تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن به ميل و رغبت خانواده اش غذا مى خورد ولى منافق ميل و رغبت خود را به خانواده ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798687923




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد. آفتاب يزد: اطلاع رساني جالب يك حامي احمدي‌نژاد اطلاع رساني جالب يك حامي احمدي‌نژاد پس از 163‌روز پيش بيني 2 وزارتخانه احمدي‌نژاد در21‌خرداد؛انتخابات به مرحله دوم مي‌رود! به قلم سيدمجتبي واحدي است كه در آن مي‌خوانيد؛ چند ماه قبل از برگزاري انتخابات دهم رياست جمهوري، بسياري از اصولگرايان نشانه‌هايي از خود بروز دادند كه ثابت مي‌كرد انتخاب اول آنها براي خرداد 88، محمود احمدي‌نژاد نيست. اما پس از آن، اتفاقاتي افتاد كه مشخص شد مجموعه اصولگرايان مايل نيستند يا از اختيار كافي برخوردار نمي‌باشند تا كانديدايي جدي در برابر احمدي نژاد، معرفي نمايند. پيش از آن، تحركات حاميان حسن روحاني و محمدباقر قاليباف، عده‌اي را قانع كرده بود كه حداقل يكي از اين دو نفر، در انتخابات خرداد 88، به عنوان نامزد انتخاباتي، حضور خواهد داشت. اما به هر حال انتخابات در حالي برگزار شد كه حضور تنها كانديداي نزديك به اصولگرايان يعني محسن رضايي نيز جدي گرفته نمي‌شد زيرا سابقه انصراف پيش بيني نشده او در انتخابات سال 84، همچنان در اذهان بود. نهايتا با معرفي كانديداهاي چهارگانه، رقابت‌هاي انتخاباتي آغاز شد و در اوج فعاليت‌هاي انتخاباتي، تعدادي از سران احزاب اصولگرا، با صراحت، پيش‌بيني خود از دو مرحله‌اي شدن انتخابات را اعلام كردند. در همين حال، چند نماينده نزديك به دولت، با قاطعيت از پيروزي احمدي‌نژاد در دور اول انتخابات سخن گفتند و حتي يكي از آنها، رقم 24 تا 25 ميليون نفري براي آراي احمدي نژاد، پيش بيني كرد.روز 22 خرداد، انتخابات برگزار شد و در حالي كه هنوز مراحل انتخابات به پايان نرسيده بود، بعضي منابع وابسته به وزارت كشور، از پيروزي احمدي نژاد با حدود 60 درصد آرا خبر دادند. در عين حال، حاميان دولت هرگونه شائبه در برگزاري انتخابات را رد مي‌كردند و حتي پس از آنكه محسن رضايي در يك برنامه تلويزيوني، ادعاهاي سنگيني در خصوص تعداد قابل توجهي از حوزه‌هاي راي‌گيري و صندوق‌ها مطرح كرد اين ادعاها با بي‌توجهي مواجه شد تا جايي كه بعضي نزديكان محسن رضايي، علت انصراف او از شكايت خود را همين بي‌توجهي‌ها دانستند. ‌ ‌ديروز و 163 روز پس از برگزاري انتخابات، يكي از سرشناس‌ترين اصولگرايان به نكته‌اي اشاره كرد كه نشان مي‌داد اظهارات تعدادي از سران جبهه اصولگرايان كه دو مرحله‌اي شدن انتخابات را پيش‌بيني كرده بودند، چندان با حقايق مطرح در جامعه، فاصله نداشته است. عليرضا زاكاني كه در «نشست فتنه و فرجام» به دعوت بسيج دانشجويي دانشگاه امام صادق (ع) سخن مي‌گفت، به نظرسنجي‌هاي انجام شده توسط دو وزارتخانه كليدي دولت احمدي‌نژاد اشاره كرد كه به گفته زاكاني، تنها يك روز قبل از برگزاري انتخابات- روز پنجشنبه 21 خرداد 88- منتشر شد و نشان مي‌داد انتخابات به دور دوم كشيده خواهد شد. خبرگزاري اصولگراي فارس كه اظهارات عليرضا زاكاني را منتشر كرده، در بخش ديگري از همين خبر آورده است:«شورايعالي امنيت ملي هم به استناد همين نظرسنجي‌ها، اعلام كرد انتخابات به دور دوم كشيده خواهد شد.» اظهارات زاكاني در حالي منتشر مي‌شود كه از دو وزير كه وزارتخانه‌هاي تحت مديريت آنها، خبر دو مرحله‌اي شدن انتخابات را منتشر كردند، يكي توسط احمدي‌نژاد در آستانه پايان كار دولت نهم، از كار بركنار شد و ديگري نيز هنگام معرفي ليست اول كابينه دوم احمدي‌نژاد، از ليست وزيران پيشنهادي حذف و نهايتا نيز با حذف از كرسي وزارت كشور، به عنوان انتخاب دوم احمدي‌نژاد براي تصدي وزارت رفاه به مجلس معرفي شد. خبرگزاري فارس ديروز به نقل از عليرضا زاكاني اعلام كرد: «تمام نظرسنجي‌ها حتي نظرسنجي ‌جهاد دانشگاهي كه نوع نگاهش مشخص است، پيش از انتخابات نشان مي‌داد كه احمدي‌نژاد در دور اول انتخابات، پيروز خواهد بود.» البته زاكاني نگفته است مقصود او از «تمام نظرسنجي‌ها» چيست؟ اما زاكاني به نكته جالبي اشاره كرده كه تاكنون به آن پرداخته نشده بود:«درست در روز پنجشنبه 21خرداد، 2 نظرسنجي از سوي وزارت كشور و وزارت اطلاعات كه 2 نهاد وابسته به دولت بودند، منتشر شد كه نشان مي‌داد انتخابات به دور دوم كشيده مي‌شود و جالب اينكه شوراي عالي امنيت ملي هم بر اساس جمع‌بندي تمام اين نظرسنجي‌ها اعلام كرد كه انتخابات به دور دوم كشيده خواهد شد.» اظهارات زاكاني و تاكيد او بر اينكه «شوراي عالي امنيت ملي هم اعلام كرده بود انتخابات به دور دوم كشيده خواهد شد» ديروز براي اولين بار به صورت رسمي در رسانه‌ها انعكاس يافت اما زاكاني مدعي شد همين نظرسنجي‌ها، زمينه طرح ادعاي تقلب در انتخابات شد. وي كه گويي مي‌خواست توجيه احمدي‌نژاد براي بر كناري محسني اژه‌اي را قابل قبول جلوه دهد گفت:« بعد از انتخابات نيز مشخص شد كه در درون وزارت اطلاعات نيز جرياني بودند كه سر خط‌هايي براي هدايت آشوب‌هاي بعد از انتخابات مي‌دادند و اين نشان مي‌دهد كه جريان رقيب از تمام امكانات خود استفاده كرد تا به نظام آسيب بزند.»اين در حالي است كه كمتر از يك هفته قبل محمد حسين صفار هرندي در يك سخنراني با صراحت علت بركناري خود و اژه‌اي را مخالفت با مشايي دانست. البته زاكاني به اين موضوع اشاره نكرد كه در جريان شناسايي و دستگيري كساني كه به عنوان متهمان انتخاباتي از آنها نام برده مي‌شود آيا عوامل موثر در تنظيم اين نظرسنجي‌هاي انتخاباتي هم شناسايي شده‌اند يا نه ؟ نكته ديگري كه زاكاني به آن پرداخت، مبناي شكايت محسن رضايي بود. زاكاني به نقل از رضايي گفت: «تا ساعت 5 بعدازظهر، تنها 17 ميليون تعرفه انتخاباتي، مصرف شد و امكان ندارد كه از ساعت 5 تا پايان ساعت راي‌گيري، 21 ميليون تعرفه مصرف شده باشد.» زاكاني بدون آنكه نتيجه رسيدگي به ادعاي محسن رضايي در مورد ميزان تعرفه مصرف شده از ساعت 5 تا پايان ساعت راي‌گيري را اعلام كند به اين موضوع اشاره كرد كه «تنها نكته اميدواركننده در صحبت‌هاي رضايي اين بود كه او اعلام كرد من با ساير كانديداها فرق دارم و اعتراضات خود را از مسير قانوني دنبال خواهم كرد.» زاكاني در مورد ادعاي رضايي، اين موضوع را نيز مطرح كرد كه «محسن رضايي به رفسنجاني گفته بود راي درست در اين انتخابات، 32 ميليون است و 8 ميليون ديگر، ساختگي مي‌باشد.» چند ادعاي ديگر زاكاني در اين سخنراني، مرتبط با علي لاريجاني بود. قبل از زاكاني، يكي از نمايندگان حامي احمدي‌نژاد مدعي شده بود كه در ساعات پاياني انتخابات، علي لاريجاني با موسوي تماس تلفني برقرار كرده و پيروزي او را تبريك ‌‌گفته است. زاكاني ديروز مدعي شد كه در پيش‌نويس حكم اعضاي كميته 6 نفره منتخب مجلس براي رسيدگي به مسائل انتخابات، تبريك انتخابات وجود داشته اما اطرافيان لاريجاني، عبارت تبريك را حذف كرده‌اند و به گفته زاكاني، به هنگام برگزاري تجمع بزرگ طرفداران موسوي - كه از ميدان امام حسين (ع) تا ميدان آزادي ادامه داشت - همين افراد يعني كساني كه عبارت تبريك را از متن حكم كميته 6 نفره حذف كردند، ابراز خوشحالي مي‌كردند. زاكاني همچنين مدعي شد كه علي لاريجاني به هاشمي رفسنجاني گفته است 50 درصد شركت كنندگان در راهپيمايي روز قدس، طرفداران موسوي بوده‌اند.زاكاني در مورد هاشمي رفسنجاني نيز گفت كه او به دنبال يك شوراي حكميت به غير ‌ از شوراي نگهبان براي رسيدگي به شكايت‌هاي انتخاباتي بوده و به نقل از موسوي اعلام كرده بود كه او به چيزي جز ابطال انتخابات، راضي نخواهد شد. وي همچنين گفت:«هاشمي رفسنجاني در ديدار با كميته 6 نفره، اظهار داشت اين 5/3 ميليون نفري كه به خيابان‌ها آمده‌اند به خانه‌هايشان بر نمي‌گردند و بهتر است كه خودمان به خواسته‌هاي آنها عمل كنيم.» نكته ديگر در مورد هاشمي رفسنجاني كه زاكاني به آن اشاره كرد موضوع نامه رئيس‌مجمع تشخيص مصلحت نظام به مقام رهبري بود. زاكاني در اين مورد گفته است:«هاشمي رفسنجاني در مورد نامه آتشين خود پيش از انتخابات كه خطاب به مقام معظم رهبري منتشر كرده بود نيز در آن جلسه گفت: من ابتدا نامه را به آقا دادم اما چون ايشان جواب ندادند بعد از دو ساعت آن را رسانه‌اي كردم«. يكي از نكات جالب در اظهارات زاكاني، اشاره او به750 راي ميرحسين موسوي از مجموع 800 راي ريخته شده به يكي از صندوق‌هاي مستقر در سازمان صدا و سيما بود. زاكاني با استناد به همين موضوع، عملكرد تبليغي صدا و سيما را در مقابله با آنچه كه آن را خشونت‌هاي بعد از انتخابات مي‌ناميد، ضعيف خواند.زاكاني به غير از مباحث انتخاباتي كه تماما در حمايت از احمدي‌نژاد مطرح شد به موضوع ديگري نيز اشاره كرد كه در دنباله انتقادات او از تركيب كابينه دوم احمدي‌نژاد بود. اين نماينده مجلس هشتم، ادعا كرد: »مشايي و رحيمي از جنس انقلاب نيستند اما شعارهاي انقلابي مي‌دهند.» وي در عين حال با تاكيد بر لزوم پاك بودن مديران جمهوري اسلامي، بر شكايت خود، توكلي و نادران از رحيمي و پيگيري اين شكايت پافشاري كرد. خبرگزاري اصولگراي فارس ديروز گزارش مفصلي از اظهارات عليرضا زاكاني منتشر نمود كه در آن موضوعات متنوع از جمله مواضع هاشمي رفسنجاني و علي لاريجاني پس از انتخابات ادعاهايي در خصوص نفوذ عناصر آشوب‌طلب در تنظيم برخي نظرسنجي‌هاي انتخاباتي دولتي ادعاهاي انتخاباتي محسن رضايي و شكايت چند نماينده اصولگرا از معاون اول و رئيس دفتر احمدي نژاد و نيز راي بي‌سابقه كاركنان صدا و سيما به ميرحسين موسوي به چشم مي‌خورد. كيهان: فرض كنيم معامله كرده باشند... «فرض كنيم معامله كرده باشند...»يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم مهدي محمدي است كه در آن مي‌خوانيد«روسيه با امريكا معامله كرده است». اين جمله اي است كه اين روزها زياد مي شنويم. اما تحليل دقيق سناريوهاي پيش رو مستلزم آن است كه از اين حد بسيار فراتر برويم. تمركز بر اين جمله، معنايي بيش از توقف در بديهيات ندارد. روسيه همواره در حال معامله با امريكا بوده است. در مورد پرونده هسته اي ايران بيش از 6سال است كه اين روند آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد به طوري كه از يك جنبه، تاريخ پرونده هسته اي ايران را مي توان تاريخ معامله هاي روسيه با امريكا دانست. پس مهم اين نيست كه بگوييم روسيه و امريكا معامله كرده اند، مهم اين است كه ببينيم اين معامله دقيقا درباره چه موضوعاتي و تا چه اندازه صورت گرفته و تا آنجا كه به ايران مربوط مي شود چه نتايجي مي تواند داشته باشد. مشاوران اوباما در همان روزهاي اول ورود به كاخ سفيد گفتند كه دكمه «ري ست» را در روابط روسيه و امريكا فشار خواهند داد. مقصود آنها آنطور كه هيلاري كلينتون بعدها گفت اين بود امريكا بايد هر چه زودتر روابط خود با روسيه را از وضعيت بحراني كه سياست هاي بوش بوجود آورده، خارج كند. اينكه چرا اوباما چنين رويه اي را در پيش گرفت به يك بحث كلي تر در اين باره باز مي گردد كه امريكايي ها با پايان يافتن دوران جرج بوش كاملا دريافته بودند كه امريكا ديگر در موقعيتي نيست كه بتواند اهداف خود در جامعه بين المللي را به طور يكجانبه و بدون همراهي بقيه بازيگران تعقيب كند. درك محدوديت هاي اقدامات يكجانبه از جانب امريكا كه در دوران بوش- كه خصوصا در مقابل ايران به خوبي خود را نشان داد- منجر به تدوين سياستي از جانب امريكا شد كه تمركز خود را به جاي يك جانبه گرايي بر جلب مشاركت بين المللي در رسيدگي به موضوعات مهم و در صدر آنها مسئله ايران قرار مي داد. استراتژي فشار دادن دكمه «ري ست» كه البته فقط محدود به روسيه هم نيست، در واقع مبتني بر دو پيش فرض است: اول اينكه واشينگتن به خوبي دريافته است توان انفرادي امريكا براي كنترل پديده هاي بين المللي و سوق دادن آنها به مسير مورد نظر خود بسيار اندك است و ورود يك جانبه به مسائل بين المللي به جاي آنكه قدرت امريكا را به جهان نشان دهد ضعف هاي آن را آشكار خواهد كرد. پيش فرض دوم، كمي قديمي تر است. امريكايي ها مدت هاست تصور مي كنند يكي از اصلي ترين علت هاي مقاومت ايران در مقابل درخواست هاي غرب اين است كه ايران باور كرده اختلافات ميان اعضاي گروه 6 خصوصا روسيه و امريكا به دلايل متعدد چنان فراوان است كه به آنها امكان توافق بر سر هيچ نوع اقدام موثري (به شكل تحريم يا غير آن) عليه ايران را نمي دهد. تصور غربي ها اين است كه اين باور در سيستم تصميم سازي استراتژيك ايران كاملا جاگير و تثبيت شده و طمع در اختلافات داخلي گروه 6 يكي از اصلي ترين عواملي است كه اجازه نمي دهد ايران امتيازي به غرب واگذار كند. بر اين مبنا، اوباما قلب استراتژي خود را شكستن اين باور در ذهن تهران قرار داده است و به زعم خود قصد دارد ثابت كند همه جامعه جهاني به اندازه امريكا با برنامه هسته اي ايران مخالف و آماده اقدام عليه آن هستند. امريكا براي رسيدن به اين هدف دو پروژه موازي را كليد زد. پروژه اول تلاش براي جدا كردن ايران از مجموعه كشورهايي مانند سودان، سوريه و كوبا و حتي ونزوئلاست كه در منازعات بين المللي به عنوان متحد آن عمل مي كنند. دقيقا در چارچوب همين پروژه، با فشار و حمايت كاخ سفيد، مذاكرات سوريه و اسراييل آغاز شد؛ مذاكراتي كه صهيونيست ها بوضوح اعلام كرده اند نهايتا هدفي جز جدا كردن سوريه از محور مقاومت بويژه ايران ندارند و سوريه هم تداوم آن را به حضور مستقيم امريكا منوط كرده است. در مورد سودان، امريكا براي اولين بار اسكات گريشن يكي از ديپلمات هاي عالي رتبه وزارت خارجه خود را به عنوان فرستاده ويژه در امور اين كشور تعيين كرد و تا كنون بيش از چند دور مذاكره هم ميان او و مقام هاي بلند پايه سوداني برگزار شده كه البته ظاهرا نتيجه چنداني نداشته است. درباره كوبا و ونزوئلا هم پروژه هايي از جنس تماس مستقيم در حال طراحي است كه منابع امريكايي مي گويند به زودي عملياتي خواهد شد. از آنجا كه به دليل پيوستگي عميق ايران و متحدانش بسيار بعيد است اين پروژه لااقل در كوتاه مدت موفق باشد، امريكايي ها پروژه ديگري را هم به موازات آن طراحي كردند كه بر همراه كردن كشورهاي بزرگ با امريكا عليه ايران متمركز است و به طور خاص، روسيه، چين و اتحاديه اروپا را در بر مي گيرد. اين درست و در جاي خود بحثي مفصل است كه مشكلات امريكا با اين كشورها منحصر به ايران نيست و برخي از بده بستان هاي ميان آنها حتي اگر چيزي به نام پرونده ايران هم وجود نداشت در هر حال انجام مي شد، اما بسيار مهم است كه توجه كنيم غربي ها همواره روابط خود با ديگر كشورها را در قالب يك پكيج قرار مي دهند و دقيقا به اين دليل هر نوع تعاملي درباره هر يك موضوع خاص بر سرنوشت ديگر مسائل روي ميز مستقيما تاثير خواهد گذاشت و ايران هم يكي از مهم ترين مسائل روي ميز است. در هر دو پروژه، يعني هم براي جدا كردن ايران از دوستانش و هم براي جلب حمايت ديگر كشورها از اقدام عليه ايران، امريكايي ها از يك الگوي واحد استفاده مي كنندكه خود آن را «شروع از مسائل امكانپذير» ناميده اند. مقصود از «مسائل امكانپذير» در اينجا مسائلي است كه امريكايي ها تصور مي كنند رسيدن به توافق درباره آنها امكانپذير است. شروع مذاكرات با طرف هاي مختلف از اين موضع به اين معناست كه امريكايي ها نمي خواهند وارد حوزه هاي اختلاف برانگيز يا مذاكرات دشوار شوند. در واقع اوباما براي آنكه بتواند به سرعت ادعا كند استراتژي تعاملي اش صحيح بوده و امريكا ضمن اصلاح وجهه خود جهان، اتحادهاي سابق با كشورهاي قدرتمند را كه در دوران بوش تخريب شده بود بازسازي كرده، ابتدا به سراغ مسائل آسان رفته است كه تا به سرعت قادر به رفع و رجوع آنها باشد. بحث درباره بلوك هاي ديگر موضوع اين نوشته نيست، اما درباره روسيه اين مسئله به طور كامل صادق است. همه مسائلي كه روس ها و امريكايي ها اخيرا بر سر آن توافق كرده اند مسائلي آسان است كه اساسا توافق درباره آنها هيچ وقت دشوار نبوده است وبررسي آنها نشان مي دهد دو كشور عمدا از ورود به مذاكره در مورد «مسائل امكان ناپذير» پرهيز كرده اند. شاخص ترين توافق روسيه و امريكا در ماه هاي اخير منتفي شدن استقرار يك سپر دفاع موشكي امريكايي در اروپاي شرقي و در مجاورت مرزهاي روسيه است. اين درست است كه در هر حال معامله اي صورت گرفته و موضوع همانطور كه منابع روس و امريكايي هر دو گفته اند به مسئله ايران بي ارتباط نيست ولي بايد توجه كرد كه اولا سپر دفاع موشكي مورد بحث، اصلا وجود خارجي نداشت و امريكايي ها در واقع يك برنامه اجرا نشده را به روس ها فروختند و ثانيا امريكا به دليل مشكلات ناشي از بحران مالي جهاني همانطور كه جوزف بايدن سال گذشته در كنفرانس امنيتي مونيخ گفت از بيش از يك سال قبل تصميم گرفته بود كه اين طرح را منتفي كند. در مورد پيمان استارت هم واضح است كه يك علاقه دو طرفه وجود داشته است. نه روسيه و نه امريكا ديگر نمي خواهند و قادر هم نيستند كه همانند دوران جنگ سرد وارد يك مسابقه بسيار پر هزينه در زمينه توليد و انباشت سلاح هاي هسته اي بشوند پس ظاهرا بهترين كار همين بوده كه با تمديد پيمان استارت، يك محدوديت اختياري در اين زمينه را بپذيرند. در مورد دو مسئله مرتبط با ايران يعني عرضه سامانه دفاع موشكي اس 300 و نيروگاه بوشهر هم موضوع كم و بيش از همين قرار است. روس ها در هر دو مورد اجراي قراردادها را به تعويق انداخته اند اما توان منتفي كردن آن را ندارند. روسيه در زمينه تسليحات و خصوصا در مورد فناوري هسته اي يك صادر كننده عمده نيست و به همين دليل مجبور است بازارهاي محدودي را كه در اختيار دارد به هر قيمت ممكن حفظ كند. روس ها به خوبي مي دانند بازار عرضه اين فناوري ها در سطح جهان اكنون بسيار وسيع است و ايران به محض اينكه احساس كند آنها شريك قابل اعتمادي نيستند - احساسي كه اكنون تا حدود زيادي شكل گرفته- به سراغ تامين كنندگان ديگر خواهد رفت. همين حالا مثلا در مورد فاز 2 نيروگاه بوشهر پيشنهاد هاي بسيار خوبي روي ميز ايران است كه لابد روس ها از آن بي خبر نيستند. بنا بر اين بسيار بعيد است كه روسيه با توجه به موقعيت جديد ايران پس از مذاكرات وين كه عملا در حال وارد كردن غني سازي خود به فاز تجاري و منتفي كردن قطعنامه هاست، ريسك يك «خيانت بزرگ» را بپذيرد و چيزي بيش از امتياز تاكتيكي تاخير در همكاري با ايران تقديم امريكا كند ضمن اينكه حتي اگر چنين باشد ايران كه چند ده تن سوخت نيروگاه بوشهر را دريافت كرده چيز زيادي از دست نمي دهد و خود به تنهايي يا با كمك شريكاني ديگر قادر به اتمام چند درصد باقي مانده از كار نيروگاه بوشهر خواهد بود. براي فهم آنچه به واقع بين روسيه و امريكا در مورد ايران گذشته در واقع بايد دو سطح از بحث را از هم تفكيك كرد و اهميت هر يك را به درستي محاسبه نمود: سطح استراتژيك و سطح رسانه اي. در سطح استراتژيك آنچه ميان روسيه و امريكا مبادله شده چنان كه گفته شد امتيازهايي داراي ارزش متوسط است و لذا نمي توان بر مبناي آنها يك معامله بزرگ درباره ايران ترتيب داد. روس ها و امريكايي ها هنوز وارد هيچ يك از حوزه هاي دشوار و دردسر ساز در روابط خود كه مسائلي مانند گسترش ناتو به شرق، عضويت كشورهاي آسياي ميانه در آن، يا اقدامات امنيتي امريكا در آسياي ميانه براي تغيير ژئوپلتيك اين منطقه را در بر مي گيرد، نشده اند. مهم تر از اين، امريكا و روسيه براي انجام يك معامله بزرگ در مورد ايران بايد يك مسئله اساسي را ميان خود حل كنند و آن هم اين است كه بتوانند يك ارزيابي يكسان از شدت تهديد ناشي از برنامه هسته اي ايران به دست بياورند و اين موضوعي است كه هيچ دورنماي روشني ندارد. به زبان ساده تر، تا زماني كه امريكا نتواند بلوك هاي ديگر از جمله روسيه را متقاعد كند كه برنامه هسته اي ايران همانقدر كه براي امريكا و صهيونيست ها خطرناك است، براي آنها هم خطرناك است، طراحي براي انجام اقدامات دستجمعي پر شدت عليه ايران بي معناست. حقيقت اين است كه امريكايي ها و صهيونيست ها در پيش بردن اين پروژه، يعني خطرناك جلوه دادن برنامه ايران براي همه جهان توفيق چنداني نداشته اند و به همين دليل اكنون تعداد كشورهايي كه حاضرند با هر ديوانگي از جانب امريكا عليه ايران همراهي كنند بسيار اندك و بلكه نزديك به صفر است. وضع اكنون به گونه اي است كه مي توان گفت «اصل موضوع شيراك» -جمله اي كه ژاك شيراك رييس جمهور سابق فرانسه در مورد برنامه هسته اي ايران گفت و خشم دوستان غربي اش را برانگيخت- مقبوليت عام پيدا كرده است و آن هم اين است كه «هزينه بازداشتن ايران از دست يابي به فناوري هسته اي بيشتر است از هزينه زندگي با يك ايران هسته اي». اگر معامله چندان بزرگي بين روس ها و امريكايي ها انجام نشده و ارزيابي استراتژيك اين دو كشور از تهديد ايران هم يكسان نيست، پس اظهارات اخير روس ها و فضايي كه رسانه هاي غربي در مورد آمريكايي شدن موضع روسيه ساخته اند را چگونه بايد تبيين كرد؟ اينجاست كه به سطح دوم بحث يعني سطح رسانه اي مي رسيم. حقيقت اين است كه همه تلاش امريكايي ها كه روس ها هم با آن مخالف نيستند اين است كه در مقابل ايران از «ارعاب» نتيجه بگيرند نه «اقدام» چرا كه مي دانند اقدام موثر، نه ممكن است و نه مطلوب. بنابر اين كاملا منطقي است اگر فرض كنيم روس ها و امريكايي ها با هم توافق كرده اند كه براي شكستن اراده ايران بهترين راه اين است كه در مقابل ايران مانور اتحاد بدهند تا ايران دريابد كه محاسبه روي اختلافات اين كشورهاي به صرفه نيست و به اين ترتيب از ترس مجازات هاي بسيار خطرناك دستجمعي در آينده، كوتاه بيايد. در واقع مي توان گفت روس ها و امريكايي ها مشكلي را كه پاي ميز مذاكره قادر به حل آن نبودند در فضاي رسانه اي و پشت ميكروفون حل كرده اند و امتيازهايي هم كه بين آنها مبادله شده بيش از آنكه ارزش واقعي داشته باشد ارزش رسانه اي دارد. ايران بناست بترسد، اما اگر نترسيد كسي انگيزه اي براي ورود به تقابل واقعي ندارد.اين بحث البته همچنان ناقص است اما يك جمله را در پايان حتما بايد اضافه كرد. فرض كنيم روس ها واقعا و صددر صد معامله كرده باشند. انتهاي قصه چيست؟ آيا همه هنر روس ها و امريكايي و همه رفقاي ديگرشان بيش از اين است كه 5 قطعنامه قبلي عليه ايران را تبديل به 6 قطعنامه بكنند؟! آن طرف تر خبري نيست. آقاي اوباما و دوستانش بهتر است همين حوالي اقامتگاهي پيدا كنند. اعتماد: خدمت بزرگ آقاي کردان «خدمت بزرگ آقاي کردان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي اعتماد به قلم محمدرضا زائري است كه در آن مي‌خوانيد؛سردبير؛درباره مرحوم کردان البته پيش از درگذشت او مطالب زيادي نوشته شده است. يکي از اين مطالب که به وقت خود يعني پارسال، آذرماه خواندم و لذت بردم، نوشته همکار فرهيخته آقاي محمدرضا زائري در وبلاگش بود. وي طي مقدمه يي با اشاره به اينکه در کشور ما متاسفانه همه مقدرات اجتماعي خانواده ها را تحصيل دانشگاهي و مدرک تحصيلي تعيين مي کند، نوشته بود؛ آقاي کردان شايد بي آنکه بخواهد و بداند در کنار همه آنچه در اين مدت با کشور کرد باني يک خدمت بسيار نيز بود و آن اينکه به نوعي همه را متوجه کرد که عنوان دکتر و... چقدر بي اهميت است.و دنباله اين مطلب؛ « ما در ايران و بسياري کشورهاي شرقي دچار مشکل اجتماعي بل فاجعه دردناکي هستيم که باعث شده افراد به دنبال جعل عنوان يا دست و پا کردن مدرک به هر قيمت باشند و البته همه هم در ايجاد اين فضا مقصريم. هر کسي به سهم خودش. چرا افراد مثل ساير نقاط جهان به جاي شناخته شدن به نام خانوادگي و حتي نام کوچک خود نياز به عنوان داشته باشند؟ مگر نمي دانيم که در بسياري کشورها بزرگ ترين شخصيت ها در زندگي عادي و روابط روزمره شان حسام يا احمد يا جيمز يا ماري هستند اما در ايران همه ما تجربه هايي داريم از کساني که حتي موقع امضاي يک رسيد مثلاً پستي هم دکتر فلان امضا مي کنند، گويي اين کلمه دکتر بخشي از شخصيت ايشان است و خدا نکند موقعي که به منزل شان زنگ زده ايد و از خانم شان سراغ آقا را مي گيريد عنوان دکتر را فراموش کنيد، خب به اين ترتيب افراد زيرک هم سوراخ دعا را پيدا مي کنند و براي گرفتن حتي امتيازهاي کوچک با ذکر يک عنوان دکتر به طرح خواسته خود مبادرت مي کنند ... مي دانيم قضيه منحصر به آقاي کردان نيست و مي دانيم در طول سال ها چقدر دکترها بدون آزمون و استاد جدي مدرک گرفتند و چقدر مسوولان در دفتر خود امتحان هاي صوري دادند و چقدر توانگران پايان نامه هايي را که ديگري نوشته بود ارائه کردند و... اين بلا حتي به جان ما طلبه ها هم افتاده و گاهي متاسفانه لقب دکتر از عنوان حجت الاسلام جلو مي افتد. (فراموش نمي کنم بعضي از کشيش هاي برجسته را که پس از سال ها تحصيل موفق در پاريس يا رم با شوق و جديت ترجيح مي دهند به ايشان پدر فلان بگويند تا دکتر بهمان،) خودمان اين بلا را سر خودمان آورده ايم... همه مان... از کسي که نامه هاي اداري را به خاطر نداشتن عنوان برمي گرداند تا کسي که با ذکر چنين عناويني در روابط روزمره در واقع رشوه مي دهد... همه ما مقصريم... همه کساني که دلشان نمي خواهد مثلاً محمدرضا زائري باشند و به هر دليل (از جمله ضعف شخصيت يا عدم اعتماد به نفس) ترجيح مي دهند با يک لقب اعتباري چيزي به خود اضافه کنند. (فراموش نمي کنم نامه يي اداري را که پدرم دقيقاً به دليل اينکه عناويني چاپلوسانه در آن قيد شده بود در سمت استاندار هرمزگان برگردانده و به فرماندار خود نوشته بود اگر خواستي دوباره چنين بنويسي استعفايت را هم ضميمه کن، و فراموش نمي کنم شهيد وارسته محمد معتضدکيوان را که حتي ترجيح مي داد ما کودکان به او محمد بگوييم نه محمدآقا،) مي فهمم چه مقدمات و پس زمينه هاي اجتماعي ما را چنين کرده و مي فهمم قضيه به اين سادگي هم نيست و مي فهمم در بسياري موارد ديگران به خاطر خودشان از اين عناوين استفاده مي کنند (مثل صاحب مجلسي که براي اعتبار مجلس خودش در اعلاميه روضه اش مي نويسد؛ سخنران جناب دکتر حجت الاسلام کذا) و مي فهمم عوض کردن محيط اجتماعي تعارف آلود ما اقلاً چندين دهه کار مي برد اما نمي خواهم سرتان را درد بياورم و... سوالم اين است که اولاً چرا بايد آقاي کردان که توان مديريتي قابل توجهي دارد به جاي تمرکز روي کار خود با مدرک تحصيلي واقعي احساس کند بايد ادا در بياورد و تظاهر کند و ثانياً قدر بسيار اساتيد برجسته و فاضل دانشگاه که سال ها در ايران يا کشورهاي ديگر با زحمت و مشکلات تحصيل کرده و به مدارج علمي بالا رسيده اند به خاطر اين جو شناخته نشود؟ حکايت ما حکايت آن شاه قاجار است که به مداح خود مي گفت؛ مي دانم دروغ مي گويي ولي بگو خوشمان مي آيد، همه مي دانيم داريم با هم تعارف مي کنيم ولي هيچ کدام به روي هم نمي آوريم، همه مي دانيم داريم دروغ مي گوييم اما هيچ کدام ناراحت نيستيم، همه مي دانيم بسيار مشکلات بزرگ و خطرات جدي گريبان مان را گرفته است اما هيچ يک نگران نمي شويم، همه با نوعي توافق نانوشته و ناگفته از وضع موجود راضي هستيم... در پايان اين نوشته زيبا آقاي زائري راه حلي نيز ارائه داده است. ولي چون مطالب ما متمرکز بر زندگي پرماجراي کردان است، از چاپ نشدن اين قسمت پوزش مي طلبيم. رسالت: سرمايه اجتماعي بسيج «سرمايه اجتماعي بسيج»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد؛تشکيل بسيج مستضعفين در نظام جمهوري اسلامي ايران پديده منحصر به فردي است که جزء مختصات انقلاب اسلامي و از ابتکارات امام راحل(ره) به حساب مي آيد. اين پديده سياسي، اجتماعي، فرهنگي، نظامي و اقتصادي از زواياي مختلفي قابل تحليل است و به لحاظ ساختاري و کارکردي در سه دهه گذشته واجد قابليت ها، توانايي ها، فرصتها و بعضا آسيب هايي بوده است که هر يک به نوبه خود قابل بررسي است. اما هدف از اين نوشتار اشاره اي موجز به کارويژه مهم بسيج در دهه چهارم انقلاب است. تشکيل بسيج مستضعفين در نظام جمهوري اسلامي ايران پديده منحصر به فردي است که جزء مختصات انقلاب اسلامي و از ابتکارات امام راحل(ره) به حساب مي آيد. اين پديده سياسي، اجتماعي، فرهنگي، نظامي و اقتصادي از زواياي مختلفي قابل تحليل است و به لحاظ ساختاري و کارکردي در سه دهه گذشته واجد قابليت ها، توانايي ها، فرصتها و بعضا آسيب هايي بوده است که هر يک به نوبه خود قابل بررسي است. اما هدف از اين نوشتار اشاره اي موجز به کارويژه مهم بسيج در دهه چهارم انقلاب است. مقام معظم رهبري معتقدند: “بسيج به معني حضور و آمادگي در همان نقطه اي است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و اين انقلاب مقدس به آن نيازمند است. بديهي است کشف و تبيين کارويژه مهم بسيج در دهه چهارم انقلاب مسبوق به  نياز سنجي انقلاب و تحليل صحيح از اوضاع کنوني نظام اسلامي، مردم و مناسبات منطقه اي و فرامنطقه اي جمهوري اسلامي است. به نظر مي رسد بسيج به عنوان يک سرمايه اجتماعي ارزشمند، در شرايط کنوني انقلاب مي تواند ساير سرمايه هاي اجتماعي در کشور را بسيج کند. سرمايه اجتماعي مجموعه منابع نرمي است که در حمايت از اصول، سياست ها و منطق يک نظام سياسي شکل مي گيرد. سرمايه اجتماعي کنشهاي سياسي و اجتماعي را تسهيل مي کند و تعلقات مشترک بين مردم را افزايش مي دهد. بسيج به عنوان يک سرمايه اجتماعي مي تواند به تقويت منابع نرم سرمايه هاي اجتماعي در عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي کمک کند. بسيج و فرهنگ بسيجي يکي از نشانه هاي عالي گفتمان اصيل انقلاب اسلامي است که همواره حول دال برتر اين گفتمان يعني ولايت فقيه در چرخش بوده و هست. در چهارمين دهه از عمر پر برکت نظام اسلامي فضاي کشور مهياي تحرک بيش از پيش بسيجيان براي اثرگذاري مثبت بر حيات سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه است. بسيج مستضعفين از ابتداي تشکيل در مسير پشتيباني از آرمانها و شعارهاي انقلاب اسلامي قرار گرفت. به تعبير مقام معظم رهبري “بسيج عبارت است از تشکيلاتي که در آن افراد متفرق و تنها، به يک مجموعه عظيم و منسجم، به يک مجموعه آگاه، متعهد، بصير و بينا به مسائل کشور و به نياز ملت، تبديل مي شوند. پويايي اين سرمايه عظيم اجتماعي باعث شده است که دربرهه هاي مختلف بسيج نقش ويژه و موثري براي خود در نظر بگيرد. بسيج يک جريان انقلابي، مردمي و تاثيرگذار است که پس از پيروز انقلاب در همه عرصه ها از جمله جنگ تحميلي، سازندگي، پيشرفت کشور و تحقق عدالت حضور پررنگي داشته است. اين سرمايه عظيم اجتماعي با قريب به30  سال تجربه مي تواند به طور فعال در تقويت ساير سرمايه هاي اجتماعي در کشور، بصيرت سياسي و اجتماعي آحاد مردم، افزايش اميد به آينده در بين جوانان و تقويت اعتماد به نفس ملي دخيل باشد. اقتضاي مردمي بودن بسيج دميدن روح اميد به کالبدکشور است. در اين راستا سازمان بسيج و بسيجيان بايد کيفيت خود را بالاببرند تا بتوانند بر فضاي عمومي جامعه اثر بگذارند. انقلاب اسلامي در شرايط کنوني در معرض يک نبرد نرم تمام عيار قرار دارد. در اين جنگ نابرابر بهترين دفاع حمله است. در ذيل اين رويکرد نرم، بسيج براي مقابله با تهاجم فرهنگي بايد وارد يک فاز هجومي شود. بسيج يک شبکه اجتماعي پيشرفته با قابليتهاي فراوان است. ارتباطات گسترده و غير قابل نفوذ در اين شبکه بر پيچيدگي هاي مثبت آن افزوده است. به گونه اي که دشمن از تحليل ساختاري و کارکردي اين شجره طيبه بخصوص در برهه هاي حساس مثل وقايع پس از انتخابات اخير عاجز است و نمي تواند کنشها، واکنشها و اندرکنشهاي مجموعه نيروهاي معتقد به انقلاب را به طور مشخص ارزيابي و يا پيش بيني کند. بسيج يک جريان غير طبقاتي و غير قشري است که به جغرافياي خاصي در کشور و حتي  خارج از مرزهاي ايران تعلق ندارد و مي تواند نبض تحولات مهمي را در دهه چهارم انقلاب در دست داشته باشد. مسئولين جهاد علمي، سازندگي و خدمت به مردم را از مهمترين رويکردهاي اين سازمان بزرگ در شرايط کنوني اعلام کرده اند. بدون ترديد حيات بسيج در فضاي گفتمان دهه چهارم انقلاب يعني دهه پيشرفت و عدالت موجد سرمايه هاي اجتماعي جديد در کشور است که با مديريت روزآمد و کارآمد آن مي توان بر اعتلا، اقتدار و عزت جمهوري اسلامي افزود. ملت ايران فرايند بلوغ سياسي و اجتماعي خود را به سرعت پشت سر مي گذارد و بسيج به عنوان طيف آوانگارد و پيشتاز کشور بايد به گونه اي مضاعف بر بنيه علمي و بصيرت سياسي خود بيفزايد. دراين شرايط به نظر مي رسد که بسيجيان بايد بيش از گذشته در صحنه هاي سياسي و اجتماعي کشور حضور يابند و با نشاط بخشي به جامعه مسير حرکت اسلامي مردم ايران را هموار و بر شتاب آن بيفزايند. مردم سالاري:سرنوشت پروژه هاي پيش از انتخابات «سرنوشت پروژه هاي پيش از انتخابات»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم  حميدرضا شکوهي است كه در آن مي‌خوانيد؛بيش از پنج ماه از انتخابات رياست جمهوري دهم سپري مي شود. در مورد حوادث پس از انتخابات تا جايي که امکان پذير بوده مطالبي نگاشته شده و سخن هايي گفته شده است. اما اين بار قصد دارم به دوره پيش از انتخابات بپردازم تا شايد از آن طريق، چشم اندازي براي آينده  ترسيم شود. در روزهاي منتهي به انتخابات ودر شرايطي که رقيبان محمود احمدي نژاد، امکانات کمتري نسبت به او براي تبليغات در اختيار داشتند، رئيس دولت نهم، از تمامي امکانات موجود براي تبليغات انتخاباتي بهره مي گرفت. يکي از مسايلي که مي توانست نزد عامه مردم، مقبوليت بيشتري براي دولت نهم در آستانه انتخابات به ارمغان بياورد، افتتاح پروژه هاي جديد عمراني بود. به همين دليل، دولت نهم تلا ش خود را براي افتتاح اين پروژه ها در روزهاي پيش از انتخابات افزايش داد. در آن زمان، منتقدان دولت معتقد بودند  افتتاح اين پروژه ها در آستانه انتخابات، کاري تبليغاتي است که البته حاميان دولت، آن را به شدت تکذيب مي کردند. اما مصداق مثل معروف «مشت نمونه خروار است»، مروري  بر سرنوشت سه نمونه از مهمترين پروژه هاي افتتاح شده توسط دولت نهم در آستانه انتخابات رياست جمهوري مي تواند صحت و سقم  اين ادعاها  را روشن کند. 1- در روز پنجم خرداد ماه جاري، بزرگراه پرديس در شرق تهران با حضور وزير راه و ترابري افتتاح شد. البته تنها يک مسير از بزرگراه افتتاح شد و وزيرراه وعده داد  که باند  بعدي تا چند ماه ديگر افتتاح مي شود. در آن زمان بسياري از کارشناسان و حتي برخي مسوولا ن نيروي انتظامي، انتقاداتي  را نسبت به اين پروژه وارد مي کردند اما دولتمردان همه انتقادات را رد کردند و پروژه  در فاصله دوهفته مانده به انتخابات افتتاح شد. اما روز 25 آبان ماه امسال، نه تنها بر خلا ف وعده وزير راه- که  در دولت دهم هم وزير راه است - باند دوم بزرگراه پرديس افتتاح نشد، بلکه آنچه افتتاح شده بودهم به دليل مشکلا ت موجود مسدود شد. 2- روز 13 خرداد ماه جاري،  در فاصله کمتر از 10 روز به انتخابات رياست جمهوري، راه آهن شيراز- اصفهان افتتاح شد. همان زمان تصاويري از شرايط نامناسب راه آهن فوق و مشکلا ت موجود در آن که نيمه کاره  بودن آن را نشان مي داد منتشر شد اما دولتمردان تمام انتقادات را رد کردند. اکنون ماه ها از انتخابات سپري مي شود و خبري از فعاليت منظم قطار در مسير شيراز- اصفهان نيست. چرا که ايرادات پروژه هنوز رفع نشده است. 3- روز 18 خرداد ماه جاري، در فاصله 4 روز به برگزاري انتخابات، طرح تزريق گاز آغا جاري به عنوان بزرگترين طرح تزريق گاز خاورميانه با حضور وزير نفت وقت افتتاح شد. اما اکنون با وجود گذشت حدود 170 روز از افتتاح پروژه اين طرح اجرايي نشده است. در آن زمان، منتقدان، اين پروژه ها را به عنوان پروژه هاي تبليغاتي دولت در آستانه انتخابات رياست جمهوري معرفي مي کردند. اکنون درشرايطي که بيش از 5 ماه از برگزاري اين انتخابات سپري شده، اين پرسش بيش از هر زمان ديگري ذهن رابه خود مشعول مي کند که اگر اين پروژه ها آماده نبوده چرا  افتتاح شده است و اگر آماده بوده، پس چرا با گذشت اين همه مدت، هنوز  به مرحله اجرايي نرسيده است؟ مگر نه اين است که هر پروژه اي تنها در صورت تکميل بايد با حضور  مسوولا ن مربوطه مورد بهره برداري رسمي- و نه آزمايشي- قرار گيرد؟ آيا آن  پروژه ها، پروژه هايي تبليغاتي نبودند؟ و پرسش مهمتر، سرنوشت ساير طرح هاي دولت نهم به کجا مي انجامد؟ قضاوت را به شما واگذار مي کنم. ابتكار:در نسبت کوزه مشکلات کشور و تشنه لبان علوم  «در نسبت کوزه مشکلات کشور و تشنه لبان علوم»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم  رضا فيروزي -يکي از مهمترين مسائل روز، آسيب شناسي علوم انساني در کشور است. و هر کس از زاويه ديد خود به مسئله مي نگرد. اين نوشته در تلاش است تا حرف تکراري «کاربردي نبودن علوم انساني» در کشور را روايتي ديگر کند. البته نگارش نويسنده مبتني بر شناختش از دو رشته مهم اقتصاد و مديريت در کشور است.يکي از آسيب هاي مطرح براي اين دو رشته قادر نبودن به حل مشکلات کشور است. در فضاي دانشگاهي يا خيلي انتزاعي فکر مي شود و يا اينکه به گونه ي غرب زده اي تلاش مي شود تا راه حل هاي تجربه شده غربي را بدون چون و چرا به کشور وارد کند و مدعي است که اگر از تجربه دنيا استفاده کنيم ( و يا به زبان رساتر مسير غرب را برويم) مسائل کشور حل مي شود.اما به نظر مي رسد يکي از ريشه هاي اين آسيب را بايد در نوع آموزش اين علوم در کشور جستجو کرد. نوع آموزش علوم انساني به گونه اي است که دانش پژوهان آن را انتزاعي (نه به معناي نظري)، مدعي و البته غيرکارآمد بار مي آورد.مشکل از اين جا آغاز مي شود که دانش جويان علوم انساني در کشور، فاقد مسئله واقعي براي حل هستند و قبل از اينکه با مسئله مواجه شوند و داراي مسئله باشند، با ادبيات موجود دنيا و راه حل هاي مرسوم براي مسائل مرسوم مواجه مي شوند. طبيعي است که وقتي راه حل و ادبيات موجود در ذهن کسي جا افتاد، اين فرد با همان عينک به همه مسائل کشور نگاه مي کند. از يک طرف گمان مي کند که راه حل هاي آموخته شده از ادبيات مرسوم دنيا کارآمد است و از سمت ديگر مسائل کشور را بسيار سطحي و ساده مي بيند. دقيقا به همين دليل که فکر مي کند آن راه حل ها پاسخگو هستند و فقط مانده که کسي در کشور بيايد و آن را بکاربگيرد. به آساني فکر مي کند که فقط اوست که اين راه حل ها و ادبيات وسيع غربي را مي داند و مسئولان کشور هم اراده اي براي حل اين مسائل ندارند يعني نمي خواهند مسائل کشور حل شود و... مباحث عاميانه. در ايام انتخابات در يکي از دانشکده هاي مديريت دانشگاه هاي تهران جلسه دانشجويي برقرار بود که به عنوان ميهمان در آنجا حضور داشتم. در خلال بحث يکي از دانشجويان ترم 2 رشته مديريت با اعتماد به نفس کامل گفت: «کشور را بدهند دست ما اداره اش مي کنيم.» اين يک نمود عيني از آن بيماري است. مهمترين مسئله اي که پس از اين نگاه حاصل مي شود اين است که اين افراد مسائل کشور را هم اشتباه مي بينند. يعني در مواجه با «مشکلات کشور»، «مسئله» را به گونه اي تعريف مي کنند که «راه حل» آن بشود ادبيات موجود در دنيا.در حالي که غربيها اين علم ها را اينگونه بدست نياوردند. يعني غربي نداشتند که به عنوان تجربه به آن نگاه کنند. آنها مشکلي داشته اند، مسئله ناشي از مشکل خود را خوب شناختند و براي آن فکر کردند و به راه حل  رسيدند.راه حل خود را مکررا تجربه کردند و تعميم دادند و آن را تبديل به نظريه کردند. اگر چه اين روش نمي تواند به تنهايي راه حل همه مسائل کشور ما باشد اما در اين که ما بايد مسئله کشور خودمان را خوب بشناسيم و براي آن فکر کنيم شکي نيست. موارد متعددي را مي توان مثال زد که در يک اتفاق مشترک مثلا فقر و يا ترافيک، مسئله ما با ساير کشورهاي دنيا تفاوت دارد. به همين دليل است که در برخي تجربيات موفق، عموما دوستاني که رشته هاي متفاوت داشتند وارد مسائلي شدند که نسبت به آن ذهنيت قبلي نداشتند. مسئله را خوب فهميدند و سپس دانش روز دنيا را هم کسب کردند و خود را به دانش دنيا رساندند و از آن به اندازه کافي و لازم استفاده کردند(گروه مسکن دانشگاه علم و صنعت).شايد اگر دانشکده هاي علوم انساني ما هم 2 واحد کارآموزي در ابتداي دوران تحصيل براي دانشجويان در نظر مي گرفتند اين چالش و آسيب کمي مرتفع مي شد. دانشجوي مديريت ما در ادارت کشور مي رفت و مسائل مبتلابه و چالش هاي اداري خودمان را مي فهميد و سپس با عينک دقيق تري علم دنيا را ياد مي گرفت. آن وقت شايد مسائل ديگري مورد تحقيق واقع مي شد. -مثلا بومي بودن يا نبودن مديران استاني در کشور-نقش اعتماد مدير بالادست در شاخص هاي شايسته سالاري براي انتخاب مديران و مولفه هايي از شايسته سالاري که متضمن کارآمدي يک نظام به معناي کامل مي شود و نه کارآمدي جز» زير مجموعه مدير مد نظر-آسيب هاي نظام اداري که پديده سفرهاي استاني را ضروري و کارآمد مي کند-و حتي آسيب شناسي آموزش رشته مديريت دولتي و...و به همين ميزان مي توان در مسائل سياسي و... مسئله هاي مبتلابه بومي طرح کرد.به نظر مي رسد يکي از علل گرايش مهندس ها به علوم انساني اين است که آنها ابتدا با مسئله آشنا مي شوند، برايشان دغدغه مي شود، اين ناکارآمدي فضاي علوم انساني در حل مسائل کشور را مي بينند و احساس وظيفه مي کنند تا براي حل آن ورود کنند. البته نويسنده هم معتقد است فضاي مهندسي موجود کشور دقت لازم براي حل مسائل علوم انساني را ندارد ولي نبايد غفلت کنيم که اين گرايش از ناکارآمدي فضاي علوم انساني ايجاد شده است. ما نمي توانيم جلوي عده اي که دغدغه حل مسائل کشور را دارند بگيريم! مي توانيم ارشادشان کنيم و مهمتر اينکه مي توانيم ديگراني که فاقد اين ضعف ها هستند را تقويت کنيم تا در حل مسائل کشور کارآمدتر عمل کنند.بماند که دعواي مهندسي و علوم انساني در حال حاضر دعواي سطحي اي است و ابتدا بايد مولفه هاي نگرش مهندسي و علوم انساني تبيين شود، صحت آنها احراز شود، سپس نسبت به نتايج آنها قضاوت گردد. نکته اي مرتبط از رهبري در اين زمينه:آنچه که پيشرفت هست، اين است که ما از هر که و هر جور، همه ي دانشهاي مورد نيازمان را فرا بگيريم; اين دانش را به مرحله ي عمل و کاربرد برسانيم، تحقيقات گوناگون انجام بدهيم، براي اينکه دامنه ي علم را توسعه بدهيم، تحقيقات بنيادي انجام بدهيم، تحقيقات کاربردي و تجربي انجام دهيم، تا فناوري را به وجود آوريم يا فناوري جديدي را به وجود بياوريم يا فناوري را تکميل کنيم; تصحيح کنيم و انجام بدهيم; در زمينه ي آموزشهاي مديريتي از پيشرفتهاي دنيا فرا بگيريم، آن را بين خودمان بر طبق نيازها و عرف و فرهنگ خودمان تحليل و فهم کنيم و با جامعه مان تطبيق کنيم; درباره ي مشکلات اجتماعي اي که در کشور وجود دارد، تحقيق کنيم و راه ريشه کردن اينها را پيدا کنيم. جمهوري اسلامي:وقتي جناح ها پوست مي اندازند «وقتي جناح ها پوست مي اندازند»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي كه در آن مي‌خوانيد؛با قطع نظر از اختلافات سياسي و تفاوت هاي اساسي و ريشه اي كه ميان دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب درباره مسائل مهم سياست خارجي و داخلي وجود دارد و بدون قضاوتي درباره اينكه نظر كدام جناح درست است و كدام غلط اين واقعيت بسيار مهم را نمي توان كتمان كرد كه هر دو جناح هنگامي كه قدرت را در اختيار دارند نسبت به اصول و ارزش ها اهل مسامحه مي شوند و هنگامي كه رقيب در مسند قدرت است تسامح را كنار مي گذارند. اين يعني پوست انداختن جناح ها. اينكه خوبست جناح ها پوست بياندازند يا نه موضوع مهمي است كه شايد تا به حال هيچيك از آنها به عوارض آن براي خودشان توجه نكرده باشند ولي ترديدي نبايد كرد كه اين پوست انداختن براي انقلاب و نظام جمهوري اسلامي و كشور و ملت زيبانبار است . برشمردن اين زيان را اگر به بعد از تبيين اصل موضوع موكول كنيم بهتر است . اصل موضوع اينست كه اصلاح طلب ها وقتي از قدرت دور بودند به همه عملكردها و موضعگيري هاي جناح رقيب ايراد مي گرفتند كه اينها برخلاف خط امام و اصول انقلاب است و اگر قدرت در اختيار ما باشد ما مي دانيم چگونه خط امام و اصول انقلاب را پياده كنيم . در آن زمان هنوز عنوان « اصلاح طلب » براي اين جناح در نظر گرفته نشده بود و جناح مقابل هم هنوز با عنوان « اصولگرا » شناخته نمي شد. وقتي دولت اصلاحات تشكيل شد همه شعارهاي خط امامي فراموش شد و حتي سران جناح اصلاح طلب در برابر اظهارات شگ�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 465]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن