واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: نامزدي ازدواج نيست مادربزرگ ميگفت هنگاميكه خواستگار آمد، تنها حق داشت از سوراخ جاي كليد، مجلس را تماشا كند. از آنجا هم كه چيزي پيدا نبود، يا چشم و ابروي داماد را ميديد يا سبيلش را يا گوشش را. هرقدر نگاهش را به اين سو و آن سو چرخاند نتوانست چهره او را يكبار كامل ببيند. همه كارها و حرفها و قرار و مدارها بهعهده بزرگترها بود تا سرانجام روز عروسي فرا ميرسيد: داماد را از يكطرف كوچه ميآوردند، عروس را از طرف ديگر.مقابل چهره هريك آيينهاي نگاه داشته بودند. آرامآرام كه به هم نزديك ميشدند براي نخستين بار يكديگر را در آيينه ميديدند؛ پس از آنكه جهيزيه عروس در خانهاش چيده شد و خطبه عقد را هم خوانده بودند. اين گونه ازدواج براي جوانان جامعه كنوني ما بهويژه در شهرهاي بزرگ و نزد قشر تحصيلكرده و دانشگاهي افسانه است و پدر و مادرها از يك سو تعلق خاطر و ريشه در باورهاي نسل مادربزرگ دارند كه دريچه شناخت همسر آيندهاش سوراخ جاي كليد بود و براي نخستين بار او را در روز عروسي ميديد؛ روز شروع زندگيشان! نسلي كه نه تنها با اجازه بزرگترها كه با تصميم آنها ازدواج ميكرد و از سوي ديگر مسئول برآوردن خواستهها و نيازهاي فرزندانشان بود. نسل جديد: نسلي با روح پيچيده، گسترده و حق طلب امروزين كه اصول و قواعد و آداب ازدواج و زندگي را خدمتگزار و روشنگر و تسهيلكننده راهش ميخواهد نه بند و زنجيري كه به دنبال قرباني گرفتن از ميان انسانهاست. براي پدر و مادرها كشيده شدن از اين دو سو مرحلهگذاري است كه هنوز به پايان نرسيده. كشتي معيارهاي ازدواج، انتخاب همسر و شكل و شيوه زندگي مشترك، همچنان در تلاطم است؛ تلاطمي كه حاصل برخورد امواج باورها و سنتهاي پيشينيان با نيازها، پرسشها و خواستههاي انسانهاي امروز است و كار پدر و مادرها كه سكان دار اين كشتي هستند و در انتظار آرامشدن دريا، چندان ساده نيست. توجه به برخي نكات و اصلاح برخي روشها كارآمد و مفيد خواهد بود. اگر برخي پدر و مادرها گرد غفلت را از ديدگان زدوده و امور را با نگاهي واقعبين و متناسب با نيازها و شرايط روز ببينند آنگاه زودتر شاهد آرام شدن امواج خواهيم بود. با انتخاب عاقلانه همسر زندگيهاي مشترك آرامتر و لذتبخشتر ميشود. انتخاب موفقيت آميز همسر مستلزم عوامل بسياري از جمله داشتن شناخت است. سير منطقي اين انتخاب شامل مراحل: انتخاب اوليه ، گذراندن دوره شناخت نامزد و تصميمگيري نهايي در مورد اوست.كم بها دادن به مرحله مياني (دوره شناخت نامزد و همسر آينده )موجب بالا رفتن امكان اشتباه در تصميمگيري نهايي است. براي نزديك شدن به كيفيت و كميت مطلوب دوره شناخت همچنان شاهد موانع فرهنگياي هستيم كه هرقدر به شهرهاي كوچك و نقاط دور افتاده كشور نزديك شويم آن موانع را عظيمتر خواهيم يافت. 1- عقد براي راحتي خيال: هنوز هم خانوادههايي هستند كه پس از انجام مرحله خواستگاري و انتخاب اوليه دختر و پسر، با حذف مرحله شناخت، مهر عقد دائم بر انتخاب اوليه ايشان زده و دوره نامزدي را تبديل به دوره عقد ميكنند. استدلال اينگونه خانوادهها چنين است: ميخواهيم عقدشان كنيم خيالمان راحت شود؛ به بيان ديگر، تن سپردن به دوره آشنايي پيش از ازدواج فرزندان براي اين پدر و مادرها اسباب ناراحتي خيال است. از نتايج احتمالي اين شتاب والدين براي رسيدن به آرامش آن است كه اگر انتخاب، اشتباه بود و ناهمخواني و مشكلاتي در رابطه زوج وجود داشت با عقد زودهنگام، ناچار شوند به زندگي نامطلوب تن داده و يا درصورت از كف دادن طاقت، پس از سالها رنج و تحمل و مدارا بهدنبال طلاق رفته و تبعات و پيامدهاي آن را پذيرا باشند؛ چنين است كه تعجيل براي رسيدن به آرامش خيال لزوماً ايشان را به هدف مطلوب نخواهد رساند. از اين رو بهتر است خانوادهها بعد از آشنايي اوليه اقدام به رفت و آمد خانوداگي كرده و در چارچوب شرع و عرف جامعه اجازه دهند دختر و پسر زير نظر والدين با خصوصيات يكديگر بيشتر آشنا شوند تا هم اين آشنايي باعث كاهش تضادهاي بعدي گردد و هم خانواده ها با رعايت عرف مرسوم راه آشنايي بيشتر را فراهم كنند. 2- مقاومت در برابر حقيقت: گرچه خانوادهها پس از مراسم خواستگاري و انتخاب اوليه دختر و پسر، با معاشرت آنها براي شناخت بيشتر موافقت ميكنند اما هميشه انصراف و پشيماني ايشان از انتخاب را بهسادگي نميپذيرند، غافل از آنكه پس از دوره شناخت با 2گزاره منطقي روبهرو هستيم كه يكي تاييد و ديگري رد انتخاب است و دليل منطقي وجود ندارد كه لزوما در انتظار تاييد انتخاب باشيم، در حالي كه برخي انگيزههاي احساسي و فرهنگي والدين را به انتظار تاييد انتخاب مينشاند و پشيماني فرزندشان از انتخاب را گونهاي ناكامي و شكست ميدانند؛ بهويژه اگر اين پشيماني (پشيماني از انتخاب فرد خاص پس از دوره نامزدي) چندبار تكرار شود.چه بسا همين انگيزهها و تمايلات احساسي و فرهنگي و شتاب براي عروس يا دامادكردن فرزند و نيز هراس از بههم خوردن نامزدي فضاي تصميمگيري عاقلانه را براي زوج جوان تنگ كند. چه خوب است اگر پدر و مادر پس از دوره شناخت به فرزند خود بگويند: اگر به انتخاب خود باور و اطمينان بيشتر يافتهاي از انتخاب درست تو خوشحاليم و اگر از انتخاب خود پشيمان شدهاي باز هم خوشحاليم كه به موقع متوجه مشكلات احتمالي شده و از يك زندگي مشترك ناموفق، بركنار ماندهاي. 3- پخش اخبار: يكي از اشتباهات و عادات ناپسند فرهنگي برخي والدين آن است كه پيش از قطعي شدن مسئله انتخاب همسر، در حاليكه فرزندشان دوره شناخت نامزد را ميگذراند دوست و فاميل را از انتخاب اوليه فرزندشان باخبر ميسازند، همين امر سبب ميشود كه اگر زن يا مرد جوان از انتخاب خود پشيمان شوند فضاي مناسبي براي بيان آنچه در دل دارند، نيابند. گويي بايد دليل پشيماني و نتايج شناخت نامزد را براي همه اطرافيان توضيح دهند. قدري خودداري در بيان مسائل خصوصي خانواده و پرهيز از شتاب براي خبركردن ديگران از پيامد منفي رنج و فشار روحي براي فرزندان خواهد كاست. گاه پيچيدگي و بزرگي اين اشتباه در حدي است كه برخي خانوادهها شروع آشنايي و نامزدي زوج جوان را با يك مهماني مفصل اعلام ميكنند. دوستي ميگفت: پس از قدري معاشرت و شناخت نامزدم، از انتخاب خود پشيمان شده و خانواده را از پشيماني و تغيير تصميمم آگاه كردم، پس از آن از مادرم شنيدم: « نميخوام چيه؟ من 200نفر را شام دادم! » سخن اين مادر به خوبي نشانگر كاستيهايي است كه در آن حرف مردم، همچنان پيشتاز است و بر سعادت فرد ترجيح داده ميشود. 4- شتاب براي تداركات ازدواج: اگر هنگاميكه زوج نامزد شده در حال شناخت يكديگر هستند، خانوادهها را در تدارك جشن و تهيه جهيزيه و گرفتن وام و... ببينند خود را در معرض يك عمل انجام شده مييابند و دوره نامزدي عملاً كاركرد واقعي و اصلي خودش (شناخت) را از دست داده و تبديل به مقدمه ازدواج ميشود. مفيدتر است اگر در دوره شناخت نامزد، رفتار والدين، همواره به زوج نامزدشده نشان دهد كه بيش و پيش از هر چيز در انتظار نتيجه شناخت و تحقيق زوج از يكديگر هستند. 5- آسانگيري نابهجا: بارها شاهد بودهايم كه زن يا مرد جوان از برخي رفتار ناشايست نامزد و يا مشكلات ارتباطياش با او نزد پدر و مادر شكايتميبرد و از ايشان ميشنود كه «خوب ميشه.وقتي رفتيد زيريكسقف درست ميشه.»روشن است كه نميتوان در رؤيا و تخيل و آرمان خواهي مطلق زيست و توقع انسان كامل از همسر داشت اما هشدارهايي چون گرايش فرد به موادمخدر، وابستگيهاي بسيار به خانواده، خسّت، عدمكنترل خشم، داشتن همنشينان ناشايست و تفاوتهاي عميق و وسيع فرهنگي و فردي و... مواردي نيست كه بهسادگي قابل چشم پوشي باشد و تنها زير يك سقف رفتن مشكلي را حل نميكند. گاه ديده شده كه برخي خانوادهها توقع دارند اختلالات روحي و مشكلات اخلاقي و رفتاري فرزندشان نيز با ازدواج برطرف شود! به بيان ديگر ازدواج را جايگزين مراجعه به روانپزشك و مشاور ميدانند. 6- چشم پوشي از اهميت مشاوره: به انتظار روزي هستيم كه افراد، با همان جديت و باوري كه براي درمان مشكلات جسمي، به پزشكان متخصص مراجعه كرده و آماده پذيرش هر زحمت و هزينهاي براي رسيدن به سلامت و بهبودي هستند، براي حل مسائل روحي و معنوي زندگي، مانند انتخاب همسر نيز مراجعه به روانشناس و مشاور را لازم بدانند. 7- نداشتن توانايي تفكيك مسائل: معاشرت محدود زن و مرد جوان در دوره نامزدي، گونهاي وابستگي و تعلق خاطر ايجاد ميكند (هر قدر هم كه براي خود تكرار كنند در دوره شناخت بهسر ميبرند)اين وابستگي و تعلق خاطر، زماني دردسر ساز ميشود كه زوج متوجه ميشوند مشكلات جدي در رابطهشان دارند اما بهدليل بندهاي احساسي قادر به تصميمگيري عاقلانه نيستند. در اين گونه شرايط برعهده والدين است كه فرزند را در تفكيك مسائل احساسي و عقلي ياري داده و به او يادآور شوند كه براي تن ندادن به زندگي فرسايشي و قرباني نشدن بهدليل ازدواج اشتباه، بايد دوره نقاهت روحي و احساسي و رنج دل كندن را تاب آورد. 8- به تأخير انداختن آزمايشهاي پزشكي: شايسته است انجام آزمايشهاي پزشكي، پيش از آغاز مرحله شناخت مورد توجه قرار گيرد. گاه غفلت از اين امر پيامدهاي رنج آور و يا جبرانناپذيري را بهدنبال ميآورد و آن زماني است كه زوج جوان پس از اطمينان يافتن از هماهنگي و توافق فكري و فرهنگي و ايجاد وابستگي و باور به يكديگر، نتيجه منفي آزمايش را مانع ازدواج خود ميبينند. منبع : www.hamshahrionline.ir
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]