محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1853543563
نماینده واقعی ملت فلسطین، حماس است/ وارستگی اوباما در کاخ سفید، کارآیی ندارد
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آمریکا - فرید مرجایی در گفتگو با خبر اوباما را مرد بسیار متفاوت از بوش می داند اما معتقد است این آدم وارسته وقتی در نظام آمریکا به قدرت می رسد درست مانند بوش بر سر مردم بمب می ریزد. سارا معصومی: چهل و چهارمین رئیس جمهوری ایالات متحده بیش از هر فرد دیگری که این جامه را بر تن داشته جنجال آفرین شده است. باراک اوبامای سیه چرده با شعار تغییر به روی کار آمد،جایزه صلح نوبل را پیش از آنکه کاری از پیش ببرد در دست گرفت و البته به سرعت هم محبوبیت به دست آمده را بر باد داد. اوباما در حال حاضر اصلی ترین عامل محرک مذاکرات مستقیم صلح میان اسرائیل و فلسطین است که به گمان فرید مرجایی تحلیل گر مسائل بین الملل و علوم سیاسی مقیم آمریکا بیشتر شبیه یک خیمه شب بازی است تا یک فرایند دیپلماتیک. اکنون اوباما بزرگترین رویداد سیاسی را که همانا انتخابات میان دوره ای ماه نوامبر است، پیش رو دارد. به عقیده مرجایی اوباما از هم اینک بازنده این انتخابات خواهد بود. فرید مرجایی در گفتگو با خبر اوباما را مرد بسیار متفاوت از بوش می داند اما معتقد است این آدم وارسته وقتی در نظام آمریکا به قدرت می رسد درست مانند بوش بر سر مردم بمب می ریزد. دو سال از زمانی که اوباما به همراه وعده های زیاد برای «تغییر» به اتاق بیضی شکل کاخ سفید راه یافت می گذرد؟ ایا دستاورد قابل توجهی برای او متصور هستید؟پاسخ این پرسش یک بله قوی ست و یک نه قوی . اوباما در مورد تبیین و متعهد بودن به شعار «تغییر» در حد سیاست داخلی پیشرفت های ملموسی داشته است. در حوزه اقتصادی و به حرکت در آوردن چرخ اقتصاد قدمهای مؤثری برداشته است. شرکت های امور مالی و بانک ها از زمان ریگان و کلینتون به بهانه "آزاد سازی" اقتصادی، مشمول هیچ نظارتی نبوده، که در بحران اقتصادی نیز نقش عمده ای داشتند. اوباما با لایحه خود توانست حداقل نظارت را بر بنگاه های امور مالی قانونمند نماید. در حوزه بهداشت عمومی هم، موفق شد که برای اولین بار در تاریخ آمریکا، لایحه «بیمه عمومی» را با تایید کنگره قانونی کند که بیمه اکثر مردم آمریکا را (در آینده نزدیک) پوشش دهد. در عرض یک سال موفقیت های اوباما در حوزه داخلی بیش از جورج بوش در هشت سال بود. این تغیبرات ملموس و مثبت بود. اما در بعد دیگری وی موفق نبود. در خصوص مسئولیت رسیدگی به پرونده های شکنجه، وظیفه رئیس جمهور و دولت او و دادستان منتسب وی این است که پرونده ها را از نظر حقوقی تعقیب کند. بتوانند شفاف سازی کنند. برنامه مخفی و غیر قانونی انسان ربایی سازمان سیا که در کشورهای مختلف اجرا شد، باید عیان می شد. بازجویان شکنجه گر باید شناسایی و محاکمه می شدند، روانشناسانی که در هنگام بازجویی ها و شکنجه به مسئولان امریکایی کمک می کردند باید شناسایی و محاکمه می شدند. سازمان های حقوق بشر و حقوق مدنی ادعا می کنند که رئیس جمهور و دولت با عدم تعقیقب قانونی شکنجه گران در حقیقت قانون را به اجرا نگذاشته است. پر واضح است که وظیفه دادستان کل و دادگستری آنست که همه پرونده های جرم و قانون شکنی را بدون استثنا تعقیب نموده و بخاطر مسائل سیاسی گزینشی عمل نکند. منتقدان اعتقاد دارند که اوباما با باز نکردن این مسایل و سرپوش گذاشتن پرونده ها در حقیقت قبح این مساله را برای آینده امریکایی ها از میان برد. از منظر قوانین بین المللی هم قوانین ضد شکنجه وجود دارد. در این حوزه هم اوباما در خصوص قوانین بین المللی ضد شکنجه مسئول است که آن موارد حقوقی نقض حقوق بشر را پی گیری کند - که نکرده است. به همین جهت افرادی از قوه قضایی کشورهای ایتالیا و اسپانیا اعلام کرده اند که اگر دولت آمریکا حرکتی انجام ندهد آنها دست به کار خواهند شد. در زمان بوش به بهانه امنیت ملی، بسیاری از مسائل از تیررس عمومی دور بود. شماری از ناظرین مدنی و تحلیل گران سیاسی معتقدند که بسیاری از آن سیاستهای پنهانی موسوم به پیتریوت اکت، (اقدامات وطن پرستانه)در دولت اوباما هم ادامه دارد. هفته پیش در روز 24 سپتامبر، ماموران سازمان پلیسی اف.بی.آی. (تحت قلمرو مسئولیت دادستان کل) به دفاتر فعالان جنبش «ضد جنگ» در ایالات مینه سوتا، ایلی نوی، میشیگان و نورث کارولاینا یورش برده، بعد از ضبط پرونده ها و کامپیوترها، آنها را به دادگاه احضار نمودند. قطعا هدف از این اقدامات تضعیف و هراساندن فعالین جنبش صلح و ضدجنگ در آمریکا است که فعالیتهای صلح طلب و ضدجنگ خودشان را محدود و یا تعطیل نمایند. در خصوص حقوق بشر، دموکراسی و متعهد بودن به جامعه مدنی اوباما نمره خوبی نمی گیرد. سیاست خارجی (بخصوص خاورمیانه) در آمریکا نهادینه است، و هر کس- علیرغم ارزشهای انسانی خود- که بر مصدر ریاست جمهوری آمریکاست ناچار است با سیاست های تهاجمی و سلطه گر آمریکا به تفاهم برسد. اوباما قطعا از منظر شخصی فردی مقبول و موجه است، اما زمانی که فردی وارسته بر مسند ریاست جمهوری آمریکا و امپریالیسم آن می نشیند، در پارادوکس عمیقی قرار می گیرد. در نهایت، هدف «سیستم قدرت» در آمریکا این است که شرایط داخلی، مناسبات داخلی، و افکار عمومی داخلی در تقابل و تضاد با سیاستهای هژمونی (سلطه جهانی) آمریکا نباشند. رسانه های آمریکا، خصوصا شبکه تلویزیون خبری فاکس نیوز ازپایین آمدن میزان محبوبیت اوباما در جامعه آمریکا خبر می دهند. این افت محبوبیت ناشی از همین موارد است؟بله محبوبیت وی پایین امده است، اما علت اصلی ان ادامه رکود اقتصادی است. رقم بالای بیکاری ادامه دارد. مردم قادر به پرداخت قسط های خود نیستند و طبقه متوسط تحت فشار است. برنامه بهداشت عمومی اوباما هم هنوز پیاده نشده است. قریب به 40 میلیون نفر هنوز بیمه بهداشت ندارند. این نارضایتی هم سریع به رئیس جمهور حاکم منعکس می شود. در امریکا محبوبیت به معیشت مردم ارتباط دارد. یک قانون نانوشته وجود دارد که هر بار رئیس جمهوری در راس است و انتخابات میان دوره ای برگزار می شود مردم تلافی می کنند. یعنی مردم همواره در این قبیل انتخابات به حزب مخالف حزب حاکم رای می دهند . در دوران ریگان هم همین اتفاق رخ داد - علیرغم اینکه بسیاری از دموکراتها در کنگره از ریگان حمایت کردند. در زمان کلینتون هم وی دو سال در قدرت بود و مردم در انتخابات میان دوره ای به جمهوری خواهان رای دادند. عامل دیگری هم وجود دارد. اوباما در زمان رقابت های انتخاباتی هم ایده ال هایی را مطرح کرده بود و شعار «تغییر» داده بود. در زمان انتخابات متذکر شدیم که به اوباما نمی توانیم به چشم ناجی بشریت نگاه کنیم. وی در ان زمان شعار تغییر را سر داد و به هدف زد. اما شعارهای اوباما و وعده هایش در رابطه با «تغییر» بطور تعمدی مبهم بود. در بسیاری از کشورها وی ناجی بشریت خوانده می شد. وی انتظارات بسیاری از خود ایجاد کرد، اما با در نظر گرفتن مناسبات قدرت در آمریکا، وی قاعدتا نمی توانست آن شعارها را عملی کند. اما میزان محبوبیت اوباما ظرف دوسال، به اندازه بوش در ظرف هشت سال ریاست جمهوری، پایین آمده است آیا واقعا اوباما به اندازه بوش بد عمل کرده ؟ یا این موضوع را باید انگاره سازی رسانه های متمایل به جمهوریخواهان ارزیابی کرد؟این مساله صحت ندارد. میزان محبوبیت بوش در نظرسنجی ها به 30 و کمتر از 30 درصد رسیده بود. اما برای اوباما این افت محبوبیت هنوز به کمتر از 45 درصد نرسیده است. نمی توانیم بحران های اقتصادی را به اوباما نسبت دهیم. اوباما کشور را در بحران بسیار عمیق اقتصادی تحویل گرفت. از منظر سیاسی هم بحران بسیاری وجود داشت. در افکار عمومی جهانیان، بوش در ان زمان دلقک دهکده جهانی بود. در رابطه با رکود، مردم انتظاراتی بیش از توان اوباما و عجولانه دارند. با این حال، اوباما با تزریق پول هنگفت توانست به حد چشمگیری از بحران بکاهد. در خصوص رسانه ها هم حرف شما صحت دارد. این امر ریشه در دوران کلینتون دارد. در ان زمان دست راستی ها از طریق رسانه ها نوعی از جنگ فرهنگی را آغاز کردند. این رسانه ها ادعا می کردند که اخلاق در حال فروپاشی است و لیبرالیسم در حال نابود کردن سنت های امریکایی است. اکنون هم شایعه پخش می کنند که اوباما مسلمان پنهانی است، و یا اینکه در آمریکا بدنیا نیامده است، پدر کنیایی او ضد استعمار بوده، که اوباما از طرفداران فرانتس فانون است، که افکار وی ضد غرب و ضد آمریکایی است. برخی براین باورندکه تفاوتی میان بوش و اوباما نیست. سوای از اینکه به هرحال میان هر دو انسان عادی نیز تفاوت های زیادی وجود دارد آیا این تفاوت ها توانسته راهی در سیاست خارجی آمریکا بازکند؟این دو نفر با هم بسیار متفاوت هستند. بوش از خانواده ای است که چند نسل در قدرت حضور داشته اند. وی از خانواده بسیار قوی و ثروتمند است. بوش قرائتی بسیار افراطی از مذهب پیدا کرد و با همین قرائت بود که توانست از شر مشروبات الکلی خلاص شود. وی با همین قرائت بود که جنگ های تهاجمی را هم مشروع اعلام کرد. حتی در خصوص جنگ عراق هم وی به دنبال جلب حمایت پاپ ژان پل دوم بود که موفق نشد. اوباما اما از پدری کنیایی است. وی از خانواده ای زحمتکش است. وی بهترین تحصیلات و سابقه فعالیت های مدنی را داشته است. در کلیسای شیکاگو که اوباما شرکت می کرد الهیات رهایی بخش تفسیر می شد. وی با ادوراد سعید دیدار داشته است. همین مسائل انتظارات ما از وی را بسیار بالا می برد. از منظر انسانی نمره وی بالا است و این در حالی است که جورج بوش در این حوزه ضعیف بود. اما نکته این است که در مناسبات سیاسی ایالات متحده زمانی که فردی بر مسند قدرت می نشیند هرچقدر هم که وارسته باشد نماینده سیستمی واحد است. به همین دلیل است که جنگ افغانستان به وی تحمیل شد. چرا یک انسانی مانند اوباما با این سابقه باید بمب بر سر مردم پاکستان بریزد، مردم فلسطینی غزه را با محاصره زجرکش کند، از دولت کلمبیا که پرونده سیاهی در مسائل حقوق بشر دارد چنان حمایتی نماید، علیرغم هشدار های برزیل دولت کودتای هندوراس را برسمیت بشناسد، و یا ایران را هر شش ماه یک بار تهدید به حمله نظامی کند؟ این دوگانگی ها نشان می دهد که فردی مانند اوباما هم وقتی بر مسند قدرت می نشیند تضادها و کنش های جالبی را از خود نشان می دهد . اوباما زمانی که وارد مناسبات قدرت می شود خود به تنهایی تصمیم نمی گیرد. وی مجبور به ادامه جنگ های افغانستان و عراق است. وی مجبور است به عنوان نماینده اسرائیل تهران را بطور غیر مستقیم تهدید نظامی کند، تحریم هایی را به مردم ایران تحمیل نماید. در حالی که بر اساس منشورهای بین المللی تهدید نظامی کشوری دیگر آن هم بدون دلیل غیرقابل قبول است. وی زمانی که در حال ورود به کاخ سفید است اسرائیل با بمب های فسفری به جان زنان و کودکان غزه می افتد اما اوباما در زیرزمین پنهان می شود و هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهد. این واکنش ها تضاد دردناکی را نشان می دهد . برخی تحلیلگران معتقدند آغاز مذاکرات مستقیم صلح میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها که با فشار زیاد اوباما صورت گرفته می تواند کمکی به بالارفتن محبوبیت او و افزایش شانس وی در انتخابات کنگره محسوب شود. با این تحلیل موافقید؟ اگر بله این ارتباط مستقیم میان این دو موضوع را چگونه ارزیابی می کنید.خیر با این تحلیل مخالفم. انتخابات کنگره برای مردم آمریکا ابزاری برای اعتراض به مسائل داخلی است. امریکایی ها در انتخابات میان دوره ای نظر خود را نسبت به مسائلی مانند اوضاع اقتصادی ، معیشت و میزان مالیات اعلام می کنند. مردم در امریکا ارتباط چندانی با مسائل سیاست خارجی ندارند. عامه مردم در امریکا فقط به دنبال تامین امنیت داخلی هستند. عامه مردم در امریکا چندان درکی از مناقشه در خاورمیانه، افریقا یا آمریکای لاتین ندارند. این طبقه سیاسی حاکم امریکا است که به مسائل سیاست خارجی و استراتژی سلطه اهمیت می دهند. البته در خصوص اقلیت یهودیان امریکا اوضاع تفاوت دارد. برای این قشر مساله اسرائیل - فلسطین حائز اهمیت است و بر رای آنها تاثیر گذار است.در امریکا اکنون بحرانی وجود دارد که اکثر یهودیان هویت خود را با اسرائیل معنا می کنند. منتقدان اعتقاد دارند که یهودیان آمریکا باید هویت خود را مستقل از کشور اسرائیل و سیاستهای تهاجمی اسرائیل معنا کنند. با این همه لابی صهونیست ها که از آغاز مذاکرات راضی می شود و می تواند با رسانه های تحت کنترل خود افکار مردم را رهبری کند. حالا اگر به راستی اینچنین است، چرا شاهد تلاش گسترده اوباما و تیم او برای انجام این مذاکرات هستیم؟این برنامه ای که اسم ان را نشست صلح گذاشته اند قطعا و بدون اندک شکی به شکست می انجامد. هیچ برنامه مدونی برای این برنامه وجود ندارد. اگر نگاهی به تاریخچه سه دهه گذشته بیندازید می بینید که هر ازچندگاهی به قول نوام چامسکی این خیمه شب بازی را راه می اندازند. این تئاتر هر پنج سال یک بار تکرار می شود تا امریکایی ها ادعا کنند که ما هم دست به حرکتی زده ایم. انگار که باید حتما تلاشی باشد ابتدا کمپ دیوید بعد اسلو، بعد نقشه راه و بعد قرارداد اوهایو و ...ولی این استراتژی قطعا شکست می خورد. مهمترین دلایل شکست این استراتژی چیست؟ تنها یک پرسش اساسی وجود دارد که آیا اسرائیل و امریکا به تشکیل کشور مستقل فلسطین با توجه به مرزهای 1967 متعهد هستند؟ یا نه؟ نیاز نیست به این سوال با بله یا نه جواب بدهیم کافی است به روند کار آنها نگاه کنیم تا به پاسخ درخور برسیم. هر بار امریکایی ها شرایطی را برای فلسطینی ها تعیین می کنند که اصلا قابل قبول نیست. منتخب مردم فلسطین حماس است. حماس برنده اخرین انتخابات مردمی و دموکراتیک در فلسطین است. زمانی که حماس را به عنوان نماد خواست ملی از مذاکرات بیرون می اندازید و عنوان تروریست را هم به آن می دهید نمی توانید اسم این روند را مذاکره بگذارید. محمود عباس و تیم او از مشروعیت کافی برخوردار نیست چرا که دوران ریاست جمهوری وی گذشته است. هم از منظر قانونی و هم از نظر احساسی تمام فلسطینی ها حتی سکولارهای مقیم خارج از فلسطین هم به سیاست های محمود عباس و تشکیلات خودگردان فلسطین انتقاد می کنند. آنها وی را نوعی دست نشانده به حساب می آورند. باید آرای مردم فلسطین را هم در نظر داشت. نمی توانیم توافقنامه را برخلاف میل فلسطینی ها به خورد آنها بدهیم. امریکا و اسرائیل به دنبال تحمیل شرایط خود هستند. با پدیده انتفاضه مردم فلسطین به نوعی آگاهی جمعی دست یافتند که نمی توان این اگاهی را از انها گرفت. آمریکا قادر نیست شرایط را برای فلسطینی ها مطلوب ترکند؟یک سال پیش بود که باراک اوباما از بنیامین نتانیاهو خواست که شهرک سازی ها در بیت المقدس و کرانه باختری را متوقف کند. دلیل آن هم این بود که ادامه شهرک سازی ها با اصرار بر اغاز مذاکرات غیرممکن بود. نتانیاهو در همان برهه زمانی با اعتماد به نفس کامل تاکید کرد که ما دست از شهرک سازی ها بر نمی داریم. این حرکت به معنای تحقیر اوباما بود. این امر در رسانه های امریکایی چندان منعکس نشد. اما در همان زمان تعداد قابل توجهی از وکلای سنا و کنگره برای اوباما نامه نگاری کردند و از وی در این خصوص انتقاد کردند. این مساله نشان داد که نفوذ نتانیاهو در کنگره و سنای آمریکا اگر بیشتر از اوباما نباشد کمتر از وی نیست. البته این موضوع محدود به اوباما نبوده و نیست. بلکه هرکسی که ریاست جمهوری را در آمریکا در دست می گیرد توانایی برخورد با لابی اسرائیلی یهودیان را ندارد. اگر کسی در این مسیر قرار بگیرد نه تنها اپوزیسیون که هم حزبی های وی نیز او را در انزوا قرار می دهند. این در حالی است که همگان به نادرستی استراتژی اسرائیل در غزه معترفند. این استراتژی هم محکوم به شکست است. نمی توان یک ملت را در محاصره نظامی و اقتصادی نگاه داشت تا وادار به درگذشتن از حق دموکراتیک خود شوند. لذا در چنین شرایطی نمی توان انتظار پیروزی از این مذاکرات را داشت. اگر نئوکان ها الان سرکار بودند چه می شد؟باید تاکید کنم که نئوکان ها به دنبال برقراری صلح و عدالت در فلسطین نبوده و نیستند. نئوکان ها به دنبال هژمونی کشور اسرائیل در منطقه هستند در شرایطی که اواره گان فلسطینی حتی حق بازگشت هم نداشته باشند. در شرایطی که کشور فلسطین ارتش و نیروی دفاعی متعلق به خود را هم نداشته باشد. غرب در خصوص حزب الله لبنان هم ابتدا از مذاکره حذر می کرد اما پس از مدتی برخی کشورهای اروپایی مانند فرانسه بحث تعامل با حزب الله را مطرح کردند. آیا این نسخه برای حماس هم قابل پیچیدن خواهد بود؟پاسخ به این سوال عینی است. چرا غرب می خواهد با حزب الله وارد معامله شود چون که سنگین و تنومند است. غرب می خواست با به راه انداختن جریان چهاردهم مارس، و حمله خانمان سوز اسرائیل به لبنان، حزب الله را کنار بزند. اما پس از مدتی متوجه شد که حزب الله یک سازمان نیست. حزب الله نماینده قشر عظیمی از مردم لبنان است. نمی توان نماینده این قشر را نادیده گرفت. کشورهای اروپایی به این مساله با عینک احساس نگاه نمی کنند بلکه نگاه می کنند که طرف تا چه اندازه قدرت دارد؟ در امریکا اما سیاست خارجی امری نهادیه شده است. خوب یا بد بودن اوباما چندان فرقی ایجاد نمی کند. نکته مهم این است که اگر جنبش ها قوی باشند، دیگر نادیده گرفته نمی شوند، باید تنومند باشند که بتوانند جایی در میز مذاکره پیدا کنند. حماس در حال حاضر قدرت معنوی هم در غزه و هم در کرانه باختری دارد. در غزه قدرت این گروه عینی و فیزیکی هم هست. در شرایطی که انتخابات آزاد برگزار شود، قدرت به سمت گروهی می رود که بر تمامیت ارضی فلسطین تاکید دارد. این حماس است که همواره بر این امر تاکید داشته است. حماس و حزب الله بنیاد گرا نیستند. حزب الله با دیگر گروه های لبنانی بسیار خوب همکاری دارد . باید اذعان داشت که بطور کلی سیاست مشترک اسرائیل-آمریکا در 45 سال گذشته برای منطقه بحران آمیز بوده، و مشکلات بسیاری ایجاد کرده است. تا حدودی سیاست آمریکا اسیر و زندانی لابی اسرائیل بوده، که در نتیجه برای آمریکا شرایط اضطراری و آچمز را ایجاد نموده. وظیفه نئوکان ها، حامیان اسرائیل، لابی و رسانه های اصلی اینست که این شرایط اضطراری را برای جامعه سیاسی آمریکا توجیه نموده، و این شرایط اضطراری استمرار یابد. در جقیقت ما با یک آچمز روبرو هستیم. رویداد تاسف انگیزی که در هفته های گذشته احساسات بیش از یک ملیارد مسلمان جهان را جریحه دار کرد موضوع سوزاندن قرآن توسط مشتی مسیحی افراطی بود. تحلیل برخی از روزنامه نگاران و کارشناسان درباره موضوع اسلام ستیزی از این دست این است که جریان تندروی نومحافظه کاران را تقویت کنند و بار دیگر نئو کان ها را به کاخ سفید بازگردانند. شما با این تحلیل موافقید؟ به زبانی بله موافقم. اما باید این بحث را بیشتر از این باز کرد. راست تندرو چند پایه و شاخه دارد. سه دهه پیش جمهوری خواهان اندکی معتدل بودند. در ان زمان این حزب هم از منظر سیاسی و هم فرهنگی متعادل بودند . در ان برهه زمانی مسئولیت این جنگ افروزی ها با دموکرات ها بود. جنگ کره و ویتنام را دموکرات ها به راه انداختند. در این سه دهه اما ماهیت جمهوری خواهان تغییر کرد. در این سالها راست افراطی بر جمهوری خواهان حاکم شد. اسلام ستیزی را راست های تندرو به راه می اندازند که یک شاخه ان جناح راست وحشی جمهوری خواه هستند و شاخه دیگر ان مسیحیان صهیونیست هستند و شاخه دیگر هم نومحافظه کاران. زمانی که حادثه یازدهم سپتامبر رخ داد جامعه امریکا یکی دو ماهی را در بهت گذراند. کنجکاوی و تحقیق در خصوص اسلام بالا گرفت. کتابهای فراوانی در مورد اسلام بفروش رسیدی، از مسلمانان خواسته شد که در خصوص دین خود صحبت کنند. بعد از این برهه زمانی این فضا تغییر کرد (یا بعبارتی تغییر داده شد). اندک اندک احساس قربانی بودن و ریشه های انتقام جان گرفت که عامل ان نیز شبکه های نومحافظه کاران و راست های تندرو بودند (بعنوان مثال شبکه «ممری» MEMRIرسانه های خاورمیانه را بصورت منظورمند رصد کرده و گزینشی بعنوان تبلیغات منفی ترویج کردند). هدف از این کار هم کانالیزه کردن این احساسات در بستر یک هدف و فرآیند سیاسی مشخص بود، که افکار عمومی را برای جنگ و دخالت مهیا کنند. در نهایت عصبانیت جمعی ایجاد شد و کنجکاوی اولیه جای خود را به حس انتقام گیری داد. این احساسات هم در بستر سیاست خارجی قرار داده شد تا بتواند توجیهی برای جنگ های افغانستان، عراق ، لبنان و غزه بعنوان ابزار اجرایی «طرح خاورمیانه بزرگ» باشد. درد زایمان خاورمیانه جدید کاندولیسا رایس را که بخاطر دارید؟ اما در خصوص مبحث قران سوزی باید ابتدا تاکید کنیم که امریکا جامعه ای مهاجر پذیر است و با مهاجران رابطه بسیار خوبی دارد. به همین دلیل است که عملا در امریکا ما شاهد قران سوزی دسته جمعی نبودیم. بلکه فردی نامتعادل که خود را کشیش می خواند و اعتباری هم ندارد، تهدید به سوزاندن قران کرده بود . ولی مساله «ترس از اسلام» یا اسلام ستیزی در خلا صورت نگرفته و این موج نزدیک به انتخابات کنگره قرار گرفت. هدف هم ایجاد فضایی ضد اسلامی بود. این بار هم جریان هایی که پس از حادثه یازدهم سپتامبر رخ دادند، تکرار شدند. درست دو ماه پیش از انتخابات فضا باز هم ملتهب شده است. اکنون دو سال است که جارچیان راست، اوباما را مسلمان می خوانند. ایجاد «ترس از بیگانه» و تمام این ماجرا به دنبال به دست گرفتن قدرت در کنگره، و تضعیف دولت اوباما است. شانس اوباما برای دوره دوم ریاست جمهوری آمریکا را چقدر می دانید؟ گمان نمی کنید او به سرنوشت جیمی کارتر دچار شود؟شانس بالایی برای اوباما و تیم او قائل هستم. تیم او قوی و مسلط است هر چند در افغانستان و عراق چندان موفق عمل نکرده است اما باز هم از شانس بالایی برخوردار است. در این یک سال وی موفقیت های داخلی بسیاری داشته است. سامان دادن وضعیت بهداشت عمومی موفقیت بی سابقه ای بوده است. اوباما در شرایط جیمی کارتر نیست . وی از شانس بالایی برای راه یابی به کاخ سفید برای دومین بار برخوردار است. در رابطه با سیاست خارجی هم او دستاوردهای خوبی داشته است. او رابطه آمریکا با سازمان ملل، کشورهای اروپایی، روسیه و چین را بهبود بخشیده است. گرچه شهروندان امریکایی ملاک انتخاب را موفقیت های او در حوزه داخلی می دانند. اوباما به سرنوشت کارتر دچار نمی شود. در زمان کلینتون، حزب دموکرات به سرمایه داران «امور مالی» و شرکت «گلدمن ساکس» نزدیک شد. در زمان کارتر ما با رکود اقتصادی روبه رو بودیم، و از طرفی وی نئوکان ها را در دولت خود استخدام نکرده بود. همزمان مساله گروگان گیری در سفارتخانه این کشور در تهران هم تبعات بسیاری در جامعه آمریکا برای تیم کارتر به همراه داشت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 481]
صفحات پیشنهادی
چهار سریال پس از عید فطر روی آنتن میرود
بر همين اساس، قرار است دومين سريال سعيد عالمزاده (پس از مجموعه ناكام .... نماینده واقعی ملت فلسطین، حماس است/ وارستگی اوباما در کاخ سفید، کارآیی ندارد ...
بر همين اساس، قرار است دومين سريال سعيد عالمزاده (پس از مجموعه ناكام .... نماینده واقعی ملت فلسطین، حماس است/ وارستگی اوباما در کاخ سفید، کارآیی ندارد ...
راه حل ساده برای داشتن مژههایی بلند و جذاب
قرار است روشهای موثر در عین حال درست را برای زیباترشدن چشمانتان به شما ... نماینده واقعی ملت فلسطین، حماس است/ وارستگی اوباما در کاخ سفید، کارآیی ندارد ...
قرار است روشهای موثر در عین حال درست را برای زیباترشدن چشمانتان به شما ... نماینده واقعی ملت فلسطین، حماس است/ وارستگی اوباما در کاخ سفید، کارآیی ندارد ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها