تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سوگند به خدا ، هر كس كه حقيقت سجده را به جاى آورد ، زيان نكرد و كسى كه در سجده، ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833414560




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تخم‌مرغ‌ دو زرده یا بازهم تخم‌مرغ‌ دوزرده


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > سینما  - آندره بازن / شهرام شکیبا تخم‌مرغ‌  دو زرده  یا  بازهم تخم‌مرغ‌ دوزرده  اثر  برادران متعهد و ارجمند روز.داخلی.بقالی هیبت دریانی و برادران  بقالی هیبت دریانی مغازه‌ای نسبتاً بزرگ است. این مغازه سه بخش دارد: «گزینش»، «راست» و «چپ». سمت راست مغازه جایی‌ است سرشار از نور و روشنی و صدای نهر آب و طراوت و بوی مشک و اجناس متبرکه، و یک در که مستقیماً به بهشت برین باز می‌شود.  در سمت چپ مغازه هیچ اثری از نور و روشنی به چشم نمی‌آید. هرچه هست، بدی و پلشتی و بوی گند و اصوات ناهنجار موسیقی «هوی‌متال» که از گروه‌های منحرف غربی می‌باشد و اجناس محرمه و یک در که مستقیماً باز می‌شود به اسفل‌السافلین جهنم. یک خط بسیار بسیار باریک که با دقت و وسواس خاص به دست متخصصان توانمند داخلی رسم شده، دو سوی مغازه را از هم جدا می‌کند.  بخش گزینش نیز شامل محوطه‌ بی‌طرفی است که جلوی در مغازه قرار دارد. در این بخش چند برادر ارجمند متعهد پشت میزهای جداگانه‌ای قرار دارند. برادران ارجمند با چند سؤال از مشتری تکلیف را روشن می‌کنند. یا شخص را به سمت نور و روشنی بدرقه می‌کنند، یا با اردنگی و پس‌گردنی او را به سمت تاریک مغازه می‌فرستند.  مشتری اول که مردی چهل ساله است وارد می‌شود.  مشتری: سلام برادران ارجمند و متعهد [یک‌صدا]: و علیکم‌السلام و رحمه الله و برکاته.  مشتری بدون اعتنا می‌خواهد وارد شود که با فریاد یکی از برادران سرجایش میخکوب می‌شود.  برادر ارجمند و متعهد 1: اوهوی! مگه طویله‌س که سرتو انداختی پایین می‌خوای بری توش! مشتری[هاج و واج]: ببخشید ... باید چی‌کار کنم؟  برادر ارجمند متعهد 3: باید گزینش بشی. مشتری: چشم. فقط اگه می‌شه زودتر. چون زنم... برادر ارجمند و متعهد2: منزل! مشتری: بله، منزلم توی ماشین منتظره. برادر ارجمند و متعهد 4: چی می‌خوای بخری با این عجله و شرایط خاص؟! مشتری: هیچ‌چی. چیز خاصی نیست. خانومم... ببخشید، منزلم حالش بده، می‌خواد قرص بخوره، اومدم یه آب معدنی کوچیک بخرم ببرم.  برادر ارجمند و متعهد 2: خب سرکوچه از فشاری آب بخوره. مشتری: آقای محترم، الان که دیگه فشاری سرکوچه‌ها نیس. شما مال چه دوره‌ای هستی؟ وانگهی، می‌گن آب شهر ممکنه یه وقت آلودگی داشته باشه.  برادر ارجمند و متعهد 1: آهان! که آب شهر آلودگی داره. کی گفته؟ لابد بی‌بی‌سی. معلومه دیگه، می‌خوای آب معدنی بخری که مردم رو بی‌اعتماد کنی تا شایعه بشه علیه دولت.  برادر ارجمند و متعهد4: اصلاً از کجا معلوم که این آب رو نبری تا باهاش قرص اکس بخوری. برادر ارجمند و متعهد3: نه بابا، این معلومه چی‌کاره‌س. می‌خواد آب رو خالی کنه، جاش عرق بریزه توی شیشه آب معدنی تا راحت و آسوده راس‌راس راه بره، عرق بخوره، همه‌م فکر کنن داره آب می‌خوره. برادر ارجمند و متعهد2: خب تکلیف روشن شد بحمدالله. برادرا بیان این جاسوس عامل اینگیلیس و بنگاه سخن‌پراکنی بی‌بی‌سی رو که هم عرق‌خوره، هم قرصی و هم بی‌غیرت که به جای «منزل» می‌گه «زنم»، ببرین پرت کنین توی بخش غیرمتعهدها..  چهارنفر می‌آیند مرد را با مشت و لگد می‌برند بخش چپ، یک شیشه آب‌معدنی به او می‌دهند، پولش را می‌گیرند، بقیه‌اش را می‌دهند و بعد با اردنگی از در جهنم پرتش می‌کنند به اسفل‌السافلین.  مشتری بعدی وارد می‌شود. او خانمی جوان است.  خانم جوان: سلام.  برادران ارجمند و متعهد [هم‌صدا]: و علیکِ السلام و استغفرالله ربی و اتوب الیه من جمیع ظلمی و جوری و اسرافی علی نفسی. خانم جوان: اِ ببخشید. مث این‌که اشتباهی اومدم. خدا رحمتشون کنه.  برادر ارجمند و متعهد 2: خانم محترمه، اول حجابتون رو درست کنید بعد بفرمایید خدا کی رو رحمت کنه؟ خانم جوان: ببخشید، من می‌خواستم برم سوپرمارکت. نمی‌دونستم این‌جا ختمه، وگرنه با لباس مناسب‌تری می‌اومدم. برادر ارجمند و متعهد1: ابتدا باید عرض کنم که این‌جا ختم نیست. برادرا داشتن استغفار می‌کردن بابت البسه جلف و زننده سرکار علیه. ضمن این‌که درست اومدین این جا بقالی‌ست.  برادر ارجمند و متعهد4: بله، بقالی‌ست ولی مثل جوامع غربی و برخی مغازه‌های خودفروخته و الینه، شده داخلی هرکی‌هرکی نیست. اول گزینش می‌شوید، بعد به قسمت مربوطه می‌روید و خرید می‌فرمایید.  خانم جوان: اِ... چه جالب. خُب بپرسین سؤالتون‌رو. برادر ارجمند و متعهد3: نام و نام خانوادگی؟ خانم جوان: گلوریا کلخورانی. برادر ارجمند و متعهد 2: وضعیت تأهل؟ خانم جوان: مجرد. برادر ارجمند و متعهد4: به‌به‌. خب. الحمدلله رب‌العالمین لهذه‌النعمه. خانم جوان: اِ، این آقاهه که باز یه چیزی گفت که من  نفهمیدم. تورو خدا اگه ختمه بگین. من کار دارم.  برادر ارجمند و متعهد1: نه ایشون خدا رو بابت یه ماجرایی شکر کردن. خُب بفرمایین که بابت خرید چه‌چیزی مراجعه کردین؟ خانم جوان: هیچی. برادر ارجمند و متعهد2: یعنی چی؟ مگه ما مسخره شماییم. مگه ما بیکاریم. یعنی چی که هیچی نمی‌خواین بخرین.  خانم جوان: خُب لابد نمی‌خوام بگم دیگه. برادر ارجمند و متعهد3: نمی‌شه. باید بگین.  خانم جوان: خُب لابد نمی‌خوام بگم. یعنی راستش نمی‌تونم به شما بگم. بگین یکی از خواهرا بیان.  برادر ارجمند و متعهد2: «خواهر ارجمند و متعهد» رفتن برای مرخصی زایمان. کاراشونو ما انجام می‌دیم.  خانم جوان جیغ می‌کشد و فرار می‌کند.  برادر ارجمند و متعهد3: حیف که خواهر ارجمند و متعهد مرخصیه، وگرنه نمی‌گذاشت فرار کنه. خیلی مشکوک می‌زد. ولی به قول روحانی‌نمای فیلم «مارموک» حیف که اسلام دست و بالمون رو بسته، وگرنه نمی‌ذاشتیم فرار کنه.  مشتری بعدی یک خانم میانسال است.  خانم میانسال: سلام. برادر ارجمند و متعهد4: علیکِ السلام. چی می‌خواین بخرین؟ خانم میانسال: سیگار. برادران ارجمند و متعهد[هم‌صدا]: ای وای، این دیگه جهنمیه! زن که سیگار بکشه حتماً‌ هزار مفسده دیگه‌م به بار می‌آره.  خانم میانسال: وا! این حرفا چیه؟ واسة بابای بچه‌هام می‌خوام. برادر ارجمند و متعهد1: ایشون غیرت ندارن که یک زن رو می‌فرستن سیگار بخره؟ خانم میانسال: آقامون پاش توی تصادف شکسته، نمی‌تونه از خونه بیرون بیاد.  برادر ارجمند و متعهد4: مدرکی دال بر این‌که سیگار رو برای همسرتون می‌خواین و اساساً مدرک دال بر ازدواج شما با ایشون موجود هست یا نه؟ خانم میانسال: اولاً سند ازدواجمون توی اثاث‌کشی گم شده، ثانیاً شوهر آدم که واسة یه پاکت سیگار معرفی‌نامه صادر نمی‌کنه؟ برادر ارجمند و متعهد3: ببینید خانوم، پرونده به خواهر ارجمند و متعهد مربوط می‌شه که الان مرخصی هستن، لطف کنین بیست‌وهفتم ماه آینده بیاین که بگیم به جرم عدم ارائه مدرک برای ارتباط زناشویی و احتمال مفسده، بندازنتون توی جهنم.  خانم میانسال: شوهر من سیگار می‌خواد. نمی‌تونم بهش بگم یه‌ماه صبر کنه که! برادر ارجمند و متعهد4: ببینین خانوم، ما این‌جا هزار تا کار داریم. بفرمایین برین، وقت مارم با اظهارات واهی‌تون نگیرین.  زن بغض می‌کند، زیرلب یک دیالوگ کاملاً «موزیک‌خور» می‌‌گوید و می‌رود.  مشتری بعدی یک پسر جوان است که ظاهراً با مقرارت مغازه کاملاً آشناست.  پسر جوان: سلام.  برادران ارجمند و متعهد[هم‌صدا]: علیک سلام. پسر جوان: به نام خدا و با تشکر از پدر و مادرم، این جانب فرید قلی‌پور فرزند عبدالرحمن ضمن تشکر از زحمات بی‌وقفه و شبانه‌روزی برادران ارجمند و متعهدی که در مغازه تشریف دارن و مشغول خدمت می‌باشن عرض می‌کنم که به جهت خرید دو عدد تخم‌مرغ‌ و یک ژل برای موی سر در مغازه حضور به هم رسانده‌ام و به محض اتمام خرید به خانه خود و آغوش گرم خانواده برمی‌گردم.  برادران شور می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که تخم‌مرغ‌ مشکلی ندارد و باید از سمت راست مغازه خریده شود، ولی ژل سر و استعمال آن قطعاً مفسده‌برانگیز و مربوط به سمت چپ مغازه است. لذا جوان مذکور باید به‌گونه‌ای که یک پایش در بخش راست و یک پایش در بخش چپ مغازه قرار بگیرد، همان جا تا ابدالدهر بایستد.  این داستان همچنان ادامه دارد




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3968]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن