واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: هی به من میگویند هالیوود را مثال نزن، خب چاره ای نیست. بگذار اصلا ً سینمای ایتالیا یا فرانسه را مثال بزنم. در این سینماها برای خانمهای... لیلا اوتادی از حرکت موازیاش در سینما و تلویزیون میگوید. نگار متفاوت تر از چیزی است که تا امروز از لیلا اوتادی دیده ایم. به نظر شما هم همین طور است؟بله، صد در صد. این اولین کار تقریبا ً کمدی من در تلویزیون است و نوع آن با کمدیهایی که در سینما کار کرده ام هم متفاوت است. من هم این نکته را قبول دارم.به این سینما و تلویزیونی که گفتی چقدر در اهمیت میدهی؟ اصلا ً برایت مهم است که در چه مدیومی بازی میکنی یا نه؟به نظرم کار خوب همه جا خوب است چه در تلویزیون، چه در سینما و چه در تئاتر. خیلی برای خودم حصاربندی نمیکنم که کدام را بروم یا کدام را نروم. بازی برایم مهم است. همین.نگاه لیلا اوتادی به شخصیت نگار چطوری است؟ در کنار این نقش چه چیزی داشت که قبول کردی آن را بازی کنی؟اول از همه تفاوتی که با کار قبلی ام مخصوصا ً در تلویزیون داشت یکی از دلایل انتخاب آن بود بخصوص این که کار آقای فتحی هم بود. البته در «میوه ممنوعه» هم قرار بود بازی کنم اما به دلیل مسافرت نتوانستم در خدمتشان باشم. این کا را که پیشنهاد دادند با کمال میل قبول کردم و احساسم هم این است که کار خوبی از آب درآمده است. اما در مورد بخش اول سوالت حسی که من نسبت به نگار دارم؛ او خیلی توی فاز خودش است؛ چیزی که امروز ما خیلی کم توی جوانها میبینیم. نگار از همه شاخصههای مهم فعلی در اجتماع دور است. این خیلی برای من جالب بود. بیشتر آدمهای این سریال هم مثل کارهای قبلی آقای فتحی شاعرند. به نظرتان ما چقدر در جامعه امروزمان آدمهای این طوری داریم؟من فکر میکنم نگاه آقای فتحی به این نوع شاعر گونه به نقشها بخصوص در کلاه مخملیهایشان، یک چیز سمبلیک است و اصلا ً چیزی نیست که حالا ما مثال عینی اش را در جامعه داشته باشیم. نمادی است از یک قشر خاص جامعه با مراوات و مرام و منش خاص خودشان. فکر میکنم این یک سمبل است، چیزی شبیه امضای آقای فتحی پای کارهایشان.حالا کمی از فضای این سریال دور شویم. میخواهم درباره نگاهتان به بازیگری و دنیای اطرافش بپرسم؛ قبل از این که وارد این عرصه بشوید و حالا که در اینجا حضور دارید.نگاهم به این کار امروز کمی سختتر از گذشته و آن روزهایی است که هنوز وارد عرصه بازیگری نشده بودم. همه احساس میکنند وقتی وارد کاری میشوند روز به روز برایشان آسانتر میشود اما برای من این ماجرا برعکس است. قبل از شروع حس من این طور بود که این کار خیلی از این حرفها راحتتر است اما الأن میبینم که نوع روابط، نوع کار از ساعت انجامش بگیر تا تأثیر آن روی روابط اجتماعی شما و ... خیلی سنگین تر از آن چیزی است که فکرش را میکردم و مسائل آن خیلی پیچیده تر از این حرفهاست.یعنی الأن بازیگری برایتان سخت تر شده؟خیلی.نگاهتان مثل خیلی از دخترها به این کار رویاگونه بود؟یعنی خودم را به جای بازیگرها تصور کنم؟نه منظور تصوری است که از این دنیا داشتید.نه رویایی در کار نبود. ماجرا برایم خیلی ساده تر از این حرفها بود. آن موقع اصلا ً با خودم فکر نمیکردم که وای چه دنیای عجیب و غریبی است و وای اگر وارد آن بشوم برایم چه اتفاقهایی که نمیافتد؟ نه اصلا ً نگاهم این طور نبود. کسانی که این طور فکر میکنند، اصولا ً راهی که پیش میگیرند با راه من متفاوت است. آنها سعی میکنند و دلشان میخواهد که ستاره باشند اما من هیچ سعیای برای این اتفاق نمیکنم.به نکته خوبی اشاره کردی. امروز اسم لیلا اوتادی به عنوان یکی از ستارههای سینما شناخته میشود. درباره فضای این ستارگی با هم حرف بزنیم و این که ستاره بودن چقدر برایت مهم است؟اول بگذار یک توضیح بدهم. اصل داشتن سوپر استار مختص بیزینس سینماست. یعنی صنعت سینما باید سوپر استار داشته باشد. همهمان هم این را میدانیم. از آدمهایی مثل فردین یا بیک مانوردی در سینمای گذشته بگیر تا عزیزانی که در سینمای امروز هستند. این ستارهها ضامن گیشههای سینما هستند اما یک سری آدمهای دیگر هم در این میان هستند که در کنار داشتن گیشه درصد پذیرش بازیگری شان از طرف عوامل سینما نسبت به سوپر استارها شاید بیشتر باشد. این یک امتیاز مثبت است برای یک بازیگر. به هر حال اما یک سوپر استار هم طرفداران بیشتری دارد و هم گیشه بهتری؛ در این هیچ شکی نیست. اما این که چقدر این موضوع برای من مهم است؟ هیچ کس از این بدش نمیآید که مشهور باشد و مورد علاقه یک نفر تا هزاران نفر. من هم همین طور هستم اما این که دنبال این قضیه باشم نه، چون این مربوط به راهی است که همان طور که گفتم من دنبالش نیستم. پس با این اوصاف یک نقش باید چه چیزی داشته باشد تا انتخابش کنی؟این که جای مناسبی _ از لحاظ بار دراماتیک موضوع نه از لحاظ جایگاهی _ در داستان داشته باشد. چه سینمایی، چه تلویزیونی.نقش یک یا دو بودنش هم فرقی ندارد؟نه. هر چند که این برای خیلی از آدمهای حرفه ای سینما این طور تعریف میشود که نقش یک فلان فیلم چه کسی است؟ ولی حس من این است که اگر در جایگاه خود آدم نقشی خوب بازی شود آن جایگاه اگر دو هم باشد بالأخره یک میشود. فکر میکنم این طرز تفکرم تا حالا در کارهایم و انتخابهایی که داشته ام دیده شده. در ادامه سوال قبل به غیر از جایگاه نقش در فیلمنامه کارگردان هم خیلی برایم مهم است. همین طور پارتنری که در کنارم قرار میگیرد تا گریم و لباس و بقیه ماجراها. اصولا ً به همه این عوامل با هم نگاه میکنم.گفتی امروز سخت تر به بازیگری نگاه میکنی. با توجه به این نکته الأن برای رسیدن به نقشهایت چه میکنی با این سختی؟ اصولا ً در ایفای یک نقش چقدر تابع کارگردان و فیلمنامه ای و چقدر از خودت به آن اضافه میکنی؟این که کارگردان از من چه میخواهد برایم خیلی مهم است و این که خودم از نقش چه میخواهم. این دو تا برایم از همه چیز مهمتر است. بعد میرسم به اینکه آن نقش چه انتظاری از بازیگرش دارد و چه چیزهایی را باید در ایفای آن رعایت کرد. برگردیم سراغ «اشکها و لبخندها» بعد از پایان این کار اگر بگویند یک جمله درباره حسن فتحی بگویید چه میگویید؟بسیار آدم مهربان و دوست داشتنی است و اینکه در کارش خیلی خیلی زیاد اصول خودش را دارد وحتما ً آنها را رعایت میکند و از هیچ قضیه ای نمیگذرد حتی یک نیم سکانس و باید حتما آن طور باشد که دوست دارد، حتی اگر مجبوربه تکرار باشد. آقای فتحی خودشان میگویند که شبها مینشینم و با خودم تصاویری را که در طول روز گرفته ام مرور میکنم بعدا ً خوابم میبرد. این حساسیتها هم برای بازیگر خیلی خوب است و هم برای پروژه. کار با آقای فتحی برای من خیلی خوب و دوست داشتی بود.هر اثر برای پدید آورند گانش لحظاتی دارد که با آن برایشان یادآوری میشود. این «آن» برای تو در مورد این سریال چه چیزی بود؟تغییر گریمی که اینجا داشتم خیلی برایم جالب بود. فکر میکنم این مهم ترین چیزی است که این کار در ذهنم خواهد ماند و شاید حالا حالاها در کار دیگری تکرار نشود.گفتی ستاره بودن را دوست داری اما برایت مهم نیست. سقف آرزوهایت کجاست؟میشود گفت اینکه آرامشی داشته باشم چه در کار و چه در زندگی ام. یک چیز را هم همیشه ملکه ذهنمام کرده ام. چیزی که از خیلی پیشکسوتهایم شنیده ام. اینکه هیچ وقت به این کار و قضیه شهرتش دل نبندم چون مطمئنا ً یک روز تمام میشود. خیلی خوشحالم که خدا به من کمک کرده که این قدر راحت با این قضیه کنار بیایم چون میدانم این برای بغضیها چقدر سخت است و حتی تصور اینکه اگر یک روز ستاره نباشد آنها را میکشد اما خیلی خوشحالم که اگر هر چیزی را در این کار نداشتهام به این قضیه رسیده ام که دلبستهاش نباشم. من دو تا شغل دیگر به جز بازیگری هم دارم و اگر روزی بازیگری برایم تمام شود اتفاق خاصی برایم نمیافتد. میشود بگویی چه شغلهایی؟یکی کار معماری داخلی است. چون تحصیلاتم هم در این زمینه است و دومی هم یک کار فنی است. پس در حقیقت به پول بازیگری نیازی نداری و برایت مهم نیست؟نه خدا را شکر.پس راحت تر انتخاب میکنی؟خیلی، اتفاقا آقای فتحی هم به من گفتند چقدر خوب که تو 2 تا کار دیگر هم داری که همانها به تو کمک میکنند که به خاطر پول هیچ نقشی را قبول نکنی. ان شاءالله که این روند ادامه داشته باشد.بازیگری را تا کی ادامه میدهی؟ منظورم وقتی است که به میانسالی رسیدی و بعد از آن است.هی به من میگویند هالیوود را مثال نزن، خب چاره ای نیست. بگذار اصلا ً سینمای ایتالیا یا فرانسه را مثال بزنم. در این سینماها برای خانمهای میانسالشان نقش دارند. یعنی یک وکیل 60 ساله میسازند و دغدغههای زندگی این آدم. ما الأن این را نداریم. اگر روزی به چنین اتفاقی برسیم حتما ً دوست دارم آنها را هم بازی کنم.پس فعلا ً فقط در همین سطح دوست داری بازی کنی؟فعلا ً که حالا تا آن موقع خیلی راه دارم. بگذار به آن سن و سال برسم. بعد درباره اش تصمیم میگیرم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 381]