و زرنگی میداد. از طرفی شاید بهمن قبادی هم در ناخود آگاهش چنین احساسی داشت و تصور میکرد دارد جرمی را به نمایش در میآورد که در اصل جرم نیست و باید به طریق قانونی و درست مورد توجه قرار بگیرد و به آن فضا داد. این شتاب و سرعت در جانم نیز رخنه کرد و تحت تاثیر خود بهمن هم قرار گرفتم، اول کار خیلی از بهمن عقب بودم... به چه لحاظی؟بهمن فیلم نامه، ملکه ذهنش بود و همه سکانسها به سرعت در ذهنش شکل میگرفت. من تا بیام بفهمم که چه خبر است، خیلی جا میماندم، از یک جایی به بعد که زمان کوتاهی نسبت به شروع کار بود تصمیم گرفتم عین خود بهمن عمل کنم و همان طوری که بهمن نگاه میکند و پیشنهاد میدهد آن را ادامه بدهم. از موقعی که این تکنیک را مورد استفاده قرار دادم بلافاصله تبدیل به بهمن شدم و نه تنها از او جا نماندم که همراهش شدم. نمیتوانم بگویم که بهمن چقدر پیشنهاد داشت، چقدر با پیشنهاداتش صحنهها را زیبا میکرد و چقدر پیشنهادات خوشگل برای دیالوگ گفتن ارائه میداد. چند جایی از فیلم از جمله صحنه ای که برای پیر مرد جاعل پاسپورت، فیلم میبرید به دغدغههای خودتان در مورد علاقه به براندو و فیلمهایش میپردازید.همه این اشارات کار بهمن بود و البته مطابق میل من هم بود! در ابتدا تصور میکردم برای این کار پیشنهادات زیادی خواهم داشت اما پیشنهادات بهمن به مراتب بیشتر از من بود. نادر آدمی همه کاره و اهل معامله است، DVD تکثیر میکند و کارهای پاسپورتی، جمع و جور کردن گروههای موسیقی و... را انجام میدهد و در ادامه با دختر و پسر جوان رابطه حسی و عاطفی پیدا میکند و به خاطر آنها از عزیز ترین وسیله زندگی اش (موتور) میگذرد؟نادر در واقع ارتباط عاشقانه اش با خودش است. نادر نسبت به خودش یک بلند نظری دارد و میداند جزو نسل سوخته است. در واقع استعدادی داشته و میتوانسته به جایی برسد که نرسید و حالا به نسل بعد از خودش با عشق نگاه میکند. به خاطر همین تن به هر کاری برای آنها میدهد و آدم کاسب مسلکی نیست، بلکه هنرمند است و بیشتر از همه هنر شناس است و قدر و مرتبه هنرمندان را میداند. او هموطنان، خواهر و برادرش و مملکتش را دوست دارد، اما به خاطر این که خودش از دست رفته است و برای این که تکرار مکررات نشود به واقع بینی رسیده است و نسل بعد از خودش را به شدت مورد حمایت و پشتیبانی قرار میدهد و حاضر است به خاطر آنها از خیلی چیزهای عزیز زندگی اش بگذرد. چرا نادر علیرغم ارتباط وسیع و گسترده ای که با آدمها دارد، این قدر تنهاست؟نادر آدم تنهایی است، اصلا در تنها بودن نادر شک نکنید، تنهایی که به شدت بزرگ است، این همه محبت و علاقه ای که به دیگران دارد، در واقع علت عمده اش فرار از تنهایی خودش است و جبران محبت و توجههایی که به او نشده است را این گونه پاسخ میدهد. باید به نادر به عنوان یک هنرمند توجه میشده که به خاطر ممنوعیت از بین رفته است و حالا که وارد سن و سالی شده و ستاره اش کم سو شده است توجهی به نسل جوان میکند که در واقع پیشنهادی است از سوی فیلم ساز به دولتمردان، بدین صورت که هنرمندان و به خصوص جوانها را مورد توجه و حمایت قرار بدهند و هشدار و آدرس میدهد که این سوختگی نسلها تداوم پیدا میکند. بعد از شنیدن عدم موفقیت مسئول آشنای نادر در وزارت ارشاد برای موافقت با صدور مجوز کنسرت نادر دست به خود ویرانگی میزند و بیشتر در پیله تنهایی اش فرو میرود؟ویرانگری نادر چند دلیل دارد، نادر قبل از این خود ویرانگر شده است. در واقع آرتیستی بوده است که تبدیل به دلال هنری شده است. البته نه از نوع چیپ و سطحی آن که شعور و معرفت هنری ندارد، بلکه دلالی است که معامله هنری میکند. فکر میکنم اصلا نباید از کلمه دلال هم استفاده کنیم. او درواقع واسطه ای است برای شیوع هنر و زنده ماندن آن، نادر در واقع تلاش میکند آن چیزی را که طبیعت از او به جبر گرفته گسترش بدهد. نادر یک نوع دانای کل است و با هر نوع آدمی اعم از مدیران دولتی، دلالان و خوانندگان زیرزمینی ارتباط دارد؟نه، دانای کل نیست. نادر قربانی یک تربیت غلط است. این که با هر کسی در تماس باشد نمیتواند مسئله بدی محسوب بشود، نادر در کشوری زندگی میکند که مجبور است به شرایط موجود تن در بدهد و خودش به عنوان یک اجرا کار که مسئولی او را پوشش نمیدهد مجبور میشود تغییر ماهیت دهد و دیگران را پوشش بدهد. به نظر میرسد به عمد در فیلم پیشینه و خانواده ای از نادر دیده نمیشود؟نادر تنها است، تنها تر از این حرفهاست که بخواهند در فیلم به آنها پرداخته شود و اتفاقا باید به بیکس و کار بودنش پرداخته شود. هنرمندی که پدر و مادر و کس و کار دارد انگار ندارد. چون هنرش در این مملکت دیده نمیشود. وقتی که به او بهایی داده نمیشود تنها است. پدر و مادر هنرمند، هنرش است و در واقع توجهی که به او داده میشود این است که کالای فرهنگی و هنری او خریداری دارد. این نپرداختن به پیشینه و خاستگاه طبقاتی نادر در واقع یک طرح سوال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند.نادر مشخصات یک ایرانی اصیل را دارد. ایرانی است که یک هنرمند خراسانی ویژگیهای آن را دارد و یا مختصات خود را دارد و یک جورهایی شبیه خود من است. نادر وقتی خراسانی میخواند میرساند که کجایی است و به فرهنگ اصیل، فولکلور و بومی این مملکت توجه میکند و در دیالوگهایش بارها عنوان میکند. یکی از علتهای قبول بازی در این فیلم تعلق خاطر شما به موسیقی نیست؟نه، بیشتر به بهمن قبادی علاقه داشتم. بعد از قبادی، مسئله مهم برایم بحث موسیقی فیلم بود. از اول هم قرار بود شخصیت نادر در فیلم آهنگی را بخواند؟در ادامه با حضورم در فیلم این بخش به فیلم شان اضافه شد. با وجود پایان تلخ و فرجام تراژیک دختر و پسر جوان، آیا امیدی برای نسل جوان وجود ندارد؟فکر میکنم هیچ امیدی وجود ندارد. این نسل متاسفانه محکوم به فنا است. تجربههای حضور در فیلمهای مستقل و کم هزینه را ادامه میدهید؟بله، حتما از تجربههای متفاوت استقبال میکنم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1958]