واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: قطرات عرق روي پيشاني پيرمرد سر مي خورد و از روي صورتش پايين مي چکيد . آنقدر حرکاتش تند و فرز بود که به سختي مي شد باور کرد کم کم دارد وارد هفتادمين سال زندگي اش مي شود . کمي آنطرف تر شايد حدود يک متري لوريس چكناواريان ، محمود احمدي نژاد در کنارش نظاره گر سمفوني بود که اين آهنگساز مسيحي براي پيامبر اسلام (ص ) نوشته بود لوريس چكناواريان در گفتگوي اختصاصي با برنا: قطرات عرق روي پيشاني پيرمرد سر مي خورد و از روي صورتش پايين مي چکيد . آنقدر حرکاتش تند و فرز بود که به سختي مي شد باور کرد کم کم دارد وارد هفتادمين سال زندگي اش مي شود . کمي آنطرف تر شايد حدود يک متري لوريس چكناواريان ، محمود احمدي نژاد در کنارش نظاره گر سمفوني بود که اين آهنگساز مسيحي براي پيامبر اسلام (ص ) نوشته بود . اين تصويري بود که در مراسم اختتامييه جشنواره موسيقي فجر شنبه شب 8 دي ماه براي بزرگ داشت اين آهنگساز مطرح ايراني در سالن اصلي تالار وحدت پخش شد . امروز اول ژانويه روز اول کريسمس است و مصاحبه با لوريس چکناواريان هديه شبکه خبري برنا به هموطنان مسيحي مان است . پايين سن چکناواريان بزرگ ريتم حرکاتش به سن و سالش مي آيد و وقتي که آرام روي صندلي مصاحبه شبکه خبر برنا آن هم يک روز مانده به کريسمس مي نشيند. وقتي پاي صحبت سمفوني رسول عشق و اميد آخرين اثر او مي شود لوريس همانطور که با فنجان چايي اش بازي مي کند، لبخندي روي صورتش مي نشيند و مي گويد : من پروش يافته فرهنگ ايراني ام . ضمن اينکه معتقدم پيامبراسلام فقط به مسلمانان تعلق ندارد و براي هدايت بشر آمده ؛ ما از هم جدا نيستيم . اگر اين سمفوني را هم به طور کامل گوش داده باشيد از حضرت نوح (ع ) آغاز مي شود و بعد به حضرت موسي (ع ) و حضرت عيسي (ع) مي پردازد تا به پيامبر اسلام (ص) مي رسد. اين کار شايد به نوعي گفتگوي اديان محسوب مي شود .ملودي قطعات را هم از همان دوران جواني ام که پشت دسته هاي عزاداري ماه محرم راه مي افتادم و نت برداري مي کردم الهام گرفتم ." سمفوني رسول عشق و اميد آنقدر خوب بود که 15 شب متوالي در گرماي شهريور ماه 86 مردم و شخصيت هاي سياسي و فرهنگي کشور را به فرهنگسراي نياوران بکشاند و به تحسين وادارد. هرچند که چکناواريانش را بسياري از اهالي موسيقي دنيا به واسطه آهنگ هايي که ساخته و ارکسترهاي مشهوري که رهبري کرده مي شناسند اما در بين مردم ايران نام لوريس چکناواريان بيشتر بعد از اجراي سمفوني رسول عشق و اميد شناخته شد. وقتي شهريور ماه گذشته بعد از اجراي سمفوني رسول عشق واميد در كافه ترياي تالار وحدت با او گفتگو كرديم خبر از انتشار مجموعه آثارش تا چند ماه ديگر داد ؛ ولي وقتي دوباره سراغ آن مجموعه را مي گيريم با کمي دلخوري مي گويد : "هنوز هيچ حامي مالي براي انتشار مجموعه حاصل پنجاه سال فعاليت حرفه ايم پيدا نكرده ام ؛ به گمانم كمي زود در اين باره صحبت كردم .در كشور ما كارها گاهي روال بسيار عجيب و غريبي پيدا مي كنند ." بعد دوباره پير موسيقي كلاسيك ايران ادامه مي دهد "در حال حاضر بخش عمده اي از كارهايم را كه در اركسترهاي مختلف جهان خودم رهبري كرده ام يا توسط اشخاص ديگر اجرا شده جمع آوري كرده ام تا اگر روزي نبودم و كسي خواست بداند لوريس چكناواريان ايراني كه مي گويند شهرت جهاني دارد چه کار كرده، منبعي وجود داشته باشد تا به آن مراجعه کند . لوريس در همان مصاحبه گفته بود، قصد دارد يک نسخه از مجموعه آثارش را به کتابخانه ملي و يکي ديگر را به کتابخانه مجلس اهدا کند و حالا در اين باره مي گويد : "يك نسخه از اين مجموعه را نه فقط به کتابخانه هاي ايران که به تمام كتابخانه هاي معتبر دنيا اهدا خواهم كرد تا اثري موسيقايي از يک ايراني را در منابعشان داشته باشند." اين رهبر ارکستر مدت هاست در کارهاي حتي ايراني اش از سوليست هاي ( تکنوازهاي ) خارجي استفاده مي کند . وقتي دليلش را مي پرسيم کمي ابروهايش را در هم مي کشد و مي گويد : " در ايران نوازنده ها به دليل مشکلات مالي در يک زمان واحد براي چند ارکستر مختلف ساز مي زنند و اين روي کيفيت کارشان اثر مي گذارد . وقتي يک نوازنده هر روز صبح در يک ارکستر کلاسيک و بعد از ظهر در يک ارکستر سنتي ساز مي زند، نمي تواند کار خوبي ارائه دهد . در ايران اركستري كه بتواند آثار كلاسيك را با توانايي مناسب اجرا كند ، نداريم . البته امكانات ضبط نيز در حدي نيست كه بتوان اين كار را كرد ." سر درد دلش که باز مي شود انگار ديگر کسي جلو دارش نيست . به خصوص وقتي که پاي نسل جوان و استعدادهاي در حال از بين رفتن شان به ميان مي آيد، يک دفعه دست راستش را به طرف آسمان بلند مي کند و ادامه مي دهد : "ما استعدادهاي خدادادي بسياري داريم . قطعا با اين وضعيت نمي توانيم موسيقي مان را جهاني كنيم . سازهاي تکنوازان خارجي در حد يك ميليون دلار قيمت دارند در حالي كه نوازنده هاي ما حتي براي تامين نيازهاي مالي روزانه شان دچار مشكلند . ما جوان هاي بسيار مستعد و ايده آليستي داريم كه كارهايشان هم خوب است . ولي وقتي همين جوان ها ازدواج مي كنند با مشكلاتي مواجه مي شوند كه ديگر از ادامه راه باز مي مانند . چرا بايد اين اتفاق بيفتد ؛ همين جوان مستعد اگر بچه هم داشته باشد که ديگر بايد دور هنر و خلاقيت را خط بکشد . من از شما مي پرسم چرا از اين جوان ها حمايت نمي شود؟" پيرمرد بعد جرعه اي از شربت داخل ليوان را مي نوشد و کمي تن صدايش را پايين مي آورد درباره اقتصاد موسيقي ايران مي گويد :" ما در ايران اصلا چيزي به نام اقتصاد موسيقي نداريم و با اين وضعيت و بدون حمايت نمي توانيم فرهنگ مان را صادر كنيم . امروز موسيقي قدرتمند ترين ارتش محسوب مي شود . بعد هم يکراست مي رود سراغ صدا و سيما و راديو و مي گويد : " من بارها شده وقتي در ماشين نشسته ام آثارم را از راديو شنيده ام بدون اينكه حتي اجازه يا نامي از من برده شود ؛ هيچ گاه به خاطر پخش اين آثار هزينه اي را به من پرداخت نكرده اند . اين در حالي است كه در اروپا و يا آمريكا شبكه هاي تلويزيوني يا راديويي خودشان هر سال مطابق با تعرفه هايي كه دارند، مبلغي را به خاطر استفاده از كارهايم به من مي پردازند . حالا اين شرايط را براي جوان هايي كه با هزينه هاي شخصي و کم شان اقدام به ساختن اثري مي كنند، در نظر بگيريد كه از يك طرف خيلي ها بدون هيچ منعي كارهايشان را كپي مي كنند و سودش را مي برند، عده اي ديگر اين آثار را در روي سايتشان مي گذارند و از طريق اينترنت منتشر مي كنند ، راديو و تلويزيون هم به طور مجاني از اين كارها استفاده مي كند . اين موضوع براي نسل آينده و جوان ما بسيار آسيب رساننده است و با اين وضعيت به جايي نخواهيم رسيد .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 563]