واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: امام(ره) در گفتار دیگران-2
سنگين و با طمأنينه راه مي رفتند در مقايسه با بعضي ديگر از استادان ،وقار خاصي در امام ديده مي شد.راه رفتن ايشان خيلي سنگين و با وقار و طمأنينه بود ،بدون اينكه به چپ و راست نگاه كنند و ببينند چه كسي مي رود ،چه كسي مي آيد ،اطراف چگونه است و...ما هيچ وقت چنين حالاتي را در ايشان نديديم .معمولاً پياده رفت و آمد مي كردند و اين وقار و طمأنينه كه در رفت و آمد ايشان محسوس بود ،نشان از روح بلندشان داشت و بسيار آموزنده بود.يعني به شاگردان ياد مي داد كه چگونه بايد باشند .* *به نقل از:آيت اللّه محمد يزدي_ پا به پاي آفتاب _جلد 4_صفحه 314. از كوچه ها مي رفتندطلبه ها بعد ار درس دنبال امام راه مي افتادند و امام براي آنكه نگويند چقدر مريد دارند راهشان را عوض مي كردند و از كوچه ها مي رفتند و حاضر نبودند از خيابان بروند.گاهي ما از مسجد مي آمديم بيرون و به طرف حرم مي رفتيم.ايشان از كوچه ها مي رفتند و ما فكر مي كرديم مي روند منزل ،اما بعد مي ديديم نزديك حرم دوباره پيدايشان مي شد معلوم شد ايشان از كوچه ها مي رفتند كه طلبه ها دنبالشان نباشند.* *به نقل از :حجةالاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني_آينده سازان_شماره 11 .وظيفه زنها هم دخالت در سياست استدر جريان انتخابات مجلس اول تلاشهاي فراواني انجام گرفت که زنها از شرکت در انتخابات محروم بشوند.اما مقاومت و پا فشاري امام اين توطئه را با شکست مواجه ساخت.در جريان انتخابات عده معدودي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي نامه اي خدمت امام نوشتند و امضا کردند و تقاضا کردند که زنها را از انتخابات و رفتن به مجلس نهي و منع کنند که امام پاسخ اين نامه را در يک سخنراني دادند و فرمودند:(دخالت در سياست نه تنها وظيفه همه هست وظيفه زنها هم هست زنها هم بايد در مجلس باشند.)شوراي نگهبان نماينده اي خدمت امام فرستاد که ما ميخواهيم زنها را از رفتن به مجلس منع کنيم امام فرمودند که اين کار را نکنيد زنها بايد به مجلس بروند و از نظر شرع هم هيچ اشکالي ندارد.بعد آن نماينده شوراي نگهبان وقتي بلند شد از اتاق بيرون برود امام او را صدا کرد فرمودند که به شوراي محترم نگهبان از قول من بگوئيد که مبادا زنها را از دخالت در مسائل انتخابات منع کنند اگر اين کار را کردند من موضع مي گيرم و برخورد مي کنم.* *به نقل از:حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد روحاني - شاهد بانوان شماره 168چرا جلوي پدرت راه رفتي ؟يکبار پس از ملاقات من با امام در جماران يکي از مسئولين مملکتي براي انجام کارهاي جاري به خدمت امام رسيد که به همراه او پدر مسنش ديده مي شد.پس از اينکه وي از خدمت امام بازگشت گفت:(وقتي خواستم به حضور امام برسم من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال مي آوردم.پس از تشرف پدرم را به امام معرفي کردم.امام نگاهي کرده و فرمودند:(اين آقا پدر شما هستند؟)عرض کردم بله.امام فرمودند:(پس چرا جلوي او راه رفتي و وارد شدي؟)* *به نقل از:حجت الاسلام والمسلمين جمي-پيام انقلاب-شماره69
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 250]