واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بدن انسان قدرتمندترین فرمی است که در اطراف ما وجود دارد و همه ما به شکل باورنکردنی با آن آشنا هستیم. به خاطر همین آشنایی نزدیک... درباره طراح بودنگفت وگو با استفان زاگمایسترترجمه: آریا کساییزاگمایستر، یکی از فوق ستارههای گرافیک امروز جهان است. طراح اتریشیالاصل مقیم نیویورک که تعاریف طراحی گرافیک را به چالش کشیده و مرزهای آن را وسعت بخشیده است. شاید بتوان او را تأثیرگذارترین طراح گرافیک این دهه به شمار آورد. به نظر شما طراحان گرافیک هنرمند هستند؟به این موضوع اهمیت نمیدهم. برایان انو1 جذابترین تعریف را از هنر دارد. انو آثار هنری را «ماشههای تجربه» میداند و آنها را به عنوان اشیای با ارزش نمیپذیرد. ممکن است یک نقاشی از رامبراند این ماشه را بکشد یا یک اثر طراحی گرافیک. معمولاً هنرمدان از موضع بالاتر به طراحی گرافیک نگاه میکنند. گاهی اوقات به نظر میرسد که دو جهان متفاوت هستند.علی رغم همه صحبتهایی که درباره برداشته شدن مرزهای گرافیک و هنر میشود، به عقیده من این دو کاملاً از هم جدا هستند. مجلات هنری به ندرت به گرافیک میپردازند، ولی بخش عمده ای از صفحات مجلات گرافیک درباره هنر است! درخشانترین تعریف را دونالد جاد3 در این باره دارد: «طراحی گرافیک باید به کار بیاید، هنر نباید!» آیا بین کاری که برای خودتان انجام میدهید و کاری که برای مشتری میکنید، تفاوتی وجود دارد؟من برای خودم کار نمیکنم. وقتی هم برای خودم کار میکنم، همیشه آرزو دارم که بتوانم آن را منتشر کنم. هیچ پروژه ای تا زمانی که منتشر نشود، فایدهای ندارد. من کار نمیکنم برای این که ذهنم ارضا شود یا خوددرمانی کنم. من کار میکنم برای این که حرف بزنم و ارتباط برقرار کنم. تجربه چه تأثیری در تولید یک اثر طراحی گرافیک دارد؟تجربه به من کمک میکند از همان ابتدا بفهمم سفارش و پروژه ای را قبول کنم یا قبول نکنم. این کمک میکند که همیشه در شروع کار یک پروژه اشتهای کافی برای انجام آن داشته باشم. امروزه، مردم از شما چه انتظاری دارند؟این روزها همه به نوعی طراح هستند. در برنامههای رایانه ای فونتها را انتخاب میکنند و رنگها را تغییر میدهند. ولی این باعث نشده که حرفه ما دچار رکود شود. به دلیل این که آنها از حرفه ایها انتظار نتیجه شگفت انگیزی دارند که از عهده خودشان خارج باشد. آیا معتقدید که طراح گرافیک باید شخصیت خود را به کارش وارد کند؟نظرم در این باره تغییر کرده. پیش از این گمان میکردم که طراحی گرافیک دربارة حل مشکل به وسیلة تصویر است و یک طراح باید تا حد امکان از شخصی شدن کارش اجتناب کند. ولی این همه کار بی مزه و بی تأثیر و فراموش شدنی، که هر روز تولید میشود، نتیجه این شیوه فکر کردن است. الآن گمان میکنم، خیلی مهم است که طراح، نقطه نظر خود را دربارة سفارش وارد کار کند. طراحان گرافیک مانند بازیگران سینما هستند. فیلم نامه تغییر نمیکند، ولی خیلی تفاوت میکند که نقشی را داستین هافمن4 بازی کند یا بروس ویلیس5. چه طور آن چیزهایی را که به صورت شخصی برای تان اهمیت دارد، روی کاغذ، بوم یا صفحة نمایشگر منتقل و منتشر میکنید؟اول باید کشف کنید به چه چیزهایی علاقه دارید؟ بعد حرکت میکنید و سفارش دهندگانی را با علایق مشترک پیدا میکنید. شما کارکرد طراحی گرافیک را در عرضة یک محصول و کالا چه طور میبینید؟ با توجه به اشتیاق فروش و اشتهای خرید چه مسؤولیتی بر عهدة طراحی گرافیک است؟گمان میکنم ما برای هر کاری که میکنیم، مسؤولیت سنگینی بر عهده مان است. برای این که کالایی را تبلیغ کنیم، میتوانیم در یک کوچه سرازیری بدویم یا این که از دیوار راست بالا برویم. میتوانیم سفارش را در یک فرایند باشکوه طراحی کنیم یا این که آن را به کلی به گند بکشیم. کار کردن در بازار امریکا چه طوری است؟در امریکا فروش اهمیت زیادی نسبت به اروپا دارد. در اروپا هدف اصلی سفارش دهندگان دستیابی به کیفیت طراحی بهتر است و بازار فروش در درجه دوم اهمیت قرار دارد. در امریکا سفارش دهندگان اول میخواهند از میزان فروش مطمئن شوند و بعد درباره کیفیت خوب یا بد طراحی با شما حرف میزنند.این روزها چه چیزی توجه شما را به خود جلب میکند؛ سیاست، فرهنگ، اقتصاد، یا ...؟هیچ کدام به اندازه مسائل علمی شگفتانگیز نیستند. متأسفانه فرهنگ عمومی نسبت به اکتشافات علمی بیتوجه است، در حالی که زندگی ما به شدت تحت تأثیر آن قرار دارد. لحظاتی که کار میکنید، از چه چیزهایی تأثیر میگیرید؟این روزها بهترین منابع الهام من اتاق هتلهای محل اقامتم هستند. من برای شرکت در نمایشگاهها و کنفرانسها زیاد سفر میکنم و بخشی از کارم را در اتاق هتل انجام میدهم، که هر بار فضای جدیدی است و خیلی الهام بخش. خیلی از اوقات خارج شدن از استودیو برای انجام پروژههای جدید خیلی مفید است. ولی حالا برای تان روش قدم به قدم جیمز وب6 را شرح میدهم: 1- به پروژه از نقطه نظرات گوناگون توجه کنید. 2- هر چیزی را که به ذهن تان میرسد، یادداشت کنید. هر چه بیشتر، بهتر. 3- همه ایدهها و نوشتههای تان را روی یک میز بچینید و سعی کنید، ارتباط بین آنها را پیدا نمایید. 4- همه آنها را دور بریزید. 5- ایدهها وقتی به سراغ تان میآیند که انتظارش را ندارید. هیچ وقت پشت میز کار به آن فکر نکنید. بدن انسان در اغلب آثارتان، نقش مهمی دارد؛ نوشتههای پوستر را روی بدنتان خراشیدهاید یا برای طراحی جلد یک لوح فشرده (سی دی) موسیقی روی یک جسد کار کرده اید و ... چرا بدن انسان حضور پررنگی در آثارتان دارد؟بدن انسان قدرتمندترین فرمی است که در اطراف ما وجود دارد و همه ما به شکل باورنکردنی با آن آشنا هستیم. به خاطر همین آشنایی نزدیک، من از آن استفاده میکنم. در کارهای شما با پدیده «درد و رنج جسمی» زیاد روبه رو میشویم.در هرحال، درد و رنج، بخشی از زندگی ماست، و زمانی که اثری خلق یا طراحی میکنید، درباره زندگی است، نمایش درد و رنج هم بخشی از آن خواهد بود. این نکته درباره لذتها و خوشیها هم درست است. شما معمولاً اتفاقات یا احجام بزرگی را برای کارتان میسازید، به جای این که روی کاغذ، طراحی یا تصویرسازی کنید.من همیشه علاقه دارم که داستان ساخته شدن یک اثر نهایی را به دیگران نشان دهم. در واقع، فرایند ماجراجویی در تولید اثر برایم جالب است. وقتی به آینده نگاه میکنید، چه تغییراتی را در صحنه آن پیشبینی میکنید؟تصاویر ثابت اهمیتشان را از دست میدهند. هر چیزی که قابلیت متحرک شدن داشته باشد، به حرکت درخواهد آمد، و کتاب میمیرد. پی نوشت 1. Stefan Sagmeister. 2. Brian Eno. 3. Donald Judd. 4. Dustin Hoffman. 5. Bruce Willis. 6. James Webb. تهیه شده توسط: مجله تندیس /culture اختصاصی مطالب پیشنهادی: به بهانه برگزاری هفته گرافیک ایران تأثیر رنگها بر تفكر و خلاقیت فرناندو برایس و طراحی انقلابی كاریكاتورهایی كه گُم نمیشوند! گزارشی از نمایشگاه منتخب نسل نو
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1056]