واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دلخون ؛ روایتگر مضمونی نو در سینما
فیلم سینمایی دلخون را می توان یکی از آثاری دانست که با مضمونی نو به یکی از معضلات جامعه می پردازد هرچند که در بازی هایی این فیلم تکرار دیده می شود. به گزارش ایرنا، فیلم دلخون ، دومین اثر بلند محمد رضا رحمانی است که در قالب یک درام تلخ با مضمون اجتماعی ساخته شده است . رحمانی در این اثر آگاهانه دست روی یک معضل مهم اجتماعی گذاشته و آن هم فقدان مفاد قانونی در یک موضوع خاص و مشکلاتی که به طبع آن برای اشخاص به وجود خواهد آمد و حقوقی که اینگونه از افراد زایل می شود. موضوعی که متاسفانه تا کنون کمتر بدان پرداخته شده است . اما با وجود این مضمون بکر دلخون به لحاظ ساختاری در خوشبینانه ترین حالت یک فیلم متوسط است که با بازی جمعی از بازیگران مطرح سینمای کشور چون حامد بهداد ، الناز شاکر دوست و پوریا پورسرخ به یک فیلم نسبتا پر مخاطب تبدیل شده است. اما هر چقدر موضوع دلخون تازه و غیر تکراری است بازی ستارگان آن در گاهی اوقات تکراری و یکنواخت به نظر می رسد. به گونه ای که نقش آفرینی الناز شاکر دوست و پوریا پورسرخ در دلخون تفاوت چندانی با سایر کارهای این دو بازیگر ندارد. اگر چه تکرار بازیگران مختص دلخون نیست و در بسیاری از آثار دیگر نیز کم و بیش به چشم می خورد. بازی حامد بهداد در این اثر سینمایی را می توان بعنوان یکی از بهترین بازی های این بازیگر در سالیان اخیر قلمداد کرد هرچند در سکانس هایی از فیلم بهداد دچار تکرار و حرکت بسوی کلیشه ها شده است. بهداد که در کار های گذشته خود تا حد زیادی توانایی های خود را به اثبات رسانده بود این بار نیز با پذیرش یک نقش خوب که به درستی نیز پرداخت شده بود، نگاه ها را به سمت خود معطوف کرده است. رحمانی در این اثر آگاهانه دست روی یک معضل مهم اجتماعی گذاشته و آن هم فقدان مفاد قانونی در یک موضوع خاص و مشکلاتی که به طبع آن برای اشخاص به وجود خواهد آمد و حقوقی که اینگونه از افراد زایل می شود. در واقع کاراکتر عماد از پتانسیل بالایی برای کار بر خوردار بود و به گونه ای نوشته شده که بیننده در عین حال که با یک احساس دلسوزی ماجرای او را دنبال می کند اما هرگز احساس نمی کند که یک بیگناه محاکمه و مجازات می شود. وجود برخی سکانس های بی اهمیت در فیلم که گویی تنها فایده آن رساندن فیلم به تایم استاندارد است از جذابیت های اثر کاسته است به گونه ای که می بینیم فیلم به طور کلی از یک ریتم مناسب و پیوسته برخوردار نیست. نکته دیگری که درباره دلخون می توان به آن اشاره کرد همراهی نکردن داستان های جانبی با داستان اصلی است که گاها مخاطب را از فضای داستان دور می سازد. به عنوان مثال؛ در صورت حذف نقش پور سرخ ( همسر وکیل عماد ) از فیلم چه لطمه ای به آن وارد می شود؟! البته این اتفاق خود به خود در یک سوم پایانی فیلم می افتد که نشان از عدم تاثیر گذاری و کم اهمیت بودن نقش دارد . مخصوصا که جدال وکیل و همسرش حاوی هیچ پیامی برای مخاطب نیست و در نهایت نیز بدون دستیابی به یک نتیجه منطقی، به گونه ای ناگهانی حذف می شود. صحنه های تعقیب و گریز پدر زن عماد و وکیل به خاطر طرح یک تهدید جزئی که معلوم نیست با وجود تهدید به مرگ پیشین وکیل از سوی وی دیگر چه لزومی به این سکانس احساس می شد؟! در نهایت ابهامی که در چرایی این سکانس برای مخاطب ایجاد می شود تاثیر فضای پر رعب و وحشت تعقیب و گریز را از بین می برد. یا بطور نمونه صحنه های تعقیب و گریز پدر زن عماد و وکیل به خاطر طرح یک تهدید جزئی که معلوم نیست با وجود تهدید به مرگ پیشین وکیل از سوی وی دیگر چه لزومی به این سکانس احساس می شد؟! در نهایت ابهامی که در چرایی این سکانس برای مخاطب ایجاد می شود تاثیر فضای پر رعب و وحشت تعقیب و گریز را از بین می برد. همچنین از دیگر موضوعاتی که به کیفیت کار لطمه وارد کرده عدم ارتباط منطقی میان دیالوگ ها است. اما نباید از این نکته نیز غافل شد که رحمانی برای نگارش این داستان تحقیق زیادی انجام داده است و موضوع را از زوایای مختلف بررسی کرده است و نیز سعی کرده واقعیات موجود را به خوبی نشان دهد. به عنوان مثال در سکانس بازسازی صحنه قتل رفتار مامورین تا حد زیادی واقعی می نمود و به باور پذیری اثر کمک زیادی می کند. بازی حامد بهداد در این اثر سینمایی را می توان بعنوان یکی از بهترین بازی های این بازیگر در سالیان اخیر قلمداد کرد هرچند در سکانس هایی از فیلم بهداد دچار تکرار و حرکت بسوی کلیشه ها شده است. همچنین واقعی بودن را در پایان فیلم هم می بینیم که رحمانی در آن ترجیح می دهد به جای یک پایان شیرین و کلیشه ای یک پایان تلخ اما واقعی داشته باشد. و در آخر ، نباید از کنار بازی فوق العاده قوی و تاثیر گذار بهداد در سکانس رو برو شدن با خواهر زن مقتولش به سادگی گذشت. در واقع در تنها سکانسی که بهداد خود واقعیاش را بازی می کند و این نقش آفرینی خوب به همراه گریه کردن های عاجزانه و عاشقانه قابل باور برای بیننده این سکانس را به بهترین سکانس فیلم تبدیل می کند. تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 343]