تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياران مهدى جوان‏اند و ميان‏سالى در ميان آنان نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802747356




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اندكه برخي از آنها در زير مي‌آيد. جمهوري اسلامي: امنيت اجتماعي در معرض تهديد«امنيت اجتماعي در معرض تهديد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:بسم الله الرحمن الرحيم در گيرودار كشمكش هاي سياسي كه ماههاست بر كشور مستولي شده و همه ظرفيت هاي نظام را به خود مشغول كرده شايد سخن گفتن از موضوعات ديگر به مذاق سياست محورها كه ترجيح مي دهند سياست را بر صدر نشانده و آنرا در راس همه امور قرار دهند چندان خوش نيايد ولي چه به ذائقه سياستمداران و بازيگران سياسي خوش بيايد و يا نه بايد به اين واقعيت تلخ و هشدار دهنده اعتراف كرد كه در مدتي كه همه به نزاع سياسي و يقه گيري مشغول بودند تهديدات اجتماعي و امنيتي بسيار زيادي متوجه جامعه شد و توانست زنگ هاي خطر را در كشور به صدا در آورد. ممكن است عده اي استفاده از عنوان «زنگ خطر» را مبالغه آميز تلقي كرده و با بكار بردن اين عبارت براي توصيف وضعيت اجتماعي موافق نباشند ولي «واقعيات» و «آمار» اصلا به خوشامد ما اعتنا نمي كنند و از ميل ما تبعيت نمي نمايند. قطعا بي اعتنايي به واقعيتها و علائم هشدار دهنده نه تنها افتخارآميز و قدرت آفرين نيست بلكه برعكس نشان از بي تدبيري و بي كفايتي دارد. توجه به فجايع اخلاقي تكان دهنده اي كه در هفته هاي اخير در اطراف تهران رخ داده و همچنين تاملي در آمار اطلاعات و رويدادهاي مربوط به ناهنجاري هاي اجتماعي نشان مي دهد كه مفاسد و ناامني هاي اجتماعي تا چه اندازه گسترش يافته و ضريب امنيت عمومي تا كجا تنزل داشته است. اينكه بالاترين مقام انتظامي كشور از افزايش 25 درصدي برخي جرائم و بزهكاريها كاهش سن اعتياد رشد فزاينده مفاسد اخلاقي تجاوزات به عنف و... خبر مي دهد طبعا بايد مسئولان و دلسوزان جامعه را به خود آورده و به چاره انديشي وادار كند.اينكه دبيركل ستاد مبارزه با مواد مخدر اعلام مي كند 15 ميليون نفر در كشور در معرض اعتياد قرار دارند سالانه صدها هزار نفر وارد دايره اعتياد و مصرف دائم و تفنني مواد مخدر مي شوند قرص هاي روان گردان به سهولت در خيابانها عرضه مي شود ماده مخدر شيشه كه قبلا به قيمت 120 ميليون تومان از خارج به كشور قاچاق مي شد اكنون به قيمت 20 ميليون تومان در كوچه پس كوچه هاي تهران توليد مي شود و... آيا اينها زنگ خطر را به صدا در نمي آورند ! آيا اگر برخي مراكز رسمي همچنان پس از سالها اصرار كنند كه تعداد معتادان كشور فقط  2 ميليون نفر است و يا آموزش و پرورش از يك طرف آمار 30 هزار نفري دانش آموزان معتاد را انكار كند و از طرف ديگر اقدام به اخراج آنها از مدارس نمايد واقعيتها تغيير مي يابد. چرا اخبار افزايش سرسام آور لانه هاي فساد و كاهش سطح عفت عمومي و گسترش مفاسد در سطوح مختلف جامعه فقط در بولتن هاي مهر و موم شده و غيرقابل انتشار مي ماند و چاره انديشي جامع و راهكار مناسبي براي آن اتخاذ نمي شود و نهايتا اگر اتخاذ تدبيري شود همه مسئوليتها و راهكارها در برخوردهاي انتظامي فصلي و مقطعي خلاصه مي گردد كافي است فقط يك روز به اخبار تكاندهنده صفحات حوادث مراجعه نمائيم تا متوجه شويم كه چه مسائل خطرناكي در زير پوست جامعه در جريان است و چه خطرات هولناكي كه بسيار ناگوارتر از تحولات سياسي است جامعه را تهديد مي كند. متاسفانه انحرافات اجتماعي و مفاسد اخلاقي در سايه بي تفاوتي مسئولان و مديران جامعه ريشه دوانده و روز به روز عميق تر شده و به علت ديده نشدن و پنهان بودن در زير لايه هاي جامعه از ديدها پنهان مانده است گرچه اين روزها ميوه هاي تلخ اين زقوم نيز آشكار شده ولي باز هم عده اي خود را به غفلت زده و با ناديده گرفتن اين شواهد آن را به معناي نبود چنين هشدارهايي مي انگارند. امروز متاسفانه عليرغم به صدا در آمدن زنگ هاي خطر مديران فرهنگي اجرايي انتظامي و امنيتي كه به خاطر اشتغالات و سرگرمي هاي سياسي آستانه بي تفاوتي هايشان نسبت به ساير حوزه هاي اجتماعي بالا رفته اين هشدارها را ناديده مي گيرند و نياز جامعه را به امنيت اجتماعي و اخلاقي جدي تلقي نمي كنند ; در حالي كه اگر قرار باشد پيشرفت و كمال و توسعه اي هم بوجود بيايد همه آنها در پرتو اخلاق و امنيت اجتماعي خواهد بود. با كمال تاسف بايد اذعان كرد جامعه ما به شدت در مقابل بداخلاقي ها مفاسد اجتماعي و انواع بزهكاريها و ناهنجاريها آسيب پذير شده و پرونده انحراف هاي اجتماعي روز به روز قطورتر مي شود بدون اينكه كسي نسبت به آن احساس مسئوليت كرده و درصدد پاسخگويي برآمده و به دنبال راهكار باشد. عفت عمومي و اخلاقيات و تعاملات اجتماعي به شدت در معرض شكنندگي قرار گرفته است. لجام گسيختگي هاي رفتاري و بي بندوباريهاي اخلاقي گريز از مسئوليت هاي اجتماعي عدم پايبندي به قوانين سست شدن بنيانهاي خانواده بالا رفتن سن ازدواج گسترش روابط نامشروع و گسسته شدن روابط اجتماعي سالم و بالنده وجدان هاي بيدار را بشدت آزرده است. متاسفانه در اين ميان آنچه به اين موج نگران كننده دامن مي زند گرايشات غيرشفاف و عملكردهاي آميخته با بي صداقتي برخي مديران در رده هاي مختلف است كه عاملي براي تشويق متخلفين به تمايلات و وسوسه هاي هنجارشكنانه محسوب مي شود و موجبات ايجاد تضاد و تعارض را در حوزه دين باوري و دينداري مردم فراهم مي كند. طبعا افرادي كه در مصادر امور قرار دارند بايد مسئوليت پذيرترين و متعهدترين افراد نسبت به رعايت قوانين اجتماعي و ضوابط اخلاقي و رفتاري باشند. اين ضعف را جامعه برنمي تابد كه عناصر مسئول در جامعه به ارزشها و هنجارهاي جامعه بي توجه باشند. ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي در يك جامعه ديني فقط درصورتي كه در عملكرد مديران و مسئولان متجلي شود مردم از آنها الگوبرداري مي كنند. عامل ديگري كه در كنترل مفاسد اخلاقي و انحرافات اجتماعي مي تواند نقش آفريني كند انجام اقدامات موثر در نهادينه كردن مسائل فرهنگي و اخلاقي و تقويت پايه هاي آن در نهاد خانواده و آموزش و پرورش است كه متاسفانه راهكار اجرايي مشخصي براي آن وجود ندارد و دستگاههاي آموزشي تربيتي و فرهنگي به دنبال رفع و رجوع كردن مسائل روزمره هستند و از برنامه ريزي و آينده نگري باز مانده اند. در اين ميان رسانه ها بويژه رسانه ملي نيز عليرغم عملكرد مثبتي كه در بعضي زمينه ها دارند در الگوسازي فرهنگي نه تنها توفيقي نداشته اند بلكه از طريق بدآموزي ها زمينه ساز بسياري از ناهنجاري ها و رفتارهاي خلاف اخلاق و خلاف قانون شده اند. دستگاه قضايي نيز كه در پيشگيري از جرائم و برخورد با بزهكاريها بايد جدي و قاطع عمل كند و امنيت اجتماعي را افزايش دهد آنچنان ضعيف ظاهر شده كه اخلالگران را به طمع انداخته است. ترديدي نيست كه وجود منكرات و مفاسد در سطح جامعه عناد با ارزشها بي حجابي و بدحجابي ها به سخره گرفتن تقيدات توزيع آشكار مواد مخدر و آلات لهو و لعب نفي ارزشهاي اخلاقي عدم پايبندي به موازين و مقررات روابط آزاد جنسي بين زن و مرد به سبك و شيوه غربي و... عدم برخورد قاطع دستگاه قضايي و انتظامي با مفاسد آشكار است. از سوي ديگر ضرورت پيشگيري از وقوع جرم كه به عنوان يكي از وظايف ذاتي قوه قضائيه در قانون اساسي به آن تصريح شده آنچنان برزمين مانده و به آن بي توجهي مي شود كه گويي چنين وظيفه اي براي اين قوه اصلا وجود خارجي ندارد. طرح هاي امنيت اجتماعي هم آنقدر محاسبه نشده فصلي بدون پشتوانه و سياسي انجام مي شود كه قبل از اجرا مي توان عدم موفقيت آنرا پيش بيني كرد. چرا چنين است آيا زنگهاي خطر به اندازه كافي هشدار دهنده نيستند چگونه است كه خانواده ها والدين افراد عادي و كم مسئوليت به تمام و كمال اين خطر را حس مي كنند ولي مسئولين مديران برنامه ريزان جامعه و جريانات سياسي يا آنرا احساس نمي كنند و يا با بي تفاوتي از كنار آن مي گذرند آيا مي شود روزي هم مسئولين به اين باور برسند كه تامين امنيت اجتماعي پايدار براي مردم از نان شب آنها واجب تر است. كيهان: محكمه اي با قاضي گلدستون «محكمه اي با قاضي گلدستون» عنوان يادداشت روز امروز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي خوانيد: اين روزها منابع خبري همچنان از حملات موشكي و هوايي عربستان به مناطق مسكوني و روستاهاي يمن بخصوص منطقه شيعه نشين «صعده» خبر مي دهند. نسل كشي آشكاري كه اين بار در نوك پيكان آن نه صهيونيست هاي كودك كش بلكه يك رژيم آمريكايي و به ظاهر اسلامي قرار دارد.در جنگ 2008 غزه جاي تعجب نبود كه سردمداران تل آويو در راستاي منافع درهم تنيده و گره خورده شان با واشنگتن ساز جنايات و كشتار و خونريزي كوك كنند تا اهداف جاه طلبانه و وقيحانه شان را جامه عمل بپوشانند. از همين روي كلكسيوني از جنايات عليه بشريت، جنايات جنگي و جنايت عليه صلح به راه انداختند تا با تضعيف «خط مقاومت» از بن بست هويت و مشروعيت خلاصي بيابند و با زور و كشتار و قتل عام گسترده مردم و غير نظاميان در منطقه غزه به حيات خود كه انبوهي از پليدي ها و پلشتي ها در آن موج مي زند چند صباحي بيفزايند.اما به بركت جنبش بيداري اسلامي در منطقه و همچنين خيزش ملت هاي آزاده آنچه كه در پايان جنگ 22 روزه غزه رقم خورد مطالبه افكار عمومي جهان در تعقيب و محاكمه سران متجاوز رژيم صهيونيستي بود. خواسته گسترده و روزافزون نه تنها مسلمانان دنيا بلكه آحاد انسان هايي كه جنايات وحشيانه صهيونيست ها را برنمي تافتند باعث شد تا سازمان ملل كه در جلوگيري اين جنگ هيچ نقشي را برعهده نگرفته بود و شوراي امنيت اين سازمان - به عنوان نهادي كه مسئوليت صلح و امنيت بين المللي را بنابر منشور ملل متحد برعهده دارد - تنها با صدور قطعنامه اي بي خاصيت آنهم پس از دو هفته از شروع جنگ عملاً به وظايف مصرح قانوني خود پشت كنند ، بالاخره دستور شكل گيري «كميته حقيقت ياب» را براي بررسي جنايات صهيونيست ها در جنگ غزه صادر نمايد.اين كميته در گزارشي 547 صفحه اي كه نتيجه پرونده اي 20 هزار صفحه اي مشتمل بر اسناد و مدارك متعدد و مختلف بود رژيم صهيونيستي را مسئول جنايات جنگي در غزه دانست. گزارشي كه با امضاي قاضي سرشناس يهودي تبار و بازرس سازمان ملل- ريچارد گلدستون - در شوراي حقوق بشر علي رغم كارشكني هاي سران متجاوز و جاني صهيونيستي كه سعي داشتند تا مارس 2010 آن را به تعويق بيندازند به تصويب رسيد و پس از تصويب آن در مجمع عمومي سازمان ملل متحد اكنون به شوراي امنيت رفته است.بنابراين آنچه كه امروز در محيط منطقه اي و بين المللي شاهد آن هستيم اين است كه صهيونيست ها برخلاف تمام تحركات و تلاش هاي افزون طلبانه در باتلاقي سخت گرفتار شده اند و در رسيدن به اهداف جاه طلبانه شان ناكام مانده اند.از سوي ديگر، كاخ سفيد نيز كه با استقرار دولت اوباما از حدود يك سال پيش سعي داشت شكست هاي مفتضحانه رژيم صهيونيستي در جنگ 2006 لبنان و 2008 غزه را به نحوي ترميم نمايد و با نقاب «تغيير» طرح به اصطلاح صلح خاورميانه را به ميان كشيده بود نه تنها در به اجرا درآوردن حداقل نشانه هايي از «صلح» واقعي موفق نبود بلكه افكار عمومي منطقه به درستي دريافت كه حناي صلح آمريكايي ها رنگي ندارد و آن چيزي كه واشنگتن تحت عنوان طرح به اصطلاح صلح اوباما دنبال مي كند چيزي جز وجه المصالحه قراردادن حقوق حقه ملت مظلوم فلسطين نيست چرا كه با خوي وحشيانه سران تل آويو و اظهارات بي شرمانه و گستاخانه آنها درباره مردم فلسطين (و از جمله شروط يك سويه و زيادت خواهانه نتانياهو درباره تشكيل دو كشور مستقل فلسطيني و صهيونيستي) و حمايت هاي پيدا و پنهان واشنگتن، شكي باقي نمانده است كه تمام روزنه هاي صلح مسدود است، اگرچه صلح- بخوانيد سازش- نيز به نوبه خود يك خيانت بزرگ است، چرا كه عادلانه ترين و قانونمندترين راه براي بازگشت آرامش به خاورميانه محو كامل رژيم صهيونيستي از جغرافياي سياسي منطقه است. به نظر مي رسد آمريكايي ها و صهيونيست ها براي مقابله با «جريان مقاومت» و ادامه چپاولگري و خونريزي در منطقه پروژه جديدي را تعريف و ساماندهي كرده اند؛ «پروژه شليك به وحدت امت اسلام با گلوله تفرقه از طريق سلاح فتنه ميان شيعه و سني».از همين رهگذر بايد نسل كشي شيعيان يمن از سوي عربستان سعودي را ادامه جنگ غزه دانست. با اين تفاوت كه در جنگ 22 روزه غزه و حتي قبل از آن جنگ 33 روزه نقش كشورهايي مثل عربستان مخفيانه بود اما اكنون در جنگ صعده آل سعود از سوم نوامبر (12 آبان) بطور آشكار و علني نقش پياده نظام آمريكايي ها را برعهده گرفته است.اين نقش هنگامي برجسته تر مي شود كه مشخص مي گردد آمريكا در همين ايام اخير توافق نامه همكاري نظامي و امنيتي ميان «صنعا» و «واشنگتن» را نهايي كرده است.به تعبير ديگر اكنون آنچه كه در شمال غرب يمن به كشتار صدها نفر انسان هاي بي گناه و آواره شدن هزاران نفر از كودكان و زنان و غيرنظاميان انجاميده است و در اين ميان دولت عربستان از انواع بمب هاي فسفري و سلاح هاي ممنوعه با نقض قواعد اوليه حقوق بين الملل بهره مي برد چيزي جز نسل كشي شيعيان با مباشرت «منافقين امت اسلامي» نيست امروز «خط نفاق» كه تا ديروز به صورت خزيده و با چراغ خاموش در نسل كشي مسلمانان غزه و لبنان سهم بسزايي داشت نه در كسوت معاضدت يا معاونت كه بصورت مباشرت مستقيم ترور «جريان مقاومت» را نشانه رفته است. از همين روي ذكر نكاتي ضروري است:1- ماموريت دولت عربستان در برافروختن شعله فتنه ميان ملت هاي مسلمان و انحراف افكارعمومي بر موضوع جنگ صعده آنهم در شرايطي كه گزارش گلدستون به شوراي امنيت سازمان ملل رفته و عموم ملت هاي آزاده و مستقل دنيا محاكمه سران رژيم صهيونيستي را انتظار مي كشند خيانتي نابخشودني است كه كشورهاي مسلمان بايد با كياست و درايت از پيشروي و گسترش اين جنگ و درگيري به ساير سرزمين هاي اسلامي جلوگيري نمايند. چرا كه دولت رياض با تفكر وهابي و ضدانساني خود اكنون در زمين آمريكايي ها به خوبي به بازي گرفته شده است و همچنانكه ناظران و تحليلگران معتقدند امكان گسترش اين درگيري و درگير كردن بسياري از كشورهاي مسلمان محتمل به نظر مي رسد. ضمن آنكه عربستان دراين راه مصر و اردن را نيز با خود همراه كرده است.2- سازمان كنفرانس اسلامي نبايد تنها به صدور بيانيه يا برگزاري چند اجلاس و نشست بسنده كند. در شرايطي كه شيوه و روش نظام سلطه در برخورد با جريان مقاومت و سركوب جنبش بيداري اسلامي تغيير يافته و از تاكتيك هاي پيچيده و چند لايه بهره مي برد و به دنبال عملياتي كردن « ايده تفرقه» در ميان كشورهاي اسلامي است انتظار مي رود اين سازمان با فهم درست از اوضاع و احوالي كه «فتنه» در آن غالب شده است به درستي وظيفه تاريخي خود را انجام دهد. سازمان كنفرانس اسلامي در جنگ غزه به نقش واقعي خود عمل نكرد و هر چند بر روي رژيم صهيونيستي متمركز شد اما درباره مصر، اردن و عربستان هيچ موضعي نگرفت و به سكوت از آن عبور كرد.مجامع و نهادهاي حقوق بشري بايد هرچه زودتر در برابر جنايات جنگي دولت عربستان موضع بگيرند و هرچند نهادهاي مسئول در سازمان ملل بعضاً به ابزار دست چند قدرت غربي بدل شده اند و رويكرد و اقدامات تبعيض آميز آنها داستان بلندي است كه نياز به تكرار آنها نيست.(از باب نمونه - و تنها نمونه - ديوان كيفري بين المللي در مسئله اختلافات داخلي كشور سودان ورود پيدا مي كند و حتي به ناحق حكم جلب حسن عمر البشير را صادر مي نمايد اما در برابر جنايات جنگي و نسل كشي عربستان در يمن سكوت اختيار كرده است.)اما موج فزاينده افكارعمومي دنيا و مجامع حقوق بشري همچنانكه سازمان ملل متحد را ناگزير كرد تا با تشكيل كميته حقيقت ياب جنايات جنگي صهيونيست ها را مورد واكاوي قرار دهد اين پتانسيل را دارد كه در جنگ صعده نيز اين خواسته متحقق شود و بستري فراهم شود تا حاشيه امن جانيان و متجاوزان از ميان برود و يا دستكم اين كه رسوايي آنها فراگير شده و ملت هاي مسلمان وظيفه خويش را در قبال اين خيانت بزرگ روشن تر دريابند.بنابراين شايسته است يك كميته حقيقت ياب تشكيل شود تا جنايات مثلث فتنه و شرارت در ميان كشورهاي اسلامي- عربستان، مصر و اردن- را نه تنها در جنگ صعده بلكه در جنگ 2006 لبنان و 2008 غزه بررسي نمايد و از آنجائيكه چنين انتظاري به علت نفوذ برخي قدرت ها در اركان سازمان ملل فراتر از واقعيت هاي كنوني محيط بين المللي است به نظر مي رسد تنها يك راه در صحنه عمل باقي مي ماند؛ تشكيل يك دادگاه ويژه اسلامي كه در آن يك همچون قاضي گلدستوني حداقل هاي انصاف و عدالت و قانون در برابر حجم انبوهي از جنايات و كشتار و خونريزي را در نظر بگيرد.آفتاب يزد: ما هم پيشنهاد داريم: ‌‌مناظره‌و رفراندوم داخلي! «ما هم پيشنهاد داريم ‌‌مناظره‌و رفراندوم داخلي!» عنوان سرمقاله امروز روزنامه آفتاب يزد است كه در آن مي خوانيد:روز چهارشنبه هفته گذشته، يك خبر و يك مقاله به صورت هم‌زمان بر روي دو سايت خبري قرار گرفت كه مديريت هر دو سايت به عهده اصولگرايان است.خبرگزاري ايسنا به نقل از سازمان بين‌المللي شفافيت اعلام كرد: »ايران از نظر شاخص فساد اداري با 27 پله نزول، در مكان 168 جهان- از ميان 180 كشور- جاي گرفته است« بر اساس همين گزارش، در ميان 12 كشور كه از نظر فساد اداري، وضعيت بدتري نسبت به ايران دارند، نام كشورهايي همچون سومالي، افغانستان، ميانمار، سودان و عراق به چشم مي‌خورد. ‌‌هم‌زمان با اين خبررساني، سايت «الف» ، يادداشتي از احمد توكلي - رئيس اصولگراي مركز پژوهش‌هاي مجلس- منتشر كرد كه هدف اصلي آن، تشريح جلسه اعضاي «كميسيون طرح هدفمندكردن يارانه‌ها» با احمدي‌نژاد بود اما اين يادداشت نشان مي‌داد او به شدت نگران افزايش فساد مالي و اداري در كشور است. توكلي هم‌زمان با تشريح ماوقع جلسه ، هشدارهاي خود نسبت به پيامد اجراي خواسته‌هاي دولت را نيز تكرار و خطرات ناشي از تشكيل صندوق با مشخصات مورد نظر احمدي‌نژاد را اعلام نمود. اين بخش از هشدارهاي توكلي را مي‌توان در يك پاراگراف از يادداشت او خلاصه كرد.«‌...‌ صندوق مزبور با اين ساز‌و‌كار و سرمايه ‌نجومي جمع شده در آن، بهترين جا براي سوء استفاده افراد پليد است». توكلي مقصود خود از افراد پليد را نيز در همين يادداشت ذكر كرده:«افراد ناسالمي كه از بالاترين سطوح تا پايين‌ترين مراتب دولت هستند و ميل شديدي براي كسب منافع مادي از كيسه عمومي براي مقاصد شخصي يا سياسي دارند»‌.توكلي آنگاه براي آن كه خطر مقّدر براي كشور را به صورت دقيق‌تر براي مخاطبان خود، آشكار سازد، ضمن اذعان به پاكدستي شخصي احمدي‌نژاد، اين سوال را مطرح كرد كه «مگر رئيس جمهور مي‌تواند يك تنه، كشور را با اين همه مشكلات اداره كند و بر صندوقي كه به اندازه يك سوم تا نصف بودجه عمومي كشور، اعتبار دارد نيز نظارت نمايد؟ مگر هم اكنون چند سال نيست كه دادِ رئيس جمهور از فساد بانك‌ها بلند است و كاري هم صورت نگرفته است؟»توكلي، اين بخش از نگراني خود را به صورت سربسته اعلام نموده اما خبر ديگري كه در همان روز در برخي سايت‌هاي خبري منعكس شد نشانه هايي از اداره فردي كشور را به نمايش مي‌گذارد. بر اساس اين خبر، محمدحسين صفار هرندي نحوه بركناري قطعي محسني‌اژه‌اي - وزير سابق اطلاعات- و بركناري تلويحي خويش از مسئوليت وزارت ارشاد را تشريح كرده كه نشان مي‌دهد مخالفت او و اژه‌اي با يكي از انتصابات احمدي‌نژاد، موجب بركناري آنها شده است. البته در اين دو بركناري و حذف افرادي مانند لنكراني - وزير نخبه دولت نهم- بيشترين توجهات به طرف مشايي رفت اما نكته مهم‌تر آن است كه اينگونه بركناري‌ها، بيش از آنكه علاقه وافر رئيس دولت به مشايي را به نمايش بگذارد، مكانيزم‌هاي تصميم‌گيري در دولت و ميزان اتكا به ديدگاه‌هاي شخصي رئيس دولت را افشا مي‌نمايد. پس توكلي حق دارد كه نگراني خود از سپردن صندوقي با دهها ميليارد دلار موجودي به دولت را اعلام كند زيرا در واقع اين صندوق به رئيس دولت سپرده خواهد شد. از سوي ديگر، همانگونه كه رئيس مركز پژوهش‌هاي مجلس اعلام كرده، امكان نظارت موثر رئيس دولت برآن وجود ندارد. در چنين شرايطي، قاعدتا همان سيستم اداري كه بنابر اعلام خبرگزاري ايسنا به نقل از سازمان بين‌المللي شفافيت، تنها 12 ‌پله با فاسد‌ترين سيستم اداري جهان فاصله دارد ، متولي اداره صندوقي خواهد بود كه موجودي ساليانه آن، دهها ميليارد دلار است‌؛ ضمن آنكه ، اين صندوق از نظارت مستمر و موثر مجلس و ساير نهادهاي نظارتي به دور خواهد بود و سياستگذاري‌هاي آن، ‌تنها توسط عده‌اي محدود صورت مي‌گيرد كه از دستورات رئيس دولت تمكين مي‌كنند.‌ ‌قاعدتا بحث، كاملا روشن است و نيازي به توضيح اضافه ندارد. اما آيا هشدار كتبي توكلي يا برخي كلي‌گويي‌هاي رئيس و نايب رئيس دوم مجلس در اين مورد كفايت مي‌كند؟ آيا وظيفه آنها با ارائه هشدارها به پايان مي رسد؟رئيس دولت، به صراحت اعلام مي‌كند كه اصرار او بر تشكيل صندوق يارانه‌ها، براي تامين رفاه مردم است و منتقدان او هم «پرچم مخالفت» برافراشته‌اند زيرا ادعا دارند كه اولا تشكيل اين صندوق، مي‌تواند مفاسد زيادي به دنبال داشته باشد و ثانيا پيگيري طرح هدفمندكردن يارانه‌ها براساس طراحي دولت، وارد شدن صدمه و افزايش فشار برضعيف ترين اقشار جامعه را به دنبال خواهد داشت.پس اي كاش رئيس دولت به جاي پيگيري درخواست خود براي مناظره با اوباما به منظور دفاع از حقوق ساير ملت‌هاي تحت ستم، احمد توكلي ومنتقدان خود را در مجلس به مناظره‌اي فرا بخواند. همچنين پس از انجام اين مناظره، به جاي پيشنهاد انجام رفراندوم در اروپا و آمريكا، رفراندومي در خصوص طرح هدفمند كردن يارانه‌ها و تشكيل صندوق چند ده ميليارد دلاري دولتي، برگزار نمايد. نظري كه اكثريت مردم در اين مورد ارائه مي‌نمايند فصل الخطاب براي رئيس دولت و منتقدان او خواهد بود.رسالت: تحليل طبقاتي جامعه ايران ؛ممکن يا ناممکن؟«تحليل طبقاتي جامعه ايران ؛ممکن يا ناممکن؟» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي خوانيد:اشاره:تحليل تحرکات يک جامعه از منظرهاي مختلف قابل بررسي است.گروهي از جامعه شناسان  بويژه تحليلگران مارکسيست از منظر تحليل طبقاتي به دگرگوني هاي اجتماعي مي نگرند.اخيرا نيز بحث هايي را در مورد تاثيرات طبقه متوسط جديد ايران بر تحولات بعد از انقلاب اسلامي و بويژه شکل گيري يک طبقه معترض که نمودهاي واکنش سياسي آنها را در وقايع بعد از1376  مي جويند ؛ شاهد بوده ايم.از آن جا که بعضي از تحليلگران جناح ها خواسته يا ناخواسته به نحوي از تحليل طبقاتي در فهم جامعه ايران سود مي برند و توصيه هاي خود را به گردانندگان تحولات سياسي از اين منظر عرضه ميدارند؛ بهتر ديديم اين نوع تحليل را واشکافي کرده و امکان يا عدم امکان آن را بررسي نماييم.لذا خواهيم کوشيد به اين پرسش ها پاسخ گوييم که آيا نگرش طبقاتي به جامعه ايران مي تواند گره گشاي معضلات ادراکي و تحليلي براي فهم پيچيدگي هاي جامعه ايران باشد و يا آيا اساسا طبقه متوسط جديدي در ايران شکل گرفته است که اکنون جايگاه آن را در موضع اپوزيسيوني تعريف نماييم؟نوشتار حاضر نگاهي اجمالي به اين موضوع مي افکند.***باورمندان به تحليل طبقاتي جامعه ايران معتقدند که تحليل طبقاتي ايران مبتني بر تعيين زمان تاريخي ( جاي - گاه ) ، ميسر است؛ به عبارتي تاکيد دارند که در بررسي طبقاتي جامعه ايران ، برمبناي موقعيت تاريخي - اجتماعي اي که گروه بنديها و طبقات اجتماعي قرار دارند،عمل مي کنند. آيا اين مدعا درست است؟طبقه چيست؟طبقه اساسابه گروهي از مردم اطلاق مي شود که داراي وضعيت اجتماعي - اقتصادي مشابه باشند. معمولا بر شرايط مشابه اقتصادي از آن رو تاکيد مي شود که در مطالعه تحرکات اجتماعي (بسيج اجتماعي) از آن تحت عنوان نقطه اجماع ياد مي شود.اصطلاح طبقه (CLASS) در اوايل قرن نوزدهم متداول شد و پيش از آن از اصطلاحاتي چون Rank  ياOrder  استفاده مي شد.به کار گيري اين اصطلاح جديد بازتاب دهنده تحولات تغييرات سياسي و صنعتي جوامع اروپاي غربي بود.تئوري هاي مربوط به طبقه اجتماعي در قرن نوردهم بود که بطور گسترده اي  در علوم اجتماعي جديد خاصه جامعه شناسي مورد مطالعه و تجزيه و تحليل قرار گرفت.فيلسوفان سياسي چون هابز ، لاک و ژان ژاک روسو در باره موضوعاتي چون عدم برابري يا لايه بندي هاي اجتماعي بحث کردند و يا بعضي از نويسندگان انگليسي در اواخر قرن 18 و اوايل قرن 19 نظريه «عناصر غير سياسي» در جامعه نظيرسيستم اقتصادي و خانواده را بکار بردند. هانري دو سن سيمون نظريه پرداز فرانسوي اين ايده را توسعه داد و مدعي شد که نحوه حکمراني دولت ها با نحوه توليد اقتصادي آنها از نوعي تناسب برخوردار است. پيروان سن سيمون تئوري پرولتاريا يا طبقه کارگران شهري را به مثابه اصلي ترين نيروي سياسي در جوامع مدرن را شناساندند. تزي که نهايتا کارل مارکس آن را به عنصر مهم ديدگاه خود تبديل کرد.از منظر مارکس آن چه که يک طبقه را از طبقه ديگر متمايز مي گرداند؛ نحوه توليد آنست.مارکس در تعريف طبقه معتقد است ... «افراد جداگانه زماني تشکيل يک طبقه را مي دهند که در يک نبرد مشترک عليه طبقه اي ديگر درگير شوند...» لذا ابتدا «طبقه در خود» موجود است و بالقوه ظرفيت تبديل به طبقه موثر را دارد ولي در عمل طبقه بر اثر آگاهي به «طبقه براي خود» تبديل مي شود. به عبارت روشنتر طبقه در تضادي جدي با ساير طبقات يا دشمنان خويش است که هويت مييابد ؛ چنانچه مارکس صراحتا مي گويد طبقه آن گاه به طبقه براي خود تبديل مي شود که ... «از طريق نبرد با طبقات مخالفشان، به همانندي مصالح شان آگاه گشته باشند» لذا در يک جمع بندي نهايي تعريف خود را از طبقه اين گونه بيان مي کند: «طبقه ... مجموعهاي از اشخاصي است که در سازمان توليد کارکرد يکساني انجام مي دهند اما پيدايش يک طبقه خودآگاه و متمايز از مجموعه افراد سهيم در يک سرنوشت مشترک ، به شبکه اي از ارتباطات ، تمرکز توده هاي مردم، دشمن مشترک و نوعي سازماندهي نياز دارد ... طبقه خود آگاه تنها زماني به وجود مي آيد که خواسته هاي اقتصادي و سياسي و هدفهاي اخلاقي و عقيدتي درهم آميزند.» مارکس در عين حال قائل به نوعي هويت مستقل براي کليت طبقه در برابرافراد آن است؛ چنانچه تاکيد دارد... «از سوي ديگر ، طبقه ، نسبت به افراد ، استقلال پيدا مي کند به نحوي که افراد هر طبقه شرايط زندگاني اجتماعي خود را در چارچوب شرايط طبقاتي ، از پيش تعيين شده مي بينند ، و وضع اجتماعي و در نتيجه، نحوه شکفتگي شخصيت خويش را از طبقه مي گيرند و بدين سان تابع طبقه خود هستند.» در نگاهي به توصيف مارکس به فرآيند شکل گيري طبقه اجتماعي که البته در صورت فهم سير تطور آگاهي از منظر هگل بهتر فهميده مي شود ؛ در مي يابيم که سه عنصر اصلي در توصيف مارکس عبارتند از:1- طبقه مجموعه اي از افراد است که در سازمان توليد کارکرد يکساني انجام مي دهند (طبقه در خود).2-  به وجود آمدن طبقه خودآگاه (طبقه براي خود)  و تاريخ ساز ، مشروط است به نوعي ؛ تمرکز توده هاي مردم ، ارتباطات منظم ، دشمن مشترک و نوعي سازماندهي .3- براي آنکه يک طبقه نقش تاريخ ساز پيدا نمايد ، مي بايد آگاهي طبقاتي تبديل به ايدئولوژي طبقاتي گردد و اين هردو براثر نبرد طبقاتي تشکيل مي گردد.حمايت: چگونه نقد كنيم؟«چگونه نقد كنيم؟» عنوان مقاله امروز روزنامه حمايت به قلم مجيد تولايي است كه در آن مي خوانيد:در ادبيات تمثيلي ما آمده است كه هيزم شكني با شيري دوست و هم خوراك بود. روزي هيزم‌شكن به شير گفت دهانت بوي بدي مي‌دهد. شير سكوت كرد و پس از دقايقي مصرانه از هيزم‌شكن خواست تا با تبر خود ضربه‌اي محكم بر سر او بزند. هيزم‌شكن چنين كرد. پس شير از او جدا شد و به هيزم‌‌شكن گفت يك ماه ديگر به ديدن او برود. پس از يك ماه هيزم‌شكن به ديدن شير رفت. شير از او خواست تا جاي زخم را بيابد اما مرد هرچه كرد اثري از آن زخم عميق نيافت. پس شير گفت: آن زخم براي هميشه خوب شده و اثري از آن نمانده اما اثر گفتار تو تا آخر روحم را مي‌آزارد. ‏از اين مثال براي بيان اثرات مخرب يك انتقاد به شيوه ناصحيح استفاده مي‌كنند.همانطور عنوان شد نقد به خودي خود حالتي گزنده دارد و اگر به صورتي نادرست و غيراصولي و غير عملي نيز صورت پذيرد بيش از آنكه جنبه سازندگي پيدا كند حالتي مخرب مي‌يابد.نقد در حالت طبيعي باعث مي‌شود گروه و حزب و يا فرد نقد‌پذير حالتي تدافعي بگيرد و قبل از آنكه و بيش از آنكه نقد ما را بپذيرد به فكر دفاع و مچ‌گيري مي‌افتد لذا لازم است در فرآيند نقادي براي آنكه در شرايط فعلي كشور هم بتوانيم به اهداف خود برسيم نكات مهمي بايد مورد توجه قرار گيرند:1- مهمترين مسأله در امر نقادي حفظ اصل بي‌طرفي و دوري از پيش داوري است. در امر نقادي يا دقيقا آنچه يك مكتب و يا حزب و فرد مي‌گويد نقد شود نه آنچه ديگران مي‌گويند و يا به آن حزب و گروه نسبت مي‌دهند. به قول استادي آنكه اين اصول را رعايت نمي‌كند نقاد نيست و توجيه‌گر است، چون پيش از تصور تصديق كرده و قبل از شناسايي و سنجش انتخاب كرده است.‏‏2- دومين مساله در امر نقادي داشتن نيت خير و دوري از لجاجت و كينه‌ورزي است.آن مكتب و حزب و فردي كه مورد نقادي قرار مي‌گيرد بايد احساس كند كه نقد كننده از سر دلسوزي و خيرخواهي به نقد روي آورده است نه از روي كينه و دشمني و مچ‌گيري و بهره‌برداري هاي حزبي و جناحي و سياسي.لجاجت و عدم برقراري نقد بر پايه نيت خيرخواهانه انسان را از دايره حق خارج مي‌كند و باعث مي‌شود كه ميزان خود را در نقادي از دست بدهيم. بايد توجه داشت آنكه در انتقاد به سرزنش و شماتت روي مي‌آورد، اهل كينه‌ورزي است كه عملش به انتقام مي‌انجامد نه اهل نقادي و خيرخواهي.بايد بدانيم ديگران به راحتي متوجه قصد و نيت ما از نقد و نقادي مي‌شوند مگر آنكه خود نخواهند به قول مولاي متقيان امام علي (ع): "ما اضمه احد شيئا الاظهر في فلتات لسانه و صفحات وجهه" هيچ‌كس چيزي را در دل نهان نكرد جز كه در سخنان بي‌انديشه‌اش آشكار گشت و در صفحه رخسارش پديدار شد.3- مسله بعدي در امر نقادي استفاده از لحن ملايم و مهربانانه و دوستانه و در يك كلام لحن مناسب است. لحن مناسب باعث مي‌شود كه اندكي از گزندگي نقد كاسته بشود. در اين مساله بايد توجه داشت كه علاوه بر مناسب بودن لحن، صراحت نيز امر مهمي است. نبايد موضوع آنقدر با حواشي مطرح شود كه ذهن نقد شونده منحرف شود و از اصل موضوع دور شود و يا از نقد ما سوء تعبير شود.‏‏4- موضوع بسيار مهم ديگر در نقادي اين است كه نبايد كل عملكرد و نيات و اهداف جريان و گروه و فرد نقد شونده به چالش كشيده شود. در واقع اگر غده‌اي در بدن بيمار بود روش درمان آن برداشتن غده است نه كشتن بيمار.‏نمي‌توان به طور كلي از فرد يا گروهي به طور مطلق انتقاد داشت و او را يكسره نقد نمود. در هنگام نقد بايد همواره فرد را از معايب او جدا كنيم. زير سئوال بردن شخصيت فرد نقد شونده يا افراد يك گروه و حزب به صورت كلي و بيان كردن نقاط مورد نقد بصورت كلي‌گويي و تعميم آن به ساير رفتارهاي فرد و گروه از كارآيي انتقاد مي‌كاهد و ما را از اهداف خيرخواهانه دور مي‌سازد.5- مساله ديگر در نقد گروهها و افراد و احزاب، همدلي و همراهي در مشتركات است. در نقادي به جاي گارد گرفتن و روبرو بودن بهتر آن است كه در كنار هم باشيم و تا نقاط مشترك و مسير مشترك، همراه نقد شونده باشيم. در واقع نقد شونده چه فرد باشد چه گروه و حزب بايد ما را باور كند. شناخت خوبيها و بيان آن و تكيه بر مشتركات باعث مي‌شود كه پوسته سختي كه در اثر انتقاد دور نقد شونده قرار مي‌گيرد اندكي نرم و نفوذ‌پذير شود.6- در امر نقادي مساله بعدي اين است كه بدانيم خروجي يك ايده و فكر و حزب وگروه بر چه منطق و اصولي قرار دارد. در واقع همانطور كه در هندسه اقليدسي يكسري مفاهيم ثابت مانند خط و نقطه و... پذيرفته شده و ساير قضايا و اصول بر طبق آن تعاريف تصديق و اثبات مي‌شوند در امر نقادي هم مكتب و گروه احزابي نيز آن مباني ثابت و مفاهيم مورد قبول طرفين كه بر آن مباني بحث صورت مي‌گيرد بايد مشخص باشد و اين در واقع همان نقد اهداف با معيار است كه در قالبي ديگر بيان شد.‏‏7- نكته ديگر اين است كه خود به خوبي بر معيارها و اصولي كه بر طبق آن مكتب و يا حزب و فرد را نقد مي‌كنيم واقف و مسلط باشيم وگرنه با اندك فشار و يا مغالطه‌اي راه را گم مي‌كنيم و اصول خودمان نيز خدشه‌دار مي‌شود.‏در اين باب نكات ديگري نيز چون پرهيز از طنز‌گويي و تمسخر، كلمات تحقيرآميز و كنايه آلود و... نيز هست كه بايد مورد توجه قرار گيرد.گسترش صنعت: سفري با دستاوردهاي مهم«سفري با دستاوردهاي مهم» عنوان سرمقاله امروز روزنامه گسترش صنعت است كه در آن مي خوانيد: سومين سفر استاني رئيس جمهوري به آذربايجان شرقي در شرايطي انجام شد که 96 درصد مصوبات سفر نخست و 71 درصد مصوبات سفر دوم رئيس جمهوري به آذربايجان شرقي اجرا شده و يا در حال اجراست از اين رو سومين سفر هيات دولت به استان آذربايجان شرقي از ويژگي مهمي برخوردار و آن ماموريت ويژه رحيمي از سوي دکتر احمدي نژاد براي پيگيري مصوبات بخش سفر اول و دوم سفرها به اين استان بود که رئيس جمهوري آن را به معاون اول خود سپرد تا شاهدي بر زمين ماندن مصوب هاي از تصميمات دولت در سفرهاي تيرماه سال 1385 و آذرماه 87 ، به اين استان نباشد. دور سوم سفرهاي استاني اگر چه با رويكرد فرهنگي شکل گرفت و سعي ها در آن اين بود که مسائل مربوط به بخش فرهنگي را در اين دور از سفر بررسي شود اما مصوبات جدي و تصميات مهم اقتصادي و صنعتي از جلسه اخير هيات دولت خارج شد. اجراي طرح هاي هادي روستايي و جامع شهري استان، اختصاص تسهيلات براي چهار هزار واحد مسكوني مربوط به مسكن مهر و ايجاد 15 هزار واحد مسكوني روستايي از جمله مصوبات مربوط به بخش مسكن و شهرسازي بود.همچنين ايجاد كارخانه توليد هواپيماي سبك در آذربايجان شرقي ، مجوز توليد خودروي مدل بالاي روز در اين استان در طول سال آتي و همچنين تهيه و حمايت از طرح ساماندهي صنعت چرم تبريز با توجه به قدمت تاريخي اين شهر در اين صنعت هم از جمله مصوبات بخش صنعت جلسه هيات دولت و همچنين در حوزه اشتغال و سرماي هگذاري مصوبات مختلفي از جمله اختصاص 750 ميليارد تومان براي طرح هاي زودبازده و سرمايه در گردش آنها، اختصاص 40 ميليارد ريال وام قرض الحسنه براي طرحهاي خود اشتغالي كميته امداد و همچنين اختصاص تسهيلات براي راه اندازي مجتمع هاي توليدي تحت عنوان كشاورزي، گلخانه اي، دامپروري و مرغداري از جمله مصوبات جلسه هيات دولت بود که در پايان سفر به اطلاع مردم رسيد. در اين سفر همچنين تصميمات مهمي در حوزه راه ترابري و انرژي اتخاذ و همچنين مقرر شد تا 30 ميليارد تومان اعتبار اسنادي (L.C) براي تهيه واگن هاي كلانشهر تبريز تامين اعتبار شود. تصميمي که جهت بهبود حمل و نقل عمومي و استفاده از شبكه حمل و نقل ريلي گرفته شد تا 105 دستگاه واگن با پشتيباني و حمايت دولت براي متروي تبريز که مهمترين مشکل آن تامين واگن هاي حمل مسافر بود تهيه شود.در اين سفر همچنين تفاهمنامه انتخاب پيمانكار خط 2 مترو كلانشهر تبريز نيز منعقد شد تا در اين دور از سفرهاي استاني به استان آذربايجان شرقي، عمليات اجرايي خط 2 مترو نيز آغاز گردد.در مجموع با ارزيابي هاي اوليه از اين سفر به عنوان دومين سفر استاني در دور سوم سفرها که پس از سفر خراسان رضوي به استان آذربايجان شرقي صورت گرفت، به نظر مي رسد اين دور از سفرها، به رغم ايجاد يک رويکرد نوين در تعاملات مشترک دولت – مردم و ايجاد فضاهاي جديدي از نوع گسترش مطالبات و افزايش سطح توقعات مردم از دولت در زمينه کاستن از فاصله ها و به خدمت گرفتن مسوولان، برگ زريني از رفتار رئيس دولت دهم را در طول دوران چهارساله دوم به ثبت برساند. دنياي اقتصاد: بازگشت به نقطه اول«بازگشت به نقطه اول» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمود صدري است كه در آن مي خوانيد:از همان يك ماه پيش كه زمزمه پيدا شدن راه‌حلي تازه براي مساله هسته‌اي ايران سر زبان‌ها افتاد، معلوم بود كه اتفاقي نخواهد افتاد.خبر اين بود كه قرار است ايران اورانيوم با غناي پايين را به روسيه يا تركيه يا كشور ديگري تحويل دهد و پس از فرآوري در روسيه يا فرانسه يا كشوري ديگر، اورانيوم غني شده مورد نياز خود را تحويل بگيرد. لحن ديپلمات‌هاي ايراني و اروپايي در هفته اول نشر اين خبر، از نرمش و رضايت دوجانبه حكايت داشت، اما برخلاف تعارف‌هاي ديپلماتيك، معلوم بود كه جمهوري اسلامي نمي‌تواند چنين طرحي را بپذيرد. حالا ايران رسما اين طرح را رد كرده و متعاقب آن باراك اوباما رييس‌جمهور آمريكا از آغاز اقدامات تازه عليه ايران خبر داده است. منظور از اقدامات تازه، وضع تحريم‌هاي بيشتر عليه ايران است. اوباما در پي تحولات هفته‌هاي اخير كه از آغاز دور شدن ايران و روسيه از يكديگر حكايت دارد، حالا اميدوار شده است كه دور تازه فشار بر ايران از حمايت روسيه هم برخوردار شود؛ اما ظاهرا چين هنوز آماده حمايت كامل از آمريكايي‌ها در برابر ايران نيست و اين عامل مي‌تواند استراتژي ضدايراني جديد اوباما را با مشكل مواجه كند. اين وضع تازه، احتمالا آمريكا را به رفتار خصمانه‌تر در برابر ايران و ايران را به اتخاذ موضع سخت‌تر ترغيب خواهد كرد. مساله هسته‌اي ايران پاره‌اي از منظومه بزرگ‌تر سياست خارجي جمهوري اسلامي است. به همين علت ساده انگاري است كه تصور شود، براي مساله هسته‌اي، راه‌حلي جداگانه يافت مي‌شود. سياست خارجي ايران مانند هر كشور ديگري اجزا و ابعادي دارد كه جمع همه آنها تعيين مي‌كند درباره هر موضوعي چه تصميمي اتخاذ شود. غرب از ايران مي‌خواهد كه غني‌سازي اورانيوم را متوقف يا محدود كند و به جاي آن سوخت هسته‌اي مورد نيازش را از كشورهاي ديگر بخرد. چنين كاري شايد به تنهايي بر قدرت و موقعيت ايران تاثير زيادي نگذارد؛ اما از نظر ايران، پذيرش چنين خواسته‌اي آغاز دومينوي بي‌پايان است. پس از توقف برنامه هسته‌اي، نوبت به مسائل فلسطين مي‌رسد كه در آن از ايران خواسته خواهد شد حمايت از فلسطيني‌ها را متوقف كند؛ پس از آن نوبت به عراق و افغانستان مي‌رسد كه از ايران خواسته مي‌شود، همه اشكال حضور خود را در اين كشورها محدود كند و... متقابلا از نظر آمريكايي‌ها، اگر ايران اجازه پيدا كند كه برنامه هسته‌اي خود را پيش‌ببرد، اين به رويه‌اي تبديل مي‌شود كه ايران و ديگر كشورها به هشدارها و تهديدهاي واشنگتن بي‌اعتنايي كنند. چنين وضعي موجب كاهش اقتدار جهاني آمريكا مي‌شود. به اين ترتيب، در دو سوي معادله ايران و آمريكا خواسته‌ها، انتظارات و استدلال‌هايي نهفته است كه كل مجموعه سياست خارجي دو كشور و از جمله پرونده هسته‌اي را در حالت تعادل قوا و توازن وحشت قرار داده است. مادام كه تهران و واشنگتن راهي براي خروج از اين بدگماني مطلق نيافته‌اند، هيچ راه‌حلي براي برنامه هسته‌اي متصور نيست. در چنين شرايطي اراده سياسي و قبول ريسك بالا است كه توازن را به هم مي‌زند. در حال حاضر اراده ريسك بالا در هيچ يك از طرفين ديده نمي‌شود و لاجرم داستان به همين روال كجدار و مريز ادامه خواهد يافت تا يكي از طرفين يا هر دو آنها تعريفي تازه از سياست خارجي خود ارائه كنند. فعلا اوضاع به نقطه اول بازگشته و داستان قديمي در حال بازخواني است. قدس:‌ واکنش هاي غيرمنطقي با ژست صلح طلبي! «واکنش هاي غيرمنطقي با ژست صلح طلبي!» عنوان يادداشت روز امروز روزنامه قدس به قلم دکتر سيامک باقري است كه در آن مي خوانيد:اظهارات وزيرخارجه ايران در مانيل که درباره تأمين اورانيوم غني شده مورد نياز کشورمان بيان شد، به روشني ديدگاه هاي جمهوري اسلامي ايران را در برابر معاوضه اورانيوم 5.3 درصد با اورانيوم 20 درصد مطرح کرد. منوچهر متکي گفته است؛ ما سه راه براي تأمين سوخت 20 درصدي براي نيروگاه تحقيقاتي اتمي تهران داريم؛ ارتقاي غني سازي در تهران از 5.3 تا 20 درصد يا خريد 20 درصدي از ديگر کشورها و يا پيشنهاد مطرح شده از سوي آژانس و طرفهاي ديگر که ايران براي گفتگو در چارچوبي که مطرح شده، آمادگي دارد. ايران تعويض همزمان اورانيوم را منطقي و قابل دفاع مي داند، اما غربيها از اين منطق آشکار در حالي سر باز مي زنند که هيچ دليل روشني براي آن بيان نمي کنند. جالب ترين اظهارات در اين خصوص هم از سوي فرانسويها بيان شده است و «برنارد والرو» سخنگوي وزارت خارجه فرانسه در اين باره مدعي شده است، مذاکره با ايران درباره بحثهاي فني به نتيجه مناسبي نمي رسد! واقعيت آن است که غربيها و بخصوص آمريکايي ها از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي با هر گونه قدرت گرفتن جمهوري اسلامي مخالفت کرده اند. براي آنها وجود ايراني قدرتمند غيرقابل پذيرش است و به دليل اينکه داشتن دانش هسته اي براي هر کشوري يک مؤلفه قدرت محسوب مي شود، آمريکا و همپيمانانش درمورد ايران در تقابل با آن قرار گرفته اند. آنها در صدد برچيدن توان و دانش هسته اي ايرانيان هستند، بنابراين در هر مقطع تاريخي به تناسب شرايط پيشنهادهايي را براي ما مطرح کرده اند تا به نحوي برنامه هسته اي صلح آميز ايران را به چالش بکشند آنها در مرحله نخست، سياست خود را روي برچيدن تمام برنامه هسته اي ايران استوار کردند و در اين راه از تهديد و بهره برداري از فشار کشورهاي ثالث استفاده کردند، اما چون موفق نشدند؛ در مرحله بعد تلاش کردند فناوري هسته اي ايران را به برخي حوزه ها مثلاً در حد نيروگاه محدود کنند، اما اين سياست هم با مقاومت جمهوري اسلامي ايران مواجه شد، بنابراين آنها هم اکنون وارد فاز سوم از سياست خود در برابر ايران شده اند که همان مهار ايران است. بايد گفت، پيگيري اين سياست از زماني آغاز شد که ايران توانست برنامه غني سازي خود را با شتاب بيشتري پيش ببرد و وارد مرحله پايلوت شود، از اين رو ديگر ادامه سياست برچيدن تمام دستاوردهاي ايران امکان پذير بود، زيرا ما وارد مرحله نيمه صنعتي شده بوديم و ديگر توقف آن ممکن نبود و اين دانش به شکل بومي درآمده بود. اکنون به نظر مي رسد، مقاومت غربيها در برابر جمهوري اسلامي ايران و طرح مسائلي مانند آنچه سخنگوي وزارت خارجه فرانسه در خصوص عدم گفتگو بر سر مسائل فني بيان کرد، از تلاش گسترده آنها براي مهار حرکت دانشمندان ايراني براي توسعه نيافتن دانش هسته اي در ايران حکايت دارد. در واقع آنها مي خواهند با گرفتن اورانيوم توليد شده در ايران و تحويل ندادن اورانيوم با غناي 20 درصد، تهران را تحت فشار قرار دهند. اين در حالي است که طبق اساسنامه آژانس، کشورهاي دارنده فناوري هسته اي بايد اين سوخت را در اختيار کشورهاي درخواست کننده قرار دهند. پيشنهاد ايران براي معاوضه همزمان سوخت پيشنهادي کاملاً منطقي و روشن است، اما طرف مقابل در برابر اين موضوع سياست فريبکارانه اي را در پيش گرفته است تا به زعم خويش افکار عمومي را با خود همراه نموده و بتواند اجماع شکننده گذشته را عيله ايران ايجاد کند. اين سياست هم احتمالاً در اجلاس 1 + 5 در نيويورک مورد پيگيري آمريکايي ها قرار گرفته است، تا بلکه بتوانند با استفاده از جنجال رسانه اي و تبليغاتي ايجاد شده و در پشت ژست صلح طلبي اوباما شرايط جديدي براي خود رقم بزنند ، غافل از آنکه سياست ايران در دستيابي به فناوري صلح آميز هسته اي هيچ تغييري نمي کند و راه خود را با قدرت ادامه خواهد داد، ضمن آنکه بر خلاف تبليغات غربيها، تهران بارها اعلام کرده است، اهل گفتگو و مذاکره است و از هر پيشنهاد منصفانه اي براي رفع تنش استقبال مي نمايد.  جوان: كدام قانون گرايي؟«كدام قانون گرايي؟» عنوان يادداشت روزنامه جوان به قلم مصطفي نمازيان است كه در آن مي خوانيد:در اين مقال به بررسي کوتاه تناقضات گفتاري، تاريخي و بياني جريان ناکام انتخابات در حوادث اخير مي‌پردازيم.1- مجلس در رأس امور است. اين فرموده حضرت امام خميني(ره) همواره در طول تاريخ چهارساله مجلس ششم از سوي جريان 2خرداد که اکثريت حاکم را در دست داشتند، براي توجيه کليه اقدامات خود به کار مي‌رفت. مجلس ششم به همين عنوان در پي تحقيق وتفحص ازکليه نهادها و ارگان‌ها بود. تحقيق وتفحص از سازمان صدا و سيما در اين راستا بود. از سويي ديگر نطق‌هاي ساختارشکنا�




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 512]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن