تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حقيقت ايمان اين است كه حق را بر باطل مقدم دارى، هر چند حق به ضرر تو و باطل به ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816345102




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خدا عاشق من شده...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خدا عاشق من شده...
./ 94b ef 4/g...
استعداد به خاک افتاده...از این که می دیدم درسش را رها کرده و آمده جبهه تاسف می خوردم .با آن هوش سرشاری که داشت می توانست مدارج علمی را در مدت کوتاهی طی کند ، اما ... . چند باری نصیحتش کردم که سراغ درسش برود . به خیال خودم می گفتم :"حیف داداش حسن است که درس نخواند! حیف هوش و استعداد حسن است"آن روز در پادگان دوکوهه اخرین باری بود که نصیحتش کردم! وقتی دوباره گفتم که برود سراغ درسش و  قدر استعدادش را بداند ، عصبانی شد و گفت :" داداش! تو که در شهر زندگی مرا دیده ای. من به خاطر معشوقم چهل روز بدون سحری روزه گرفتم و قبل از افطار پای برهنه از حوزه المهدی مشهد تا حرم پیاده رفتم و از  امام رضا (ع) شهادت خواستم . آن قدر این جا می مانم تا مزدم را بگیرم !"حسن سرانجام در بیست و هفتم بهمن شصت و چهار در عملیات والفجر هشت در فاو مزدش را گرفت........در وصیت نامه اش نوشته بود :"پدر عزیز و مادر گرامی هدفم از آمدن به مشهد برای درس خواندن نبود. آمدم تا یک پیش مقدمه ای برای شهادت آماده کنم و چون خیلی کثرت گناه کمرم را خم کرده است از خدا می خواهم که هنگام شهادت با سخت ترین وضع جانم را از جسم ناسوتیم جدا کند که دیگر طاقت فراق از معبود را ندارم و نمی توانم بیشتر از این از او دور باشم."خدا می داند چه استعداد های درخشانی چون حسن برای حفظ این آب و خاک به خاک افتادند...آن قدر برای شهادت نذرهای سخت کرد و به جا آورد تا خدا حقیقتاً مزدش را داد... .دوری از معشوق ما را هم آزار می دهد که برای وصالش ...شهید حسن سربندی فراهانی.....مرخصم کنیـــــد! به خاطر جراحاتی که در عملیات برداشته بود مدتی در بیمارستان بستری بود ... هر بار که دکترش برای معاینه بالای سرش می آمد با اصرار می خواست که او را مرخص کنند ولی دکتر اجازه نمی داد...کادر بیمارستان این سماجت او را گذاشته بودند به حساب دلتنگی اش برای خانواده!بالاخره یک روز که دکترش وارد اتاقش شد دوباره شروع به اصرار کرد ، این بار هم دکتر قبول نکرد ... اما سعید کوتاه نیامد و با التماس به دکتر گفت :" آخه آقای دکتر اگه من مرخص بشم لااقل یک تخت خالی می شه و می تونید یک مجروح دیگه رو بستری کنید! مسلماً او از من سزاوارتره! "دکتر با شنیدن این حرفها شگفت زده مانده بود... ......در وصیت نامه اش نوشته بود :" هیچ کس با چند ماه و چند سال جبهه بودن نمی تواند از خود رفع تکلیف کند ."یعنی همیشه باید در میدان جهاد باشی ، یعنی همیشه رزمنده بودن ، یعنی ... .شهید سعید رجبی فاضل خدا عاشق من شده........شب قبل از عملیات بود ... صورت معصوم محمد جور دیگری شده بود ... راستش درخشش فوق العاده ای داشت ... این را نه تنها من، بلکه همه فهمیده بودند...به او گفتیم : محمد چرا صورتت این جوری شده ؟لبخندی زد و گفت : "من که عاشق خدا بودم ، شاید خدا هم این دفعه عاشق من شده و مرا به نزد خود می برد! "راست می گفت انگار ... انگار که نه حتما! چون بعد از ظهر روز بیست و یکم بهمن شصت و چهار ، جزیره ام الرصاص سکوی پروازش شد........محمد به دوستانش گفته بود :" خوشا به حال رزمنده شهیدی که پیکر پاکش تکه تکه شود و امام زمان تکه های بدنش را جمع کند و بر آن نماز گذارد و دفن کند... ."گویا محمد به این آرزویش رسید ، چون پیکرش در همان جزیره برای همیشه مفقود ماند ...شاید امام زمان تکه های بدن او را ... .شهید محمد شریفیتنظیم برای تبیان رضایی منبع :خاطراتی از شهدای روحانی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 362]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن