تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع): بهشتى‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840560007




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

انفجار مین ، و...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: انفجار مین ، و ...به مناسبت سالگرد شهید مجید پازوکی
شهید مجید پازوکی
به نام خدا، خدایی كه خلق كرد جهان را از نیستی و ما را آفرید تا او را ستایش كنیم. از من پدرت شمس الله به تو پسر عزیزم مجید پازوكی كه خواست خدایت را اجابت كردی و ما را با غم و اشكهایمان تنها رها كردی.در تنهایی اتاقت كه سالهای قبل در نیایش پروردگارت می‌نشستی و همه چیز را فراموش می‌كردی، نشسته ام و در فكر این جهان و افكاری كه تو را به سوی خدا برد غوطه ورم. به گذشته فكر می كنم، ناگهان با فریاد «ای مجید» كه با صدای بلند از حلقومم خارج می‌شود و در زیر زمین خانه انعكاس پیدا می‌كند، از خود بی‌خود می‌شوم. با اشكی كه بی ریا از چشمانم سرازیر می‌شود، احساس می‌كنم در كنارم نشسته‌ای. به هر طرف كه نگاه می‌كنم، در رویای افكارم تو را می‌بینم.احساس می‌كنم هنوز صدایم می‌زنی و می‌گویی: «آقا بیا چایی حاضره». در این لحظه چشمانم از اشك پر شده و قادر به نوشتن نیستم. یاد زمانی می‌افتم كه در بیمارستان مصطفی خمینی برای معالجه كلیه‌های بی‌‌مروتی كه از فاو سوغاتی آورده بودی، در اتاق عمل بسر می‌بردی. من مثل اسپندی كه در آتش می‌سوزد و صدای سوختن آن به گوش می‌رسد، جلوی اتاق عمل می‌سوختم و ساعتها قدم می‌زدم و هرچه  دعا بلد بودم زیر لب زمزمه می‌كردم.همه دوستان دور و نزدیك ما را به صبر و بردباری گوشزد می‌كنند، چه كنم وقتی كه چشم دل می‌سوزد و اشك بی‌اختیار از چشمانمان روان می‌شود، فقط رازها و ناگفتنی‌هایم را در تنهایی دلم زمزمه می‌كنم .الهی شكر، خداوند تو را برای مدتی به ما قرض داد، تا از تو صبر و بردباری بیاموزیم. یادم نمی‌رود وقتی كه از درب منزل دست در دست علی و مجتبی وارد می‌شدی، به خدا قسم چنان شاد می‌شدم كه قادر به بیان آن نیستم. افسوس كه غرور بی‌جای پدری نمی‌گذاشت آنچه در قلبم می‌گذرد، در بیانم احساس كنی.و حال ، روزها را به امید شبهای جمعه و دیدار مزارت به شب می‌آورم، تا شاهد زیارت مزارت توسط مردم اهل دل و مخلص باشم. شاید به من هم وقت زیارت داده شود تا بتوانم خاك عطرآگین مزارت را در بغل گیرم و ببوسم. در كربلای فكه بگیرم. چگونه جایی است، نمی‌دانم.
شهید مجید پازوکی
وقتی كه مین منفجر شد، تو چه حالی داشتی؟ در آن تنهایی دشت‌های بی‌انتها، چه بر تو گذشت؟ چه كسی توان آن را دارد كه زمان و مكان، و تنهایی و غربتی را كه بر تو گذشت پیش خود حلاجی كند؟ در آن لحظه به چه كسی فكر می‌كردی، به مادر، پدر، همسر، فرزندانت و یا فقط به خدای مهربان؟ آیا كسی بود كه سرت را بر زانویش قرار داده، تو را دلداری دهد و شهادتین را برایت زمزمه كند؟همه دوستان دور و نزدیك ما را به صبر و بردباری گوشزد می‌كنند، چه كنم وقتی كه چشم دل می‌سوزد و اشك بی‌اختیار از چشمانمان روان می‌شود، فقط رازها و ناگفتنی‌هایم را در تنهایی دلم زمزمه می‌كنم.چه كنم نام من باشد پدر. افسوس كه روحم خسته است از فراق آن عزیزم، آن جان جانان  خسته است. تو پسرم، مجید جان به آرزویت شهادت در راه خدا و ملت و جستجوی شهدای جنگ تحمیلی و پایان دادن به انتظار مادرانی كه چشم انتظار فرزندانشان بودند، رسیدی. هر چند همه اینها وظیفه خدایی و ملی بود و تو سرباز حضرت امام بودی. خوش به سعادتت. دعای من و مادرت و همه قوم و خیشانت، همسر و فرزندانت بدرقه راه تو باد.امیدوارم بتوانیم نوه‌های دلبندم، فرزندان كوچك تو را كه رفتارشان به بزرگی خودت می‌باشد، مثل تو، راه تو، گشاده‌رو، باصفا، باگذشت، با خدا و پیرو آقایت امام حسین (ع) و سرور جنگاوران حضرت ابوالفضل العباس (ع) پرورش دهیم.                                                                                                                                  پدرت - شمس الله پازوكیمطالب مرتبط :و اما انتظار ...منبع :majid-pazoki.blogfa.com  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن