تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):آن که در کاری که نافرمانی خداست بکوشد امیدش را از دست می دهد و ن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1840699436




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خلاف‌کار


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: خلاف‌کار اینجوری نبین‌اش که خودشو زده به موش‌مردگی.‌ اگه بگم آدم به این توداری تا بحال ندیده‌ام باور نمی‌کنی. ساعت از دوازده گذشته بود. از سرما سنگ می‌ترکید. همین جلو، دست راست، نه تومستقیم برو، سرِ پیچِ خیابون اصلی، که خواستیم بپیچیم، دیدم‌اش که دولاّ شده بود پشت درِ یه ‌‌مغازه رو زمین دنبال چیزی می‌گشت، شک کردم، گفتم بزن رو ترمز، با توکه نیستم، مستقیم برو، تا چشم‌اش به‌ما افتاد پا گذاشت به فرار. پیاده دنبال‌اش رفتم. از سرما داشت نفس‌ام بند می‌اومد. چند قدم نرفته بود که گرفتم‌اش. گفتم: نامرد، کجا؟! گفت: سرکار، نسخه از دستم افتاد باد بردش، رفتم برش‌دارم. گفتم بده ببینم. توبه این می‌گی نسخه؟ همین یه‌‌تیکّه کاغذ خیس و مُچاله تودست‌اش بود. توجیباشم کمی پول با یه‌‌دسته کلید. گفتم: می‌خواستی قفل‌ها رو باز کنی؟ گفت: کدوم قفل سرکار؟ این کلید خونه‌س، باخودم برداشتم که وقتی برمی‌گردم زنگ نزنم. بچّه، تازه خوابش برده بود. نمی‌خواستم بیدارش کنم. گفتم: خر خودتی. برو سوار شو. تا کلانتری یه‌‌ریز التماس می‌کرد وچرت و پرت به هم می‌بافت. به جناب‌سروان گفتم: بذارید خودم از زبونش می‌کشم بیرون. سروان جوون تازه کار و ساده‌دلیه، نگذاشت، و الاّ همون اوّل که دستاشو قپونی می‌بستم و دوتا باتون می‌زدم به ماتحت‌اش زبون‌اش باز می‌شد. اگه این جوونا توکار ما دخالت نمی‌کردن ما بلد بودیم چه‌جوری کارمونو انجام بدیم. تا سروان از اتاق رفت بیرون خوابوندم تو گوش‌اش. گفتم: پدر ... ! داشتم می‌رفتم خونه پیش زن‌ام. حالا چه وقتِ دله‌دزدی بود. گفت: به خدا من دزد نیستم. دنبال یه ‌‌داروخانه می‌گشتم. به چن جا سر زدم گفتن نداریم یکی هم داشت با پول‌ام نمی‌خوند. حتّا ساعت‌ام رو گرو گذاشتم قبول نکردن. بپیچ دست راست. سواد داری این آدرسو بدم خودت پیداش کنی؟ نه بذار خودم می‌گم. تو حواسِت به رانندگیت باشه.تا ساعت شیش زِر می‌زد. گفتم: بیخودی خودتو به موش مردگی نزن. یا بگو اونجا چه‌کار می‌کردی و دوستات کیا هستن یا همچی می‌زنمت که نتونی دفعه‌ی دیگه ازدستم فرار کنی. باز شروع کرد به آب‌غوره گرفتن. می‌خواس منو خر کنه. گفت: من آبرو دارم. بچه‌ام مریضه، اگه نتونم دوا براش جور کنم حالش بدتر می‌شه. ممکنه از دستم بره. گفتم: شماره تلفن خونه‌ات؟ کمی فکر کرد و گفت: به‌خدا اونقدر حواسم پرته که یادم رفته، بذار فکر کنم یادم بیاد. گفتم: دروغ می‌گی، مگه کسی شماره تلفن خونه‌شو فراموش می‌کنه؟بعد گفت: سرکار می‌ترسم اگه زنگ بزنید بچه‌ام از خواب بپره. تازه خوابش برده بود. سه شبه نخوابیده. می‌دونستم دروغ می‌گه. تو این پدرسوخته‌هارو نمی‌شناسی. پرسیدم: کارِت چیه؟ گفت: تو یه‌ شرکت کار می‌کردم بخاطر مریضی بچّه‌ام غیبت زیاد داشتم، بیرونم کردند. ماشین هم داشتم فروختم خرج مریضی بچّه کردم. آدم از مزخرفاتی که اینا به هم می‌بافن خنده‌اش می‌گیره. صبرکن! فکر می‌کنم داریم می‌رسیم. از تو آینه نگاش کن چه جوری خودشو زده به موش‌مردگی. تاصُب بلبل‌زبونی می‌کرد حالا یه‌‌کلام حرف نمی‌زنه. برو جلوتر. همین کوچه‌س. بزن کنار. نگاش کن چه قیافه‌ی مفلوکی به خودش گرفته! از چشاش پدر سوختگی می‌باره. سه تا پلاک جلوتر. اون آمبولانس چیه درِ خونه ایستاده؟ وای به روزگارش اگه دروغ گفته باشه و بخواد منو سنگِ رو یخ کنه. توی این هوای سرد حالا بجای راه افتادن دنبال این آشغال کلّه، باید تو رختخوابم باشم. اگه به احترام جناب سروان نبود، رفته‌بودم خونه. من که حوصله‌ی گوش دادن به شیون و گریه زاری این زن و زولا رو ندارم. تو خودت برو بپرس اون جنازه مال کیه. اندازه ی‌بچّه‌س. کاش زودتر کارم تموم بشه برم خونه پیش زن و بچه‌ام. مگه این خلاف‌کارا می‌ذارن؟!




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 119]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن