تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 14 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):پشیمانی از گناه برای توبه کافی است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837590378




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نیمه‌ی پنهان و اسرارآمیز استالین


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: وقتی پیپ او خالی بود این علامتی بود از یک حادثه‌ی شوم. چنانچه وی پیپ را پائین می‌گذاشت یعنی دیگر به یک انفجار چیزی نمانده بود. با این حال اگر سبیل‌هایش را...   درباره‌ی استالین، دیکتاتوری که برای مدت یک چهارم قرن بر شوروی به طور ظالمانه و با استبداد تمام حکومت کرد و باعث گردید که بیشتر نقاط جهان در حالتی از نگرانی بسر برد کتاب‌های بسیاری نوشته شده است. اما از آنجا که زندگانی شخصی او از دید دیگران به شدت محفوظ نگاه داشته می‌شد بخش اعظم چنین کتاب‌هایی بر سیاست‌های داخلی و بین المللی او متمرکز بوده و به شخصیت خود او نمی‌پرداختند. در نتیجه تصویری که از او ارائه می‌گردید مبهم بود: در حالی که او به عنوان یک چهره‌ی تاریخی‌ی بسیار مقتدر مطرح می‌شد، اما همچنان به عنوان انسانی معمولی غیر قابل درک باقی می‌ماند. شبحی محو و اسرار آمیز یا یک نیم خدا.   کتاب «استالین: دربار تزار سرخ» اثر نویسنده و روزنامه نگار بریتانیایی سایمون سباگ مونتفایر این شیوه‌ی برخورد به استالین را وارونه کرده است: این کتاب توجه ناچیزی به سیاست‌های استالین مبذول می‌دارد و توجه خود را بر انسانی که در پشت نقاب استالین مخفی شده و بر معاشرانش متمرکز می‌کند. این شیوه‌ی بررسی متمایز برای مونتفایر به این دلیل میسر گردید که وی به مدارک خصوصی استالین که پیشتر از دید دیگران پنهان نگاه داشته شده بود دسترسی یافت. نتیجه‌ی زحمات مونتفایر توصیفی است نزدیک و خصوصی از مردی که در مقایسه با سیاستمدار هم عصرش هیتلر زندگی انسان‌های بیشتری بر وجدانش سنگینی می‌کند و با این وجود بر اساس یک نظر سنجی هنوز هم توسط مردم روسیه به عنوان یک انسان بزرگ و چهارمین شخصیت مطرح در تاریخ جهان به شمار می‌آید. تصویری که دراین کتاب از استالین ترسیم می‌گردد هم نگران کننده است و هم گیج کننده. در اولین فصل‌های روایت مونتفایر استالین اکنون دیگر همان حاکم بلامنازع شوروی است که توسط چاپلوس‌ایی احاطه شده است که برای اجرای تمامی هوس‌های او کاملاً آماده وگوش به فرمان‌اند. برای شرح جوانی و صعود او به قدرت تنها ١٢ صفحه اختصاص می‌یابد. برنامه‌ی صنعتی کردن شوروی به زحمت یادآوری می‌شود، برنامه‌ای که استانداردهای سطح زندگی این کشور را به شکلی بی سابقه به پائین کشانید. مالکیت اشتراکی نیز که کشاورزان روسیه را دوباره به رعیت تبدیل کرده و باعث مرگ میلیون‌ها انسان از گرسنگی شد در این کتاب چندان مورد برسی قرار نمی‌گیرد.   آنچه از این کتاب می‌توان آموخت این است که چهره‌ی استالین دارای یک جنبه‌ی غیر قابل پیش بینی در شخصیت خود بود. او می‌توانست هزارها انسان را فقط با یک گردش قلم به مرگ محکوم کند و بلافاصله بعد از آن به سینمای خصوصی‌اش برای لذت بردن از یک فیلم کابویی آمریکایی برود. اما در عین حال او همچنین توان ابراز عشق و محبت را نیز در شخصیت خود داشت. کتاب با پیش درآمدی آغاز می‌شود که به توصیف خودکشی همسر استالین در ١٩٢٣ می‌پردازد، تراژدی که مطابق با آنچه مونتفایر تعریف می‌کند در اثر آن واقعه زندگی تزار سرخ برای همیشه متلاشی گردید. نمونه‌های بسیاری وجود دارد از علاقه و محبت استالین نسبت به کودکان و دوستان دوره‌ی جوانی‌اش. او از معاشرین و نزدیکانش مراقبت می‌کرد و در این باره که آیا آنها به خوبی مواظب خودشان هستند یقین حاصل می‌نمود. یک بار آرتیوم میکویان طراح شرکت هواپیمایی ام‌ای جی به آنژین سختی دچار شده و بستری بود. «ناگهان او متوجه شد که کسی به داخل اتاقش آمده و با مهربانی و ملایمت پتویی رویش می‌کشد. او بسیار متحیر شد وقتی متوجه گردید که آن شخص کسی جز استالین نبود». این تجلی‌های انسانیت با این گواه تکمیل می‌شود که استالین دارای آرمان‌های روشنفکری هم بود. او علاقه‌ی آتشینی به تاریخ ابراز می‌کرد. در اوج جنگ دوم جهانی او وقت اضافی خود را با مطالعه‌ی تاریخ یونان باستان می‌گذرانید. پس از جنگ و هنگامی که می‌خواست به تعطیلات برود کتابخانه‌ای سفارش داد که در میان کتاب‌هایش آثاری از شکسپیر، هرتسن و نامه‌های گوته یافت می‌شد و همچنین «اشعار انقلاب فرانسه»‌ و تاریخ «جنگ هفت ساله». چگونه می‌توان چنین تجلی‌های روشنفکری را با دگرآزاری مزمن، شکاکیت شدید به دیگران و هرزگی آشتی داد که بسیاری از صفحات این کتاب را پر می‌کند؟ زندگی در دربار استالین شبیه به صحنه‌های ناراحت کننده‌ی فیلم‌های وحشتناک بود که در آن رفتار غیر قابل پیش بینی و نامعقول رهبر حرف اول و آخر را می‌زد. با آن چهره‌ی سبزه و آبله روی، موهای خاکستری، دندان‌های شکسته و لکه دار و چشمان زرد شرقی. کسی که ملازمان خود را در هراس دائمی از احتمال فوران خشم خود نگاه می‌داشت. بسیاری از مردم بدون هیچ گونه دلیل روشنی به دستور او از کار بی کار می‌شدند، گاهی فقط مقام و درجه‌ی آنها تنزل داده می‌شد و بعضی وقت‌ها هم دستگیر و شکنجه می‌شدند. در ١٩٣٧ او دستور رسمی به دفتر سیاسی حزب کمونیست صادر کرد که مطابق با آن شکنجه بدنی «دشمنان مردم» جنبه‌ی قانونی یافت و شاید بدش نمی‌آمد که در کنار نام یک قربانی واژه‌های «او را خورد و خمیر کنید» را اضافه کند.   دوستان قدیمی او می‌آموختند که چگونه از بدخلقی‌های او به طرق متفاوت پیشگیری کنند، حتی از ژست‌هایی که او با پیپش در می‌آورد: «استالین همیشه در حال قدم زدن به بالا و پائین اتاق بود. نشانه‌های هشدار دهنده‌ی زیادی از عصبانیت شدید او وجود داشت: اگر پیپ او خالی بود این علامتی بود از یک حادثه‌ی شوم. چنانچه وی پیپ را پائین می‌گذاشت یعنی دیگر به یک انفجار چیزی نمانده بود. با این حال اگر سبیل‌هایش را با نوک پیپش شانه می‌کرد معنایش این بود که او خوشحال است». شاید توضیح تناقض‌های شخصیت او این است که یک فرد مستبد وحشی هم نیازمند آن است که وجدان خود را گاهی آرام کند و به خودش اطمینان دهد که او نیز واقعاً انسان خوب و پاکی است. استالین پیش خودش تصور می‌کرد که بدرفتاری‌ها و قساوت‌هایش برای حفاظت از اهداف کمونیسم که او البته تجسم خارجی آن اهداف بود ضرورت داشت.   مسحور کننده ترین فصل‌های این زندگی نامه‌ی جذاب به اعمال استالین طی جنگ با آلمان می‌پردازد. انگیزه‌هایی که در پس ایجاد رابطه و معامله با هیتلر در ١٩٣٩ قرار داشت در این کتاب مورد تحقیق بیشتر قرار نمی‌گیرد، اما در آنجا شواهد آشکاری می‌توان یافت از بی علاقگی او به جریان دائمی اطلاعات شوروی و غرب مبنی بر این که طرف نازی قرار داد آماده‌ی حمله به اوست. پس از آن بود که وی به طور خصوصی پذیرفت که در این مورد اشتباه کرده است: «هنگامی که شما سعی دارید تصمیمی بگیرید «هرگز» خود را در جلد شخص دیگری قرار ندهید زیرا اگر چنین کنید احتمال بسیار وجود دارد که دچار یک خطای هولناک شوید. ظاهراً او استدلالش این بود که اگر خودش به جای هیتلر می‌بود هرگز به شوروی حمله نمی‌کرد، کشوری که او را از یک جبهه‌ی شرقی قابل اعتماد مطمئن ساخته و او را با مواد خامی تامین می‌کرد که برای حمله به بریتانیا نیازمندشان بود. اما همین که که استالین براین ضربه‌ی روحی فائق آمد مسئولیت مسائل جنگ را به عهده گرفت. همیشه ابتدا همه کس را با تهدید، ترساندن و یا چرب زبانی زیر فشار می‌گذاشت ـ حتی ژنرال‌هایش ـ و دست آخر و بر خلاف روش هیتلر، همیشه نیز توصیه‌های آنها را می‌پذیرفت. زندگی نامه مونتفایردر این واقعیت تردیدی باقی نمی‌گذارد که رهبری استالین برای پیروزی شوروی در جنگ هم از نظر سازماندهی دفاع و ایستادگی شوروی و هم برای تداوم بخشیدن روحیه‌ی عمومی مردم ضروری بود. اما این پیروزی بود که در مقیاسی مثبت، توسط صرف هزینه‌ی سخاوتمندانه‌ی جان‌های سربازان ارتش سرخ بدست آمد. اما جنگ باعث تحلیل بردن نیروی استالین شد و او را بیش از همیشه از خطاناپذیری خودش قانع ساخت. در سال‌های آخر زندگی اش او به شدت دمدمی مزاج و نسبت به همه مشکوک بود و آماده برای کنار گذاشتن حتی وفادارترین مریدانش آن هم بر اساس اتهام‌های ساختگی. او بیشتر وقت خود را در این هنگام در قصرهای متعددی که داشت به عنوان تعطیلات و البته تا آنجا که می‌توانست در باده گساری افراطی می‌گذراند و گاهی وزیر‌های خود را نیز مجبور می‌کرد که برای تفریح و سرگرمی اش برقصند: « او خروشچف را که عرق از سر و رویش می‌ریخت وادار به انجام حرکاتی می‌کرد که باعث می‌شد شبیه به یک گاو که روی یخ در حال رقصیدن است به نظر آید ». رئیس سازمان امنیت لهستان یاکوب برمن را مجبور نمود که با مولوتف والس برقصد. او از این که کسی با پیشنهادهایش مخالفتی کند بسیار ناراحت می‌شد ولی با این وجود شجاعت کسانی را که چنین جسارتی داشتند ستایش می‌کرد. مونتفایر می‌نویسد: «در حالی که او محیطی از ستایش چاپلوسانه در پیرامون خود ایجاد کرده بود اما از چنین فضایی به شدن ناراحت هم بود».   بیماری بدگمانی و شکاکیک شدید او نزدیک انتهای عمرش متوجه یهودی‌های شوروی گردید، کسانی که در نظر او مضنون بودند به این که به جای ابراز وفاداری به اتحاد شوروی، به اسرائیل و ایالات متحده دل بسته اند. در این حال او فرمان قتل افراد شاخص و مهم یهودی را صادر کرد و برای صدور فرمان دیگری جهت اخراج آنها از خاک شوروی آماده می‌شد که اجل مهلتش نداد. سایمون سباگ مونتفایر تحقیقات دقیق خود در باره‌ی استالین را این گونه به پایان می‌رساند: «بعد از این دیگر کفایت نمی‌کند او را به عنوان یک «معما» توصیف کنیم . . . انسان درون او یک سیاستمدار بسیار باهوش و با استعداد بود که در نظر خودش نقشی که تاریخ به عهده‌ی او گذاشته بود بسیار مهم و با ارزش بود، او یک روشنفکر عصبی مزاج بود که دیوانه وار تاریخ و ادبیات می‌خواند، کسی که از یک التهاب لوزه‌ی مزمن یا دردهای روماتیسمی شدیداً بی‌قرار و دچار بیماری هراسی می‌شد...این انسان تنها و پیوسته ناخشنود هرگونه رابطه‌ی عاشقانه و دوستانه در زندگی اش را با فدا کردن سعادت و خوشبختی به پای ضرورت سیاسی و بیماری بدگمانی نابود کرد ... کسی که فکر می‌کرد راه حل نهایی هر مسئله انسانی مرگ است». من کاملاً قانع نشده ام که استالین یک سیاستمدار «بسیار باهوش» یا یک «روشنفکر» بوده باشد. اما هر طور که شواهدی که مونتفایر با جدیت و کوشش بسیار گردآوری نموده و به طرزی درخشان عرضه داشته را تفسیر کنیم، هیچ زندگی نامه‌ای از استالین در آینده قادر نخواهد بود که این چهره پردازی آخرین او را نادیده بگیرد.    




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 440]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن