تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بار خدايا براى تو روزه گرفتيم و با روزى تو افطار مى كنيم پس آن را از ما بپذير، تشنگى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827955172




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خنده دار ترین وصیت نامه جهان


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: بسم الله الرحمن الرحیم انالله و انا الیه راجعون اینجانب ل فرزند ر در صحت عقل وصیت می کنم:... کفن و دفن ماده ? - پیکرم با رعایت تمامی شعائر مذهبی به خاک سپرده شود. نماز میت اقامه شود و از عر زدن بالای کفن باز شده ام دریغ نشود. از این کارهایی که توی قبر می کنند اعم از شانه تکان دادن و به پهلو خواباندن و ورد خواندن توی گوش کلهم انجام شود. ماده ? - مراسم سوم و هفتم و چهلم و سال و الخ با رعایت تمام جزئیات و دعوت از یک چپ فسیل ارزان قیمت جهت سخنرانی در وصف خدمات من به کارگران، در مسجد برگزار شود. تبصره یک: از این مسجدهایی که مراسم را با میز و صندلی برگزار می کنند نباشد. قشنگ هیاتی کنار هم بنشینند و چای و خرمایشان را بخورند. تبصره دو: برای سخنرانی دکتر ف.ر را پیشنهاد می کنم. ماده ? - شام و نهار مراسم ها بنا به صلاحدید پدرم باشد. اصراری ندارم. تبصره یک: اگر تصمیم به غذا دادن گرفته شد مرغ نباشد که یکی سینه بخواهد و یکی ران و خلاصه پسرها با این حرفها وسط مراسم عزای من خودشان را خراب کنند و کرکر بخندند. کباب کوبیده بدهید و عزیز مراقب باشد دخترها هره کره نکنند. تبصره دو: سهم بچه ها را کامل بدهید. ماده ? - من را در امامزاده ج دفن کنید. اگر امامزاده ج جا نداشت هر جا غیر از بهشت زهرا. با این قبرهای سری دوزی شده بهشت زهرا که شبیه کارخانه تدفین است و مرده ها شبیه مواد خام تولیدش هستند حال نمی کنم. ماده ? - واضح است که مواد بالا تماما جهت جلب رضایت خاطر والدینم است. آنها می توانند در هر کدام از این مواد دخل و تصرف کنند. تبصره یک: اگر آنها آنقدر از خودگذشته بودند که عمیقا دلشان بخواهد بنا به اعتقاد من با جنازه ام رفتار کنند عرض می کنم که اصولا اهمیتی ندارد. می توانند هربلایی سر جنازه ام بیاورند جز اینکه مثل قرتی ها بسوزانندش. تبصره دو: بد نیست به گزینه اهدا به باغ وحش پارک ارم جهت سیر کردن شیرهای گرسنه هم فکر شود. ماده ? - اگر «م» در تمامی مراسم ها در صف مقدم نبود تبصره یک ماده 7 و همچنین ماده 10 اجرا نشوند. ارث ماده ? - تمام چیز مثقال اموالم در اولین فرصت فروخته شود و به مصرف مسافرت و خوش گذرانی والدینم برسد. در واقع من در تمام این سالها فقط به این دلیل مستقل نشدم که شرایط عیاشی در خانه پدری مهیا بود و با توجه به اینکه می دانم کارهای من با اعتقادات والدینم نمی خواند از طریق این ارث می خواهم عامدا «ندید گرفتنشان» را جبران کنم. تبصره یک: اگر والدینم مکه، کربلا، نجف و کلا مکان های مذهبی را برای خوشگذرانی انتخاب کردند بدون سئوال و جواب و گوش دادن به توجیهاتشان پس گرفته و به «م» برسد تا او عیاشی کند. تبصره دو: اگر او هم ور حاج جبارش ورم کرد و خواست سرمایه گذاری کند سهمم به مصرف گربه های بی خانمان شهر تهران برسد. (منظور این است که با اموال من سرمایه گذاری دنیوی و اخروی نشود. فی المجلس در راه عیش و نوش به جریان بیافتد.) تبصره سه: «م» خباثت را کنار بگذارد و به جای فراهم کردن شرایط اجرای تبصره اول به پدرم یاد بدهد که عیاشی فقط کباب باد زدن توی باغ نیست. می تواند تا قبل از عملی شدن پیش برود و در صورت نیاز او را با آق رضا کرجی آشنا کند. ماده ? - عینکم به خانم «س» برسد که در زمان زنده بودنم دهنم را زد بسکه پرسید چند خریدی و از کجا و آیا قسطی هم می شود. تبصره: در صورتی که عرضه نداشت آقای «ع» ساده دل را برای ازدواج متقاعد کند بهتر است برود بمیرد، مثل حالای من. عینکم هم به همان مصرفی که در تبصره دوم ماده ? آمده برسد. ماده ? - کتابخانه ام به همسر آقای «الف-م» برسد که رندانه عاشق تیر و تخته اش شد بی آنکه به کتابهایم توجهی نشان بدهد و حتی گفت «چه چیزهایی می شود توش چید» و وقتی من گفتم کریستال؟ چشم هایش برق زدند. ماده ?? - کتاب ها، فیلم ها و تمامی وسایل اتاقم به «م» برسد. به این شروط: بند یک: پس از مرگم او اولین نفری باشد که وارد اتاقم بشود و تمام گوشه موشه ها را خوب نگاه کند که گندی به جا نگذاشته باشم. بند دو: چون هیچ ضمانتی وجود ندارد مراما قول بدهد که حافظه کامپیوترم را بپکاند یا لااقل فایل های عکس بندگان خدا را پاک کند. هر چند می دانم آخر سر کمپلت می فروشد به یک نوجوان ح.شری. بند سه: لوازم بهداشتی که توی جعبه ای در کمدم قرار دارد را یا به مصرف برساند و یا به هر ترتیب از آن خانه دور کند. بند چهار: نرود توی مایه های «رفیق از دست داده» تا از مرگ من نردبانی بسازد برای تور کردم مادام خ. در این صورت مش قل و زمبه است. بند پنج: سیم کارتم را بفروشد و با پولش یک حال مختصری به آقای «م-موتورساز» بدهد که زندگی را برای جفتمان هدف دار کرد. بند شش: بی خیال سهمش از این دوربینه بشود و آن را یک جوری برساند به بیچاره هایی که جلوی در سینما زار می زنند و فکر می کنند تنها دلیل فیلم نساختن شان نداشتن امکانات است. مخصوصا برای خنده برساند به دست اینهایی که قصد دارند یک فیلم عرفانی مدرن بسازند. اینهایی که در ادبیات بیضایی را میپرستند و مونولوگ آخر گرگدن یونسکو را حفظ کرده اند. خودش می داند. ماده ?? - سطل فلزی فیلتر سیگارهایم به مادرم برسد بسکه تا دو روز خانه نبودم برش داشت و تغییر کاربری داد. ماده ?? - فندک های رومیزی درشکه ای، شیری، اسبی و سماوری را که الف در سفرهای مختلف برایم سوقاتی آورد به اضافه تمام جاسیگاری هایم به آقای «م-شیرازی» برسد. به پاس یک عمر کام سنگین گرفتن از وینستون قرمز. باقیات الصالحات ماده ?? - هر چند می دانم تا هفت هشت نسل بعد از من کتاب هایم به درد هیچ کدام از اعضای آن خانواده نمی خورد اما مثل آقای صفار درباره اثرات مخرب این کتاب ها هشدار میدهم و توصیه می کنم اگر به هر دلیلی ماده ?? اجرا نشد کتاب ها را یکجا به بزخرهای میدان انقلاب بفروشید. درباره تبعات عدم اجرای این بند همینقدر عرض کنم که بچه اصولا حالیش نیست. فکر می کند هرچیزی را که بشود خواند باید خواند. مثلا من به طور اتفاقی فارسی خواندن را با «داستان راستان» علامه شهید دکتر و الخ مرتضی مطهری شروع کردم و کار به جایی رسید که در طول زندگی پرخیر و برکتم دهن تک تک تان را آسفالت نمودم. حالا فرض کنید بچه ای خواندن را با کافکای دایی جون مرحوم شروع کند. خودتان تهش را حدس بزنید. ماده ?? - برای نسل های بعدی مخصوصا بچه های احتمالی خواهرهایم از چاخان درباره شخصیت علمی-ادبی-فرهنگی-هنری دایی جون مرحوم کم نگذارید. یک طوری پروپاگاندا کنید که بچه خیال برش دارد «ببینی چی بوده». برای روحیه شان خوب است. در مورد ما که جواب داد. تبصره: روزنامه های ??-?? سالگی ام را به گمانم مادرم قایم کرده. برای آنکه بچه به محض آنکه به سن عقل رسید متوجه تبلیغات نشود بهتر است معدوم شوند و کلا اسمم را هم بهشان کج و کوج بگویید چون می توانند با یک سرچ ساده در گوگل کل زندگی ام را بخوانند و آنوقت دستتان رو می شود. بهتر است یک چیزهای کلی در مورد اینکه فلانی چه قله هایی را فتح کرد و خلاصه ابر مردی بود بگویید و وارد جزئیات نشوید. ماده 15 - اگر بعد از مرگم زنی ادعا کرد از من بچه ای دارد به فرزندی قبولش کنید. چون اولا زندگی جنسی بی نظمی داشتم و اصلا بعید نیست راست گفته باشد. دوما. بگیریم صدی نود دروغ می گوید. خب. مگر من نباید نسلتان را ادامه می دادم؟ ایناهش! تبصره: اگر بچه دختر بود بگویید فلانی مشکلاتی داشته که اساسا بچه دار نمی شده. مدارک پزشکی اش را هم اگر دادگاه خواست می سپارم آقای دکتر ه جور کند. خیرات ماده 16 - چند سال پیش در یکی از این شهرهای جنوبی برای کاری رفته بودم. پرواز برگشتم ساعت شش بود و من از هفت صبح تا چهار بعدازظهر توی شهر سگدو زده می زدم و تازه کارم تمام شده بود. فقط هزارتومن پول توی جیبم بود که باید کرایه ماشین میدادم تا فرودگاه و کارت بانک و تنخواه اداره ای که برایش به سفر آمده بودم را هم توی کیفم جاگذاشته بودم. خلاصه گرسنه بودم و نفهمیدم چطور شد که یکهو دیدم یک سینی پر از نان و پنیر و خرمای ساندیچی جلویم ظاهر شد. به طرز خطرناکی چسبید آنچنان که کم مانده بود شهادتین را بگویم و به راه راست بازگردم و بروم آن دنیا و شفاعت مرحومی که برایش خیرات داده بودند را بکنم. از همین چیزها خیرات کنید. حق الناس ماده 17 - قرضی ندارم و طلبم هم از بیچاره هایی است که شرم می کنید وصولش کنید. کلا بی خیال. ماده 18 - در زندگی یک مورد ازاله بکارت داشتم که گاهی اوقات روی وجدانم است. هرچند قضیه زیاد جدی نیست و اصلا حالا که خوب فکر می کنم به این نتیجه می رسم که بهم تجاوز شده ولی محض محکم کاری «م» یک حلال بودی بطلبد. حلال هم نکرد به درک. دایورت کند به چیز جنازه ام. تازه به گمانم طرف می خواست برود بازیگر بشود. «م» می تواند به عنوان وارث من یک سهمی از قراردادهای احتمالی اش را هم بگیرد چون راهش را برای رسیدن به هدف هموار کردم منبع : ایران سرگرمی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن