واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: ماجرای فیلم درباره دو جوان است كه برای كار در یكی از منازل شمال شهر میروند و در آن منزل با اتفاقات عجیب و غریبی مواجه میشوند.... در اخبار خبرگزاریها آمده بود كه تصویربرداری فیلم تلویزیونی «یخ در بهشت» مدتی است آغاز شده و قرار است این تله فیلم در ایام تعطیلات نوروز از یكی از شبكههای رسانه ملی پخش شود. آنطور كه در خلاصه داستان فیلم آمده ماجرای فیلم درباره دو جوان است كه برای كار در یكی از منازل شمال شهر میروند و در آن منزل با اتفاقات عجیب و غریبی مواجه میشوند. اتفاقا لوكیشن این تله فیلم هم در یكی از شمالیترین و مرتفعترین نقاط تهران واقع شده است. برای رسیدن به محدوده محل تصویربرداری قسمتی از راه را با تاكسیهای خطیهای امامزاده قاسم میروم. پس از پیاده شدن از تاكسی براساس توصیههای یكی از عوامل تله فیلم چند دقیقهای سربالایی خیابان دربند را طی میكنم تا به خانه اعیانی و لوكس تله فیلم یخدر بهشت برسم. كارگرهای خدماتی حسابی گیج شدهاند گروه مشغول تمرین سكانسی هستند كه دو كارگر خدماتی متوجه غیر عادی بودن فضای خانه شدهاند. یحیی و گل آقا عكس خودشان را روی دیوار یكی از اتاقها دیدهاند. آنها میخواهند صاحبخانه را به این اتاق ببرند و از این موضوع باخبرش كنند. حین رفت و آمد در خانه متوجه میشوند كه عقربههای ساعت به عقب برگشته و دری كه قبلا باز بوده قفل شده است. آنها نمیفهمند در این خانه چه خبر است و حسابی گیج شدهاند. در حین تماشای تمرینهای این چند بازیگر فیلمنامه را ورق میزنم. براساس آن چه در فیلمنامه میخوانم گل آقا (فرشاد حسینی) كمی شیرین عقل است! او با یك كلاه كشی كه بر سر دارد و عینك تهاستكانی برچشم، قرار است نقش یك آدم ساده لوح و در عین حال دوست داشتنی را بازی كند. یحیی (شهرام قائدی) پشت در اتاق میایستد و از قفل بودن در اظهار تعجب میكند. گل آقا كمی دورخیز میكند و محكم به در میكوبد ولی در باز نمیشود. جواد مزدآبادی برای گل آقا توضیح میدهد كه باید با چه شدتی خودش را به در بكوبد. یحیی: این در كه باز بود.گل آقا: كلید نمیخواد... من بازش میكنم. یحیی: چه جوری گل آقا: برو كنار(دورخیز میكند) این چه وضع باز كردن دره گل آقا؟ گل آقا: تو فیلمها این جوری بازی میكنن. آدمهایی كه در این خانه میبینم دو جور لباس پوشیدهاند. صاحبخانهها لباسهایی با رنگهای شاد و تند به تن كردهاند و دو نفر كارگر لباسهای معمولیتری به تن دارند. در گوشه یكی از اتاقها اسدالله یكتا و احمد پورمخبر مشغول صحبت با یكدیگر هستند. از اعضای گروه میشنوم كه یكتا نقش یك روح را بازی میكند و احمد پورمخبر نقش بزرگ خاندان خانواده را. هومن حاجیعبداللهی هم قرار است در سكانس پایانی در نقش مجری یك برنامه تلویزیونی جلوی دوربین برود. تله فیلمها بازار كار خوبی ایجاد كردهاند جواد مزدآبادی با ساخت 12 تله فیلم همچون روزی مثل هیچ روز، پاتوق، 23 گرم، تلافی، آوای نقارهها و... از جمله ركورد داران این حوزه است. او كه هم اكنون سیزدهمین فیلم تلویزیونیاش را جلوی دوربین میبرد، میگوید: در چند سال گذشته شرایط فیلمسازی در سینما برای خیل عظیم سینماگران خیلی فراهم نبود. باب شدن تله فیلمها موجب شد كه این بخش عظیم جذب این صنعت شوند و بازار كار خوبی ایجاد شود. او ادامه میدهد: با وجود ماهوارهها و دیویدیهای شبكه زیرزمینی مردم میتوانند فیلمهای روز جهان را ببینند. بنابراین فیلمها و سریالهای خارجی تلویزیون برایشان جذابیتی ندارد. در نتیجه ما باید به سمت ساخت فیلمهای تلویزیونی برویم. اینها در مقایسه با كارهای خارجی حسن شان این است كه مطابق با باورهای مخاطب ایرانی هستند. او درباره حال و هوای تله فیلم یخ در بهشت میگوید: در این فیلم سعی كردیم خیلی به موضوع عید نپردازیم. چون یك كاری است كه قابلیت پخش در تمام ایام سال را دارد. سعی كردیم این فیلم ایام خوشی را برای مخاطب فراهم كند و در ضمن بار معنایی هم داشته باشد. فرار از سطحی نگری به طنز مزدآبادی با تاكید بر این كه در این تله فیلم از كمدی موقعیت استفاده شده، تاكید میكند: سعی كردیم از سطحینگری به طنز فرار كنیم. آدمهای قصه بنا به شخصیت و موقعیت خاص رفتارهایی بروز میدهند كه باعث ایجاد لحظات كمیك میشود. یعنی سادگی كه در وجود دو كارگر قصه هست باعث جذابیت قصه میشود. این كارگردان با تاكید بر این كه لوكیشنهای ما محدود است، ادامه میدهد: سعی كردیم قصه از شادابی برخوردار باشد و ریتم تندی داشته باشد. از او درباره بار معنایی فیلم میپرسم. او پاسخ میدهد: ما راجع به این صحبت میكنیم كه چطور میشود در شرایط ویژه روی اعتقادات اصیل و پاك پابرجا بمانیم. این كه ما چقدر تاثیرپذیر هستیم و چقدر پس زمینه زندگی مان را فراموش میكنیم. قصه را لو نمیدهم مزد آبادی درباره اسم فیلم میگوید: اگر دلیل نامگذاری یخ در بهشت را توضیح بدهم، قصه را لو دادهام. فقط همین قدر میگویم كه یخ در بهشت نام یك برنامه تلویزیونی است. این كارگردان درباره لوكیشنهای فیلم میگوید: بنا به شرایط قصه بیشتر تصویر برداری در همین خانه اعیانی انجام میشود. البته چند سكانس خیابانی هم داریم. از مزدآبادی میپرسم ایده داستان چطور به ذهنتان رسید. او پاسخ میدهد: این ایده سالها در ذهن من بود. اما شرایط ساختش فراهم نشده بود. بخش كوچكی از این ایده از فیلم نمایش ترومن (جیم كری) گرفته شده است. اما سعی كردهایم آن را با فضای ایرانی خودمان آداپته كنیم. به گفته مزدآبادی تدوین فیلم به صورت همزمان انجام میشود و احتمالا تصویربرداری تا 21 اسفند به پایان میرسد. نقش كارگر رو راست را بازی میكنم شهرام قائدی همان بازیگری است كه مردم بیشتر او را با سریال پنجمین خورشید علیرضا افخمی و فیلم ارتفاع پست (حاتمیكیا) میشناسند. او قبل از مصاحبه از چند روزنامه گلایه میكند و توضیح میدهد كه آنها حرفهایش را تحریف كرده و باعث رنجش عدهای شدهاند. قائدی كه وسواس زیادی هنگام مصاحبه نشان میدهد، پس از اتمام گفتگو از من میخواهد حرفهای خودش را یك بار از اول تا آخر برایش بخوانم. او درباره نقشی كه در این فیلم ایفا میكند میگوید: یحیی یك كارگر كار درست و روراست است و سعی میكند با اندك دانش و زور بازویی كه دارد از راه حلال نان دربیاورد. او در مسیر راستی و درستی حركت میكند و حاضر نمیشود دست به خلاف بزند. او توسط یك سری آدم دیگر به بازی گرفته میشود. شاید به بازی گرفتن در نگاه عام جامعه، كاری درست باشد اما این كار به مذاق آدمهای شبیه یحیی خوش نمیآید. او كه دومین تله فیلمش را با مزدآبادی تجربه میكند، توضیح میدهد: كار با این كارگردان را دوست دارم. میخواستم تا پایان سال استراحت كنم. اما مزدآبادی از آن كارگردانهایی است كه نمیتوانم دست رد به سینهاش بزنم. وقتی فیلمنامه را خواندم دیدم جای بازی دارد. دوست ندارم یك روبات باشم قائدی تاكید میكند: در 85 درصد فیلمها شما فقط اجرا كننده شخصیت هستی. اما در بقیه موارد این فرصت را به بازیگر میدهند كه از خلاقیتش بهره ببرد و چیزی به نقش اضافه كند. شخصیت یحیی نیز نیاز به ساخته شدن و پخته شدن دارد. در برخی نقشها تو باید همانی را كه هست اجرا كنی. یعنی مولفه خلاقیت نادیده گرفته شده و با بازیگر مثل یك دستگاه رفتار میشود. در حالی كه من دوست ندارم یك روبات باشم. این بازیگر ادامه میدهد: یكی دیگر از فاكتورهای مدنظرم یادگیری حین كار است. من میتوانم از مزد آبادی چیزی یاد بگیرم. اما خیلی كارگردانهای دیگر چیزی نداشتند كه به من یاد بدهند و من به همین خاطر با آنها برای دومین بار همكاری نكردم. از او میپرسم فكر میكنید این تله فیلم برای عید آماده شود یا نه. او جواب میدهد: من برای هموطنانم كار میكنم. برایم فرقی نمیكند كه كار در چه ساعت و روزی و از چه كانالی پخش بشود. دلم میخواهد تله فیلم خوبی از آب در بیاید. تغییر راكورد نور برای بازی دادن مخاطب به سراغ رضا عطار مدیرتصویربرداری این تله فیلم میروم. او پیش از این تصویربرداری سریالهای تاكسی شانس به كارگردانی سعید سالارزهی، معتاد اجباری (مهدی مظلومی) و... را انجام داده است. او با تاكید بر محدود بودن فضای لوكیشن میگوید: فضاهای لوكیشن این خانه تودرتوست و باید برای هر كدام نور مناسب را پیدا كرد. ضمن این كه ما در یك جاهایی راكورد را به هم ریختهایم تا مخاطب قصه را گم كند و نفهمد چه اتفاقی دارد میافتد. یعنی راكورد نور را تغییر دادیم تا بیننده را بازی بدهیم. یعنی در برخی لحظهها مكان و لباس بازیگرها تغییر نمیكند، اما فضای نوری عوض میشود. او با اشاره به این نكته كه نورپردازی كار رئال و منطقی است، درباره ظرف زمانی داستان میگوید: كل داستان در یك ظهر تا شب اتفاق میافتد. یعنی از 12ظهر كه كارگرها وارد این خانه میشوند، شروع میشود و آخر شب كه قصه لو میرود پایان میپذیرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]