واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تجلیل مسعود بهنود از دانشجویان بسیجی گلباران سمبوليك سفارت واتيكان در تهران، نشان دادن روي ديگر صفحهاي است كه در مصاحبههاي اخير آقاي احمدينژاد، از جمله مصاحبهاش با مجله تايم هم به جهانيان منتقل ميشود. مسعود بهنود در یادداشتی که در روزنامه اعتماد ملی منتشر شده ، نوشته است: در دنياي نمادها، حركت دانشجويان بسيجي در گلباران سمبليك سفارت واتيكان در تهران، عملي است خردمندانه از سر زيباييشناسي و زمانشناسانه از جهت سياسي. تحسين اين عمل به مثابه پذيرش تفاوت ميان ما ايرانيان با بنيادگراياني است كه تا همين جا خشمشان دود بسيار به چشم مسلمانان كرده است. سخن رهبر كاتوليكها، چه با توجه به پيشينهاش كه حكايت از نوعي افراطيگرايي در دفاع از مسيحيت دارد، حسابشده تلقي شود، چه چنانكه هوادارانش مينويسند از سر سهل و حتي اگر از باب فرصتجويي براي نزديكي با نومحافظهكاران تحليل شود، كاري است كه هم مسلمانان و هم مدافعان گفتوگوي اديان را خوشنيامده و به اعتراض واداشته است. اما كشتن راهبه مسيحي پاسخي درست و امروزي به كار پاپ بنديكت نبود بلكه از قضا همان بود كه نومحافظهكاران مدتهاست در جستوجوي آن هستند تا به تمايلات جنگطلبانه خود كسوت مذهبي بپوشند. همهكس ميداند بسيجيان تهران اگر بيشتر نداشته باشند، كمتر از بسياري از هياهوسازان درد دين ندارند اما هر نوع واكنشي توجيهكننده اعتراض نيست. كاري كه در تهران صورت گرفت از سوي ديگر زمانشناسانه است چرا كه همزمان با روزهايي صورت ميگيرد كه بحران هستهاي ايران، به نقطه كليدي خود رسيده است و آوردگاه اصلي اين بحران، نه مباحث حقوقي بلكه در شرايط حاضر افكار عمومي جهان است. كمتر كسي ترديد دارد كه نومحافظهكاران آمريكايي اگر امكان اقناع افكار عمومي را داشتند در حمله نظامي به ايران لحظهاي ترديد نميكردند. چون ميدانيم هر عملي كه در اين برهه حساس افكار عمومي جهان را با ذات صلحجوي ايراني آشنا ميكند بحق است و برعكس هر كاري كه طعم و لحن بنلادني دارد مذموم. در همينجاست كه عمل آقاي خاتمي در سفر به آمريكا در حقيقت موشكي است كه به برجك دشمن ميخورد. مردم آمريكا اينك 27 سال، مدام چنين تبليغ ميشوند كه ايرانيان مردمي جنگطلب و خشونتآييناند. 10 سال چنين تصويري از عراق ساخته شد آنگاه مجوز حمله نظامي به آن كشور به دست آمد اما تبليغات 27 سال گذشته در مورد ايرانيان چنين نتيجهاي نداده به چند دليل. اول آنكه ميليونها ايراني مهاجر، در هر نقطه جهان، به طور كلي تصوير جامعهاي خشن را كامل نميكنند، از ايران در عين پرهياهويي تندروها، اخباري از هنر و تحولات اجتماعي و صنعت هم ميرسد كه نشان از پويايي جامعه دارد. در عين كوششي كه صورت ميگيرد كه با تبديل كردن انتخابات مجلس و رياستجمهوري به انتخاباتي دومرحلهاي آن را از جلا بيندازند و سليقهاي خاص را قبل از صندوق راي بر انتخابات حاكم كنند اما چندان كه اخبار نامنتظرهاي مانند دوم خرداد هم از آن ميرسد نشان ميدهد كه جامعهاي ديگر است. همين كه نويسندهاي محاكمه ميشود، هوادارانش به استقبال و هواداري وي ميروند، همين كه جلسهاي در دانشگاه برپا ميشود و رئيسجمهور امكان ميدهد كه دانشجويان با او به تندي و بيانصافي سخن بگويند، تصويري ديگر از ايران به ذهن جهانيان ميبرد كه با آنچه دشمنان برميسازند مقارن نيست. و اين كار مهمترين نقش را در حفظ منافع ملي دارد. گلباران سمبوليك سفارت واتيكان در تهران، نشان دادن روي ديگر صفحهاي است كه در مصاحبههاي اخير آقاي احمدينژاد، از جمله مصاحبهاش با مجله تايم هم به جهانيان منتقل ميشود، همان لحن و استدلالي است كه سرانجام وي نيز با استفاده از تجربه يكساله اخير خود به كار گرفت، به جهانيان ميگويد ايرانيان عجب مردماني هستند كه حتي وقتي كاري ميكنند كه شش سال پيش آمريكاييها با انتخاب جورج بوش به آن خطر كردند، اما باز اين توان و ظرفيت را در دل خود جا دادهاند كه يكساله، گروه منتخب را به رمز و راز كار آشنا ميكنند. چنانكه در روند مذاكره هستهاي نيز آشكار شد كه مديران جديد زود دريافتند كه راهي كه پيش از آنان پيموده ميشد راهي صواب براي رسيدن به هدف بود. اينها همه پيامها و نشانههاي خوبي است كه از ايران و ايرانيان براي جهان ارسال ميشود تا ما را با بنلادنيها و صداميها و زرقاويها اشتباه نگيرند. اينها كه گفتم جز عقبماندگي ذهني، اين مميزه را هم دارند كه تنها يك زبان ميدانند و يك وسيله براي مبارزه ميشناسند. مانند بعض حشرات. انسان امروز به تنوعي كه در روشها دارد، به كاركردهاي مختلف كه در زمانهاي مختلف از وسايل متفاوت ميشناسد، موجودي چندروايتي و چندحكايتي است. جهان خوب است بداند كه از ايران تنها فرياد صادر نميشود، همچنان كه ميداند اين جامعه مخملبافها و كيارستمي هم دارد، بايد جهان دريابد كه ايرانيان هم نرمي حرير ميشناسند و هم البته برايي شمشير. حركت سمبليك دانشجويان بسيجي در برابر سفارت واتيكان در عين حال احترامي بود براي جامعه مسيحي ايراني كه در طول تاريخ، از دورهاي تاريخ كه به فلات ايران آمدند، هرگز جز ايراني نماندند و با اكثريت مسلمان جامعه در عين صلح و دوستي زيستند. جز همه شيريني كه ادبيات متقدم ايران نثار نصارا كرده است، رديف كاجهايي كه بنا به سنت چند دهه، نزديك كريسمس در كنار خيابانهاي تهران و اصفهان و اروميه به صف در انتظار مشتري ميايستند، نشان از دمسازي و مدارايي دارد كه ايرانيان از هر قوم و مذهبي و طايفهاي با هم داشتند تا جايي كه روز واقعه، جوان نصارا را ميشناسيم كه ميآيد تا غروب خونين را شاهد باشد و شرح آن به جهانيان برد. اين حركت در عين ظرافت به شمعافروزي جوانان ايراني شباهت ميبرد، هفتهاي بعد يازده سپتامبر كه پيامش علاوه بر دلسوزي بر قربانيان حادثه، نشان دادن اين واقعيت بود كه ايرانيان را به هيچ ترفندي نميتوان با طالبان در يك كاسه گذاشت. اين پيام باطلالسحر تهديدهاي خشونتگرايانه نومحافظهكاراني است كه جز زبان زور نميشناسند اما جوانان ما گفتند زبان نمادين دنياي امروز ميدانيم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]