تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر خانه‏اى كه ميهمان بر آن وارد نشود، فرشتگان واردش نمى‏شوند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820979327




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مبانی نظری صدور حكم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مبانی نظری صدور حكم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب
مبانی نظری صدور حكم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب چکیده: هاشم آغاجری عضو مركزیت سازمان نامشروع مجاهدین با تشبیه ولایت فقیه به سلطنت گفته بود: "در یك قرائت از ولایت فقیه در جامعه ما، رابطه ولایت فقیه با مردم یك رابطه یك سویه از بالا به پایین است... نظریه حقوق الهی سلطنت دقیقا مبتنی بود بر همین زیر ساخت نظری". دامنه نظریه‌پراكنی علیه مقدسات توسط وی بدین جا نیز خلاصه نمی‌شد بلكه وی در جای دیگری به ساحت ائمه اطهار(ع) نیز جسارت كرده و بیان داشته بود: "اگر حسین(ع) هم در رأس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است… سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر مظلومیت و پاكی است و بعد از آمدن اسلام، حسین جای سیاوش می‌نشیند!". وی در سال 79 نیز طی سخنان جنجال‌برانگیز و هتاكانه‌ای علیه دین مبین اسلام پای خویش را از گفته ماركس فراتر نهاده و مدعی می‌شود: "اینكه ماركس می‌گوید دین افیون توده‌هاست، تنها بخشی از حقیقت است. من می‌گویم در حكومتهای دینی نه تنها دین افیون توده‌هاست كه افیون حكومت‌ها هم هست". برای بحث و بررسی پیرامون حكمی تاریخی و متقن، بررسی عقبه‌های شكل‌گیری آن، از جمله ملزومات اصلی بشمار آمده و در این راه بایستی تأملاتی را مطرح كرد: نظام اسلامی ایران از آغاز شكل‌گیری و پویایی خود بر محورهای آزادی و استقلال تكیه داشته و به واقع به آنان پای‌بند بوده است. نظامی كه مردم زیر چكمه‌های استبداد و استكبار هویت بخشید، به ایشان اعتبار و ارزش انسانی خویش را عطا نمود و آزادیهای مشروع آنان كه سالیان سال بود از ابتدایی‌ترین شأن نیز محروم بودند به رسمیت شناخت و بر حفظ و تعالی آنان تأكید می‌نمود. این از جمله مسلّمات مورد توافق همگان است كه با اندك مراجعه‌ای به تاریخ و اخذ سوابق صحت آن نیز ادراك می‌گردد. اما همانگونه كه ضرورت عقلی‌ بر این مبنا تأكید دارد، ضرورت نقلی هم آن را می‌پذیرد كه این آزادی كه موهبتی الهی و فراگیر است از حیطه عقل و نقل خارج نشده و بر پایه حفظ حدود و اصالت‌ها استوار است. چه اگر این آزادی در محدوده‌ای خارج از هنجارهای جوامع رشد كند، به موجودی نامتجانس و ناموزون تبدیل شده كه لا محاله، ضربه‌ای به پیكره جامعه وارد خواهد آورد. این البته ضرورتی گسترده و كلی دارد كه از سوی همگان با هر نژاد و مسلك و قوم و آئین و در هر سرزمین زمانی و مكانی پذیرفته شده است. بگونه‌ای كه منكران آن، منكران عقل بشری تفسیر شده و به راحتی از جامعه طرد می‌گردند. مع‌الاسف برخی به مدد روح بزرگواری و متانت و صبوری ذاتی انقلاب اسلامی از یكسو و تسامح، غفلت، وادادگی برخی دولتمردان طی سالیان گذشته توانستند از فضای آزاد موجود سوء استفاده كرده و آزادی بیان را محملی برای هتك و هجمه به مقدسات و عقاید پذیرفته شده علمی و عملی جامعه نمایند. نمونه‌های آن در برخی مطبوعات و جراید منتشره و سخنرانی‌های رسمی و غیر رسمی فراوان دیده شد كه برخی مسؤولین وقت نیز از كنار آن به سادگی گذشتند. این اما منجر نمی‌شد كه وظایف عموم مردم، جامعه متدین و انقلابی كشور و در صف اول آنان علما و اندیشمندان و متفكرین در قبال هتاكی‌ها به فراموشی سپرده شده و موانع رسمی و غیر رسمی آنان، منتقل نگردد. یكی از زشت‌ترین و سخیف‌ترین هتاكی‌ها به نهاد مقدس دین، ائمه معصومین(ع) و روحانیت اصیل، اظهارات هتاكانه و موهن یكی از اعضاء سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب در سال 1381 در شهر همدان بود كه واكنش‌های گسترده و غیرتمندانه‌ متدینین را برانگیخت. هاشم آغاجری قبل از آن نیز بارها به مدد ابزارهای رسانه‌ای توانسته بود ساحت دین را مخدوش، خرافی و تحریف شده و ... بداند و دایره باصطلاح روشنفكری‌های خود را به روی خط قرمز شریعت بكشاند. وی در یادداشتی در هفته‌نامه عصر ما ـ ارگان مطبوعاتی سازمان نامشروع مجاهدین انقلاب ـ در تاریخ 10 آذر 1380 نوشته بود: "آنچه كه امروز ما در جامعه خود می‌بینیم محصول ناب و خالص فقه سنتی نیست، بلكه بار تولید فقه سنتی در چارچوب نوعی بنیادگرایی اسلامی است كه از سویی از بنیادگرایی كشورهای عربی بویژه اخوان المسلمین تأثیر گرفته كه برای پیشبرد مقاصدشان متوسل به اسلحه می‌شوند (!!؟)... . هم او در جای دیگری مدعی می‌شود كه اشرار نیز می‌توانند ولی باشند در صورتی كه مردم بخواهند و در این صورت ولایت آنها نیز مشروع خواهد بود چون مبنای مشروعیت مردم هستند؛ "ولایت به خودی خود هیچ ارزش معنایی ندارد... بطور صریح علی(ع) می‌گوید من بعنوان یك شهروند در هر آنكه مردم او را ولایت بدهند و تبعیت می‌كنم... روشن می‌شود كه ولایت، ولایت سیاسی است، ربطی به مرید و مریدبازی ندارد!". وی در پنجاه و نهمین سالگرد تأسیس انجمن اسلامی نیز گفته بود: "تاریخ ایران نشان می‌دهد كه حاكمیت دوگانه مبتنی بر نهادهای انتصابی و انتخابی بر مبنای دو نوع مشروعیت آسمانی و زمینی یا مردی یا فوق مردی، امكان همزیستی ندارد". عضو مركزیت سازمان نامشروع مجاهدین با تشبیه ولایت فقیه به سلطنت گفته بود: "در یك قرائت از ولایت فقیه در جامعه ما، رابطه ولایت فقیه با مردم یك رابطه یك سویه از بالا به پایین است... نظریه حقوق الهی سلطنت دقیقا مبتنی بود بر همین زیر ساخت نظری". دامنه نظریه‌پراكنی علیه مقدسات توسط وی بدین جا نیز خلاصه نمی‌شد بلكه وی در جای دیگری به ساحت ائمه اطهار(ع) نیز جسارت كرده و بیان داشته بود: "اگر حسین(ع) هم در رأس باشد ولی رضایت مردم در آن نباشد نامشروع است… سیاوش در تاریخ ملی ما ایرانیان مظهر مظلومیت و پاكی است و بعد از آمدن اسلام، حسین جای سیاوش می‌نشیند!". وی در سال 79 نیز طی سخنان جنجال‌برانگیز و هتاكانه‌ای علیه دین مبین اسلام پای خویش را از گفته ماركس فراتر نهاده و مدعی می‌شود: "اینكه ماركس می‌گوید دین افیون توده‌هاست، تنها بخشی از حقیقت است. من می‌گویم در حكومتهای دینی نه تنها دین افیون توده‌هاست كه افیون حكومت‌ها هم هست". وی با طرح مسأله اومانیسم و قائل بودن به اصالت آن در برابر خدامحوری گفته است: "در اكثر دوره‌های تاریخ بشر آنگاه كه خدا اثبات می‌شده است، انسان نفی می‌گردیده است... ارزش هر انسانی نه به تقلید، نه به طاعت و نه به تن دادن به یك آمریت فكری و دینی محض است بلكه بطور اساسی و ریشه‌ای ارزش هر انسانی به تفكر ذاتی و مستقل است...". مسأله مهدویت كه اصل و اساس پایه فكری تشیع و مورد اتفاق تمامی آزادیخواهان و مسلمانان است در گفتار آغاجری به پائین‌ترین سطح تنزل یافته و نفی شده بود آنجا كه در سرمقاله‌ای در "عصر ما" ارگان سازمان نامشروع مجاهدین با برشماری نوع فلسفه تاریخ، دیدگاه تشیع را در مورد پایان تاریخ و مهدویت منطبق با الگوی فلسفه تاریخ خطی ـ مسیحی دانسته كه معتقد به مسیر تنزلی تاریخ از نقطه اوج عصر زرین تا نقطه تنزل انحطاط شد می‌باشد كه در پایان تاریخ منجی به صورت معجزه‌آسا ظاهر شده و به فریاد بشر می‌رسد. وی در جای دیگری پیرامون فلسفه مهدویت و انتظار را بیهوده دانسته و می‌گوید: "مهدوی‌گرایی و انتظار فرج متعلق است به آخرالزمان و مشكلات ما با این انتظارات حل نمی‌شود. راه نجات، یگانه راه، جمهوریت است كه احتیاج به اسلام نوگرا نیز می‌باشد اسلامی در مملكت ما باید حاكم باشد كه جمهور مردم بخواهند". اما سخنان جسارت‌آمیز هاشم آغاجری نسبت به نهاد مقدس دین، ائمه اطهار و روحانیت تشیع و تاریخ فعالیت و مجاهدات علما در همدان مایه تأسف و تأثر همگان گردید گرچه وی در دانشكده علوم پزشكی اهواز در 1/3/80 نیز گوشه‌هایی از این اظهارات را بیان كرده بود. اما سخنرانی همدان بصورت عیان با تمسخر و هجو نهاد دین را به چالش می‌كشید. در بخش‌هایی از این سخنرانی كه با برنامه‌ریزی دقیق در خانه معلم همدان ترتیب داده شده بود آمده بود: "آثار علامه مجلسی را ببینید، آثار علامه مجلسی، حلیه‌المتقین مجلسی، بدرد مسلمان سیصد چهارصد سال قبل می‌خورد، آقا شما حالا امروز تصور بفرمایید یك مسلمانی توی جامعه ما بخواهد خودش را به آن شكل و صورت در بیاورد چه حالتی می‌شد. اینها سنت‌ها است كه ربطی به اسلام ندارد فهم‌ها و درك‌ها و استنباطهای علمای دوره‌های گذشته كه ربطی به اسلام ندارد، اینها فهم آنها بوده است. از اسلام همان طوری كه آنها حق داشتند قرآن را بخوانند و بفهمند، ما هم حق داریم به سهم خودمان كه قرآن را بخوانیم و بفهمیم. فهم آنها برای ما جهت نیست، تفكیك اسلام ذاتی از اسلام تاریخی، بروید و برگردید به متون اصلی و بعد آن متون اصلی را با متد امروز تحلیل كنید. مسلما انسانی كه در قرن بیست و بیست و یكم می‌خواهد مسلمان باشد متفاوت با اسلام، مكه و مدینه هزار و چهار صد سال پیش كه به اندازه كوچكترین روستاهای امروز ایران بوده و عقب‌مانده‌ترین روستاهای امروز ایران بوده و جمعیت داشته است. نسل نو اصلا اجازه تدبر و تعقل در قرآن به او داده نمی‌شد، می‌گفتند چه رسد به این كه بخواهی قرآن را بفهمی. قرآن مبین یك علم و تخصص دارد برای فهمیدنش، كه ما هیچكدام از آنها را نداریم كه آنچنان فهم و درك و اندیشه درباره قرآن بكنیم. آن قدر بزرگ و (صوت حاضرین) اینطور كه نمی‌شود، اگر مردم قرار باشد كه بروند قرآن را بخوانند و بفهمند، خودشان وقتی می‌خواهند ازدواج كنند اینقدر مشكل نباشد ازدواج و این حرفها كه آقا حتما باید یك خطبه طولانی آن هم با آن جملات عربی با مخارج خیلی صحیح كه ه، ح، خ مخرج نافی و مقعدی و دهانی كاملا رعایت بشود. حتما احتیاج به یك طبقه دارد كه این كار را بكند، نه آقا اینجوری نبود، در صدر اسلام. آقا ما امام جماعت حرفه‌ای نداشتیم، هر گروه مسلمانی بوده ده بیست نفر بودند. یك نفر جلو می‌ایستادند و بقیه هم اقتدا می‌كردند. چه كسی گفته كه حتما یك آخوند باید امام جماعت بایستد (سوت و كف حاضرین) این واسطه‌ها را بر می‌داشت. ما در اسلام طبقه روحانی نداشتیم طبقه روحانی یك پدیده جدیدی است در تاریخ ما، بسیاری از این عناوین آنچنان تازه است كه گاه عمرش از پنجاه، شصت سال گذشته هم فراتر نمی‌رود. طبقه‌ای با یك نظم سلسله مراتبی و هیدارشیك كه در راسش یك نفر آیت‌الله العظمی فی العالمین و السموات و الارضین و و و... (خنده حاضرین در جلسه) الی آخر. این در رأس و بقیه همین طور می‌آید به پائین، سلطه مراتب آیت‌الله، حجت‌الاسلام ثقه‌الاسلام چی‌چی‌الاسلام، چی‌چی‌الاسلام (خنده حاضرین در جلسه) كسانی امروز در جامعه ما می‌خواهند همه مراجع تقلید‌ها و آیت‌الله‌العظمی‌ها و این تشكیلات موازی دینی را در هم ادغام كنند. بعد حق و حكم یك بروكراسی واقعی را در بیاورند. اما اصلا تقسیم‌بندی در اسلام نداریم یك عده روحانی یك عده جسمانی، یك عده آسمانی، یك عده زمینی، یك عده قدسی، یك عده عرفی، اصلا چنین چیزی نیست. همین تقسیم‌بندی روحانی و جسمانی، قدسی و عرفی است كه وقتی بخواهیم نماز جماعت بخوانیم، آقا كه بایستد جلو معلوم است دیگر، آن كسی كه آسمانی و روحانی و قدسی است ماها كه حق نداریم جلو بایستیم. هنجارشكنی همان قدر دشوار است كه بت‌شكنی... اما متأسفانه روحانیت سنتی عوام‌زده بود. رابطه دین‌شناسان با مردم رابطه معلم و متعلم است نه رابطه مراد و مرید نه رابطه مقلد و مقلد كه مردم از او تقلید بكنند. مگر مردم میمون هستند كار از او تقلید كنند. این طبقه ابتدا امامان معصوم را لاهوتی می‌كرد تا بعد خودش بتواند به عنوان نایبان آن امام معصوم لاهوتی بشود. وقتی متولد شده از شكم مادر بیرون می‌آیند دستهایشان روی زمین و پاهایشان در آسمان است و در همان حال اذان می‌گویند. وقتی كه راه می‌روند مثلا سایه ندارند بر خلاف آدمهای دیگر كه سایه دارند، دو چشم روبرویشان و دو چشم پشت سرشان دارند و چهار چشمی هستند، امام را می‌كردند یك موجود دست نیافتنی و لاهوتی. اسلامی كه امروز با آن روبرو هستیم اسلام بنیادگراست نه سنت‌گرا. اما امروز اسلام در قدرت است روحانیت در دولت است و احكام این دین بنیادگرا معطوف است به قدرت، روحانیت عوام‌زده زمان شریعتی یك چیز است روحانیت قدرت‌زده زمان ما چیز دیگری است و اینجاست كه به نظر من پروتستالتیسم اسلامی خیلی جدی‌تر می‌شود امروز ما نیازمند دینی هستیم كه برای انسان احترام قائل باشد، ارزش قائل باشد، اسلام بنیادگرا خیلی شدیدتر از اسلام سنت‌گرا ارزشهای انسان را لگدمال می‌كند. ما امروز هم به یك اومانیسم اسلامی احتیاج داریم هم در صحنه مذهبی و هم در صحنه عمومی‌مان..." همانگونه كه مشاهده شد ـ گر چه در اینجا بخاطر ضیق مقام اندكی از آن منعكس گردید اما سوء استفاده از آزادی بیان توسط فرد یاد شده منجر به آن شده كه بدیهی‌ترین و مسلم‌ترین و علمی‌ترین یقینیات جامعه اسلامی را مورد هجمه، تمسخر و تحقیر قرار گرفته و مخدوش جلوه داده شد. این سخنان وی بهمراه سابقه ذهنی كه جامعه از سایر سخنان و اظهارنظرات وی و همفكرانش ـ نظیر محسن آرمین، بهزاد نبوی، سعید حجاریان،‌ تاج‌زاده و ... ـ در سازمان مذكور در خاطر داشت موجب گشت كه موج محكم و استواری از غیرت اسلامی در جامعه ایران اسلامی بر پا گردد. در این میان روحانیت اصیل، علما و متدینین از هتاكی به ساحت دین این لوای سیاست و باصطلاح روشنفكری غضبناك گشته و از هر سو خواستار برخورد جدی با هتاكان شدند. شاید از اولین موضع‌گیریها بتوان به مواضع اصولی ریاست وقت مجلس شورای اسلامی جناب حجت‌الاسلام كروبی سخن گفت. وی در بیانیه‌ای گلایه‌آمیز گفت: متأسفانه برخی حرفها و كارها در كشور به سامان و روی حساب نیست. برای ما یك عنوان حجت‌الاسلامی باقی مانده بود كه یك آقای دانشگاهی آمده و می‌خواهد آن را از ما بگیرد و می‌گویند این عناوین از كلیسا آمده است. ایشان در مجلس شورای اسلامی هم خطاب به یكی از اعضای سازمان نامشروع مجاهدین گفته بود: "من برای اینكه مطمئن شوم همه خبر خبرگزاری‌ را خواندم اما دلم راحت نشد لذا شب گذشته نوار ویدئویی را نگاه كردم و دیدم این حرفهایی كه نقل می‌شود درست است ... این چه نحوه حرف زدن است چیزهایی می‌گویند كه نگران كننده و خطرناك است." كروبی در بخشی از سخنانش با اشاره به سوابق مبارزاتی روحانیت در طول تاریخ گفت:‌در دوران پس از غیبت این علما و روحانیون بوده‌اند كه همواره حافظ منافع مردم و كشور بوده‌اند. تاریخ، گویای مبارزات مستمر علما با استعمار، استبداد و سلطه بیگانه است. و مگر این انقلاب با این عظمت را امام به وجود نیاورد؟ كروبی افزود: ما با هیچ كس رودربایستی نداریم و وامدار هیچ كس هم نیستیم جز خدا، امام خمینی و مردم. شما اگر سخنان مرحوم شریعتی را ببینید می‌بینید او تأیید می‌كند. از متخصص و وعظ ستایش هم می‌كند و از حوزه‌ها با بهترین مبارزات تجلیل می‌كند شما آبروی او را هم می‌برید. در این میان اظهار محكومیت سخنان موهن آغاجری از هر سو شكل می‌گرفت چنانچه حجت‌الاسلام ذاكری نماینده وقت مجلس شورای اسلامی نیز مسائل مطرح شده از سوی وی را قابل دفاع ندانسته و گفته بود كه هیچ گروهی نمی‌تواند از اظهارات وی دفاع نماید. اما بواقع سخن اصلی و هدایت‌گر اصلی مخالفت‌ها علیه هتاكی به دین از سوی مراجع عظام تقلید و علمای ربانی صورت گرفت. چنانچه مراجع معظم، ائمه جمعه و علمای بلاد به صحنه آمده و خواستار جلوگیری از هتاكی به دین و شرع و اهلبیت(ع) شدند. چنانچه آیت‌الله العظمی مكارم شیرازی در سخنانی فرمودند: "ما منتظر نتیجه عمل مسؤولین ذیربط بویژه دستگاه قضایی هستیم كه ببینیم در برابر جرم و جنایت صورت گرفته چه می‌كنند... ما راضی نمی‌شویم قلم‌ها و زبان‌هایی آزاد باشد و مقدسات مردم را زیر سؤال ببرد و ایجاد تنش و ناآرامی در جامعه بكند." آیت‌الله العظمی مكارم شیرازی تأكید كرد: بنابراین در شرایط فعلی كار كسانی كه با قلم و زبانشان باعث بروز تنش در جامعه می‌شوند جرم و جنایت محسوب می‌شود و مورد اخیر نیز در همین راستا می‌گنجد و نباید به آن به شكل یك تصادف نگاه كرد. چرا كه در فرهنگ سیاست این گونه حركت‌ها تصادفی نیست بلكه حساب شده است. آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی نیز در دیدار با گروه یاد شده گفت: آنچه كه پیش آمده و می‌آید نتیجه قصورهای گذشته است، این طور نیست كه یك دفعه و یك شبه چنین بی‌مهابا به همه چیز حمله كنند. بلكه وقتی به وظیفه خود عمل نكرده و نمی‌كنیم خوب طبیعی است كه چنین وضعی پیش می‌آید. وی با بیان اینكه احكام اسلام باید حفظ و در كشور جاری گردد، گفت همه باید در مقام دفاع از این دین و اسلام باشند كه اگر چنین شد دیگر كسی این جرأت را در خود نمی‌بیند كه بیاید این حرف‌ها را بزند. وی با تصریح اینكه كار روحانیت و فقیهان جز بیان احكام اسلام و دین خدا و پاسداری از مبانی اصیل اسلامی و ارزش‌های دینی مذهبی مردم چیز دیگری نیست خاطر نشان ساخت: بنابراین آنها كه با روحانیت مشكل دارند با اسلام و احكام اسلامی مشكل دارند. مرحوم آیت‌الله العظمی فاضل لنكرانی اظهار داشت: ما متن كامل صحبت‌های انجام شده در خانه معلم همدان را مشاهده و مطالعه نموده‌ایم و نظر و اخطار خود را به مقامات مسؤول از جمله رئیس مجلس و رئیس‌جمهوری داده‌ایم. مرحوم آیت‌الله مشكینی در خطبه‌های نماز جمعه قم با اشاره به سخنان اخیر هاشم آغاجری افزود: مردم و عالم روحانیت از كفریات این انسان نالایق شكایت رسمی دارد و قوه قضاییه باید این فرد را محاكمه و حكم را بدون دغدغه و فشار به اجرا بگذارد. وی اضافه كرد: مگر نبود این كه امنیت كشور را محترم و به قانون اساسی اعتقاد داریم و رهبر معظم انقلاب فرمان به متانت دستور فرموده‌اند، به خدا سوگند ما در برابر این انسان منحوس سخن دیگر و جواب دیگری می‌دادیم. وی همچنین از سخنان رئیس مجلس در محكومیت سخنان آغاجری تشكر كرد و گفت: سخنان آقای كروبی درباره كفریات این آدم جای قدردانی دارد. خطیب نماز جمعه قم در بخش دیگری از سخنان خود گفت:‌اخیرا در كشور حركت ضد دینی و ضد اسلامی شروع شده كه قصد براندازی اسلام، دین و قرآن را دارد. سایر علما و ائمه جمعه سراسر كشور هم خواستار برچیدن بساط دین‌ستیزی در جامعه شدند. ـ آیت‌الله جنتی: از كسی كه دین را افیون توده‌ها می‌داند نمی‌توان غیر از این انتظار باشد. ـ آیت‌الله مجتهد شبستری: به شكل زننده‌ای تقلید را به سخره می‌گیرند. ـ آیت‌الله گرگانی: سخنان آغاجری همان خط آمریكا، كسروی و میزا ملكم‌خان است. ـ مرحوم آیت‌الله یثربی: اظهارات آغاجری نشان دهنده اوج انحطاط است. ـ حجت‌الاسلام زرندی: كسانی كه اسلام را نمی‌شناسند حق اظهار نظر ندارند. ـ حجت‌الاسلام دعاگو: تشكل‌های مدعی اصلاحات از سخنان آغاجری تبری جویند. ـ حجت‌الاسلام شاهچراغی: امروز حرف‌های 100 سال پیش كسروی‌ها را می‌زنند. ـ حجت‌الاسلام رهبر: وزیر علوم مسؤولیت دارد، باید این فرد را از دانشگاه بیرون كند. در جای دیگری نیز آیت‌الله العظمی مكارم شیرازی از مراجع تقلید در دیدار دبیر كل و اعضای شورای مركزی حزب همبستگی تأكید كرد: شما باید مواضع خود را شفاف كنید! ما بدانیم در حوزه شما چه باید بگوییم، مثلا درباره مواضع آغاجری نظر خود را بگویید تا تكلیف ما و شما روشن شود. ایشان همچنین در پایان درس نهج‌البلاغه خود از عدم برخورد دانشگاه قضایی در برابر اهانت به روحانیت گلایه كرده و فرمودند چرا دستگاه قضایی در برابر این همه اهانت به دین، روحانیت و مردم سكوت اختیار كرده است؟ ایشان خاطر نشان كردند: نمی‌دانم چرا گروههای سیاسی این افراد هتاك را از خود دور نمی‌كنند...روحانیت شیعه حوزه‌های علمیه و دولتمردانی كه از حوزه‌ها برخواسته‌اند همیشه مانع مهمی بر سر راه جهانخواران بوده و هستند و تجربه تاریخ نشان داده به معادلات سیاسی نمی‌توان آنها را فریب داد و وادار به تسلیم كرد. هجوم بی‌منطق و وحشیانه همواره به ویژه در این زمان بر ضد روحانیت و حوزه‌های علمیه آغاز شده كه هماهنگی كامل با اخباری دارد كه از غرب می‌رسد و هدف اصلی آن است كه با مغلطه و سفسطه روحانیت را از مردم جدا كنند تا به آسانی به اهداف شوم خود برسند بر این اساس بر كشور اسلامی مسلط شوند. علمای دین یعنی روحانیون همچون طبیبان و مهندسان و سایر علمای علوم دیگر در طول تاریخ از جوامع بشری بوده و هستند و جز بی خبران آن را انكار نمی‌كنند. آیت‌الله جنتی هم طی سخنانی به محكومیت اظهارات آغاجری پرداخته و گفت: بهشتی هم یك روشنفكر بود ولی روشنفكر عالمی بود و روشنفكر غربیها نبود. ما باید از روشنفكران غرب‌زده پرهیز كنیم. اینها كسانی هستند كه فقط ادعا دارند ولی هیچ چیز نمی‌دانند... من نوار سخنان این شخص در همدان را گوش كردم و واقعا تعجب كردم... چطور می‌شود كسی كه لقب استادی دانشگاه را یدك می‌كشد اینقدر بی مایه سخن بگوید. این شخص به قدری عامیانه حرف زده كه از شخصی به عنوان استاد دانشگاه بعید است. البته تعجبی هم ندارد. كسی كه حتی نمی‌تواند قرآن را درست بخواند و آن را نمی‌فهمد این گونه سخن بگوید. كسی كه نمی‌تواند قرآن را بخواند چگونه به خود اجازه می‌دهد آن را تحلیل كند. درباره مسایل مهم دینی اظهار نظر كند و خود را با شخصیت‌های بزرگ دینی و آیات عظام رو در رو نماید... برادران و خواهران ساكت و بی تفاوت نباشید. حق شما مطرح است. دفاع از شما امنیت شما و حفظ ارزشهای دینی شما مطرح است پس سكوت نكنید." اعلام انزجار جامعه و متدینین از هتاكی به ساحت مراجع و علما و دین در سطحی وسیع پی‌گیری شد چنانچه در مطبوعات كشور به خوبی غیرت اسلامی به خروش آمده نمایان بود. این اما منجر نشد كه هم ردیفان و باصطلاح هم سازمانی‌های فرد هتاك از این سخنان شرم‌آور تبری جسته و حداقل در ظاهر آن را محكوم نمایید. حتی آنان پا را فراتر نهاده و از هاشم آغاجری عنصر هتاك به دین و مرجعیت حمایت كرده و خواستار حمایت از او و عدم تعقیب او شدند. اینان بی توجه به موج گسترده مردمی در محكومیت اظهارات هم‌حزبی‌شان بدون آنكه محاسبه‌ی منافع مادی و حزبی را نماید به وجود عنصری همچون آغاجری در سازمان‌شان افتخار! كردند. چنانچه سلامتی دبیر كل سازمان نامشروع مجاهدین در سخنانی بدون اشاره به هتاكی‌های وی اظهار داشت: "مگر آغاجری آمریكاست كه همه امكانات علیه او بسیج شده است؟ مسؤولیت حفظ جان آغاجری با مقامات انتظامی امنیتی و قضایی است." در آخر نیز سازمان باصطلاح مجاهدین انقلاب طی بیانیه‌ای رسمی از عنصر هتاك خویش حمایت كرد. در بخش‌هایی از بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، شرحی از مواضع و عملكرد این سازمان در 30 سال گذشته در برابر آنچه "مافیای قدرت و ثروت" و "انحراف و تحجر و جمود" خوانده شده، آمده و نتیجه گرفته شده كه اعضای این سازمان با ایستادگی بر اصول خود،‌ خشم و كینه تقدیس‌كنندگان قدرت و بردگان ثروت و شیفتگان خشونت را علیه خود خریده‌اند. بر اساس بیانیه سازمان مجاهدین انقلاب، اكنون تمام جنجال بر سر این است كه دكتر هاشم آغاجری در جمعی محدود به روحانیت اهانت كرده و منكر وجود طبقه‌ای به نام روحانی در اسلام شده و میان روحانی و عالم دین فرق گذاشته است و حال به این بهانه، صاحبان تریبون‌ها و منبرهای جمعه و جماعات، خود را مجاز به اهانت و فحاشی علیه آغاجری و سازمان متبوع وی دانسته‌اند. اما در عین حال، سازمان مجاهدین تأكید كرده كه در دفاع از هاشم آغاجری و افشای كسانی كه آنان را "تعزیه‌گردانان این ماجرا" خوانده، لحظه‌ای تردید به خود راه نمی‌دهد و به داشتن اعضایی چون آغاجری افتخار می‌كند. سازمان مجاهدین انقلاب، علی‌رغم این انتقاد به سخنرانی هاشم آغاجری حمله به او را حمله به این سازمان دانسته و اعلام كرده است كه از مدتی قبل، در پی تهدیدها و پیغام‌های مختلف، هجوم گسترده‌ای را علیه خود پیش‌بینی می‌كرده است. این بیانیه در واقع دهن‌كجی و اهانت مجددی به ساحت دین و اثبات سخنان موهن آغاجری بود و نشان می‌داد كه این سخنان بصورت باور جمعی در سازمان مزبور رسوخ كرده و بعنوان روح كلی حاكم بر آن سازمان تبدیل شده است و با برنامه‌ریزی قبلی صورت گرفته است. از سوی دیگر در جامعه این انتظار قوت یافت كه محكومیت و یا تعقیب قضایی نامبرده ـ اگر چه دیرهنگام ـ اما سرانجام صورت گرفت اما به هر حال نمی‌توانست بعنوان سزای سناریوی هتاكی تلقی شده و اقدام قاطع ریشه‌ای می‌طلبید. همین نگاه از سوی علمای اعلام و مراجع عظام در حوزه‌های علمیه نیز وجود داشت. به گونه‌ای كه اغلب علما و مراجع معظم خواستار حل ریشه‌ای هتاكی‌ها شدند بگونه‌ای كه دیگر كمتر كسی بتواند این ریسك را پذیرا شود كه ساحت دین را با اظهارات وهن‌آمیز خویش ملكوك نماید. چنین بود كه مراجع عظامی همچون مرحوم آیت‌الله العظمی فاضل لنكرانی(ره) و آیت‌الله العظمی حاج شیخ جواد تبریزی(ره) و حضرات آیات عظام مكارم شیرازی، صافی گلپایگانی، نوری همدانی(ادام الله ظلهم) و ... و جمعی كثیری از ائمه محترم و رؤسای حوزه‌های علمیه در دیدار با نمایندگان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ـ حضرات آیات مقتدایی و فاكر ـ خواستار موضعگیری قاطع جامعه مدرسین شدند. آنان تأكید فرمودند كه این اقدام ضد اسلامی بایستی از سوی نهادی كاملا اصیل و اسلامی و مكتبی كه مشحون از علم و مجاهدت و فقاهت است مورد مداقه قرار گرفته و حكم صریحی نسبت به هتاكی هتاكان و حامیان سازمانی آنان صادر شود. این وظیفه نهاده شده بر عهده جامعه مدرسین حوزه علمیه قم همراه با وظیفه‌شناسی اكثریت اعضا این نهاد با بررسی‌های فراوان سرانجام به نتیجه رسید. گو آنكه این سازمان نامشروع در پرونده فعالیت‌های خویش جدا شدن از روحانیت و فاصله گرفتن از نماینده منصوب امام راحل(ره) حضرت آیت‌الله راستی كاشانی(دام ظله) را در كارنامه خود داشت اما به هر جهت وظایف مردم بایستی بدین ترتیب تبیین می‌شد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم كه متشكل از علمای طراز اول و برخی از مراجع عظام تقلید است با تیزبینی و دقت فقهی دقیق و علمی طی جلسات مختلف وظیفه خویش را در اعلام عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب دید. حكمی كه بواسطه وظایف دینی و شرعی و الهی و درخواست علما، مراجع، متدینین و قاطبه امت اسلامی بر عهده علما نهاده شده بود. مگر نه آن است كه در حدیث شریف از معصوم(ع) منقول است كه "اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه و الا فلعنه الله علیه": هنگامی كه بدعت‌ها ظاهر گشت بر عالم دین فرض است كه در مقابل آنها ایستاده و علمش را بكار گیرد و گرنه لعنت خدا بر او فرود خواهد آمد. نظایر این حكم البته در تاریخ به وفور قابل مشاهده و ردیابی است. چنانچه میرزای شیرازی اعلی‌الله مقامه الشریف هنگامی كه مشاهده نمود. دولت انگلیس استعمارگر در حال بهره‌برداری از منابع ایران اسلامی است. و حكومت وقت نیز سرمایه‌های ملت را به ید بیگانگان سپرده است، با صدور حكمی پشت انگلیس را به خاك مالید. همچنین در دوران ما نیز فرمان تاریخی و ابدی امام خمینی(ره) در صدور حكم ارتداد سلمان رشدی خبیث بدلیل جسارت او به ساحت دین مقدس اسلام منجر شد تا ترفندی كه در آن زمان در پشت قضیه كتاب موهن آیات شیطانی بود خنثی شده و توطئه‌گران ناكام مانند. بدین ترتیب و بر اساس مستندات متقن پیش گفته شده معین شد كه اقدام مسؤولانه و شجاعانه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم علیه هتاكان و مدافعان هتاكی به ساحت دین دفاع از حریم شریعت اسلام ناب محمدی(ص)‌و مقابله‌ای جدی با اسلام آمریكایی و اسلام مرفهان بی درد بود. اقدام آغاجری هتاك، اقدامی سیاسی و مزدورانه علیه اسلام بود، همچنین اقدام سازمان نامشروع وی نیز ادامه یافتن خط هتاكی شمرده می‌شد كه به همین دلیل اقدام جامعه مدرسین هم اقدامی اسلامی و بر اساس دستورات اكید اسلام در دفاع از حریم مقدس اسلام بود و البته در قالب‌های تنگ جناحی و سیاسی و حزبی نه می‌توان آن را تفسیر و نه می‌توان آن را درك كرد. بر همگان واضح است كه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نهادی اصیل، دیرپا و فراگیر است كه از سالیان متمادی قبل از انقلاب تشكیل و فعالیت‌های حوزوی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی گسترده‌ای انجام داده است كه معرفی حضرت امام خمینی رحمه الله علیه بعنوان مرجعیت علی الاطلاق جهان تشیع در سال 1349 و كمك و هدایت ملت به سمت اهداف شكل گیری نهضت الهی - سیاسی امام راحل و انقلاب اسلامی و پای فشاری و صیانت از دستاوردهای حكومت اسلامی در قبل و پس از انقلاب از جمله آنان است. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم بفرموده مقام معظم رهبری مدظله هویت حوزه علمیه است كه از سوی گروه‌ها و تشكل‌های فرهنگی، علمی، سیاسی و اجتماعی از یك طرف و از سوی آحاد مختلف مردم و مسؤولین از سوی دیگر بعنوان نهادی مرجع شناخته شده و تاثیر نفوذ كلام آن حاكی از این واقعیت است. چنانچه حمایت‌ها و استقبال گسترده مردم، علما و متدینین از صدور حكم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب و ضرورت عدم همكاری متدینین با این سازمان حاكی از این نفوذ ذاتی است. چنانچه پیش از آن و در سال 1373 این نهاد حوزوی با شناخت عمیق، علمی و استدراكی خود، جمعی از بزرگان حوزه علمیه را به عنوان مرجعیت پس از ارتحال آیت الله العظمی اراكی(ره) معرفی نمود. استقبال عظیم مقلدان از این اقدام، نشانه دیگری از كیفیت و اعتبار جامعه مذهبی، سیاسی ایران اسلامی نسبت به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و وقت شناسی و تیزبینی دقیق این نهاد نسبت به احتیاجات مذهبی و سیاسی كشور بود. بدین جهت روشن می‌گردد كه وزن سیاسی، اجتماعی و مذهبی این نهاد تا چه میزان بوده و احتیاجی به اثبات مجدد برای دیر باوران ندارد. چنانچه خدشه كودكانه و سیاسی به دین اعتباری ندارد كه بتواند اندكی از آن عظمت را بكاهد. چه؛ جز بردن عرض خود و نشان دادن سطح درك سیاسی و اجتماعی نازل خود به مخاطبان، پیام دیگری در بر ندارد. البته موضعگیری به هر نحو عده‌ای را ناراضی خواهد ساخت و این منافی رعایت شئون پدرانه، ناصحانه و مشفقانه جامعه مدرسین نسبت به گروه‌های سیاسی كشور نیست چه آنكه در غیر این صورت، نهادی كه بخواهد در برابر هر اقدام سكوت پیشه كند دیگر نه پدر كه موجودی بی‌خاصیت و بی‌فایده است. اگر مدعیان تنافی نقش پدرانه جامعه مدرسین با صدور حكم تاریخی عدم مشروعیت سازمان مجاهدین اندكی تامل نمایند در می‌یابند كه ایفای نقش فراگیر، همیشه متضمن تماشا، نصیحت و تمنا نبوده كه در برخی اوقات در بردارنده وظیفه علمی برخورد و جلوگیری از رشد مفسده نیز خواهد بود. چنانچه علی الاتفاق این مسؤولین نیز از سر خیرخواهی و به جهت اصلاح فضای عمومی كشور و طرد عناصر ناباب و مفسد صورت گرفته است. ضمن آنكه در آن مورد مذكور، تحمل به هیچ عنوان شرعی و دارای محمل دینی و علمی نبود. از سوی دیگر بدیهی است كه زیر سوال بردن این نهاد و معادل دانستن آن با فعالیت احزاب و تشكل‌های سیاسی ناشی از اوج كم اطلاعی و قلت درك است. چنانچه با اندك تعقل و فهمی نسبت به مفهوم حزب كه عمدتا به دنبال كسب قدرت و منفعت سیاسی و مادی و اجتماعی نبوده كه با ابراز با رغبتی نسبت به منافع سیاسی نیز ـ در موارد متعدد ـ همواره نقش ناصح مشفق و هادی امت را بر عهده داشته است، این كلام فهمیده می‌شود كه اشتباه فاحش تنزل اعتبار جامعه مدرسین به این سادگی قابل جبران نخواهد بود. اگر صدور حكم عدم مشروعیت سازمان مجاهدین انقلاب را معادل اقدامی حزبی و به جهت طرفداری از طیف سیاسی خاص بدانیم، پس چگونه اقدام جامعه مدرسین در آذر ماه سال 1357 كه طی بیانیه‌ای شاه خائن به ملك و ملت را از سلطنت خلع نمود را می‌توان تفسیر كرد؟ با این تعابیر چگونه می‌توان اقدام جامعه مدرسین در ابتدای انقلاب اسلامی را كه فردی را از مرجعیت خلع نموده تبیین نمود! چنین است كه سخن مقام معظم رهبری در مورد جامعه مدرسین بخوبی فهمیده می‌شود كه فرمودند: "اینكه جامعه مدرسین مرجع و معرفی می‌كند یا كسی را از مرجعیت خلع می‌كند حاكی از اعتبار ذاتی جامعه مدرسین است و كسی این اعتبار را به جامعه مدرسین اعطا نكرده است". و این حاكی از آن است كه نهاد مرجع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، نهادی فراگیر، اسلامی، حوزوی و ذو ابعاد است كه البته بنا بر مقتضیات زمان وارد مسایل مختلف و كلان سیاسی، اجتماعی جامعه نیز می‌شود و راه را تبیین می‌كند. بدین ترتیب این سوال پدید می‌آید كه تشكیلات در نظرات محققانه و علمی این نهاد فراگیر حوزوی با سابقه درخشان جهادی و علمی و سیاسی به چه دلیل مباح شمرده می‌شود و حال آنكه امام راحل عظیم الشان در سال 1367 طی پیامی به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و طلاب توصیه فرمودند كه: "جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابی و زحمت كشیده را از خود بداند و با آنها جلسه بگذارد. طلاب انقلابی هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنها بنگرند". ایشان در جای دیگری هم خطاب به مرحوم آیت الله مشكینی ریاست جامعه مدرسین حوزه علمیه قم رحمه الله علیه فرمودند: از قول من به فرزندان انقلابی‌ام بفرمائید كه تندروی عاقبت خوبی ندارد، اگر آنان جذب حضرات آقایان جامعه محترم مدرسین نشوند، در آینده گرفتار كسانی خواهند شد كه مروج اسلام آمریكایی‌اند" و آیا نمی‌بایست كسانی را كه اینك علیه مواضع جامعه مدرسین حوزه علمیه قم موضع‌گیری كرده و به جای نقد عالمانه آن را هجو و شان آن تنزل می‌دهند مروجان اسلام آمریكایی دانست؟ از سوی دیگر اما تقابل سازی با این نهاد فراگیر كه در برخی قالب‌های سیاسی - و نه علمی و دارای وزن حوزوی - مع الاسف در سال‌های اخیر رخ داده به نحوی كه حتی در نامگذاری نیز مجبور به معادل سازی سیاسی نسبت به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گشتند. آیا با اهدافی علمی و تحقیقی و درسی صورت گرفته یا كاملا سیاسی و حزبی است؟ اما خود این مطلب نیز گویای مرتبت بالای اقبال عموم جامعه به این نهاد فراگیر است. ضمن آنكه بایستی این سوال را پرسید كه در مقابل، اقبال و تاثیرگذاری و وزن علمی برخی از این نهادها در وقایع مهم مذهبی، سیاسی جامعه تا چه حد است كه كار بدانجا رسید كه ایشان بدنبال معارضه و هماورد جویی سیاسی با سایرین باشند؟ بایستی دانست كه كار سیاسی نمی‌بایست به سیاسی كاری منجر شده و در این راه از درس و تحقیق هم بعنوان ابزاری برای معادلات روزمره سیاسی بهره گرفت. چه آنكه برخی از موضعگیری‌های اخیر را بایستی سیاسی و حاوی مصرف‌های انتخاباتی ارزیابی نمود. در پایان بایستی بدین نكته توجه نمود كه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم پس از ارتحال مرحوم آیت الله علی مشكینی اعلی الله مقامه الشریف هیچگونه تغییر مسیر و یا تغییر جهت و سرعت و روشی نداده و كماكان وظایف دینی، حوزوی، انقلابی، اجتماعی و سیاسی خویش را با همان شدت و حدت به انجام خواهد رسانید. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم كما فی السابق بر رویه محكم خویش ایستاده، از احكام و مواضع صادره خود كه با دقت در تمامی جوانب صورت گرفته، دفاع و هر كجا كه لازم آید بی‌پروا نظر خویش را اعلام و ابراز می‌نماید و از خداوند متعال طلب توفیق و ادامه خدمت به اسلام و انقلاب را مسالت می‌نماید. منبع:خبرنامه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن