تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):رمضان ماهى است كه ابتدايش رحمت است و ميانه‏اش مغفرت و پايانش آزادى از آتش جهنم. 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816355044




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دنیای همسران


واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
3بار طلاق در يك سال يك زوج جوان حدود يك سال پيش به عقد يكديگر درآمده بودند اما به دليل سوءتفاهماتي كه بين آنان پيش آمد، سه بار قرار بود از يكديگر جدا شوند، اما هر سه بار پشيمان شدند. دفعه اول كه تصميم به جدايي گرفتند، زن جوان مهريه‌اش را بخشيد، اما اين جدايي زياد طول نكشيد، چون مرد پس از مدتي پشيمان شد و با جلب رضايت همسرش، دوباره به عقد يكديگر درآمدند. اما چندي بعد آنها باز هم دچار مشكل شدند و يك بار ديگر تصميم به جدايي گرفتند. اين بار هيچ كدام ديگر دوست نداشتند زندگي مشتركشان را دوباره آغاز كنند، از اين رو اقوام و دوستان ميانجيگري كردند و آنها را دوباره با يكديگر آشتي دادند و اين زن و مرد يك بار ديگر به عقد هم درآمدند. چندي بعد اين زوج دوباره سرناسازگاري گذاشتند و دوباره تصميم گرفتند از يكديگر جدا شوند، اين بار ديگر كسي پادرمياني نكرد، قاضي هم خيلي سعي كرد آنان را نصيحت كند. اما آنها هر دو لجبازي مي‌كردند، آنها مي‌دانستند كه اگر اين بار كارشان به جدايي بكشد، زن سه طلاقه خواهد شد. به هر حال قاضي سومين حكم طلاق را هم صادر کرد، اما در محضر و پيش از ثبت طلاق، آنها بار ديگر از تصميم خود منصرف شدند و با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست فسخ حكم طلاق خود را ارائه دادند. جدايي پس از 40 سال زن 62 ساله و مرد 65 ساله... زن مي‌گويد: شوهرم دير به خانه مي‌آيد، بيشتر اوقاتش را با دوستانش مي‌گذراند، مرد هم در پاسخ مي‌گويد: «ديگر حال و حوصله غرغركردن‌هاي زنم را ندارم، خسته شدم، اجازه بدهيد يك سال، راحت زندگي كنم. 40 سال است كه دارم تحملش مي‌كنم، تك پسر و دو دخترم هم ازدواج كرده‌اند، ديگر تحمل اين زن «غرغرو» را ندارم.مرد با صداي بلند تعريف مي‌كند كه دختر بزرگش مي‌گويد: آقاجون، زشته، اما مادر مي‌گويد: ولش كن، نازش را نكش، بگذار هر چي مي‌خواد بگه...حالا زن مي‌گويد: آقا چند شب پيش نيمه شب به منزل آمد، به او گفتم كجا بودي پيرمرد؟... نگرانت شدم، همين كه گفتم پيرمرد، گفت: پيرمرد باباته؟ پيرزن ديگر از تو خسته شدم، به تو ربطي نداره، اصلا مي‌خوام برم ازدواج كنم. دختر كوچيكه مي‌گويد: بابا حالا عصباني بود، تو كه نبايد جدي بگيري؟و مادر سه فرزند مي‌گويد: كاملا هم جدي گفته، حالا مي‌خوام طلاق بگيرم، ببينم مي‌ره ازدواج كنه يا نه! مي‌خوام ببينم عرضه اين كار رو داره.پسر اين زوج مي‌گويد: «آن شب كه دعوا شد، مادر عصباني مي‌شه چند تكه ظرف را از روي ميز به سمت بابام پرت می‌کنه، بابام هم از كوره در مي‌ره، رو ميزي رو مي‌كشه، تمام ظرف و ظروف مي‌ريزه رو زمين و نصفه شب همسايه‌ها جمع مي‌شوند و كلي آبروريزي، مادرم هم فردا اومد شكايت و حالا هم كار به دادگاه كشيده و هر دوشون خواهان جدايي هستند.» در يك روز هم طلاق و هم ازدواج! روزنامه السبيل اردن نوشت: يك مرد در دادگاهي در شهر السلط اردن لحظاتي پس از جدايي از همسر اولش با زن ديگري ازدواج كرد.روزنامه السبيل در اين باره نوشت: اين مرد در دادگاهي در شهر السلط واقع در شمال عمان همسرش را طلاق داد. او بعد از اينكه كارهاي مربوط به طلاق را انجام داد و زن مطلقه از دادگاه بيرون رفت، با زن ديگري ازدواج كرد. اين مرد صبح همان روز به اين دادگاه آمد و هزينه طلاق و ازدواجش را يك جا پرداخت كرد!عجب حكايت جالب و عجيبي داشت اين مرد اردني... مرد اردني به خبرنگاراني كه دور او جمع شده بودند، گفت: من نمي‌خواستم اين اتفاق بيفتد، من و همسرم از چندي پيش دچار اختلافات شديدي شده بوديم، من چند بار به او فرصت دادم تا دست از لجبازي بردارد و زندگي دوباره‌اي را شروع كنيم، اما او به من مي‌گفت كه ديگر تحمل مرا ندارد و هر چه زودتر مي‌خواهد از من جدا شود، من هم با او سر لج افتادم و تصميم گرفتم زني ديگر اختيار كنم، فكر كنم امروز توانستم لج او را در بياورم! داماد فراري داماد خانواده، يك سال و نيم پيش دختر خانواده محترمي را به عقد خود درآورده بود، قصه از اين قرار بود كه آقا داماد، يك سال و نيم پيش سفري به ايران داشته، او سال‌ها در خارج از كشور زندگي مي‌‌كرد و براي ديدن خانواده‌اش به ايران مي‌آيد: اما در اينجا از دختري دانشجو خوشش مي‌‌آيد و همين امر باعث مي‌‌شود كه او يك دل، نه صد دل عاشق دختر جوان شود، گويا او در خارج از كشور زن و بچه و زندگي داشته و بدون اجازه همسرش با دختر جوان ازدواج مي‌‌كند، چند ماهي در ايران مي‌‌ماند و دائما به خانواده عروس مي‌‌گويد كه مراسم مفصلي را براي دخترشان خواهد گرفت، اما ناگهان هفت ماه پس از عقد، ناپديد مي‌‌شود، بيچاره خانواده عروس، كل بيمارستان‌هاي تهران و پزشكي قانوني و... را دنبال او مي‌‌گردند. سرانجام به فرودگاه مي‌روند و از روي ليست پرواز متوجه مي‌‌شوند كه آقا داماد راهي دبي شده حالا اينكه او در دبي است يا به كشوري ديگر رفته، معلوم نيست، به همين دليل زن شكايت كرده تا پليس بين‌الملل به دنبال داماد فراري باشد. با عشق شروع شد، اما... زن و مرد جواني با سر و وضع مرتب در گوشه‌اي از سالن نشسته بودند، اصلا بهشان نمي‌آمد كه براي جدايي آمده باشند، مرد مي‌گفت: با همسرم در سال دوم دانشگاه هم‌كلاس بوديم كه منجر به آشنایی شد... در بعضي از درس‌ها كه همكلاس بوديم رقيبي جدي به حساب مي‌آمديم، آشنايي ما، از همان جا آغاز شد، به هم علاقه‌مند شديم و سرانجام به همراه خانواده به خواستگاري‌اش رفتم و پس از مدت زمان كمي به عقد هم درآمديم و زندگي مشتركمان را آغاز كرديم. در زندگي مشتركمان مشكلي نداشتيم و پا به پاي هم، درس مي‌خوانديم و كار مي‌كرديم. خيلي راحت حرف همديگر را مي‌فهميديم و به يكديگر احترام مي‌گذاشتيم و در كنار درس خواندن، زندگي شيرين‌مان را تجربه مي‌كرديم و دو سال به همين منوال گذشت و با معدل خوب از دانشگاه فارغ‌التحصيل شديم. پس از فارغ‌التحصيلی به همسرم پيشنهاد دادم كه به زادگاه من برويم و در كنار پدر و مادرم زندگي كنيم، از طرفي آنجا از لحاظ درآمد براي من بهتر بود، اما همسرم به هيچ عنوان نپذيرفت و مي‌گفت: نه، من در تهران راحتم و حاضر نيستم از پدر و مادرم جدا شوم. اين بحث‌ها بين ما ادامه داشت تا بگومگو پيش آمد به همين دليل كارمان به لج و لجبازي كشيده شد تا اينكه همسرم به حالت قهر به خانه پدرش رفت و درخواست طلاق و طلب مهريه كرد، اصلا باورم نمي‌شود زندگي كه با آن عشق آغاز شد، حالا به اينجا كشيده شده باشد. آمديم دادگاه، قاضي حرف‌هاي ما را شنيد و ما را به مشاور معرفي كرده است. شوهر 32 ام «ووك كوندور» زن مالزيايي كه 107 سال دارد، در سال 1902 به دنيا آمده است و تاكنون همسران زيادي اختيار كرده است... او اين روزها تصميم گرفته ركورد جديدي را ثبت كند، او كه 22 بار ثبت ازدواج را در كارنامه زندگي‌اش دارد، به دنبال شوهر بيست و سوم است. او اين روزها در يك مركز بازپروري بستري است... وي در شمال «كوالاترنگانو» در يك شهر ساحلي زندگي مي‌كند و از اطرافيان خواسته براي اينكه اين ركورد را بشكند، حتي شده يك روز هم با مردي به صورت فرماليته ازدواج كند. ازدواج پس از 25 سال يك زن و مرد به دليل مخالفت والدين‌شان، 25 سال در انتظار ازدواج به سر بردند... در تمام 25 سال گذشته، مادر دختر مورد علاقه با اين ازدواج مخالفت مي‌‌كرد و به همين دليل مراسم عروسي هرگز برگزار نشد. مرد مي‌‌گويد: اخيرا به دنبال فوت مادر عروس و در ميان تعجب خانواده‌ها، ما با هم ازدواج كرديم. يا سيگار يا من! زن رو به قاضي مي‌گويد: آقاي قاضي قبل از ازدواج و دوران نامزدي، متوجه شدم كه همسرم سيگار مي‌كشد، به او گفتم سيگار را ترك كن، اما او گفت: براي تنوع و تفريح سيگار مي‌كشم. قول مي‌دهم تا زمان ازدواج کمتر سيگار بكشم، وقتي كه خيالم از تو راحت شد. سيگار را كنار مي‌گذارم. گرچه چند روز بعد سيگار را كنار گذاشت. اما پس از ازدواج متوجه شدم كه دور از چشم من سيگار مي‌كشد، وقتي كه موضوع را به او يادآوري كردم، اول منكر شد، اما بعد قول داد كه تنها در روز پنج نخ سيگار را به دو نخ کاهش دهد... پس از گذشت چند وقت متوجه شدم نه اين خبرها نيست، او حداقل روزي يك پاكت سيگار مي‌كشد. از آنجا كه قولش را زير پا گذاشته، من ديگر نمي‌توانم با او زندگي كنم. مرد جوان هم به قاضي مي‌گويد: آقاي قاضي! باور بفرماييد ترك سيگار برايم مشكل است، مي‌خواهم اين كار را كنم، اما نمي‌توانم، هر بار هم كه قول دادم تنها به اين خاطر بود كه همسرم عصباني نشود، قاضي از آنان خواست كه پيش مشاور دادگاه بروند، در هنگام ترك اتاق، زن رو به قاضي گفت: آقاي قاضي به اين آقا بگوييد كه يا من را بايد انتخاب كند يا سيگار را... طلاق به خاطر ترافيك تازه عروسي كه به خاطر گرفتار شدن شوهرش در ترافيك نتوانسته بود به جشن تولد دوستش برود، راهي دادگاه خانواده شد و با بخشيدن مهريه خود از همسرش جدا شد. به گزارش اعتماد ماجرا از آنجا شروع شد كه زن به جشن تولد دوستش دعوت شد. آنها سال‌ها با هم دوست بودند و چون دختر جوان در جشن تولد او برايش هديه ارزشمندي خريده بود، او هم تصميم گرفت به مناسبت تولد دوستش براي او سنگ تمام بگذارد. اولين كاري كه او انجام داد تهيه كادو براي دوستش بود. او به يك طلافروشي رفت و سكه تمام بهار آزادي خريد. سپس به گل‌فروشي نزديك خانه‌اش رفت و يك دسته گل زيبا سفارش داد. آن روز همه فكرش معطوف به دوستش بود. به همين دليل بعد از خارج شدن از گل‌فروشي به يك بوتيك رفت و يك دست لباس نو خريد. همه چيز براي رفتن به جشن تولد مهيا بود. او در آخرين اقدام با شوهرش تماس گرفت و از او خواست حداكثر تا ساعت شش بعدازظهر به خانه برگردد تا او را به منزل دوستش برساند. شوهرش هم قول داد تا قبل از ساعت شش خودش را به منزل برساند.كم كم عقربه‌هاي ساعت به شش نزديك مي‌شد و او هم با خيالي آسوده منتظر رسيدن شوهرش بود. اما با گذشت زمان خبري از مرد جوان نشد. بنابراين با او تماس گرفت. او گفت تازه از محل كارش خارج شده و به زودي به خانه مي‌رسد. نيم ساعت از اين تماس گذشت و باز هم شوهر به منزل نرسيد. او اين بار گفت در ترافيك گرفتار شده است و از همسرش خواست چند دقيقه‌اي صبر كند اما اين چند دقيقه دو ساعت طول كشيد تا اينكه او سرانجام ساعت هشت شب به خانه رسيد. چهره برافروخته زن از خشم او خبر مي‌داد. او بدون آنكه حرفي بزند با چمداني كه از لباس‌ها و وسايل شخصي‌اش پر كرده بود، از خانه خارج شد و توضيحات شوهرش در مورد شلوغي و ترافيك خيابان‌ها هم نتوانست مانع او شود. يك روز بعد زن با شوهرش تماس گرفت و در چند جمله كوتاه به او گفت تصميم گرفته از وي طلاق بگيرد. او گفت مقابل در دادگاه خانواده منتظرش مي‌ماند. هنگامي كه قاضي از زن جوان خواست علت حضورش را در دادگاه بيان كند، او گفت؛ من و شوهرم دو ماه است كه با يكديگر ازدواج كرده‌ايم. او مرد بدقولي است و تا به حال چندين بار به خاطر بدقولي‌هايش آبروي من رفته است. آخرين و بدترين مورد آن جشن تولد دوستم بود. من با وجود آنكه براي شركت در جشن تدارك زيادي ديده بودم اما به خاطر دير رسيدن اين آقا نتوانستم به آنجا بروم. من نمي‌‌توانم با چنين مردي زندگي كنم و حاضرم مهريه‌ام كه هزار و چند سكه است را ببخشم! تا از او جدا شوم!به دنبال اين اظهارات مرد هم گفت همسرش را دوست دارد اما چون او ديگر نمي‌‌خواهد با وي زندگي كند با طلاق موافق است و... يك پرونده 10 سال پيش ازدواج كردم و ثمره اين زندگي مشترك، يك پسر شش ساله مي‌باشد، اكنون شوهرم بنا به دلايل نامعلومي، خواستار طلاق بوده و در دادگاه خانواده عليه اين‌جانب دعوي طلاق مطرح كرده، آيا در حالي كه بنده موافق طلاق نمي‌باشم، دادگاه مي‌تواند حكم طلاق را صادر نمايد يا خير؟ در جواب به مشاراليها، بايد بگويم در وهله اول سعي كنيد با قانع نمودن همسرتان، جهت حل مشكل به يكي از مشاوران خانواده مراجعه نماييد تا ايشان با بررسي مسائل زندگي مشتركتان، راهكارهايي براي ادامه مسالمت‌آميز زندگي به شما ارائه دهند. در غير اين صورت متاسفانه قانونگذار در ماده 1133 قانون مدني مقرر داشته: «مرد مي‌تواند با رعايت شرايط مقرر در اين قانون، با مراجعه به دادگاه، تقاضاي طلاق همسرش را بنمايد.» بنابراين دعوي طلاق مطرح شده عليه شما، راه دفاعي براي ممانعت از صدور حكم طلاق ندارد و خواه ناخواه، دادگاه طبق خواسته شوهرتان حكم طلاق شما را صادر خواهد نمود. اما چنانچه دادگاه حكم به طلاق شما صادر نمايد، بايد طبق ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق، مصوب 28/8/1371 مجمع تشخيص مصلحت نظام و تبصره‌هاي آن، در مورد تمامي حقوق حقه قانوني شما و همچنين حضانت فرزند مشترك رسيدگي، و تعيين تكليف كرده و طبيعتا شما مي‌توانيد مطالبه مهريه، جهيزيه، نفقه ايام معوقه و آينده تا زمان اجراي صيغه طلاق و نفقه ايام عده و اجرت‌المثل ايام زوجيت را در مقام دفاع، خواستار باشيد و همچنين اگر چنانچه شوهرتان دليلي بر سوء معاشرت و ناسازگاري شما به عنوان دليل طلاق به دادگاه ارائه ننمايد و حكم طلاق نيز مبني بر سوء رفتار شما نبوده باشد و در زمان تنظيم سند ازدواج، شرط ضمن عقدي كه مقرر مي‌دارد «اگر طلاق بنا به درخواست زوجه نبوده و زوج بدون داشتن سوء معاشرت از سوي زوجه خواستار طلاق ايشان باشد، بايد تا نصف دارايي حاصل در زمان زوجيت يا معادل آن را طبق نظر دادگاه، بلاعوض به زوجه تمليك نمايد» امضاء نموده باشيد، مي‌توانيد خواستار تنصيف دارايي حاصل در ايام زوجيت نيز باشيد كه در اين مورد با شناسايي اموال و معرفي به دادگاه، قاضي محترم در خصوص آن مكلف به اظهارنظر خواهد بود. مجيد طلوعي‌نژاد وكيل پايه يك دادگستري ksabz.net





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن